- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
بخش دھم کلیدھای توسعه
ھویت و مرجع
فرق شما با سایر مردم جھان چیست؟ یکی از عوامل مھم که شما را از دیگران متمایز میکند، تجارب شماست. ھر عملی که زمانی انجام دادهاید، نه تنھا در حافظه آگاه، بلکه در نظام عصبیتان ثبت شده است.
ھر چه که تاکنون دیده، شنیده، لمس کرده، چشیده و یا بوئیدهاید، در بایگانی عظیمی که مغز نامیده میشود انباشته شده است. این خاطرات آگاه یا ناآگاه را مرجع مینامیم. برای اطمینان از درستی یا نادرستی ھر عقیدهای به این تجارب تکیه میکنیم، حتی اگر آن عقیده بسیار مھم باشد(مثلاٌ اعتقاد به این که چه کسی ھستیم و چه کارھایی از ما ساخته است).
چه تجاربی در شکل دادن به زندگی شما مؤثرتر بوده است؟
در یکی از سمینارھای من، پیش از ورود به جلسه، پرسشنامهای به شرکتکنندگان داده میشود. در این پرسشنامه از شرکتکنندگان خواسته شده است که پنج تجربه را که به عقیده خوشان بیشترین اثر را بر زندگیشان گذاشته است ذکر کنند.
جالب اینجاست که بسیاری از اشخاص تجارب (یا مرجعھای) ھمانندی دارند، اما نحوه تعبیر و تفسیرشان از آن واقعه به کلی با دیگری متفاوت است. دو نفر در جوانی پدرشان را از دست میدھند. یکیشان بر اثر این واقعه از ایجاد ھر گونه رابطه صمیمانه با دیگران خودداری میکند، در حالی که دیگری فردی بسیار اجتماعی و خونگرم میشود. پس آنچه که زندگی ما را شکل میدھد نه فقط خود مرجعھا، بلکه تعبیر و تفسیری است که از آنھا میکنیم.
بزرگترین طراح زندگی شما، خودتان ھستید، خواه به این موضوع، توجه کرده و خواه نکرده باشید. تجارب خود را مانند پارچه بزرگی در نظر آورید که میتوانید آن را مطابق ھر الگویی که دوست دارید، ببرید و بدوزید، و ھر روز که میگذرد، نخی به تار و پود این پارچه افزوده میشود… آیا این پارچه را به صورت پردهای در میآورید تا در پشت آن پنھان شوید، یا این که از آن قالیچهای جادویی میسازید تا با آن به اوج ملکوت پرواز کنید؟ آیا این پارچه را چنان طرح میکنید که خاطرات مثبت و نیروبخشتان در مرکز این شاھکار، واقع شود؟
اکنون، مدتی وقت صرف کنید و پنج خاطره را که بیش از بقیه در شکل دادن به شخصیتتان اثر داشته است، بنویسید. نه فقط واقعه را تشریح کنید، بلکه نحوه اثری را ھم که بر شما داشته است بنویسید. اگر آن خاطره طوری است که اثر منفی داشته است، بلافاصله آن را طوری دیگر تعبیر کنید؛ ھر تعبیری که به نظرتان میرسد. این کار ممکن است تا حدودی نیازمند ایمان باشد. ممکن است به نگرشی نیاز داشته باشد که تاکنون نسبت به آن بیتوجه بودهاید. فقط به خاطر داشته باشید که در ھر یک از تجارب انسانی، ارزشی نھفته است.
برای انجام ھر کاری، به احساس اطمینان نیاز داریم. سر چشمه این احساس نیرومند (اعتماد به نفس) مرجعھای ماست. اما اگر ھیچ تجربه(یا مرجعی) برای انجام کاری نداشته باشیم، چگونه میتوانیم با اطمینان به انجام آن بپردازیم؟
باید دانست که ما محدود به تجارب واقعی خود نیستیم، بلکه قدرت تخیل ما، منبعی پایانناپذیر برای کمک به ماست. به یاد داشته باشید، علت این که راجر بانیستر توانست رکورد(یک مایل در چھار دقیقه) را بدست آورد، آن بود که قبلاٌ بارھا آن را در عالم خیال تجربه کرده و با چشم دل، دیده بود. او آن قدر شکستن رکورد را در خیال خود مجسم کرده بود که مرجعھایی در ذھن او ایجاد شده و سپس ایمانی در او به وجود آمده بود که تواناییھای جسمی بالقوهاش را فعال کرده بود.
