- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
چکیده
این مقاله پس از تعریف مفهوم رفق و مدارا، جایگاه، موارد، محدوده و آثار تربیتى آن را در کلام و سیره معصومین(علیهم السلام) بیان مى کند و سپس رفق و مدارا با دیگران را در مواردى از قبیل: رفق و مدارا در تبیین مسائل دینی، رفق و مدارا در تربیت عبادى کودکان، رفق و مدارا در موعظه، و… مورد بررسى قرار مى دهد.
مقدمه
در سیره تربیتى پیشوایان دینى(علیه السلام) رفق و مدارا با تربیت آموزان از جایگاه والایى برخوردار است. پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در موارد متعددى به این موضوع اشاره کرده که وى از جانب خداوند موظّف و مامور است با مردم به رفق و مدارا رفتار کند.
نظر به اهمیت این موضوع در تربیت اسلامی، سعى بر این بوده تا در این نوشتار در حد توانایى ابعاد و جوانب آن بررسى شود. بدین منظور معنا و تعریف رفق و مدارا، جایگاه، موارد، محدوده و آثار تربیتى آن مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
معنا و تعریف رفق و مدارا
«رفق» چنانکه در کتب لغت آمده در چهار معنا به کار مى رود:
۱.کارى را خوب انجام دادن در مقابل بد انجام دادن کار؛
۲. نرم خویى در مقابل تند خویى و شدت عمل؛
۳. میانه روى و اعتدال در انجام کار؛
۴. محکم کارى و دقت در انجام کار (مجمع البحرین؛ ذیل ماده رفق).
«مدارا» نیز در لغت به معناى ملاطفت و نرمى و ملایمت و احتیاط کردن آمده است (همان، ذیل ماده دری).
با توجه به معناى لغوى رفق مى توان گفت که این واژه در زبان عربى بدین معنا است که فرد کارى را به زیبایى و نرمى و با استحکام لازم انجام دهد در مقابلِ آن فردى است که کارى را با شدت و خشونت و زشتى انجام مى دهد. مؤید این امر این است که این واژه در مقابل «خَرْق» به کار مى رود که به معناى انجام کار با شدت و خشونت و زشتى است. مدارا نیز با توجه به معناى لغوى آن عبارت از نرمى و ملایمت در رفتار با دیگران است که گاه براى در امان ماندن از شر مردم و گاه براى بهره مندى از آنان است. این که در کتب لغت آن را به احتیاط نیز تعریف کرده اند، بیانگر همین مطلب است.
با وجود اینکه، این دو واژه از نظر معنا بسیار به یک دیگر نزدیک هستند، موارد کاربرد آنها در زبان عربى تفاوت دارد. رفق عمدتا در مورد موافقان و دوستان و حداکثر در مورد غیر مخالفان به کار مى رود؛ در حالى که مداراى احتیاطى بیشتر در مورد مخالفان و دشمنان به کار مى رود. استعمالات متعدد این دو واژه در روایات نیز مؤید این مطلب است. به عنوان مثال در روایتى آمده است که
«لاَتَحْمِلُوا عَلَى شِیعَتِنَا و ارْفَقُوا بِهِمْ؛ بر شیعیان ما چیزى تحمیل نکند و با آنها با رفق برخورد نمایند» (کافی، ج۸، ص۳۳۴) و در روایت دیگرى آمده است که «و اَمَّا الْمُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراه… ؛
با مخالفان به روش مدارا برخورد نمایید» (رى شهری؛ میزان الحکمه ج۳ ص۲۳۹).
در این دو روایت در مورد شیعیان واژه رفق و در مورد مخالفان واژه مدارا به کار رفته است. البته، گاه این دو واژه در معنایى وسیع به کار مى روند که هم شامل معناى رفق است و هم شامل معناى مدارا. به عنوان مثال در روایت «اِنَّا اُمِرْنَا مَعَاشِرَ الاَنْبِیاءِ بِمُداراهِ النَّاسِ کَمَا اُمِرْنَا بِاَدَاءِ الْفَرائِضِ؛ ما گروه پیامبران مأمور به مداراى با مردم هستم همانطور که مأمور به انجام واجبات هستیم.» (رى شهری، میزان الحکمه، ج۴، ص۲۳۹) و روایت «اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَ مُحَمَّدا فَاَمَرَه بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ؛ بدرستى که خداوند عزّوجل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را برانگیخت و به او را به صبر و رفق امر نمود» (رى شهری، میزان الحکمه، ج۴، ص۲۳۸). رفق و مدارا در معنایى وسیع و مترادف با یکدیگر به کار رفته است. اما این معناى عام کمتر استعمال شده است و در غالب موارد رفق و مدارا در همان معنایى که قبلاً گفتیم به کار مى رود.
در زبان فارسى نیز این دو واژه، بویژه هر گاه با هم به کار روند، معنایى مترادف با یکدیگر را مى رسانند.
به هر حال، این دو واژه، بر اساس آنچه در زبان عربى و فارسى از آن اراده مى شود، در زمینه تعلیم و تربیت بدین معنا به کار مى رود که مربى با متربیان به گونه اى رفتار کند که به زیبایى و آسانی، آنان را به سوى اهداف تربیتیِ مورد نظر هدایت کند. اگر مربى چنین عمل کند گفته مى شود که با تربیت آموزان خود به رفق و مدارا رفتار کرده است. در روایتى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت على(علیه السلام) مى فرماید:
یا عَلِی! اِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتینٌ. فَأَوْغِلْ فِیهِ بِرِفْقٍ وَ لاَتَبْغَضْ اِلَى نَفْسِکَ عِبَادَهِ رَبِّکَ [ف] اِنَّ الْمُنْبِتَ لاَ ظَهْرا أبْقَى و لاَ أَرضا قَطَعَ.
یا علی! این دین، دین استوار و محکمى است. از این رو، با رفق و نرمى در آن سیر کن و عبادت خداوند را براى خودت ناخوشایند مکن که زیاده رو و افراط کار نه مرکب خود را سالم باقى مى گذارد و نه راه را طى مى کند (الکافی، ج۲، ص۸۷).
این روایت به روشنى بیان مى کند که عدم رفق در جایى که رفق و مدارا لازم است، علاوه بر آنکه موجب شکست فرد در رسیدن به اهداف خود مى شود، وسیله و ابزار وى براى رسیدن به هدف را نیز از میان مى برد.
جایگاه رفق و مدارا در سیره معصومین(علیهم السلام)
نمونه هاى متعددى از سیره معصومین(علیهم السلام) در دست است که بیانگر رفق و مداراى آنان با متربیان است که به اختصار
به چند نمونه اشاره مى کنیم:
۱. یکى از افرادى که در مدینه با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان مخالف بود و از هر فرصتى براى کارشکنى در امور مسلمانان، البته به صورت مخفیانه، خوددارى نمى کرد عبدالله ابن اُبَیّ بود. این فرد، رئیس قبیله خزرج و رهبر منافقان در مدینه بود، با وجود این، زمانى که از دنیا رفت، اطرافیان او از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که پیراهن خود را در اختیار آنان قرار دهد تا عبدالله ابن اُبَیّ را با آن کفن کنند تا شاید بدان سبب مورد رحمت خدا قرار گیرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته آنان رااجابت کرد. برخى از اصحاب به وى اعتراض کردند که چرا با آنکه وى کافر است چنین کردی. آن حضرت فرمود: «پیراهن من مانع عذاب او در آخرت نیست. و من با این کار امید دارم جمع کثیرى اسلام بیاورند.» گفته شده که هزار نفر از خزرج زمانى که دیدند عبدالله بن ابى به لباس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) متوسل شده است اسلام آوردند. (تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۲۵۰).
۲. روزى بیرون از مدینه مردى امام زین العابدین(علیه السلام) را دید و به او ناسزا گفت. یاران امام(صلی الله علیه و آله و سلم) به او حمله کردند. امام فرمود: دست بردارید. سپس رو به آن مرد کرد و گفت: آنچه از کارهاى ما بر تو پوشیده است بیش از آن است که تو مى دانی. آیا نیازى دارى تا آن را برآورده سازم؟ مرد شرمنده شد. امام(علیه السلام) لباس خویش را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد پس از آن واقعه، همیشه مى گفت شهادت مى دهم که تو از فرزندان رسول خدایى (کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۳).
موارد رفق و مدارا در سیره تربیتى معصومین(علیهم السلام)
موارد مدارا و رفق در سیره معصومین(علیهم السلام) را مى توان به دو دسته کلى تقسیم کرد: الف) رفق و مدارا با دیگران. ب) رفق و مدارا با خود.
الف. رفق و مدارا با دیگران
۱. رفق و مدارا در تبیین مسائل دینى
پیشوایان دینى(علیه السلام) هنگامى که مى خواستند احکام و شرایع را به مردم آموزش دهند، به اندازه فهمشان با آنان سخن مى گفتند و مسائل دینى را به گونه اى که آنان به آسانى دریابند بیان مى کردند. خداوند در قرآن مى فرماید: «ما هیچ رسولى را جز به زبان قوم خود نفرستادیم تا براى آنان [حقایق را [تبیین کند» (ابراهیم، آیه۴).
پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مى فرماید: «به ما پیامبران دستور داده شده است که با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوییم» (بحارالانوار، ج۱، ص۸۵)
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است که: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ گاه با مردم به [حسب[ کنه و باطن عقل خویش سخن نگفت (علامه طباطبائی؛ سنن النبی، ۵۷).
هم چنین نقل شده است که: در جنگ تبوک مردم دچار تشنگى شدند. به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: یا رسول الله! کاش دعا مى کردى تا خدا ما را سیراب مى کند. آن حضرت دعا کرد و آب در بیابان جارى شد. قومى از اعراب بادیه نشین گفتند: ستاره ذراع و ستاره فلان بر ما باران نازل کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به اصحاب کرده فرمود: مى بینید!! خالد گفت: اى رسول خدا! گردنشان را بزنم؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نه؛ اینان چنین مى گویند؛ اما مى دانند که خدا باران را نازل کرده است (مستدرک الوسائل، ج۶ ص۱۹۶).
بنابراین، مربى در مقام تربیت، نخستین کارى که باید به انجام آن همت گمارد این است که با تربیت آموزان خود، چنان سخن گوید که به آسانى مراد او را دریابند و این مستلزم آن است که مربى سخن خود را از درجه و مقام درک و فهم خود تا سطح درک و فهم تربیت آموزانش تنزل دهد.
به علاوه، گاه مدارا و رفق با متربیان اقتضا مى کند که مطالب خاصى با آنان در میان گذاشته شود و از ارائه مطالبى که فراتر از میزان درک و فهم آنان است خوددارى شود. چنانکه در سیره معصومین(علیهم السلام) ملاحظه مى شود که گاه بعضى از مطالب را با افرادى خاص مطرح مى کردند. به عنوان مثال، علامه مجلسى نقل مى کند که جابر بن یزید جعفى مى گوید:
امام باقر(علیه السلام) نود هزار حدیث براى من بیان کرد که هرگز آنها را براى کسى بیان نکرده ام و هیچ گاه نیز بیان نخواهم کرد. وى مى گوید به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: فدایت گردم، بار سنگینى بر من نهاده ای؛ چرا که از اسرارتان احادیثى برایم بیان کرده اى که نباید به کسى بیان کنم. بدین سبب، گاه سینه ام به جوشش در مى آید تا جایى که حالتى شبیه جنون به من دست مى دهد. امام(علیه السلام) فرمود: در این حالت به کوههاى اطراف برو، حفره اى بکن، سرت را در آن فرو کن و بگو محمد بن على به من چنین و چنان گفت (بحار الانوار، ج۲، ص۶۹).
