- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
خلافت و امامت، مانند نبوت، ریاست و سیادت الهی است، جز این که نبی و رسول دریافت کننده وحی الهی و آورنده شریعت است، و خلیفه و امام مسئولیتش حفظ شریعت، بیان و تبلیغ دین، تفصیل مجملات، و حل معضلات است. روی این جهت امام باید در تمام فضائل و کمالات هم سنخ نبی و تالی تِلوِ او، و افضل از همه افراد امت باشد، تا برای پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) و آورنده کتاب الهی، خلیفه و جانشینی باشد که اسرار نبوت و اسرار کتابی را که بر او نازل شده، نزد او به امانت بگذارد.
امام (علیه السلام) باید حجت و دلیل پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) برای امت بوده، و دین اسلام را که بالاترین دین و بزرگ ترین مواهب الهی بر بندگان است، تکمیل کرده و زحمات پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) را به ثمر رسانده، و دین او را از خطرات حفظ نموده، و مسلمانان را همانند، رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) به سوی کمال و صلاح و رستگاری رهبری نماید.
بنابراین برای چنین دین و پیامبری نیاز به امامی با شرایط خاص اجتناب ناپذیر است، چنان که همه فرقه های اسلامی به جز( اصم) از فرقه معتزله و جماعتی از خوارج، نصب امام را بر خدا واجب می دانند. منتهی جبائیان و اصحاب حدیث و اشاعره، وجوب نصب امام را بر اساس سماع و نقل می دانند، و ابوالحسین بصری و بغدادی ها و امامیه، وجوب نصب را به حکم عقل می دانند، سپس ابوالحسین و بغدادی ها می گویند: نصب امام بر عقلاء واجب است، و شیعه امامیه نصب امام را بر خدا واجب می دانند.(۱)
هم اکنون این سئوال مطرح است که شیعه و اهل سنت چه اوصاف و شرایطی را در خلیفه پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) معتبر می دانند؟ و روش تعیین خلیفه نزد این دو مذهب بعد از پیامبر اعظم (صلیالله علیه و آله و سلم) چگونه بوده است؟
برای روشن شدن پاسخ عنایت و توجه به مطالب زیر لازم است:
همه اهل سنت یا اکثر آنان، امامت را از فروع دین می دانند، غزالی می گوید: بدان که سخن گفتن در مورد امامت از اصول دین نیست.(۲) ایجی می گوید: ما بحث امامت را از فروع می دانیم، لکن به پیروی از پیشینیان، آن را در علم کلام ذکر می کنیم.(۳) تفتازانی می گوید: بدون نزاع طرح مباحث امامت در علم فروع لایق تر است.(۴)
شیعه امامیه از آن نظر که امامت را استمرار وظایف رسالت می داند، مساله امامت را از مسائل اصلی و ریشه ای به شمار می آورد.(۵)
شرایط امامت:ایجی می گوید: جمهور اهل سنت بر این است که اهل امامت باید مجتهد در اصول و فروع باشد، صاحب نظر و آشنا به اداره جامعه، عادل، عاقل، شجاع و آزاد باشد.(۶)
باقلانی می گوید: لازم نیست امام از گناه و خطا معصوم و از همه افراد امت، افضل و عالمتر باشد. جمهور می گوید: اگر امام فاسق شد، یا به مردم ظلم کرد، یا اموال آنان را غصب کرد، یا بناحق مردم را کشت، یا حق مردم را ضایع کرد، یا حدود را تعطیل کرد، از امامت خلع نمی شود، جایز نیست که مردم بر او خروج کنند، بلکه اطاعت ائمه واجب است و لو ظلم و جور کنند.(۷)
وی در ضمن شرایط امام می گوید: امامیه می گویند: امام باید هاشمی و عالِم به جمیع مسائل دینی و صاحب معجزه و معصوم باشد، ولی ما این شرایط را قبول نداریم، به دلیل خلافت ابوبکر، زیرا او به امامت رسید در حالی که واجد هیچ کدام از این شرایط نبود.(۸)
نسفی می گوید: در امام عصمت شرط نیست، به دلیل امامت ابوبکر و عدم قطع به عصمت وی.(۹) او در جای دیگر می گوید: شرط نیست که امام افضل اهل زمان خود بوده باشد.(۱۰) و نیز می گوید: امام به واسطه فسق و ظلم عزل نمی شود.(۱۱)
تفتازانی می گوید: اصحاب بر عدم وجوب عصمت (امام) به اجماع بر امامت ابوبکر و عمر و عثمان استدلال کرده اند، با این که اجماع دارند که آنها معصوم نیستند… حاصل و نتیجه مطلب این است که اجماع محقق است بر این که عصمت در امام شرط نیست.(۱۲) و نیز می گوید: در امام افضلیت شرط نیست، بلکه تقدیم مفضول بر افضل جایز است.(۱۳)
شیعه امامیه از آن جهت که امامت را استمرار وظایف رسالت می دانند، وجود صلاحیت های عالیه را در امام معتبر می دانند، که هیچ کس به آنها نائل نمی شود، مگر این که تحت عنایت خاصه الهی قرار بگیرد، بنابراین همه آن شرایطی که در رسالت شرط است، در امامت نیز شرط است، مگر این که امام مورد وحی نیست.
