- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مقدمه
بحران هویت، از مقولات مهم در عصر جدید و مورد تأکید در دهههاى اخیر در سراسر جهان است و در سطح جهان و کشورهاى گوناگون با رویکردهاى متفاوت مورد بحث و کاوشهاى فراوان قرار گرفته و مقالات متعددى در این باره به نگارش در آمده است.
چالش بحران هویت، هم بعد روان شناختى و فردى دارد و هم بعد اجتماعى و سیاسی. طبیعتاً همه فرهنگهایى که با این چالش بزرگ دست بگریبانند، باید در صدد شناخت آن به صورت همه جانبه برآیند و در جامعههاى دیندار علاوه بر آن پرسش از موضع دین در برابر این معضل روانى و اجتماعى نیز رخ می نماید.
تعاریف هویت(۱)
بازشناسى مفهوم هویت، نیازمند عطف توجه به “شخصیت” است، شخصیت عبارت است از(۲): مجموعهاى از خصوصیات مختلف فرد مانند ساختمان بدنی، خلق، رفتار، علایق، گرایشها، تواناییها و استعدادهاى وی، و برآیند این مجموعه از ویژگیهاى آدمی. هویت در واقع، همان شخصیت است که مورد آگاهى درونى قرار گرفته است. احساس شخصیت را میتوان هویت نامید.
این نکته را باید مورد دقت قرار داد که شخصیت و هویت آدمى امرى فراتر از شخصیت و هویت مکانیکى است، هویت آدمى وابسته به عناصر بیشمارى است اما همه آنها در پرتو نگاه و نگرش وى به خویشتن و جهان شکل میگیرد، تفسیرى که فرد از خود و هستى تولید میکند، سازنده هویت او خواهد بود. از سوى دیگر، قوام هستى و شخصیت، به معنى دارى زندگى است، و معنى دارى حیات و چگونگى آن در سایه نگاه، نگرش و تفسیر فرد از خود و هستى و اولویت گذاریهاى ارزشى شکل مییابد.
با توجه به این تعریف، باید بر دو نکته تأکید کرد:
۱- هویت، امرى عقلانى و عاطفى است و تفسیرى است سنجیده و قانع کننده از شخصیت و ابعاد آن و هستى و معناى زندگی.
۲- هویت از یکسو امرى درونى و از سوى دیگر، وابسته به عوامل فراوان بیرونى است که بر نگرش و تفسیر آدمى اثر میگذارد.
بحران و هویت(۳)
سلامت شخصیت، در گرو سازگارى آدمى با محیط اجتماعى پیرامون و رعایت نرمهاى اجتماعى و نیز تفسیر متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزشهاست. هنگامى که در این فرایند، خللى و کاستى و چالشى پدیدار شود، نا به هنجارى و اضطراب روانى نمودار خواهد شد، و آن گاه که این اختلال مضاعف شود و پیامدهاى ویرانگرى بیافریند، میتوان آن را “بحران” نامید.
از این رو، هویت سالم و آرام در جایى معنى مییابد که شخص از نگرش یکدست و سنجیدهاى از خویشتن و جهان بهرهمند باشد و عناصر سازنده شخصیت وى از تلائم و سازگارى برخوردار باشند و براى خود زندگى معنى دارى ساخته باشد.
در نقطه مقابل، هویت بحرانزده هنگامى مصداق مییابد که تعارض و چالش جدى در نگرش فرد میان عناصر اثرگذار و سازنده شخصیت وى پدید آمده باشد، و فرد از ارائه تفسیر جامع از آنها و پاسخ قانع کننده به معنى زندگى ناتوان باشد، و نیز آن گاه که فرد یا جامعه اى از تأمین نیازهاى ضرورى خود و قدرت بر اشباع یا اقناع خود، عاجز باشد، با شخصیت و هویت بحران زده مواجه خواهد شد.