قدرت تخیل، ده بار نیرومندتر از نیروی اراده است. اگر این نیرو را آزاد سازید، چنان حس اعتماد به نفس و تجسم قوی در شما ایجاد میشود که ھمه محدودیتھای گذشته را درمینوردید. آندره آغاسی اخیراٌ به من میگفت که وی در سن ده سالگی، ھزاران بار در تورنمنت تنیس ویمبلدون شرکت کرده و برنده شده است… البته در عالم خیال. تجسم واضح و مداوم پیروزی، اعتماد به نفس او را زیاد کرد، تا سرانجام در تابستان ۱۹۹۲ توانست به رویای خود جامه عمل بپوشاند.
با استفاده مداوم از قدرت تخیل، چه رویاھایی را میتوانید عملی کنید؟
یکی از راهھای آسان افزایش تجارب مرجع، استفاده از گنجینهھای ادبی، داستانھا، افسانهھا، اشعار و موسیقی است که ھمه جا در اختیار شماست. با مطالعه کتاب، تماشای فیلمھا و نوارھای ویدیویی ارزشمند، حضور در مسابقات، شرکت در سمینارھا و صحبت با بیگانگان، تجارب مرجع خود را افزایش دھید. ھمه مرجعھا توانایی شما را افزون میسازند و ھرگز نخواھید دانست که کدام یک ممکن است زندگی شما را به کلی دگرگون سازد.
مطالعه کتاب شما را قادر میسازد تا بتوانید مانند نویسنده فکر کنید. در آن لحظات جادویی که در اعماق جنگلھای آردن فرو میروید ویلیام شکسپیر ھستید. در آن ھنگام که در جزیره گنج، دچار کشتی شکستگی میشوید، رابرت لوئیز استیونسون و وقتی در والدن با طبیعت سخن میگویید ھنری دیوید تورو ھستید. کمکم مانند آنان فکر میکنید. مانند آنان احساس میکنید، و از قدرت خیال خود مانند آنان بھرهمند میشوید. مرجعھای آنان، مال شما میشوند و تا مدتھا پس از مطالعه کتاب، در ذھن شما باقی میمانند.
مطالعه یک کتاب ارزشمند، تماشای یک نمایش یا گوش کردن به یک قطعه موسیقی چه ماجراھای جالب، تفریحی و پرباری را میتواند برایتان به ارمغان آورد؟ آیا باور میکنید که ھیچ یک از تجارب ما بد نیستند؟ در ھر کاری که میکنید، چه مشکل باشد و چه آسان، چه رنجآور باشد و چه لذتبخش و خلاصه در ھر تجربهای میتوانید نکته ارزشمندی پیدا کنید. نیرویی که زندگی شما را شکل میدھد، ناشی از معنایی است که به ھر تجربه میدھید.
به یکی از (بدترین) تجارب زندگی خود فکر کنید. آیا راھی به نظرتان میرسد که آن تجربه را دارای اثر مثبتی در نظر آورید؟ ممکن است دچار سوختگی و یا حوادث رانندگی شده باشید و یا جیبتان را خالی کرده باشند اما بر اساس ھمین تجارب، سرانجام به تصمیمی نو یا آگاھی تازه و یا حساسیت جدیدی نسبت به دیگران دست پیدا کردهاید که باعث شده است به عنوان یک انسان رشد کنید و توانایی خود را برای کمک به دیگران افزایش دھید.
تجارب محدود، زندگی محدودی را به وجود میآورد. اگر جویای رشد و زندگی پرباری ھستید، باید با تغییر نظرات و تجاربی که اگر آگاھانه به دنبال آنھا نروید جزو زندگی شما نمیشوند، مرجعھای خود را افزایش دھید. به ندرت یک فکر بکر ممکن است خود به خود به ذھنتان خطور کند. باید فعالانه در جستجوی آن باشید.
