- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
بارها برخورد و یا و معجزات اهل بیت(علیهمالسلام) باعث هدایت و مسلمان شدن دیگران شده است. همانگونه که معجزات پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و اله) از دلایل قاطع نبوت آن حضرت به شمار می آید، کرامات و معجزات اهل بیت(علیهمالسلام) نیز دلیل امامت آن حضرات است. از این رو در برخی مواقع این کرامات و معجزات از سوی امامان لازم بوده که برای هدایت دیگران اظهار می گردید. نوشته پیش رو یکی از معجزات امام علی(علیهالسلام) را بازگو نموده که باعث هدایت یک مسیحی و شهادت او در راه اسلام می گردد.
در جریان جنگ صفین، هنگامی که امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) در یکی از روزهای جنگ همراه یاران در بیابان عبور می کردند، تشنگی آنها را فرا گرفت، و آبشان تمام شده بود، و یاران در آن بیابان برای جستجوی آب، به هر سو می رفتند، آب نیافتند، و لحظه به لحظه بر شدت تشنگی آنها افزوده می شد.
امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) از جاده کنار رفت و اندکی در بیابان حرکت کرده، ناگهان، چشمش به دیری (عبادت گاه) افتاد، که یکی از راهبان مسیحی، در آن جا عبادت می کرد.
علی(علیهالسلام) به یاران فرمود: ندا کنند تا راهب، از ورود ما به آن سرزمین آگاه شود، آن ها ندا زدند، راهب متوجه آنها شد، حضرت علی(علیهالسلام) نزد آن راهب آمد و پرسید: آیا در این جا که سکونت داری، آب وجود دارد؟
راهب گفت: نه، در این نزدیکی آب نیست، در دو فرسخی این جا آب پیدا می شود.
علی(علیهالسلام) که سوار استر بود، استرش را به طرف قبله برگرداند و محلی را که نزدیک آن عبادتگاه بود نشان داد و به یاران خود فرمود: این مکان را بشکافید، آنها همان مکان را با وسایلی که داشتند، حفر کردند، ناگهان سنگ بزرگی پیدا شد و عرض کردند: ای امیرمؤمنان در این جا سنگی پیدا شده که کلنگ در آن اثر نمی کند، همه یاران جمع شدند، هرچه نیرو مصرف کردند، نتوانستند کاری از پیش ببرند، و آن سنگ همچنان استوار، در زمین برقرار بود.
امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) خود وارد کار شد، انگشتانش را زیر سنگ برد، و آن را حرکت داد و سپس از جا کند و به چند متری انداخت، ناگهان دیدند در زیر آن سنگ، آب سفیدی پیدا شد، کنار آن آمدند و از آن آشامیدند، که بسیار گوارا و خنک و زلال بود، سپس علی(علیهالسلام) آن سنگ بزرگ را برداشت و به جای خود نهاد، و دستور داد، با خاک آن را بپوشانند و اثری از آن دیده نشود.
راهب در عبادتگاه خود، همه این جریان را دید، فریاد زد: ای مسافران بفرمایید و نزد من بیایید.
علی(علیهالسلام) همراه یارانش نزد راهب رفتند، حضرت علی(علیهالسلام) در پیشاپیش یاران نزدیک راهب شد.
راهب به حضرت علی(علیهالسلام) رو کرد و گفت: آیا تو پیامبر مرسل هستی؟
فرمود: نه.
پرسید: آیا فرشته مقرب هستی؟
فرمود: نه.
عرض کرد: پس تو کیستی؟
علی(علیهالسلام) فرمود: من وصی رسول خدا محمد بن عبدالله (صلیالله علیه و آله) خاتم پیامبران هستم.
راهب گفت: دستت را بگشا، تا برای خدا به دست تو، اسلام را قبول کنم، علی(علیهالسلام) دستش را گشود و فرمود: گواهی بده به یکتایی خدا و رسالت پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله).
راهب گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر (صلیالله علیه و آله) داد و بعد عرض کرد: گواهی می دهم که تو وصی رسول خدا (صلیالله علیه و آله) هستی، و شایسته مردم بعد از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) به امر وصایت او می باشی.
سپس عرض کرد: این عبادتگاهی را که من در آن هستم فقط به منظور شناختن مردی بنا شده است که این سنگ بزرگ را از جا می کند، و آب از زیر آن در می آورد، قبل از من، راهب های بسیار در این جا بودند، و آن شخص را نیافتند ولی خداوند این موهبت را نصیب من کرد، که شما را یافتم، ما در یکی از کتاب های خود، و از آثار علمای خویش، یافته ایم که در این بیابان، چشمه ای وجود دارد که سنگ بزرگی روی آن قرار دارد، و به مکان آن، کسی آگاه نیست. جز پیامبر مرسل یا وصی پیامبر، و این که خداوند ولی الله دارد که مردم را به سوی حق دعوت می نماید و نشانه اش، شناختن مکان این سنگ و قدرت او بر از جا کندن این سنگ می باشد، و من وقتی دیدم، تو این سنگ بزرگ را از جا کندی، آن موضوع مهمی را که مدت ها در انتظارش بودم برایم تحقق یافت.
قطرات اشک از دیدگان امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) سرازیر شد و گفت:
حمد و سپاس خداوندی را که در کتاب هایش نام مرا ذکر نموده است، سپس علی(علیهالسلام) به یاران فرمود: جلو بیایید تا گفتار این راهب را بشنوید، آن ها پیش آمدند و گفتار راهب را شنیدند، و خدا را شکر و سپاس گفتند: سپس به سوی میدان جنگ صفین رهسپار شدند، راهب نیز با آنها به راه افتاد، و در جنگ صفین به شهادت رسید، علی(علیهالسلام) بر پیکر مقدس او نماز خواند و او را دفن کرد، و برای او بسیار طلب آمرزش نمود.[۱]
پی نوشت:
[۱] . اعلام الوری، ص ۱۷۸.
منبع: سایت الغدیر