بحران درونى و بیرونى در تعامل، تأثیر و تأثر متقابل قرار دارند. بحرانهاى اقتصادى و اجتماعى میتواند نگرش فرد را از درون آسیبپذیر کند و بحران درونى تولید نماید و از سوى دیگر، ناسازگاریهاى درونى و بازماندگى عقلانى و عاطفى افراد و گروهها میتواند بحرانهاى اجتماعى بیافریند. بحرانهاى مادى و اقتصادى براى ملتها در درجه دوم اهمیت قرار دارد. بحرانهاى عقلانی، عاطفى و معنوى در عرصه روح آدمى بسیار خانمانسوزتر است.
همه بحرانهاى اجتماعى تا آن جا که شخصیت جامعه و مشروعیت نهادهاى اجتماعى را آسیب زده و بحران زده نساخته است، چندان مهم نیست. بحران هویت گاهى در حد فردى و شخصى میماند و گاهی، میان افراد و گروهها شیوع مییابد و به بحرانى عام و اجتماعى تبدیل میشود. بنابراین، بحران هویت در یکى از شرایط و احوال زیر پدید میآید:
الف: آن گاه که فرد یا جامعه از تأمین نیازهاى بنیادى و اصیل خود باز بماند و راهى براى پاسخگویى در نیابد.
ب: هنگامى که میان اجزاء و ابعادى از شخصیت و معیارها تعارض درگیرد و فرد یا جامعه از حل جامع و ایجاد وفاق میان آنها یا ترجیح و اولویتگذارى ناتوان باشد.
ج: در هنگامه تحولات و تغییرات روحى و یا دگرگونیهاى اجتماعى انتظار ظهور بحرانها میرود، و از آن جا که در عصر جدید این تحولات در مقیاس وسیعى میافتد بحرانهاى بیشترى نمایان میشود.
همان طور که در سنین رشد و دوره نوجوانى، شرایط بروز بحرانهاى فکرى و عاطفى فراهمتر است، به همین دلیل در جامعههاى در حال گذر، این امر به خوبى احساس میشود. بنابراین، انواع بحرانها میتواند به بحران هویت تبدیل شود و این بدترین وضعیتى است که امکان دارد براى جامعه پدید آید.
انواع هویت
هویت از آن نظر که ساخته و پرداخته عوامل گوناگون است، داراى تقسیمهاى متعددى است. در این جا به برخى از آنها اشاره میکنیم: از یک نگاه، هویت به فردى و اجتماعى تقسیم میشود و هویت اجتماعى به صنفی، گروهی، قومی، ملی، منطقهاى و جهانى تقسیم میشود. با نگاهى دیگر هویت با محوریت مراحل رشد داراى انواعى از این گونه است: کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالى و کهن سالی.
از جهت دیگر، لایههاى هویت را در ابعاد و ساحتهاى وجود آدمى باید جست و جو کرد، مانند هویت اعتقادی، اخلاقی، عاطفی، رفتارى و مانند آن. البته هویت کلى و مطلق برآیند و محصول تعامل مجموعه این ابعاد، لایهها، دایرهها و اقسام است.
انواع بحرانها و بحران جوانى
در آغاز مناسب است بر این نکته تأکید کنیم که بحرانها از لحاظ سنى به دو دسته تقسیم میشود:
الف: بحرانهاى عمومى که به سن و مرحله خاصى از رشد فرد ارتباط ندارد و ممکن است در هر مرحلهاى – در سطح فردى یا در مقیاس اجتماعى – اتفاق افتد.
ب: بحرانهایى که به مقاطع و دورههاى خاصى از مراحل رشد آدمى اختصاص دارد. در این میان بحرانهاى دوره جوانى از اهمیت بالاترى برخوردار است و در کتابها و پژوهشهاى روانشناسى محور بررسیهاى دامنهدار قرار گرفته است.