۲. رفق و مدارا در برگزار کردن نمازهاى جمعه و جماعت
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمازهاى جماعت را به اختصار مى خواند و دیگران را نیز به همین امر توصیه مى فرمود. انس بن مالک مى گوید: «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز [جماعت] را به اختصار و کامل برگزار مى کرد» (صحیح البخاری، ج۱، ص۱۷۳). هم چنین در روایت دیگرى از آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود:
من هنگامى که مى خواهم نماز را به پا دارم، قصد مى کنم نماز را طولانى کنم. اما صداى کودکى را مى شنوم بدین سبب، نماز را سریع مى خوانم تا مادر کودک دچار مشقت نشود (صحیح البخاری، ج۱، ص۱۷۳).
در روایت دیگرى نیز آمده است که:
مردى به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: اى رسول خدا! از بس فلانى نماز را طول مى دهد به سختى نماز را مى خوانم. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن روز با حالتى بسیار عصبانى در موعظه اى فرمود: اى مردم! شما دیگر مردمان را فرارى مى دهید. هر کس با مردم نماز مى خواند باید نماز را مختصر برگزار کند که در میان آنان مریض و ناتوان و کسى هست که به دنبال کارى است (صحیح البخاری، ج۱، ص ۳۱).
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر نمازهاى جماعت، نمازهاى جمعه و خطبه هاى آن را نیز به اختصار برگزار مى کرد. مراجعه به خطبه هاى جمعه اى که از ایشان نقل شده است مؤید این مدعا است (بحارالانوار، ج۷۷، ص ۴۵ـ۱۱۰).
۳. رفق و مدارا در تربیت عبادى کودکان
در سیره تربیتى پیشوایان دینى(علیه السلام) به اختلافِ سنى افراد توجه خاصى شده است. آنان بین بزرگسالان و کودکان تفاوت بسیارى قائل شده اند و از هر یک متناسب با سنشان انتظار داشته اند.
امام زین العابدین(علیه السلام) به کودکان دستور مى داد نماز مغرب و عشاء را با هم و نماز ظهر و عصر را نیز با هم بخوانند. به ایشان مى گفتند: نماز را در وقت نمى خوانند. آن حضرت مى فرمود: بهتر از این است که بخوابند و نماز نخوانند (مستدرک الوسائل، ج۳، ص۱۹).
باید توجه داشت که در زمان معصومین(علیهم السلام) نمازها در پنج وقت: صبح، ظهر، عصر، مغرب و شام خوانده مى شد و نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را نه در یک وقت، بلکه جدا جدا مى خواندند. اما امام(علیه السلام) به کودکان که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند ولى نماز مى خواندند ـ که در بحث تربیت عبادى به نکته تربیتى این مطلب اشاره خواهیم کرد ـ اجازه مى دادند که نمازهاى ظهر و عصر و نمازهاى مغرب و عشا را با هم بخوانند تا نماز خواندن بر آنها مشکل و غیرقابل تحمل نشود.
این امر، در واقع، نوعى رفق و مدارا با این قبیل افراد است. هم چنین در روایت دیگرى آمده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود:
ما کودکانمان را در هفت سالگى به روزه گرفتن، به اندازه اى که توان آن را دارند تا نصف روز، بیشتر یا کمتر، دستور مى دهیم. هرگاه تشنگى یا گرسنگى بر آنها غلبه کرد افطار مى کنند تا به روزه عادت کنند. شما کودکانتان را در نُه سالگى به روزه گرفتن، به هر اندازه که مى توانند، امر کنید. هرگاه تشنگى بر آنها غلبه کرد، افطار کنند (طباطبایی، سنن النبی، ص۱۵۷).
