- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
کوه ابوقُبَیس کوه مقدسی برای مسلمانان در شمال شرقی مسجدالحرام و در شهر مکه. امروزه آن را تراشیدهاند و شکل نخستین آن که گنبدیشکل بوده، تغییر یافته است. نقل شده است که وقتی حجرالاسود از بهشت نازل شد، مدتی در این کوه به ودیعه گذاشته شد. همچنین حضرت ابراهیم(علیهالسلام) با رفتن بر بالای این کوه مردم را به انجام مناسک حج میخواند. اکنون عمده این کوه تبدیل به کاخ و مهمانسرای حکومتی شده است. در نوشته زیر دعاهای امام صادق (علیهالسلام) بالای این کوه و نتیجه آن بیان گردیده است.
لیث بن سعید داستانی نقل کرده، مى گوید: در سال ۱۱۳ به سفر حج رفتم و وارد مکه شدم. چون نماز عصر را خواندم، بالاى کوه ابوقبیس رفتم، ناگاه مردى را دیدم نشسته و دعا مى خواند، به قدرى «یا ربّ یا ربّ» گفت که نفسش قطع شد. باز «ربّ، ربّ» گفت تا نفسش برید. سپس بقدرى «یا اللّه یا اللّه» گفت تا نفسش قطع شد. باز «یا حىّ یا حىّ» گفت تا نفسش برید. آنگاه «یا رحیم یا رحیم» گفت تا نفسش قطع شد. سپس هفت نوبت «یا ارحم الراحمین» را به قدرى گفت که نفسش برید. آنگاه گفت : «اللهم انى اشتهى من هذا العنب فاطعمنیه، اللهم بردىّ قد اخلقا» ؛[۱] لیث مى گوید: به خدا سوگند هنوز سخن او تمام نشده بود که سبدى را پر از انگور در نزد وى دیدم در حالى که آن روز انگورى نبود و دو پارچه نو در برش دیدم ، همین که خواست انگور میل کند، گفتم : من هم شریک هستم. فرمود: براى چه ؟ عرض کردم : شما دعا مى کردید و من آمین مى گفتم. فرمود: بیا و بخور ولى چیزى را پنهان نکن.
رفتم مقدارى خوردم و هرگز چنان انگورى نخورده بودم؛ هیچ دانه نداشت. به قدرى خوردم که سیر شدم ولى چیزى از سبد کم نشد. سپس فرمود: یکى از این دو پارچه را بر تنت کن! عرض کردم: من نیازى ندارم. فرمود: پس دور شو تا من آنها را بپوشم، دور شدم؛ یکى از آنها را به کمر بست و یکى را به شانه انداخت سپس آن دو پارچه اى را که داشت به دستش گرفت و از کوه به زیر آمد من به دنبالش رفتم تا به محل سعى رسید، مردى او را دید و گفت: مرا بپوشان خدا تو را بپوشان! آن دو پارچه را به او داد. من به آن مرد رسیدم و گفتم: این شخص کیست؟ گفت : جعفر بن محمّد، لیث مى گوید: دنبالش رفتم تا از او حدیثى بشنوم دیگر او را نیافتم .[۲]
پی نوشت:
[۱] . خداوندا من از این انگور میل دارم ، به من بخوران و دو پارچه احرامم کهنه است.
[۲] . کشف الغمه ، ص ۲۲۴، حدیث لیث را محمّد بن طلحه در «مطالب السؤ ول» ص ۸۳ و سبط بن جوزى در «التذکره » نقل کرده است.