نکتهاى که شایسته دقت است آن که بحرانهاى نوع اول، بروز غالب و حساس آن در دوره جوانى است. اصولاً به دلیل اهمیت مرحله جوانى و نقش مؤثر و آشکار جوانان و آگاهى و انرژى آنان، بحرانهاى فکرى و ذهنى آنان به کل جامعه سرایت میکند و هم بحرانهاى عمومى با شتاب زیاد در میان جوانان نمایان میشود. از این رو نسل جوان را در این زمینه باید مرکز توجه و عنایت قرار داد و نگاهها را بدان معطوف کرد.
اینک به انواع گوناگون بحرانها میپردازیم. از نگاه کلان، میتوان بحرانها را به سه نوع عمده تقسیم کرد:
الف: بحرانهاى انسانی.
ب: بحرانهاى انسان معاصر.
ج: بحرانهاى منطقه ای.
قسم اول بحرانهاى انسان از آن جهت که انسان است با قطع نظر از زمان و مکان ممکن است با آن مواجه شود و همواره گریبانگیر آدمیان بوده است. نوع دوم بحرانها و چالشهایى که تمدن معاصر با آن رو به رو شده، به طور برجستهترى از اعصار کهن رخ نموده است. نوع سوم بحرانهایى است که در مناطق گوناگون دنیا در چهرههاى متفاوت پدید میآید.
در این جا به ریشهایترین چالش ها، نگرانی ها و بحرانهاى هویت از گونه نخست اشاره میکنیم.
بحرانهاى انسانى
الف: بحران مرگ و فنا
این پرسش همواره ذهن آدمى را به خود مشغول داشته است که من جاودانهام یا با مرگ در بیابان فنا و نیستى فرو میافتم؟ سردرگمى در جست و جوى پاسخ به این پرسش و تصور نابودى مطلق، اگر براى افراد بصیر به درستى به تصویر کشیده نشود، مایه دلسردی، نومیدى و گونهاى از بحران هویت میتواند باشد.
ب: بحران پوچى و بیمعنایى
سلامت و شادابى زندگى و به هنجارى هویت، وابسته به معنیدار بودن زندگى و باور به فلسفه معقول زیست آدمى است، اما همواره این معنییابى آسان به دست نمیآید و چه بسا در اثر نگاه مادى و آدمى از این بابت دستخوش بحران هویت میشود.
ج: تعارض اخلاق و سود
چنانچه کسى نتواند در درون خویش ناسازگارى آزار دهنده سود فردى و عمل اخلاقى را حل کند، انتظار میرود در چنبره و سیطره چالشها و بحرانهاى هویت قرار گیرد. بر اینها میتوان بحران مادیت و معنویت را هم افزود.
بحرانهاى انسان معاصر
برخى از بحرانهاى هویت، نوپیدا و زاییده عصر و تمدن جدید است. اینک به شاخصترین آنها اشاره میشود؛
۱- سنت و تجدد
از چالشهاى بزرگ انسان معاصر، تحیر میان سنت و تجدد است. تمدن نوین بسیارى از هنجارها و نگرشهاى دنیاى پیشین را که جزو هویت آدمى محسوب میشده، به چالش کشیده و تعارض پارهاى از عناصر تمدن جدید و مدرنیته با معیارهاى اعصار پیشین از یکسو در درون آدمها بحران آفریده است و از سوى دیگر، میان بخشهاى گوناگون دنیا و کشورهاى پیشرفته و کشورهاى در حال توسعه جدایى افکنده، منشأ بروز بحرانها شده است.
یکى از مقولات عصر تجدد، گسترش تردید و نسبیتگرایى مطلق در معرفتشناسى و اخلاق است که تولید کننده نا به سامانیها و بحرانهاى درونى فراوانى است، و این همان مسیرى است که علم و اخلاق آن را طى کرده است. عقلانیت الهى و ایمان دینى از پایههایى است که تا حد زیادى میتواند این بحران را مهار سازد و آرامش و هویت سالمى را به نسل امروز ارزانى دارد.
