- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
خروش بر توطئهها!
مبارزات حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) علیه سیاستهای ضد دینی و ضد فرهنگی رژیم پهلوی در ۱۳۴۱ش در جریان انجمنهای ولایتی و ایالتی به صورت علنی آغاز شد.
پس از رحلت آیتالله بروجردی در ۱۳۴۰، دستگاه دولت پنداشت فرصتی برای خارج کردن کامل مذهب از امور اجتماعی به دست آمده، لذا حرکت ضد دینیاش را شدت بخشید.
شاه و دیگر ایادی استعمار (نظیر اسدالله علم) زمزمه الغای بعضی از قوانین اسلام را هر روز به اسم و تحت عنوانی ساز کردند.
«لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» ، «کنفرانس آزاد زنان و آزاد مردان» ، «انقلاب سفید شاه و ملت» ، «لوایح ششگانه» و در نهایت «قانون حمایت خانواده» از برنامههایی بود که توسط دول امپریالیستی (بویژه امریکا) برای ریشهکن ساختن اساس اسلام و استقلال ایران مطرح و توسط شاه به اجرا گذشته شد.۱ یکی از این برنامهها، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که با حذف قید مسلمان بودن و سوگند به قرآن از این قانون، غیرمسلمانان و در راس ایشان بهائیان بدون هیچگونه منع قانونی میتوانستند به مناصب و پستهای مهم دست یابند.
امام با هشیاری تمام، متوجه خطر شد و به صورت فعال وارد صحنه سیاست کشور گردید.۲ ایشان، که هدف این لایحه را حاکمیت بهائیان بر سرنوشت ایران ارزیابی میکرد، علیه لایحه مذکور و به صورت یک مخالف مقتدر، در مقابل رژیم پهلوی قد برافراشت و در مناسبتهای مختلف با سخنرانیهای روشنگر خویش، علما و مردم را از توطئههای شوم استعمار مطلع و خطر بهائیان و اسرائیل را برای اسلام و کشور گوشزد کرد۳: «… اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است.
استقلال مملکت و اقتصاد آن در قبضه صهیونیستها است که در ایران به [صورت] حزب بهائی ظاهر شدند…» ۴
امام دست استعمار را در ایجاد این فرقه و رابطه عمیق آنها با اسرائیل و دشمنی دیرین و مشترکشان با اسلام را میدید و بر لزوم مبارزه با آنها تاکید کرد.
ایشان در سال ۴۲ طی پیامی خطاب به علمای یزد، صریحا از تسهیلاتی که دولت علم برای انجام کنفرانس ضد اسلامی بهائیان در لندن منظور کرده بود انتقاد و افزود: «بسیاری از پستهای حساس به دست این فرقه (بهائیت) است که حقیقتا عمال اسرائیل هستند».۵ در سخنرانیهای همان سال نیز، ضمن هشدارهای متعدد به مردم و روحانیت، فرمود: «… این سکوت مرگبار اسباب این می شود که زیر چکمه اسرائیل به دست همین بهائیها، این مملکت ما، نوامیس ما پایمال شود…» .۶
امام درباره اصول انقلاب سفید! شاهنشاهی نیز معتقد بود که برخی از اصول آن نظیر تساوی مطلق حقوق زنو مرد نشات گرفته از رای عباس افندی است.۷
در یک جمع بندی می توان گفت که از دیدگاه امام، بهائیت با سازمان خود در ایران به جاسوسی برای اسرائیل و امریکا مشغول بود و در اساس برای شکستن مذهب شیعه به وجود آمده بود.
تاکید ایشان بر نابودی استقلال ایران توسط استکبار و عوامل آن نظیر اسرائیل، بهائیت و رژیم ستمشاهی، ماهیتی کاملاً ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی به نهضت اسلامی بخشید.
سرانجام رژیم که تاب مقابله با امام را نداشت در آبان ۱۳۴۳ ایشان را بازداشت و به ترکیه تبعید کرد. با تبعید امام در آبان ۴۳ به ترکیه، روند هجوم بهائیان به دستگاه حکومت که از پیش آغاز شده بود، شتاب بیشتری یافت و هویدای بهائی، برای حدود ۱۴ سال نخست وزیر شد.
در این دوره، روز بروز بر قدرت این فرقه در ایران افزوده شد، تا جایی که در کابینه هویدا ۹ وزیر بهائی راه یافت.۸ اینان از موقعیت خود برای ثروتمند شدن جامعه بهائیت استفاده می کردند و از این ثروت در راه تبلیغ و ترویج فرقه خود نهایت استفاده را می نمودند.
زن نیز از وسایل مهم جلب افراد بود و از دختران بهائی به عنوان مبلغ برای جلب جوانان از طریق روابط جنسی استفاده می شد.۹
در گزارشی محرمانه به سفارت امریکا، وضعیت بهائیان این گونه بیان می شود:
از نظر تعداد مذهب بهائی در حال ازدیاد است و در سطح تصمیمگیری در دولت ایران در حال اعمال نفوذ است.