آیا کاری بوده است که ھرگز فکر انجام آن را نمیکردهاید و پس از انجام آن، درھای دنیای تازهای به رویتان گشوده شده باشد؟ به دنبال کارھای بروید که تاکنون ھرگز نکردهاید: به غواصی و کشف دنیای زیر آب بپردازید و ببینید که زندگی در محیطی کاملاٌ تازه چگونه است… یک شب برای شنیدن سمفونی و یا کنسرت موسیقی تند(ھر کدام که طبق عادت از رفتن به آن خودداری میکنید) بروید… به بیمارستان اطفال بروید و از بیماران عیادت کنید… در فرھنگی متفاوت، خود را غرق کنید و جھان را از دیدگاه دیگران ببینید.
به خاطر داشته باشید ھر محدودیتی که در زندگی خود دارید احتمالاٌ فقط ناشی از محدودیت تجارب مرجع است. مرجعھای خود را توسعه دھید تا زندگیتان به سرعت توسعه پیدا کند. تجارب تازهای را که باید پیدا کنید، کدامند. سؤال شایستهای که میتوانید از خود بکنید این است (برای رسیدن به چیزھایی که واقعاٌ میخواھم، چه مرجعھایی مورد نیاز است؟) چه تفریحاتی را میخواھید تجربه کنید.
به چه چیزھایی فکر کنید که برای سرگرمی و احساس حال خوش مایل به انجام آنھا ھستید. پس از آن که فھرستی از مرجعھای تازه تھیه کردید، برای ھر یک، مھلتی زمانی قائل شوید. تصمیم بگیرید که در چه زمانی میخواھید ھر یک از آن کارھا را انجام دھید. کی میخواھید سخن گفتن به زبان اسپانیایی، یونانی یا ژاپنی را بیاموزید؟ چه موقع میخواھید به بالونی که با ھوای گرم کار میکند، سوار شوید؟ کی میخواھید از خانه سالمندان بازدید کنید؟ چه موقع میخواھید به کاری تازه و غیر عادی دست بزنید.
یکی از قویترین تجارب مرجع من، مربوط به زمانی است که در روز عید شکرگزاری به ھمراه پسرم برای توزیع بستهھای غذا بین مستمندان رفته بودیم. من پسرم را که در آن زمان چھار ساله بود، تشویق کردم که یک سبد غذا رابه مرد ولگردی که در درگاه یک دستشویی عمومی خوابیده بود، بدھد. با تعجب، پسرم جیرک را دیدم که دستی به شانه آن مرد زد و با صدای بلند گفت: (روز شکرگزاری مبارک!).
ناگھان مرد ولگرد از جا پرید، قد خود را راست کرد و به طرف او یورش برد. قلب من از جا کنده شد، چیزی نمانده بود که به طرف او خیز بردارم که دیدم مرد، دست پسرم را به نرمی گرفت، آن را بوسید و گفت(از لطفتان ممنونم…) گمان نمیکنم که در روز عید شکرگزاری، بتوان ھدیهای بھتر از این به کودکی چھار ساله داد.
چه تجارب ثمربخشی را میتوانید با ھمراھی عزیزانتان کسب کنید؟
برای کسب تجربه و افزایش مرجعھا، لازم نیست به سفرھای دور و دراز بروید. میتوانید در ھمان جامعهای که ھستید، در سر یک چھارراه، به فردی کمک کنید. فقط با اضافه شدن یک مرجع، دریچه جھانھای تازهای به روی شما گشوده میشود. این مرجع کارساز، میتواند چیز تازهای باشد که میبینید یا میشنوید، یک گفتگو، یک فیلم و یا یک سمینار، یا نکتهای که در صفحه بعد ھمین کتاب یا کتاب دیگری به آن بر میخورید. ھرگز نخواھید دانست که چه موقع برایتان پیش میآید.
از جا برخیزید و وارد معرکه زندگی شوید! بگذارید تخیل شما ھمراه با امکان آنچه که قابل کشف و تجربه است، پرواز کند. و این کار را ھم اکنون آغاز کنید. امروز به دنبال کدام تجربه میتوانید بروید که زندگیتان را گستردهتر سازد؟ بر اثر این تجربه، به چه انسانی مبدل خواھید شد؟
نیرویی است که زندگی شما را شکل میدھد. این نیرو است که تعیین میکند چه کارھایی از نظر شما ممکن، یا غیر ممکن است، از چه چیزھایی اجتناب کنید، چگونه فکر کنید و چه واکنشھایی نشان دھید. این نیرو، عقیدهای است که درباره ھویت خود دارید. ھمه ما، و لو به طور نیمهآگاه، تعریفی از خویشتن خویش داریم، و این تعریف است که بر ھمه جنبهھای زندگی اثرمی گذارد.
مثلاٌ اگر خود را فردی محافظه کار ببینید، حرکات و حتی سخنانتان یک نوع است و اگر خود را فردی بیباک و متجاوز در نظر آورید، نوع دیگر. ھر تغییری که در این تعریف بدھید، بلافاصله در استعدادھایی که بکار میگیرید، رفتاری که نشان میدھید و آرزوھایی که در سر میپرورید تغییری ایجاد میکند. ھمه تجارب زندگی خود را با کمک این اعتقاد، تفسیر میکنید و ھمه تصمیمھای شما از این صافی میگذرد.
آیا ھرگز گفتهاید: (این کار از من ساخته نیست! من چنین آدمی نیستم!) اگر چنین عبارتی را گفته باشید، به مرز تعریفی که در گذشته از خود داشتهاید، و کیفیت زندگی امروزیتان تا حدی ناشی از آن است نزدیک شدهاید. از خود بپرسید: (این عقیده را که من چگونه شخصی ھستم از کجا آوردهام و چه مدت است که در من پیدا شده است؟) شاید تاکنون زمان آن رسیده باشد که ھویت خود را به روز در آورید.
آیا این عقیده را آگاھانه انتخاب کردهاید و یا برآیندی از مجموعه نظرات دیگران و وقایع مھم زندگانی و عوامل دیگری است که ناخواسته و ناآگاھانه وارد ذھنتان شده است؟ اگر میخواستید خود را به گونهای دیگر معرفی کنید تا تصویری نیرومندتر و دقیق از آنچه امروز ھستید، به دست دھد، چگونه بیان میکردید که چه کسی شدهاید.
ھمه ما باید دیدگاه خود را نسبت به ھویت و قابلیتھایی که داریم، وسیعتر کنیم. باید اطمینان حاصل کنیم بر چسبھایی که به خود میزنیم، ما را محدود نمیکنند، بلکه به ما وسعت میبخشند و به نیکیھایی که در درون خود داریم. میافزایند اما مراقب باشید: اگر مرتباٌ بگویید: (من چنین ھستم…) چنان ھم خواھید شد.
مثلاٌ بعضیھا میگویند: (من آدم تنبلی ھستم) در حالی که این افراد تنبل نیستند، بلکه ھدفھای انگیزندهای ندارند. آیا خود را به گونهای تعریف میکنید که تولید محدودیت کند؟ آیا این محدودیت، در زمینه پیشبینی عملکرد و قابلیتتان است؟ اگر چنین است، آن را عوض کنید.
ھنگامی که تغییری در زندگی خود ایجاد میکنیم، کسانی که در محیط اطرافمان ھستند، گاه به کمکمان میآیند و گاه موانعی بر سر راه پیشرفتمان ایجاد میکنند. این اشخاص، اگر به ھمان چشم گذشته به ما نگاه کنند، چون اطمینان(باور) دارند که چه کسی ھستیم، لذا عملاٌ در حکم لنگر یا عاملی منفی ھستند و گاھی ما را به سوی عواطف و عقاید گذشته، که زمانی بخشی از ھویتمان بودهاند، برمیگردانند.
باید بدانیم که قدرت نھایی برای تعریف ھویت، در اختیار خود ماست. گذشته ما، مشخصکننده حال یا آینده ما نیست. دست به عمل بزنید و ھویت تازه و نیرومند خود را از ھمین امروز بپذیرید. اگر در زندگی خود بارھا سعی کردهاید که تغییری مثبت به وجود آورید، اما موفق نشدهاید، به احتمال زیاد علتش این بوده است که سعی کردهاید که اعمال و رفتار تازهای پیش بگیرید که با عقایدی که درباره ھویت خود داشتهاید، سازگار نبوده است.
