- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ابوعلى حسین بن عبدالله بن سینا در سال ۳۷۰ ق در بخارا به دنیا آمد. او نخست به آموختن قرآن پرداخت و در ده سالگى همه قرآن و مباحث ادبى را فراگرفت.[۱] در سال ۳۹۲ ق از بخارا به گرگانج در شمال غربى خوارزم رفت و در آن جا به حضور على بن مأمون محمد خوارزمشاه رسید و از سوى دربار حقوق ماهیانه براى او مقرر شد. پس از چندى به ناچار و به منظور عدم حضور در دربار سلطان محمود غزنوى، راهى گرگان شد و پس از مدتى به رى، سپس به همدان و اصفهان مهاجرت کرد. او در سال ۴۲۸ ق در ۵۸ سالگى درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد. وى على رغم زندگى ناآرام و پرماجرایى که داشت، آثار فراوانى تألیف کرده است؛ همچون: الشفاء، النجاه، اشارات و تنبیهات و القانون فى الطب.[۲] درخصوص اخلاق، دو رساله کوتاه «فى علم الاخلاق» و رساله «فى العهد» از او به جاى مانده که تبیین اجمالى از تفکر اخلاقى او را ارائه مى دهد. گزارش اجمالى این دو رساله ازاین قرار است:
الف) رساله فى علم الاخلاق [۳]
این رساله در مجموعه «تسع رسائل فى الحکمه و الطبیعیات» آمده و حدود سه صفحه چاپى است. این رساله به بیان قواى سه گانه نفس پرداخته و سپس چهار فضیلت اصلى را که از این قوا به دست مى آید شرح مى دهد. در ادامه به شرح برخى از فضائلى که از این فضایل اربعه منشعب مى شود، مى پردازد.
ب) رساله فى العهد[۴]
این رساله در مجموعه «تسع رسائل فى الحکمه و الطبیعیات» آمده و در شش صفحه نگاشته شده است. ابن سینا در وجه نام گذارى این رساله مى گوید: خداوند از آدمى عهد و پیمان گرفته تا به میزان توانش در تزکیه نفس بکوشد، پس او بنا دارد در این رساله به شرح این مهم بپردازد. وى در این رساله تقسیم سه گانه افلاطون از قواى نفس را ذکر کرده و فضایل حاصل شده از این قوا را شرح مى دهد. او راه کسب این فضایل را تمرین و ممارست مى داند. در ادامه، او دو نوع سعادت را براى آدمى مطرح مى کند: نخست سعادت نفس از حیث ذاتش و دیگرى سعادت نفس از حیث ارتباطش با بدن. این رساله در عین اختصار، حاوى نکات مهمى است که مى تواند عناصر اندیشه اخلاقى بوعلى را به خوبى شرح دهد.
ج) اندیشه اخلاقى ابن سینا
نظام اخلاقى ابن سینا، بر مبناى اخلاق فضیلت و کسب فضایل و پرهیز از رذائل شکل گرفته است. او نخست همچون ارسطو و مسکویه، سعادت پنداشتن لذات جسمانى و حسى را خطا مى داند و معتقد است شخص تنها در لذات عقلى به کنه لذت نائل مى شود، به علاوه لذات عقلى برخلاف لذات حسى نامحدود است. با این توضیحات لذات عقلى بر لذات حسى ترجیح دارند. او با پیروى از اندیشه اخلاقى یونان، سعادت را بالاترین خیرى مى داند که انسان بدان دست مى یابد.