در این روایت نیز امام(علیه السلام) در آموزش روزه گرفتن به کودکان به رفق و مدارا با آنها رفتار مى کند و به دیگران نیز دستور مى دهد چنان عمل کنند. در مقابل، معصومین(علیهم السلام) از افراد مسن تر انتظارات بیشترى دارند. از کسى که عمرى را در اسلام گذرانده است، انتظار دارد اعمال خود را با رعایت تمام با بیشتر مستحبات انجام دهد. به عنوان مثال، مى توان به قضیه اتفاق افتاده میان امام صادق(علیه السلام) و حماد که یکى از اصحاب ایشان است اشاره کرد که:
حماد بن عیسى مى گوید: روزى امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: حماد! مى توانى نیکو نماز بگزاری؟ گفتم: آقاى من، من کتاب «صلاه» حریز را حفظ هستم. فرمود: اشکالى ندارد؛ حماد، برخیز و نماز بگزار. من برخاستم و در برابر ایشان رو به قبله ایستادم؛ تکبیره الاحرام گفتم؛ رکوع و سجود بجا آوردم. امام به من فرمود: حماد، نمى توانى نیکو نماز بگزاری. چه زشت است که کسى از شما شصت یا هفتاد ساله باشد، اما نتواند یک نماز با رعایت تمام حدود آن بجا آورد (الکافی، ج۳، ص۳۱۱).
حماد در ادامه مى گوید: به امام(علیه السلام) عرض کردم: نماز را به من بیاموز. ایشان برخاستند و یک نماز با رعایت تمام حدود آن اقامه کردند و در پایان فرمود: حماد! چنین نماز بگزار (الکافی، ج۳، ص۳۱۱).
از نحوه نماز خواندن امام(علیه السلام) پیداست که منظور ایشان از اینکه حماد نمى تواند نیکو نماز بگزارد این نبوده است که نماز حماد نادرست بوده است، بلکه مراد آن حضرت این بوده که وى نماز را با رعایت آداب و مستحبات آن نمى خواند. بدین ترتیب امام(علیه السلام) این انتظار را از حماد ـ که عمرش را در اسلام گذرانده است ـ دارد که بتواند نماز را با رعایت تمام حدود و آداب آن بخواند.
۴. رفق و مدارا در مواجهه با افرادى که از نظر ایمان درجات متفاوتى دارند
موضوع تفاوت افراد در درجات ایمان نیز یکى از امورى است که در سیره تربیتى معصومین(علیهم السلام) مورد توجه است. آنان در رعایت تفاوت مذکور به دو جهت توجه داشتند: اولا، آنان چنان نبودند که کسى را به دلیل پایین بودن درجه ایمان در انزوا قرار بدهند و با او مصاحبت و مجالست نکنند. ثانیا، آنان از هر کس متناسب با درجه ایمانش توقعاتى داشتند و بیش از آن بر او تحمیل نمى کردند. اینکه معصومین(علیهم السلام) با اکثر شیعیان و سایر مسلمانان، بجز عده اى خاص، معاشرت داشتند مؤید این مطلب است. در این خصوص مى توان به سؤال و جوابى که بین امام صادق(علیه السلام) و یکى از شیعیانش واقع شده است اشاره کرد:
یکى از شیعیان مى گوید در حضور امام صادق(علیه السلام) سخن در باره عده اى مطرح شد. من به امام(علیه السلام) عرض کردم: ما از آنان بیزارى مى جوییم؛ زیرا آنان به آنچه ما قائلیم قائل نیستند. امام(علیه السلام) فرمود: دوستدار ما هستند و به آنچه شما قائلید قائل نیستند و شما از آنان تبرى مى جویید؟! گفتم: آری. امام(علیه السلام) فرمود: اگر چنین است، ما هم از مزایایى برخورداریم که شما از آنها بى بهره اید؛ پس ما هم باید از شما بیزارى بجوییم…؟ با آنها دوستى کنید و از آنها بیزارى نجویید. زیرا بعضى از مسلمانان از اسلام یک سهم و بعضى دو سهم و…بعضى هفت سهم دارند. سزاوار نیست بر دوش آنکه از اسلام یک سهم دارد به اندازه آنکه دو سهم دارد بار بگذاریم و همینطور بر آنکه از اسلام دو سهم دارد به اندازه آن که سه سهم دارد و… .