روی همین اساس محقق بحرانی می گوید: واجب است که امام معصوم، و جامع اصول کمالات نفسانی همانند علم و عفت و شجاعت و عدالت… باشد، واجب است که امام افضل امت در همه آن چه کمالات نفسانی شمرده می شود، باشد، زیرا تقدیم ناقص بر اکمل (مفضول بر فاضل) عقلاً قبیح است، و همین طور واجب است که امام دارای اصل و نسب پاک، و خلقت کامل، و بری از ابتلا به بیماری های نفرت انگیز، مانند جزام و برص باشد.(۱۴)
علامه حلی می گوید: امامیه عقیده دارند که ائمه در وجوب عصمت از همه قبایح و فواحش از کوچکی تا مردن، عمداً و سهواً مانند انبیاء هستند، زیرا ائمه بر پا دارندگان شریعت و حافظان آن هستند. حالشان در عصمت همانند پیامبر است.(۱۵) همو در کتاب دیگرش می گوید: امام واجب است که افضل از رعیت خود باشد، زیرا تقدیم مفضول بر افضل عقلاً قبیح است.(۱۶)
طریق اثبات امامت:اهل سنت نص پیامبر و نص امام سابق و بیعت اهل حلّ و عقد را طریق اثبات امامت می دانند، ایجی می گوید: همه مسلمان ها اتفاق دارند که امامت با نص پیامبر و نص امام سابق ثابت می شود، ولی در ثبوت امامت با بیعت اهل حل و عقد اختلاف است، ما به خاطر ثبوت امامت ابوبکر از این طریق، بیعت اهل حلّ و عقد را یکی از راه های ثبوت امامت می دانیم، ولی شیعه این راه را قبول ندارند.(۱۷)
غزالی می گوید: از رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) اصلاً نصّی بر امامت وارد نشده است… ابوبکر به امامت برگزیده نشد مگر به انتخاب و بیعت مردم.(۱۸) و نیز می گوید: امام کسی است که اکثر مردم با او بیعت کنند.(۱۹)
نسفی می گوید: در روز رحلت رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) ، صحابه در سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند، بعد از منازعه و مشاوره، رأی شان بر خلافت ابوبکر مستقر گردید، و همه با او بیعت کردند، اگر نصّی بر خلافت علی ـ علیه السلام ـ وجود می داشت، چنان که شیعه اعتقاد دارند، چگونه می شود تصور کرد که صحابه بر باطل و ترک عمل به نص، اتفاق کنند.(۲۰)
سپس اهل سنت در تعداد افرادی که امامت، با بیعت آنها ثابت می شود، عقاید گوناگونی دارند، دسته ای معتقدند که امامت با بیعت جمهور اهل حلّ و عقد از همه بلاد ثابت می شود، دسته دیگر اعتقاد دارند که کمترین عدد که بیعت آنها امامت را ثابت می کند پنج نفر است، طایفه سوم باور دارند که با بیعت سه نفر، امامت ثابت می شود، فرقه چهارم معتقدند که امامت با بیعت یک نفر هم ثابت می شود.(۲۱)
شیعه امامیه، طریق ثبوت امامت را منحصر به تنصیص خداوند و نصب پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) و امام سابق می دانند، از جمله آن نصوص می توان به آیه ولایت، آیه اطاعت، حدیث منزلت، حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث یوم الدار اشاره کرد.
پی نوشت:
۱. علامه حلی محمد بن الحسن، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، نشر جامعه مدرسین، ۱۴۲۵ق، ص۴۹۰.
۲. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، قم، نشر جامعه مدرسین، ص۵۰۶، به نقل از الاقتصاد فی الاعتقاد، تألیف غزالی، ص۲۳۴.
۳. همان، به نقل از: ایجی، عبدالرحمن بن احمد، شرح المواقف، ص۳۴۴.
۴. تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر، شرح المقاصد، پاکستان، نشر دارالمعارف النعمانیه، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۲۷۸.
۵. محاضرات فی الالهیات، همان، ص۵۰۷٫
۶. ایجی عبدالرحمن بن احمد، شرح المواقف، مصر، مطبعه السعاده بجوار محافظه، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱.
۷. خوانساری، محمد باقر، انصاف در امامت، نشر صدوق، ص۴۹.
۸. همان، ص۴۹.
۹. نسفی محمد بن عمر، شرح العقائد النسفیه، کویته پاکستان، نشر رشیدیه، ص۱۱۲.
۱۰. همان، ص۱۱۳.
۱۱. همان، ص۱۱۴.
۱۲. شرح المقاصد، همان، ج۲، ص۲۷۸.
۱۳. همان.
۱۴. محاضرات فی الالهیات، همان، ص۵۰۹.
۱۵. علامه حلی، محمد بن الحسن، دلائل الصدق، قاهره، چاپ اول، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۷.
۱۶. علامه حلی، محمد بن الحسن، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، نشر جامعه مدرسین، ۱۴۲۵ق، ص۴۹۵.
۱۷. ایجی، عبدالرحمن بن احمد، شرح المواقف، همان، ج۸، ص۳۵۱.
۱۸. غزالی، محمد، قواعد العقائد، ص۲۲۶، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
۱۹. همان، ص۲۳۰.
۲۰. نسفی محمد بن عمر، شرح العقاید النسفیه، ص۱۰۸، همان.
۲۱. ماوردی، ابوالحسن علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، ط حلبی بمصر، ص۶ ـ ۷.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه