- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شرح دعای روز پنجم ماه رمضان
• دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان •
أَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مِنْ الْمُسْتَغْفِرینَ وَ اجْعَلْنى فیهِ مِنْ عِبادِکَ الصّالِحینَ اْلقانِتینَ وَ اجْعَلنى فیهِ مِنْ أَوْلِیآئِکَ الْمُقَرَّبینَ بِرَأْفَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ؛
«خدایا مرا امروز از استغفار کنندگان قرار بده، و مرا امروز در زمره بندگان شایسته و مطیع خویش قرار بده، و مرا از جمله اولیاء و دوستان مقرّب خود مقرّر فرما، به رأفت و مهربانى ات، اى مهربان ترین مهربانان».
استغفار
از ته دل نیست در میخانه، استغفار ما
خواب ها در پرده دارد دیده بیدار ما
سبحه برکف، توبه بر لب، دل پر از ذوق گناه
معصیت را خنده مى آید ز استغفار ما
***
ندامت از گناه و پشیمانى از خطا و تصمیم بر ترک معصیت در آینده و آمرزش خواهى از خداوند، عناصر اصلى توبه و استغفار است. اگر استغفار، به گفتن «استغفراللّه » بود، همه مردم جزء مستغفرین بودند. امّا، این نیست.
پیشواى پاکان و امیر پرواپیشگان، على بن ابى طالب (علیه السلام) فرموده است: «استغفار، درجه و مرتبه علیّین و انسان هاى بلندمرتبه است و ۶ مرحله دارد:
۱ ـ پشیمانى از گذشته
۲ ـ تصمیم بر ترک گناه در آینده
۳ ـ پرداخت حقوق مردم، تا آنکه خدا را ملاقات کنى
۴ ـ جبران فرایض و واجبات ترک شده
۵ ـ از بین رفتن گوشت هاى روییده از حرام در بدن
۶ ـ چشاندن سختى طاعت به بدن، براى جبران خوشى معصیت.»[۱]
در دعاى امروز، خواسته ایم که خداوند ما را از استغفار کنندگان قرار دهد. استغفار واقعى از «توبه» جدا نیست و توبه، مرحله قلبى و عملى استغفار است. بازگشت از باطل به حق، بازگشت از معصیت به طاعت، از خیانت به خدمت، از ریا به اخلاص، از ستم به عدل و انصاف، از هوسبازى به تقوا، استغفار واقعى، از «عمل صالح»، که جبران کننده ضایعات گناه باشد، جدا نیست. استغفار، باید به دنبالش اصلاح و عمل صالح باشد وگرنه به لفظ گفتن و بر زبان آوردن، استغفار واقعى نیست.
عباد صالح و قانت
در فراز دوّم خواسته ایم که ما را از بندگان صالح و قانت قرار دهد. بنده صالح، کسى است که «صالحات» را انجام دهد، اعمال خوب و شایسته و بجا و مفید و خداپسند.
در قرآن کریم، حضرت شعیب، بنده صالح به شمار رفته است. شعیب، مردم را به خداپرستى، وزن و سنجش عادلانه در روابط اقتصادى و فساد نکردن در زمین دعوت مى کرد. (سوره هود، آیات ۸۴ تا ۸۸).
در آیه اى دیگر، «صالحین»، کسانى به شمار رفته اند که به خدا و روز قیامت باور داشته باشند و به معروف، امر کنند و از منکر جلوگیرى نمایند و در کارهاى خوب، سرعت بگیرند.(آل عمران، آیه ۱۱۴).
مى بینیم،که در عمل و تفکّرِ «عبد صالح» اینها نهفته است:
ـ ایمان به مبدأ و معاد
ـ تلاش در جهت قسط و عدالت اقتصادى
ـ پیشتازى و پیشاهنگى در خوبی ها
ـ مبارزه با فساد و منکرات
ـ گسترش معروف و خوبی ها.
اینها همه، نشان دهنده طاعت و اطاعت یک «بنده» از «خدا» است و «قانت» نیز به معناى مطیع مى باشد آن کس مى تواند «عمل صالح» کند که «عبدصالح» و «بنده مطیع» و گوش به فرمان خداوند باشد.
اولیاى خدا
ولىّ خدا، یعنى دوست خدا، هم پیمان با خدا، هم جبهه و هماهنگ با جبهه خداپرستان و صف موحّدین. در قرآن در مورد اینگونه «ولایت»، که نوعى همبستگى، همدلى و هم خط بودن است، سه اصطلاح بیان شده است:
۱- اولیاء الشیطان
۲- اولیاء الطاغوت
۳- اولیاء اللّه
یعنى کسانى که شیطان، ولىّ و سررشته دار آنهاست، یا طاغوت، یا که در سایه آرام بخش و سازنده «ولایه اللّه» آرمیده اند. آنکه در «ولایت اللّه» قرار گیرد، هرگز در دلش ترس و هراسى و بیم و اندوهى راه نخواهد یافت. این قرآن است که مى گوید:
«اِنَّ اَولِیاءَ اللّه ِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُون» (یونس، آیه۶۲) = (نفى ترس و غم از اولیاء خدا)؛ آنکه «ولایت اللّه» را داشته باشد، از ظلمات به نور وارد مى شود: «أللّه ُ وَلِىُّ الذّینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُلُماتِ اِلَى النُّورِ» (بقره، آیه ۲۵۷).
آنکه خداوند، ولىّ او باشد، به مبارزه در راه خدا و بر ضدّ طاغوت برمى خیزد. این ولایت، از ایمان سرچشمه مى گیرد و مؤمن به خدا، ولىّ او نیز هست.
«اولیاء اللّه » کسانى اند که در صفات و چگونگى عمل، سنخیّت و تشابهى با اوصاف الهى داشته باشند. اولیاء خدا اهل تقوا هستند. قرآن کریم، با صراحت و لحنى انحصارى مى گوید: جز متقین و پرهیزکاران، کسى از اولیاء خدا نیست: «اِنْ اَولِیائُهُ إلاَّ المُتَّقُونَ».(انفال، آیه ۳۴).
«ولایت»، انسان را به «قرب» مى کشاند. و چه مقامى بالاتر و والاتر از قرب به اللّه؟! «قرب»، بالاترین بهاى عبادت و تقواست و «هجران»، سخت ترین عذاب ها براى اهل معرفت و محبّت. على (علیه السلام) در دعاى کمیل مى فرماید: «خدایا اگر مرا بر آتش دوزخ افکنى، بر شعله هاى سوزانش صبر مى کنم، امّا بر فراق و دورى تو چگونه شکیبایى کنم؟» (فَکَیفَ اَصبِرُ عَلى فِراقِکَ…)
خواجه عبداللّه انصارى گوید: «الهى… اگر ما را به دوزخ فرستى، با تو دعوى دار نیستیم، و اگر به بهشت برى، بى جمال تو خریدار نیستیم، مطلب ما برآور، که جز وصال تو طلبکار نیستیم».
رمضان، فرصتى گرانبهاست تا براى دست یافتن به قله رفیع «ولایت اللّه»، و پرواز بر ستیغ بلند و ایمنِ «قرب اله» بکوشیم. این گوى و این میدان، این زمینه و فرصت، و این هم امکان پرواز و پیشرفت براى هر کس که «بخواهد». خسران زده و زیانکار آنکه رمضان بر او بگذرد ولى قدمى به سوى خدا برندارد. این ماه، به پایان برسد ولى او هنوز رفتن در «راه» را هم شروع نکرده باشد.
اى خداى مهربان! به پاس کرم و لطفت، ما را توفیق و یارى ده تا: از مستغفرین باشیم، اهل صلاح و اصلاح گردیم، از زمره بندگان و قانتین باشیم، و از اولیاء اللّه … که به مقام «قرب» رسیده اند.
پی نوشت
[۱] ـ نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت ۴۱۷؛
منبع: سینای نیاز ؛ جواد محدثی