براى تو مثالى مى آورم. مردى همسایه اى نصرانى داشت. او را به اسلام فراخواند و اسلام را در نظر او زیبا جلوه داد و نصرانى مسلمان شد. نزدیک سحر درِ خانه او را زد. نصرانى گفت: کیست؟ همسایه مسلمانش گفت: من هستم، فلانی؛ وضو بگیر و لباسهایت را بپوش تا به نماز برویم. نصرانى تازه مسلمان شده چنین کرد و به مسجد رفتند و نماز خواندند تا فجر دمید. سپس نماز صبح را خواندند و ماندند تا آفتاب برآمد. نصرانى تازه مسلمان شده برخاست تا به منزل خویش برود. مرد مسلمان به او گفت: کجا مى روی؟! روز کوتاه است و تا ظهر چیزى نمانده است. به همین ترتیب او را تا ظهر و سپس تا عصر و مغرب و نماز عشا در مسجد نگاه داشت و سپس به اتفاق، به منزلهایشان بازگشتند. مرد مسلمان دوباره نزدیک سحر، درِ خانه تازه مسلمان را زد. تازه مسلمان گفت: کیست؟ گفت: منم. برخیز؛ وضو بگیر و لباس بپوش تا به مسجد برویم. گفت: برو کسى بیکارتر از من بجوی. من فقیرم و عیالوار. [امام(علیه السلام) در ادامه مى فرماید] بر آنان سخت نگیرید. مگر نمى دانید…که امامت ما بر رفق و انس و وقار و… است. مردم را به دینتان و آنچه بر آن هستید ترغیب کنید. (وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۲۷).
۵. رفق و مدارا در موعظه
پیشوایان بزرگ اسلام جهت رعایت حال مخاطبان، مواعظ خود را معمولاً کوتاه ایراد مى کردند تا آنان خسته و دلزده نشوند. یکى از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مى کند که: «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) موعظه هاى خود را در روزهاى مختلف، و نه هر روزه، انجام مى داد. زیرا دوست نداشت ما خسته و دلزده شویم» (صحیح البخاری، ج۱، ص۲۵).
ب. رفق و مدارا با خود
درباره رفق و مداراى تربیتى با خود نیز سیره هایى وجود دارد که نشان مى دهد که رعایت آن براى افراد لازم است. یکى از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مى گوید:
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: آیا خبر ندهم تو را که شبها نماز مى خوانى و روزها روزه مى گیری؟ گفتم: من چنین مى کنم. فرمود: اگر چنین کنی، چشمهایت گود مى افتد و روحت خسته مى شود، در حالى که روحت بر تو حقى دارد و خانواده ات نیز بر تو حقى دارند. گاهى روزه بگیر و گاهى افطار کن، در شب گاهى نماز بخوان و گاهى بخواب (همان، ج۲، ص۴۹).
همانطور که گذشت، در اصول کافى نیز نقل شده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت على(علیه السلام) فرمود:
یا علی! این دین، دین استوار و محکمى است. از این رو، با رفق و نرمى در آن سیر کن و عبادت خداوند را براى خودت ناخوشایند مکن که زیاده رو و افراط کار نه مرکب خود را سالم باقى مى گذارد و نه راه را طى مى کند (الکافی، ج۲، ص۸۷).
محدوده رفق و مداراى تربیتى
در این جا لازم است به این سؤال نیز بپردازیم که آیا در سیره تربیتى معصومین(علیهم السلام) محدوده اى براى رفق و مداراى تربیتى معین شده است یا نه؟ در صورت مثبت بودن جواب، درچه مواردى مى توان از رفق و مدارا استفاده کرد و در چه مواردى نمى توان؟ البته، در مورد این پرسش نمى توان جواب قاطعى ارائه کرد، در عین حال با توجه به سیره معصومین(علیهم السلام) مى توان به مؤلفه هایى که ما را در دست یابى به پاسخ کمک مى کند اشاره کرد. برخى از این مؤلفه ها عبارتند از:
جهل و علم
معصومین(علیهم السلام) در مواردى که با فردى جاهل یا ناآگاه به احکام و آموزه هاى دینى مواجه مى شدند با او به رفق و مدارا برخورد مى کردند و اجازه نمى دادند دیگران نیز با آنان به شدت و خشونت رفتار کنند. به عنوان مثال، یکى از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مى کند که:
درحالى که ما با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد بودیم، اعرابى اى آمد و در مسجد مشغول ادرار شد. اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او را از این کار منع کردند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به اصحاب کرد و فرمود: با او کارى نداشته باشید. آنان نیز او را رها کردند. آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او را نزد خود خواند و فرمود: مساجد نه محل ادرار است و نه محل کثافات دیگر؛ بلکه جایگاه ذکر خداوند متعال و نماز و قرائت قرآن است (صحیح مسلم، ج۱، ص۱۶۳).