از اعضای مذهب بهائی می توان سرهنگ عبدالکریم ایادی پزشک شخصی شاه ایران، سرهنگ فریدون جم سفیر ایران در اسپانیا (معلم پیشین فرزند شاه) که یک بهائی متعصب و دوست صمیمی سرهنگ ایادی است و… نام برد.
توسعه کنونی بهائیگری با نفوذ سرهنگ ایادی صورت می گیرد. در نتیجه شاه شخصا بهائیگری و ترویج آن را در ایران تصویب و تایید کرده است.۱۰
به گفته فردوست، رئیس دفتر اطلاعات شاه، شخص شاه در جریان رشد و نفوذ بهائیان قرار داشت. فعالیتهای بهائیت توسط ساواک به دقت دنبال می شد و گزارش این فعالیتها در بولتن های نوبهای تنظیم و از طریق فردوست به اطلاع محمدرضا می رسید.
وی میگوید: «این بولتن مفصلتر از بولتن فراماسونری بود، اما محمدرضا از تشکیلات بهائیت و به خصوص افراد بهائی در مقام مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان میداد.۱۱
بنابر مدارک و اسناد موجود، شاه چنان در حمایت از بهائیان کوشید که بهائیان مدعی بودند که کارهایی که اکنون (سال ۴۸) به دست اعلی حضرت آریا مهر صورت می گیرد، هیچ کدام آن روی اصول دین اسلام نیست، زیرا شاه به تمام دستورات بهائی آشنایی دارد.
بهائیان نه تنها مورد حمایت رژیم شاه بودند بلکه بر اساس اخبار در اسناد، مورد حمایت رئیس جمهور امریکا و دولت اسرائیل نیز بودند. بهائیان ایران نیز مانند سایر بهائیان جهان جاسوسی برای اسرائیل را یک وظیفه افتخارآمیز میدانستند، آنان علاوه بر تبریک پیروزی اسرائیل، گستاخی را به جایی رساندند که مبالغ هنگفتی پول برای کمک به ارتش اسرائیل جمع آوری کردند.۱۲
آنها ایران را بعد از اسرائیل، دومین سرزمین بهائیان و آن را مرکز قیام و تسخیر جهان می دانستند و در نقشه دهسالهشان بر اهمیت ایران برای بهائیت تاکید داشتند. «شوقی افندی» چند سال قبل از مرگش تنظیم طرح جهانی بهائیان تحت عنوان «نقشه ده ساله» را آغاز کرده بود. او امید داشت که این طرح در دوران پیشوایی خودش به مرحله اجرا دراید ولی مرگ ناگهانی او مانع اجرای هدفهایش شد.
این نقشه شامل ۲۸ هدف است که پیشوای چهارم بهائیان تاکید نموده که بهائیان با عزمی راسخ و تصمیمی قاطع باید مرحله به مرحله اهداف این نقشه را به اجرا دراورند.
شوقی در مواد این نقشه بر گسترش معابد بهائی، کتب و نوشتههای بهائیان، تاسیس محافل مرکزی ملی بهائیان در قارههای مختلف تاکید دارد تا در نهایت در لحظه «حلول جهاد کبیر اکبر روحانی» همه عالم تحت تسلط بهائیان به «صلح جهانی» دست یابد.
دو نکته در این اهداف قابل توجه است:
اول: آنکه او در هدف بیست و چهارم، حمایت از دولت اسرائیل را بر همه دولتهای جهان ترجیح داده و تاسیس شعب محافل روحانی و ملی بهائیان را فقط بر حسب قوانین حکومت جدیدالتاسیس اسرائیل ممکن می داند.
دوم: از آنجا که ایران نزد بهائیان به «مهد امرالله» (یعنی زادگاه باب و بها و محل ظهور این فرق) معروف و از قداست ویژهای برخوردار است و در طرح دهساله شوقی بعد از اسرائیل مرکز بهائیت و ارض موعود معرفی میشود که باید نصیب بهائیان شود.۱۳
در سال ۵۷ با تشدید مخالفتها و اعتراضات مردمی، که امواج سهمگین آن سلطنت پهلوی را به لرزه درمیآورد، خبر از وقوع انقلابی عظیم به رهبری امام خمینی(ره) داد.
لذا رهبران تشکیلاتی این فرقه احساس خطر کردند و با خروج از ایران به دامان سرکردگان غربی خود پناه بردند.
دکتر ایادی از کسانی بود که قبل از شاه، ایران را ترک کرد۱۴ و به دنبال او کسانی که از عناصر مهم بهائیت در ایران محسوب میشدند، فرار را بر قرار ترجیح دادند و آنان که ماندند به ادامه نقش جاسوسی خود ادامه دادند.۱۵
با پیروزی انقلاب اسلامی این فرقه به یکباره تمام پشتوانه سابق خود در کشور را از دست داد و تمام آمال و آرزوهای جامعه بهائیت نقش برآب شد.