۲- سیطره ماشین و اقتضائات آن
از جمله بحرانهاى زاییده عصر جدید، که هویت آدمیان را نیز بحران زده میسازد، پدیده فنآورى جدید و ماشین و اقتضائات روان شناختى و اجتماعى آن است. فنآورى و ماشین ضمن آن که پدیدهاى سودمند به حال بشر بوده است، با این حال رشد و توسعه آن موجب نوعى خود بیگانگى انسان از خویشتن و دور افتادن آدمى از طبیعت ناب و سیطره کمیت و حاکمیت روح خشونت شده است. البته همه این امور در هویت آدمى و به ویژه در روح جوان طوفانزا و بحران آفرین است.
۳- عصر ارتباطات و جهانى شدن
شتاب تحولات زمانه و گسترش ارتباطات و انفجار اطلاعات در دهههاى اخیر و نیز دگرگونیهاى عظیم در جغرافیاى سیاسی، بر سرعت حرکت به سمت دهکده جهانى و جهانى سازى افزوده است. اما جهانى سازى داراى دو قرائت است، بنا بر یک قرائت – که متأسفانه تا حد زیادتى هم رواج دارد و در شمال بیشتر مطمح نظر است – جهانى سازى یعنى برترى تمدنهاى خاص و اضمحلال هویتهاى دیگر در آن.
البته این امر هم مولد بحرانهاى اجتماعى و هم بحران هویت در میان نسل جدید در جنوب و حتى اروپا است و چاره مشکل ارائه، تقویت و تثبیت قرائت دوم از جهانى شدن است و آن عبارت است از قرائت متعادل و سنجیدهاى از جهانى شدن که در آن تمدن ها و فرهنگها پذیرفته شود و هویت ها و مقولات فرهنگى ملتها نفى نشود و درصدد تحمیل معیارها و ارزشهاى واحد به صورت اجبار و یک جانبه بر نیایند.
باید بر این نکته تأکید کرد که شتاب تحولات این عصر و جهش به سمت وضعیتهاى نوین، هم وضعیت هویت شمال و به ویژه بخش اروپایى آن را متزلزل و بیثبات میکند و هم هویت جنوب را دستخوش بحران میکند. باید توجه داشت که به دلیل پیوستگى اقلیمها و مناسبات نزدیک فرهنگها با شتاب فزاینده، بحرانهاى اجتماعى و شخصیتى و هویتى در هر گوشهاى از دنیا بالقوه میتواند بر همه جهان تأثیرات پایدارى بر جاى نهد، و اندیشه جزیرههاى از هم جدا، امروز نمیتواند مطلوب هیچ جامعه و فرهنگى باشد.
۴- احساس عدم ثبات و امنیت
در نتیجه، آنچه بدان اشاره شد اصولاً تمدن جدید ضمن دستاوردهاى بسیار مثبت، زمینه را براى یک عصبیت فراگیر و احساس قرار گرفتن در پرتگاه جهانى فراهم آورده است، امرى که مطمئناً نسل امروز را دچار بحران هویت و احساس تزلزل و عدم ثبات میکند. بیتردید راه حل معضل را در تلطیف روح بشر و ترویج فرهنگ معنوى باید جست و جو کرد.
در این میان مسأله سلاحهاى کشتار جمعی، تروریزم و تخریب محیط زیست از جایگاه ویژهاى برخوردار است و چنان چه مواجههاى آگاهانه، عادلانه و فراگیر و ژرف با آنها به عمل نیاید، آسیبهاى فراوانى میتواند به بار آورد. اینک که چارچوب و طرح مورد وفاق در برابر آنها وجود ندارد، در ذهنیت و هویت آدمى و نسل امروز بحرانهاى جدى به ارمغان آورده است.
۵- خانواده
تغییرات اجتماعى و اقتصادى، تحولاتى را در نگرش به خانواده و زن پدید آورده است که گرچه دستاوردهاى خوبى را نتیجه داده است، اما از سوى دیگر کانون خانواده را که جایگاه انسانسازى و عاطفهپرورى است، بسى لرزان و نا به سامان ساخته است، و این حقیقت، در بحران هویت نسلى که در این بستر رشد مییابد تأثیرى بسزا میگذارد.