با توجه به اینکه در ذیل این سیره آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اعرابى را توجیه کرد و ادب مسجد را به او آموخت، مى توان گفت سبب مداراى ایشان جهل و ناآگاهى اعرابى بوده است.
توان جسمى
توان جسمى نیز یکى از مؤلفه هایى است که معصومین(علیهم السلام) در رفتارهاى تربیتى خود آن را در نظر مى گرفتند که بحث آن در مبحث «رفق و مدارا در تربیت عبادى کودکان» گذشت.
درجه ایمان
درجه ایمان نیز یکى دیگر از مؤلفه ها در رفتار معصومین(علیهم السلام) با افراد است که بحث آن نیز گذشت.
با وجود این ملایمتها که در سیره پیشوایان دینى وجود دارد مواردى نیز به چشم مى خورد که آنان نه تنها مدارا نمى کردند بلکه شدت عمل نیز نشان مى دادند. در این موارد یا مصالح اجتماعى و سیاسى اقتضاى چنین رفتارى را داشته، یا از مواردى بوده که نرمى و ملایمت کارایى نداشته است. به عنوان مثال، در روایتى وارد شده است که: «اِذَا کَانَ الرِّفْقُ خَرْقا کَانَ الْخَرْقُ رِفْقا، هرگاه نرمى به منزله شدت عمل شد، شدت عمل به منزله رفق خواهد بود» (رى شهری، میزان الحکمه، ج۴،ص ۱۶۱).
رفق و مدارا و احکام دینى
موضوع محدوده رفق و مدارا از زاویه اى دیگر نیز قابل طرح است و آن اینکه احکام و آموزه هاى دینى به پنج دسته واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح، تقسیم مى شوند. آیا رفق و مدارا در همه این موارد یا در بعضى از این موارد جارى است؟ مى توان گفت سیره تربیتى معصومین(صلی الله علیه و آله و سلم) نشان مى دهد که در محدوده مستحبات، مکروهات و مباحات، رفق و مدارا رعایت مى شده است. سهل گیرى در نماز کودکان، و در نماز جماعت و مانند آن نشان مى دهد که رعایت مستحبات در این اعمال لازم نیست. اما، در مورد واجبات و محرمات نمى توان جواب قطعى به دست داد و در موارد به کارگیرى رفق و مدارا نیز باید با توجه به مؤلفه هایى که در بالا به آنها اشاره کردیم تصمیم گرفت.
آثار تربیتى رفق و مدارا
اکنون این سؤال مطرح مى شود که رفق و مدارا در تربیت دینى چه تأثیرى دارد؟ البته، با توجه به سیره هایى که بیان آن گذشت و نیز با توجه به دلایلى که در آنها لزوم رعایت رفق و مدارا در رفتارهاى تربیتى اشاره شده است، جواب این سؤال تا حد زیادى روشن است. بدین سبب، ما در این جا تنها به دو نکته که در سیره و روایات معصومین(صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن تأکید شده است اشاره مى کنیم.
نخستین موضوعى که در این باب در سیره ها مطرح شده است این است که رفق و مدارا با متربیان سبب جذب آنان به مربى و شخصیت، منش، آرا و عقاید او مى گردد. در رفتار امام زین العابدین(علیه السلام) با مردى که به وى دشنام داد، دیدیم که او، بعد از مواجه شدن با رفق و مداراى امام(علیه السلام)، شرمنده شد و جذب امام(علیه السلام) و شخصیت او گردید. چنانکه رفتارِ از سرِ رفق امام حسن(علیه السلام) نیز با مرد شامى موجب جذب مرد شامى به امام(علیه السلام) گردید. در روایتى از امام صادق(علیه السلام)، که قبلاً قسمتى از آن را نقل کردیم، نیز ایشان علت مدارا با مردم و به ویژه مخالفان را جذب آنان به سوى دین مى داند:
وَ اَمَّا الْمُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراهِ لاِجْتِذابِهِمْ اِلَى الاِیمَانِ.