بوعلى انسان را در کسب خوبى ها و بدى ها مختار مى داند و معتقد است هر انسانى چنان قوتى دارد که مى تواند هم به انجام فضایل و هم به انجام رذائل اقدام کند. از نظر او اقدام به یک فعل زمانى در انسان اثر مثبت یا منفى دارد که به عادت تبدیل شود. منظور از عادت نیز تکرار فراوان یک فعل در مدت زمان طولانى است.[۵]
د) نفس از نگاه ابن سینا
ابن سینا یکى از کامل ترین تقسیم بندى ها را از نفس انسان در «رساله نفس» بیان کرده است. تبیین او بعدها عیناً توسط خواجه در اخلاق ناصرى پى گرفته شد. او ابتدا نفس را به سه نوع نباتى، حیوانى و انسانى تقسیم مى کند. نفس نباتى کمال اول براى جسم طبیعى آلى است، از جهتى که مثل خود را پدید مى آورد و شامل سه قوه مولده، نامیه و غاذیه است. نفس دوم نفس حیوانى است و آن نیز کمال اول براى جسم طبیعى آلى است، ازآن نظر که امور جزئى را درک کرده، جسم خود را حرکت مى دهد. نفس حیوانى نیز از دو قوه محرکه و مدرکه تشکیل شده است. نفس سوم نفس انسانى یا نفس ناطقه است که از دو قوه عالمه و عامله تشکیل شده است. قوه عالمه که به آن عقل نظرى مى گویند وظیفه ادراک معانى، صور عقلى و درک کلیات را دارد و داراى مراتب چهارگانه عقل هیولانى، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد است. قوه عامله که آن را عقل عملى مى خوانند نیز وظیفه اش ادراک اخلاق نیک و بد، استنباط صناعت و کنترل قوه شهوت و غضب است.[۶]
ﮬ) سعادت در نظر ابن سینا
توجه به مباحث نفس سبب مى شود تا ابن سینا دو سعادت را براى آدمى طرح کند: سعادت نفس از حیث ذاتش و سعادت نفس از حیث ارتباطش با بدن. کمال نفس از حیث ذاتش، عالم عقلى مضاهى عالم عینى شدن است؛ به این معنا که انسان تمام معارف و حقائق را به نحوى از عقل فعال دریافت کند که گویى همه عالم پیش او حاضر است و بر تمام آن اشراف دارد؛ اما کمال نفس از حیث ارتباطش با بدن، در کسب هیئت استعلائیه است.[۷] او هیئت استعلائیه را این گونه توضیح مى دهد: قواى بدنى اقتضاى امورى را دارند و قواى نفسانى نیز اقتضاى امورى را و در بسیارى از مواقع این دو قوه، اقتضاى امور متضادى را دارند. در این حالت اگر قواى نفس بر قواى بدن (شهویه و غضبیه) مسلط باشد و این دو قوه منقاد نفس آدمى باشند، آدمى در مسیر سعادت گام برمى دارد. بر اثر تکرار و عادت به استیلاى قوه نفس بر قواى جسم، یک هیئت براى انسان حاصل مى شود که بوعلى آن را هیئت استعلائیه مى نامد. هیئت استعلائیه سبب مى شود تا شخص به آسانى بر قواى بدنى مسلط شود که بر اثر آن از قوه غضبیه تنها شجاعت و از قوه شهویه تنها عفت صادر مى شود؛ به عبارت دیگر، ارتباط نفس و بدن زمانى فضیلت مندانه است که قواى بدنى (شهویه و غضبیه) هیئت اذعان و تسلیم و قوه نفسانى (عاقله) استعلاء و رهبرى داشته باشد. با این توضیحات روشن است که از نظر ابن سینا، سعادت آدمى تنها در صورتى حاصل مى شود و انسان زمانى به کمال دست مى یابد که آدمى هم عالم عقلى مضاهى عالم عینى شود و هم هیئت استعلائیه را کسب کند.[۸]
و) قاعده اعتدال
بوعلى همچون دیگر اندیشمندان اخلاق فلسفى، ملاک فعل فضیلت مندانه را حد وسط در افعال مى دانند به این معنا که فعل فضیلت مندانه فعلى است که دور از افراطوتفریط صورت گیرد. ارسطو این قاعده را عام مى دانست و معتقد بود در تمام فضایل خُلقى باید حد اعتدال را رعایت کرد؛ اما بوعلى در این مسئله موضع متفاوتى دارد. او قاعده اعتدال را به نحو اکثرى مى پذیرد و این را باید از جمله نوآورى هاى بوعلى دانست. او در «رساله فى العهد» مى گوید: اکثر فضایل (و نه همه فضائل) حد وسط میان دو رذیلت در جانب افراطوتفریط هستند.[۹] با این بیان او از اشکالاتى که بر کلیت قاعد حد وسط مى شود پرهیز مى کند. البته این اشکال بر کار وى وارد است که درباره فضایل قلیلى که قاعده حد وسط درباره آن ها جارى نیست، توضیحى ارائه نمى کند.
او درخصوص ثمره افعال فضیلت مندانه و رعایت حد وسط مى گوید: این افعال براى کسانى که خلق نیکو ندارند، خلق نیکو ایجاد کرده و کسانى که خلق نیکو دارند را از انحراف حفظ مى کند.[۱۰] ابن سینا برخلاف مسکویه در تهذیب الاخلاق و خواجه در اخلاق ناصرى، هیچ گاه فضایل فرعى مستخرج از فضایل اصلى را به طور کامل شرح نمى دهد و صرفاً از باب نمونه به برخى از فضایل و رذائل فرعى اشاره مى کند.