نسلى که در خانوادهاى اصیل و پر مهر و عاطفه پرورش یابد از احساس هویت مثبت و شخصیت متعالى برخوردار خواهد بود و چنان چه افرادى بیریشه در خانوادهاى استوار پرورش یابند، بیتردید از هویتى بحرانزده مصون نخواهند بود. ادیان الهى و دین اسلام بر اصالت و صیانت خانواده تأکیدى تام دارند و هماهنگسازى زندگى مدرن با معیارهاى استحکام و اصالت خانواده نیازمند کوششهاى عملى جدید و توافقهاى بینالمللى است.
بحرانهاى منطقهاى
در کشورهاى جنوب بیشتر آنچه بر شمرده شد به گونهاى در کشورهاى در حال توسعه نیز مشاهده میشود که در این جا به برخى از آنها که برجستهترین است و پارهاى از بحرانهاى ویژه آنان اشاره میکنیم.
جوانان در میان ملل جنوب بر سر دو راهى سنت و تجدد، جهانى شدن و ملى ماندن، پذیرش معیارهاى عمومى جهانى و معیارهاى خاص فرهنگى خود، هضم در فرهنگ دیگران شدن و صیانت از اصالتهاى ملی، ایستادهاند و این همه در درون آنان آتشى برافروخته و بحرانى در افکنده است.
همه چالشهاى بزرگ در خصوص خانواده، شهرنشینی، سیطره جهانیسازی، و مانند آن دامن این نسل را نیز فراگرفته است با آن که از بسیارى از امتیازهاى زندگى جدید بیبهره یا کم بهرهاند، و این امر بر سر در گمى و بحران هویت آنان میافزاید. در کشورهاى جنوب و در حال توسعه به خصوص جوانان از لحاظ معیشت، شغل، منزلت، جایگاه، انتخاب وضعیت و امید به آینده، با دشواریها گوناگون مواجهاند که هر یک روح آنان را میآزارد و بحران هویت میآفریند.
در کشورهاى اسلامى چالش میان ملیت و اسلامیت و ابهامهاى موجود در مرزبندیهاى حلال و حرام دینى نیز از عوامل بحرانزا به شمار میآید. نگاهى به حجم وسیع مقالات و تحقیقات و نیز جنبشها و چالشهاى اجتماعى در کشورهاى اسلامى از جمله ایران در این باره نشان دهنده جایگاه و اهمیت این موضوع است. علاوه بر این، گسست نسل ها، و تعدد منابع هویتبخش و ناهماهنگى و ناسازگارى آنها نیز باید در بحران هویت در این گونه کشورها مورد توجه قرار گیرد.
دین و هویت
پرسشى که در این باره فراروى دانشمندان دینى قرار دارد چگونگى موضع دین در برابر “هویت” است؟ با مراجعه به متون دینى میتوان اصول زیر را در این باره به دست آورد. دین على الاصول در باب اجزاء و عناصر هویت در طیف وسیع آن موضع تأیید و پذیرش دارد.
منابع دینى پارهاى از هویتهاى فردی، صنفی، گروهی، خانوادگی، ملی، تمدنی، اجتماعی، فرهنگى و مانند اینها را هیچ گاه نفى نکرده و نخواسته است که از روان آدمى زدوده شود، بلکه برخى از آنها مورد تأکید هم قرار گرفته است.
با این اوصاف، دین بر شکوفاسازى و مزیتبخشى و ارجحیتگذارى هویت فطری، معنوى و اخلاقى اصرار ورزیده است. ادیان این توصیه را براى بشر به ارمغان آوردهاند که متعالیترین عنصر هویت و شخصیت عبارت است از سرشت معنوى آدمی، و آن را در مقایسه با سایر اجزاى هویت باید بر صدر نشاند.