اما با مخالفان به روش مدارا صحبت مى کند براى اینکه آنان را به سوى ایمان جذب کند(میزان الحکمه ، ج۳، ص۲۳۹).
دومین موضوعى که در سیره ها مطرح است این است که رفق و مدارا با تربیت آموزان سبب مى شود آنان آموزه ها و مفاهیم دینى را به بهترین وجه درک و جذب و درونى کنند و به تدریج به مدارج بالاى ایمان و کمال برسند، بدون آنکه از اعمال دینى خسته یا دلزده گردند. در روایتى که در بالا نقل کردیم آمده است که: «عبادت خداوند را براى خودت ناخوشایند مکن» (الکافی، ج۲، ص۸۷). این روایت، در واقع، بیان کننده این معنا است که عدم رعایت رفق و مدارا در مقام تربیت، حتى اگر در مورد خودِ فرد باشد، موجب مى شود وى از عبادت و سایر اعمال دینى خسته و در نتیجه متنفر گردد و بدین سبب از طیّ مسیر کمال باز بماند. داستانى که امام صادق(علیه السلام) براى اصحاب بیان کرد ـ داستان مرد مسلمان و همسایه مسیحى وى که به دست او اسلام آورد و سپس به سبب سخت گیریهاى او از دین اسلام برگشت ـ نیز بیان کننده همین مطلب است.
نتیجه گیرى
از آنچه گفته شد به دست مى آید که: ۱. در سیره معصومین(علیهم السلام) رفق و مدارا جایگاه والایى دارد؛ ۲. رفق و مدارا هم در مواجهه با دیگران و هم در مواجهه با خود باید رعایت گردد؛ ۳. در مورد گستره و محدوده اِعمال رفق و مدارا باید به موضوعاتى مانند علم و جهل، توان جسمی، توان عقلى و ذهنی، و درجات ایمان مخاطبان توجه داشت. به علاوه، باید به نوعِ حکم شرعى و این که مستحب، مکروه یا مباح است نیز توجه کرد؛ ۴. رعایت رفق و مدارا موجب مى شود اولاً یادگیرى پایدار و عمیق صورت گیرد، ثانیا تأثیرپذیرى تربیت آموز از مربى افزایش یابد.
منابع:
ـ قرآن مجید
ـ بخارى الجعفی، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق قاسم الشجاعی، بیروت: دار القلم، ۱۴۰۷ق.
ـ مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق موسى شاهین لاشین و احمد عمر هاشم، بیروت: عزالدین، ۱۴۰۷ق.
ـ الحویزی، عبدالعلى بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، مع تعلیقات هاشم الرسولى المحلاتی، قم: مؤسسه اسماعیلیان، ۱۳۷۰.
ـ العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الى تحصیل المسائل الشریعه، تحقیق عبد الرحیم الربانى الشیرازی، تهران: کتابفروشى اسلامیه، ۱۴۰۳ق.
ـ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق محمدجواد الفقیه، ۸ج، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۳.
ـ محمدى رى شهری، محمد، میزان الحکمه، ۱۰ج، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۳-۱۳۶۲.
ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
ـ الاربلی، على بن عیسی، کشف الغمه فى معرفه الائمه، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
ـ طباطبائی، محمدحسین؛ سنن النبی، ترجمه وتحقیق محمدهادى فقهی، تهران: کتابفروشى اسلامیه، ۱۳۷۵.
ـ الطریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ۲ج، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸.
ـ نوری؛ حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت؛ بیروت: مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ق.
منبع: فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش ۲۸.
محمد داودى