در گزارش سفارت امریکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۹ شمسی) آمده است:
«یکی از ۹ نفر از مردان متفکر جامعه بهائیت [روِسای محفل بهائیان] گفت که جامعه بهائی احساس میکند از جهات اداری، اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ صد و ۲۸ سالهاش مواجه شده است.».۱۶
بخشی قابل توجه از بهائیان که با پیروزی انقلاب اسلامی، نقشهها و وعدههای بیتالعدل را بر باد میدیدند، اعتقاد خود را به این مسلک از دست داده و خانوادگی مسلمان شدند.۱۷
همان طور که دیدیم، امام معتقد بودند که بهائیت نه به عنوان یک مذهب بلکه به عنوان یک حزب، وظیفه جاسوسی برای اسرائیل و قدرتهای استکباری را به عهده دارد.
چنانکه، وقتی نظام جمهوری اسلامی ایران با دستیابی به اسناد محکم و متقن دال بر جاسوسی عدهای از سران تشکیلات برای بیگانگان، جمعی از سران فرقه را دستگیر و پس از محاکمه به حبس یا اعدام محکوم کرد و هر گونه فعالیت تشکیلاتی آنان در ایران را ممنوع اعلام نمود۱۸،
دولت امریکا به نفع جواسیس بهائی واکنش نشان داد و رئیسجمهور امریکا رسما از آنان جانبداری کرد که با پاسخ دندان شکن رهبر انقلاب اسلامی مواجه شد.۱۹
تشکیلات مخفی بهائیت در ایران علاوه بر تبلیغ بر ضد انقلاب در دوران جنگ تحمیلی، از هیچ خدمتی جهت پیروزی دشمن و رضایت اربابان خود کوتاهی نکردند.
آن عده که از سران تشکیلات بودند، اطلاعات را به صورت غیرمستقیم از بهائیان رده های پایین تر جمعآوری کرده و به مرکز محافل بهائی (اسرائیل) ارسال می کردند.۲۰
حتی به گفته برخی از بهائیان مستبصر: آنان با مشاهده کشته شدن مردم با بیرحمی تمام به هم تبریک گفته و با اظهار خوشحالی اضافه میکردند که هرچه مسلمانان کشته شوند، کم است!۲۱
بهائیان مانند سایر گروههای مخالف انقلاب (که کینه امام را به داشتند)، در خرداد ۶۷، هنگامی که ایران در سوگ فقدان رهبر و مراد خویش یکپارچه غم و اندوه گشت در محافل خود به شادی پرداخته و با تبریک به یکدیگر امیدوارانه در انتظار سقوط نظام و بازیافتن موقعیت و جایگاه از دسترفته نشستند.
پی نوشت:
۱. نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه) ، سید حمید روحانی. صص ۳۰۳ـ ۳۰۲.
۲.همان، صص ۱۶۵ و ۱۷۴.
۳. تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی (تبیان ۲۰)، سید محمد هاشمی تروجنی و…، صص ۲۴۴ و ۲۵۱
۴. صحیفه نور، ۱/۵۶. ۵. نیمه پنهان، ۱۵/۱۷۷ـ ۱۷۶
۶. تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، ص ۲۴۵.
۷. صحیفه نور، ۱/۵۶.
۸. بهائیت در ایران، زاهد زاهدانی، صص ۲۹۳ـ ۲۹۲.
۹. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۶ـ ۳۷۵.
۱۰. اسناد لانه جاسوسی، شماره ۳۷، ص ۷.
۱۱. ظهور و سقوط…، ۱/۳۷۴.
۱۲. سه سال ستیز مرجعیت شیعه، روح الله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۱۷۳ـ ۱۷۲.
۱۳. انشعاب در بهائیت، اسماعیل رائین، صص ۲۱۵ـ ۲۰۵.
۱۴. ظهور و سقوط…، ص ۲۰۴.
۱۵. بهائیگر اسناد لانه جاسوسی، همان، ص ۹.
۱۶. همان، ص ۱۲.
۱۷. بهائیت در ایران، ص ۲۸۲.
۱۸. همان، صص ۲۷۷ـ ۲۷۵.
۱۹. صحیفه نور، ۱۷/۲۶۷ـ ۲۶۶.
۲۰. لایههای پنهان جاسوسی در بهائیت، مصاحبه با یک نجات یافته دیگر از بهائیت، کیهان، ۱۸۷۹۹، ۱۳۸۶.
۲۱. سه سال ستیز مرجعیت شیعه، صص ۱۶۹ـ ۱۶۸.
نویسنده: مریم رفیعی
منبع:ایام ۲۹.