ز) واقع گرایى اخلاقى
چالشى ترین بحث در اندیشه اخلاقى ابن سینا، بحث حقیقت گزاره هاى اخلاقى است، این که آیا گزاره هاى اخلاقى در عالم خارج و واقعیت، وجود دارد تا در نتیجه بوعلى را واقع گراى اخلاقى بدانیم یا این گزاره ها به جز شهرت، واقعیت و حقیقت دیگرى ندارند تا در نتیجه او را ناواقع گراى اخلاقى بدانیم. توضیح این که در منطق از پنج شاخه برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه بحث مى شود که تفاوت این پنج مورد در غرض به کارگیرى و نوع مقدماتى است که در آن ها مورد استفاده قرار مى گیرند. بوعلى مقدمات جدل را که به منظور قانع کردن دیگران اقامه مى شود، قضایاى مشهوره مى داند و یکى از اقسام قضایاى مشهوره را، آراى محموده برمى شمرد. او قضایاى اخلاقى را ازجمله آراى محموده یا تأدیبات صلاحیه مى داند که حقیقت و اساسى جز شهرت ندارند، در نتیجه قضایاى اخلاقى با عقل و حس قابل درک و اثبات نبوده و پذیرش آن ها منوط به تربیت و تأدیب است.[۱۱]
چالش برانگیزتر آن که بوعلى قضایاى اخلاقى را قابل صدق و کذب مى داند و این گونه به نظر در تناقض گرفتار مى شود؛ چراکه مشهوره بودن قضایا، امکان صدق و کذب را- که منوط به وجود واقعیت است- رد مى کند.[۱۲] در تبیین و توجیه این معضل سه بیان وجود دارد و طرفداران هر یک تلاش مى کنند با تمسک به عبارات بوعلى، دیدگاه خود را به اثبات رسانند؛
اما بااین همه بازهم این مسئله نقاط مبهم فراوانى دارد. این سه توجیه به اختصار از این قرارند:
۱. مشهوره بودن قضایاى اخلاقى منافاتى با یقینى بودن آن ها ندارد؛ چه این که حیثیات و جهات این دو متفاوت است. یک قضیه از حیث شهرتش مى تواند از مقدمات جدل باشد و مشهوره باشد و از حیث یقینى بودنش در مقدمات برهان قرار گیرد. محقق لاهیجى، ملا هادى سبزوارى و مهدى حائرى قائل به این نظریه هستند.[۱۳]
۲. حسن و قبح و بایدونبایدهاى اخلاقى را باید جزء مشهورات عامه دانست که واقعیتى به جز تطابق آراى عقلا ندارند. محقق اصفهانى قائل به این نظریه است.[۱۴]
۳. مشهورات عامه دانستن قضایاى اخلاقى ناظر به معرفت شناسى است و نه هستى شناسى، به این معنا که قضایاى اخلاقى براى اکثر مردم با تربیت و تأدیب حاصل مى شود و با عقل قابل اثبات نیست؛ به عبارت دیگر، از نظر توده مردم این گونه قضایا واقعیتى جز شهرت ندارند که این برهانى و یقینى این قضایا نزد اهل فکر و خرد را نفى نمى کند.[۱۵]
پی نوشت:
[۱]. ر. ک: نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم پزشکى، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۲]. خراسانى، دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، مقاله« ابنسینا»، ج ۱۴، ص ۱- ۸.
[۳]. مشخصات کتابشناختى این اثر: ابنسینا، رساله فى الاخلاق، در تسع رسائل فى الحکمه و الطبیعیات، قسطنطینیه، مطبعه الجوائب، الطبعه الاولى، ۱۲۹۸، ص ۱۰۷- ۱۱۰.
[۴]. مشخصات کتابشناختى این اثر: ابنسینا، رساله فى العهد، در تسع رسائل فى الحکمه و الطبیعیات، قسطنطنیه، مطبعه الجوانب، الطبعه الاولى، ۱۲۹۸، ص ۹۹- ۱۰۵.
[۵]. ابنسینا، رساله فى العهد، ص ۱۰۲.
[۶]. همو، رساله نفس، ص ۱۱- ۲۶.
[۷]. همو، رساله فى العهد، ص ۱۰۳ و ۱۰۴.
[۸]. همو، ص ۱۰۴.
[۹]. همو، ص ۱۰۱.
[۱۰]. همو، ص ۱۰۲.
[۱۱]. همو، الاشارات والتنبیهات، ص ۲۲۰.
[۱۲]. همو، الشفاء المنطق، ص ۶۶.
[۱۳]. لاهیجى، سرمایه ایمان، ص ۶۱؛ سبزوارى، شرح اسماء الحسنى، ص ۳۲۱- ۳۲۲؛ حائرى، کاوشهاى عقل عملى، ص ۲۵۹.
[۱۴]. محقق اصفهانى، نهایه الدرایه، ج ۶، ص ۱۱۲- ۱۱۶.
[۱۵]. جوادى، واقعگرایى اخلاقى ابنسینا در حکمت عملى شیخالرئیس، ص ۱۶۷- ۱۷۰.
منبع: کتاب نقش عالمان شیعه در گسترش علم اخلاق.
نویسنده: مهدى علیزاده و جمعى از محققان.