علاوه بر آنها، دین بر تنظیم، متعادلسازى و اصلاح دیگر عناصر در احساس هویت و بازدارى از افراط در احساس هویت صنفی، گروهی، خانوادگی، ملی، نژادى و مانند آن تأکید تام میورزد و هماره متذکر آدمى میشود تا از دام افراط و تعصبهاى جاهلانه نژادی، ملى و همانند آن بپرهیزد.
دین و بحران هویت پرسش دیگر در این باره این است: موضع و نقش دین در قبال انواع بحرانهاى برشمرده شده چیست؟ با قطع نظر از رویکردهاى افراطى و تفریطى در کارکرد دین، به اجمال میتوان نقش ها و کار کردهاى مثبت دین را در حل بحرانهاى هویت به شکل زیر صورت بندى کرد:
۱- پاسخگویى و حل مشکل
نخستین کارکرد دین، حل بحران از طریق حل ریشهاى آن و پاسخ گویى به پرسش و مشکل است. این کار کرد در قلمرو همه بحرانها جارى نیست، بکله برخى از مهمترین بحرانهاى هویت در زمینههاى عام انسانى در قلمرو این صورت قرار میگیرند. حل بحران معنى دارى زندگى یا مرگ و بقا مستقیم در حوزه رسالت دین قرار دارد و از دین انتظار میرود آن را پاسخ گوید. همین طور درجهبندى و تبیین نظام اولویتها در زندگى و فعالسازى عناصر برجسته هویت بیشتر در ساحت دین قرار میگیرد.
۲- ترغیبت به بهرهگیرى از اندیشه و تجربه بشرى
در بسیارى از مشکلات انسانى و بحرانهاى هویتى، دین با قواعد کلى و عمومى، به بهره بردن از عقل و اندیشه و معرفت و تجربه بشرى توصیه میکند و یافتن راهکارهاى عملى را به آدمى واگذار میکند. چگونگى حل بحران خانواده یا آینده زندگى یا گسست نسل ها و مانند آن امورى است که به عقلانیت آدمى سپرده شده است. البته ایمان و اخلاق معنوى پشتوانه مهمى در این راستا خواهد بود. همان طور که رعایت اصول و قواعد کلى مورد تأکید دین باید مورد توجه باشد.
۳- جایگزینسازى و مقاومتبخشى
کارکرد دیگرى که از دین متوقع است و فی الواقع این نقش را دین در تاریخ و تجربه خود به نمایش گذارده است، مقاومتبخشى است. هنگامى که بحران و تعارضى در آدمى وجود دارد و پاسخ گویى به نیازى یا حل مشکلى امکان ندارد، ایمان دینى و مفاهیم وابسته به آن میتواند جلوى فرسودگى و اشتداد بحران و واماندگى فرد را بگیرد و به او اراده و دلیرى و استوارى ببخشد که بحران هویت در او فروکش کند.
مفاهیم دینى مانند صبر، توکل، رضا و… نشان دهنده این محور مهم در سلامت روانى و مهار بحرانهاى روحى است. مقاومتیابى در روان آدمى داراى ساز و کارهایى است و یکى از آنها جایگزین سازى است. آدمى هر گاه در یکى از ابعاد و ساحتها احساس شکست و ناکامى بکند، میکوشد در بعدى دیگر آن را جبران کند و امر دیگرى را جایگزین سازد، در آموزههاى ادیان نیز از این ساز و کار استفاده، و بر انگیزههاى متعالى ایمانى و موفقیتهاى معنوى به عنوان جایگزین درد و رنجهاى غیر قابل چاره، تأکید شده است.
در پایان بر این نکته باید تأکید کرد که راز سعادت انسان و رهایى نسل پراضطراب امروز از بحرانها، در گرو بازگشت دوباره به دین، اخلاق، معنویت، تفاهم و همدلى است.
پینوشتها
۱- ldentity
۲- personality
۳- crisis
منبع: کانون اندیشه جوان؛ مهدى خیراللهى؛ کارشناسى علوم حدیث و دکتراى افتخارى ریاضى محض از ایتالیا