برای این که بھبود سریع و پایداری در کیفیت زندگیتان ایجاد شود، باید ھویت خود را عوض کنید، یا آن را تغییر دھید و یا گستردهتر سازید. مثلاٌ به جای این که سعی در ترک عادت مضری(مثلاٌ صرف مشروب الکلی) کنید، خود را به چشم فرد سالم و شادابی ببینید که برای بھبود عملکرد خود تلاش میکند. حاصل طبیعی چنان تصمیمی آن است که به عنوان یک فرد سالم، ھرگز حتی به فکر نوشیدن مشروب نیفتید.
بحران ھویت چیست؟
این حالت ھنگامی اتفاق میافتد که بخواھیم بر خلاف عقیدهای که درباره ھویت خود داریم، عمل کنیم. نتیجه این میشود که در درستی ھمه چیز، تردید کنیم. اما آیا ھیچیک از ما ھست که واقعاٌ خود را بشناسد و بداند که چه شخصی است؟ من گمان نمیکنم. خصوصاٌ ھویتی که به سن یا ظاھر شخص بستگی داشته باشد، به طور قطع موجب دردسر و بحرانھای آتی خواھد شد.
به علاوه این امور، دستخوش تغییرند. اما اگر در مورد شخصیت خود، دیدی وسیعتر داشته باشیم و یا حتی تعریفی را که از خود داریم، به امور معنوی مرتبط سازیم، ھرگز ھویتمان مورد تھدید قرار نمیگیرد. آنچه مسلم است، ما چیزی بیش از جسم ظاھری خود ھستیم. پس ببینید چه عاملی است که شما را منحصر به فرد کرده است.
اکنون زمانی وقت صرف کنید و به معرفی خود بپردازید. ھنگام پاسخ دادن به این پرسش که (من کی ھستم؟) کنجکاو و سر زنده باشید. آیا خود را با توجه به کارھایی که در گذشته کرده، یا فعلاٌ میکنید، یا در آینده خواھیدکرد؟ یا با توجه به شغل؟ در آمد؟ نقشی که در زندگی دارید؟ اعتقادات معنوی؟ خصوصیات جسمانی؟ یا چیزی که بالاتر از ھمه اینھا باشد تعریف میکنید؟
اگر نام شما را در فرھنگ لغات یا دایرهالمعارف مینوشتند، دلتان میخواست در برابر اسمتان چه تعریفی را ذکر کنند؟ آیا فقط چند کلمه کافی است یا این که شرح و تعریف ھویت شما، صفحات متعدد و یا حتی یک جلد کامل را در بر میگیرد؟
ھم اکنون، تعریفی را که ممکن است در فرھنگ لغات، در برابر نام شما بنویسند، روی کاغذ بیاورید. اگر قرار بود کارت شناسایی، یا شناسنامهای برای خود تھیه کنید که نشان دھد واقعاٌ چه کسی ھستید، بر روی آن چه مینوشتند؟
آیا عکس و مشخصات جسمی خود را به آن میافزودید؟ یا این که به این مشخصات اھمیت نمیدادید؟ آیا اعداد و ارقام مھم را در آن ذکر میکردید؟ چه چیزھای دیگری در آن مینوشتید؟ موفقیتھا؟ ارزشھا؟ عواطف؟ عقاید؟ آرزوھا؟ شعارھا؟ ھم اکنون دقایقی از وقت خود را صرف کنید و کارت شناسایی خود را که معرف ھویت واقعیتتان باشد بنویسید.
اگر بعضی از جنبهھای ھویت شما برایتان دردناک است، چرا آن را تغییر نمیدھید؟ اینھا چیزھایی ھستند که خودتان تصمیم گرفته و تاکنون به ھویت خود افزودهاید. حالتی شبیه کودکان را در خود به وجود آورید که با تخیلات شگفتانگیز قلب و روح خود را پر میکنند. یک روز در نقش زورو قھرمان نیکوکار فرو میروند، و روز دیگر در قالب ھرکول، نیرومندترین مرد جھان میروند، و روز سوم نقش پدربزرگ را بازی میکنند که سرانجام نقش واقعی خودشان است.
