- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
تنهایی یکی از بدترین احساسها در دنیاست. همه ما گهگاه دچار احساسات ناخوشایندی میشویم اما به نظر میرسد احساس تنهایی همیشه یکجورهایی با ماست؛ انگار زندگی، چیزی است که برای هر کسی روی میدهد جز ما!
تا به حال شده پیش خودتان بگویید: «احساس تنهایی میکنم… اما نمیدانم چرا؟» این اتفاقی است که زیاد میافتد. خیلی از ما احساس تنهایی میکنیم اما دلیل روشن آن را نمیدانیم. تنهایی، یکی از بدترین احساسها در دنیاست. همهی ما گهگاه دچار احساسات ناخوشایندی میشویم اما به نظر میرسد احساس تنهایی، همیشه یکجورهایی با ماست؛ انگار زندگی، چیزی است که برای هر کسی روی میدهد جز ما!
احساس تنهایی کردن، ربطی به مجرد یا متاهل بودن ندارد و افراد متاهل زیادی هستند که احساس تنهایی میکنند. یعنی حتی آنهایی که در یک رابطه قرار دارند هم ممکن است احساس تنهایی کنند و این موضوع همین مطلب است. به طور طبیعی، تنها بودن هیچ ایرادی ندارد. احساس تنهایی کردن، متفاوت با تنها بودن است.
احساس تنهایی کردن یعنی این که شما احساس کنید با هیچ کس رابطهی خوبی ندارید، هیچ کس شما را درک نمیکند و شما بیهدف و سرگردان هستید.
اگر در یک رابطه باشید اما همچنان احساس تنهایی کنید، خیلی برایتان ناخوشایندتر خواهد بود. اگر احساس تنهایی کردن تبدیل به یک بیماری روحی و روانی بشود، غلبه بر حس تنهایی بسیار سخت خواهد بود، چون تبدیل به اضطراب و استرس شده و میتواند مسئلهای جدی شود. دلایل احتمالی این که احساس تنهایی میکنید چیست؟
در گذشته زندگی میکنید
گاهی تنهایی ما از کسالت و خماری چیزی که در گذشتهی ما روی داده ناشی میشود. وقتی مشکلی در زندگی پیش میآید چگونه واکنش نشان میدهیم؟ بیشتر ما همان طوری واکنش نشان میدهیم که همیشه واکنش نشان میدهیم! چون این تنها راهی است که بلدیم. این یعنی این که ما مدام در گذشته زندگی میکنیم.
بعضی اوقات تنهایی ریشه در دوران کودکی دارد و با ما زندگی میکند بدون این که بدانیم. اگر در زمان کودکی بچهای خجالتی بودید و به سختی میتوانستید با دیگران ارتباط برقرار کنید، این میتواند دلیل همیشه احساس تنهایی کردن شما باشد، حتی با وجود این که حالا اعتماد به نفس بیشتر و دوستان بیشتری دارید.
رها کردن گذشته، کار سادهای نیست و مقالهی سادهای مانند همین مطلب، کمکی به شما نمیکند. اگر فکر میکنید تنهایی دوران گذشتهی شما همچنان با شماست، با یک درمانگر صحبت کنید.
نمیدانید چه میخواهید
اگر ندانید از زندگی و رابطهای که دارید چه میخواهید و ندانید ارزشهای شما چه هستند، خودتان را در حال انجام کارهایی خواهید یافت که واقعا دوست ندارید. این اتفاق میتواند احساس تنهایی و تعلق نداشتن را تشدید کند. خودتان را کشف کنید، ببینید چه میخواهید و سپس کارهایی را انجام دهید که واقعا میخواهید. مثلا اگر ندانید از رابطه با فرد مورد علاقهتان چه میخواهید، ممکن است او کسی باشد که ارزشهای مشترکی با شما ندارد و نتواند چیزهایی را که میخواهید به شما بدهد.
البته این تقصیر او نیست، زیرا شما خودتان هم نمیدانید چه میخواهید پس او چطور خواستههای شما را تامین کند؟! تا زمانی که با خودتان به توافق نرسید، این بیارتباطی و احساس تنهایی ادامه خواهد داشت.
ارتباط برقرار نمیکنید
معمولترین و بارزترین علت احساس تنهایی ِ کسانی که در یک رابطه قرار دارند- کمبود ارتباط است. اگر شما و فرد مقابلتان ارتباط کافی با هم نداشته باشید، به سختی میتوانید نیازهای همدیگر را برطرف کنید و به شادی و رضایت برسید.
شاید این چیزی باشد که تا به حال متوجه نشده باشید، اما اگر در مورد همه چیز با او رک و راست صحبت کنید تازه متوجه شوید چیزی که تا به حال بین شما بوده، ارتباط موثری نبوده است. اگر هم علت عدم ارتباط خوب شما با طرف مقابلتان این است که به او اعتماد ندارید پس باید جستجو کنید دلیل این بیاعتمادی چیست.
چطور از احساس تنهایی رها شوید؟
بیشتر با هم باشید
بدترین کاری که میتوانید بکنید این است که چرخهی معیوب تنهایی را دائمی کنید. متاسفانه این اتفاقی است که به راحتی میافتد. اما باید مراقب باشید که در این دام گرفتار نشوید. اگر شما و همسرتان آن قدرها که باید همدیگر را نمیبینید و پای حرفهای هم نمینشینید، در این مورد با او حرف بزنید.
موقعیت را برایش توضیح دهید و به او بگویید نیاز دارید بیشتر با هم باشید و گفتگو کنید. شاید راهکارهای سادهای چون گذاشتن قرارهای دو نفره یا حتی با هم به رختخواب رفتن، راه حل تنهایی شما باشد.
امروزه زوجها پُرمشغلهتر از قبل هستند و این میتواند علت اصلی نداشتن ارتباط باشد. راه هایی پیدا کنید تا اوقات با کیفیت بیشتری را با هم بگذرانید.
بیشتر با هم حرف بزنید
اگر تا به حال عادت کرده بودید که زیاد با هم حرف نزنید، حالا وقت آن است که همه چیز را تغییر دهید. اگر فکر میکنید به اندازه کافی با هم گفتگو میکنید از خودتان بپرسید: آیا تا به حال به همسرم گفتهام که احساس تنهایی میکنم؟ اگر نگفتهاید، پس یعنی در مورد احساسات خود با او به اندازه کافی حرف نمیزنید.
اگر ما احساسات و هیجانات خود را با همسرمان در میان نگذاریم و دلایل احتمالی احساس تنهایی خود را به بحث نکشیم، او هرگز نخواهد فهمید که ما احساس تنهایی میکنیم. با همسرتان راحتتر و رُکتر حرف بزنید و از او هم بخواهید اینچنین باشد.
با آدمهای جدید آشنا شوید و چیزهای جدید یاد بگیرید
منظور ما این نیست که عشق جدیدی پیدا کنید! اما گاهی وقتی وارد رابطهای میشویم، ارتباط خود را با تمام دنیا قطع میکنیم؛ دیگر با دوستانمان بیرون نمیرویم، دنبال هیجانات و تفریحات خود نمیرویم و فقط و فقط به همسرمان تکیه میکنیم و به او وابسته میشویم و انتظار داریم فقط او همهی نیازهایمان را تامین کند. این واقعا ناسالم و نادرست است و به طرف مقابل فشار وارد میکند که میتواند موجب فرسودگی و دلزدگی در رابطه بشود و البته احساس تنهاییتان را بدتر کند.
در چنین شرایطی شما همان قدر از بقیهی دنیا فاصله گرفتهاید که از همسرتان دور هستید. ملاقات و دیدار با دوستان را از سر بگیرید و با آدمهای جدید معاشرت کنید و کارهای جدیدی انجام دهید که به شما شور و هیجان بدهد.
منبع: میگنا؛ ترجمه از: هدی بانکی