ایجاد تغییر در ھویت، میتواند از شادترین، جادوییترین، و رھاییبخشترین تجارب زندگی باشد. در لحظهای، میتوانیم تعریفی به کلی متفاوت، از خویشتن بدست دھیم و یا آگاھانه اجازه دھیم که خویشتن واقعیمان بدرخشد و از ھویت عظیم ما پرده برداشته شود که فراتر از رفتارمان، گذشتهمان، و ھمه بر چسبھایی است که تاکنون به خود زدهایم. اگر بتوانید ھمان کسی باشید که خودتان میخواھید، در آن صورت ھویت شما شامل چه مشخصاتی خواھد بود.
ھمین امروز، فھرستی تھیه کنید و ھمه عوامل مورد نظر را در آن بنویسید. آیا کسی ھست که مشخصات دلخواه شما را داشته باشد؟ آیا میتوانید این اشخاص را الگوی خود قرار دھید؟ در عالم خیال، در قالب شخصیت تازه فرو بروید. مجسم کنید که چگونه نفس میکشید؟ چگونه راه میروید؟ چگونه سخن میگویید؟ چگونه فکر میکنید؟ چگونه احساس میکنید؟
از قدرتی که برای تغییر ھر جزء از ھویت خود فقط با کمک یک تصمیم دارید، احساس شادمانی کنید. اگر حقیقتاٌ میخواھید ھویت خود، و در نتیجه زندگی خود را توسعه دھید، آگاھانه تصمیم بگیرید که چه کسی میخواھید باشید. بار دیگر مانند کودکان شوید، به شور و شعف آیید و دقیقاٌ مشخص کنید که امروز، چه کسی میخواھید باشید.
ھم اکنون فھرست کاملی از خصوصیاتی را که میخواھید داشته باشید به روی کاغذ بیاورید، و ھیچ محدودیتی برای خود قائل نشوید. اشخاصی که وقت خود را با ما میگذرانند، تاثیر نیرومندی بر تصور ما از ھویتمان دارند. ھنگامی که برای تقویت ھویت تازه، اعمال و رفتارتان را برنامهریزی میکنید، توجه خاصی به اشخاصی که در اطرافتان ھستند، داشته باشید. آیا دوستان، خویشان، و ھمکارانتان ھویت تازهای را که برای خود ساختهاید، تقویت میکنند یا تضعیف؟
به ھویتی که برای خود ایجاد کردهاید پایبند باشید و آن را به اطرافیان، اعلام کنید. اما از ھمه مھمتر آن است که این ھویت را به خودتان اعلام کنید. ھر روز، با بر چسب تازهای که به خود زدهاید، خصوصیات خود را برای خود بازگو کنید تا در شما به صورت شرطی در آیند. درست در ھمین لحظه میتوانید بر اساس ھویت تازه خود زندگی کنید. از خود بپرسید: (دیگر چه میتوانم باشم؟ دیگر چه باید باشم؟ اکنون دارم به چه شخصی مبدل میشوم؟)
عھد کنید که علی رغم شرایط، ھمیشه به عنوان کسی که قبلاٌ به ھدفھای خود رسیده است عمل کنید. مانند چنین شخصی تنفس کنید. حرکات و واکنشھای شما در قبال دیگران، مانند این شخص باشد. با مردم با ھمان شخصیت، احترام، دلسوزی، و محبتی رفتار کنید که آن شخص ممکن است رفتار کند.
اگر تصمیم بگیرید که مانند شخص دلخواه خود فکر، احساس، و عمل کنید آیا میتوانید به صورت آن شخص درآیید؟ اکنون بر سر دو راھی قرار گرفتهاید. گذشته را فراموش کنید. اکنون چه کسی ھستید. به این که چه کسی بودهاید فکر نکنید. اکنون تصمیم دارید چه کسی بشوید؟ این تصمیم را آگاھانه بگیرید. با دقت تصمیم بگیرید. با قدرت تصمیم بگیرید. آنگاه بر اساس آن عمل کنید.
ادامه دارد…
منبع: آنتونی رابینز؛ راز موفقیت ص۷۳-۷۸