- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شرح دعای روز ششم ماه رمضان
دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
أَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ و َلا تَضْرِبْنى بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ و َزَحْزِحْنى فیهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ و َأَیادیکَ یا مُنْتَهى رَغْبَهِ الرّاغِبینَ؛
«پروردگارا!… مرا با ارتکاب نافرمانى ات، خوارم مگردان، و به ضرب تازیانه انتقامت کیفر مکن، و مرا از موجبات خشم خود، دور گردان، به حقّ احسان و نعمتهایت، اى منتهاى خواسته و آرزوى خواستاران».
ذلّتِ گناه
دلهاى ما که تیره شد از زنگ معصیت
یا رب به نور معرفت خود صفا ببخش
دور، ز کاروان حقیقت فتاده ایم
ما را به رهروان طریق وفا ببخش
آلوده از نخست نبودیم، کامدیم
ما را به حسن سابقه، روز جزا ببخش
معصیت خدا، ذلّت آور است، همچنانکه طاعتش، عزّت آور…
گناه و نافرمانى، پیروى از دل و هوا و هوس است و آنکه درپى هوسرانى افتد و هواپرستى کند، بناچار به هر درى خواهد زد، دست به هر کارى خواهد زد، تا خواسته «دل» را برآورد، هرچند با دورى از «خدا» و با ستم به «مردم» باشد، گرچه با نادیده گرفتن «حقّ» دیگران شود.
گرچه به تسلیم در برابر هر ناکسى و خضوع در مقابل هر آلوده دامنى، به دست آید. امّا اطاعت از خدا، فخر و عزّت انسان است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرماید: «خدایا!… عزّت برایم همین بس که بنده «تو» باشم، و فخر و مباهات، برایم همین کافى است که «تو» ربّ من باشى».
گناه، انسانیت انسان را مى شکند، ارزش وجودى او را درهم مى ریزد، فطرت پاک و نورانى او را مى آلاید، گنهکار را پیش خالق و خلق، سرافکنده مى کند، انسان را در زیر ضربات تازیانه وجدان، عذاب مى کند، ذلّت دنیا و نکبت آخرت را فراهم مى آورد، انسان را بنده شیطان و مطیع نفس و غلام هوس مى کند. آیا اینها در ذلّت آورى گناه، بس نیست؟ اگر وجدان کسى نمرده و فطرتش آلوده نشده باشد، از گناه، احساس «شرم» مى کند. خود را پیش خدا، سرشکسته و پیش بندگان، رسوا مى بیند و چه کیفرى سخت تر و دردناکتر از این؟!
انتقام الهى
درماندگى است، اهل گنه بودن، شرمندگى است، شیوه عصیانى… آرى… اى خداى منتقم! گرفتار گناه بودن، خذلان و خوارى مى آورد، و معصیت کار بودن، ما را گرفتار تازیانه انتقامت مى کند. ولى… تو ارحم الراحمین و مهربان ترینى، تو خدایى، تو خالقى، تو بى نیازى، تو اى پروردگار، به عقوبتمان محتاج نیستى، امّا، ما به لطف و احسان تو نیازمند و محتاجیم، ما را به خاطر گناهانمان خوار مگردان و با ضربه هاى انتقامت، ما را عقوبت مکن.
«الهى… اگر ما را بردار کنى، رواست، مهجور مکن. و اگر به دوزخ فرستى، سزاست، از خود دور مکن. الهى… ضرورت به هیچ درگاهم نیست
از پیش خطر، و از پس، راهم نیست دستم گیر، که جز فضل تو پناهم نیست».[۱]
دورى از موجبات خشم خدا
خواسته ایم که خداوند، لطف کند و از آنچه موجب نارضایى و خشم اوست، دورمان کند، بازمان دارد، جلوگیرمان شود، توفیق ترک معصیتمان دهد. مگر جز اینست که ترک فرمان، موجب «سخط» است و «عصیان»، عامل طرد؟ پس رعایت این نکات، از خشم خدا دورمان مى کند.
واى… که چه بى دردند گنهکاران! آنانکه فرصت عمر، به رایگان از کف مى دهند، آنانکه خیانت پیشه و دزدند، باطل پرست و حق گریزند، گرانفروش و محتکرند، ستمگر و مردم آزارند، رباخوار و رشوه گیرند، فاسد و مفسدند، دغلباز و ریاکارند، مردم فریب و حیله گرند، با «حق» درمى افتند، با زبان، با دست، با پول، با موقعیّت… باطل را یارى مى کنند، با کمک، با تأیید، با امکانات، با سکوت… به فرمان خدا بى اعتنا و به آیات قرآن بى توجّهند و به دعوت انبیا، پشت پا مى زنند. اینها… و اینها، موجبات سخط الهى است.
جوانمرد باشیم و از اینها کناره گیرى کنیم، آزاد باشیم و قید طاعت حق را برگردن بیفکنیم. انسان باشیم و ارزش را در «آدمیّت» بدانیم. خداوند مى فرماید: «آیا آن کس که در پى «رضوان» و خشنودى خداست، همانند کسى است که به «سخط» و خشم الهى باز گردد؟…(هرگز)، مأواى چنین انسانى جهنم است، و بد جایگاه و سرنوشتى است».[۲]
امّا باید لطف خدا دستگیرمان شود. اگر خدا توفیق دهد، اگر یارى و مدد نماید، اگر ما را مشمول «منّت» و «نعمت» خویش سازد، شاید بتوانیم از چاه ویل «نفس» به درآییم و به عروجگاه تقوا و مقام «رضا» برسیم. و این از خداوند، دور نیست؛ چرا که او، آخرین امید و آخرین پناه و منتهاى خواسته علاقه مندان و راغبین است.
پی نوشت ها
[۱] ـ خواجه عبداللّه انصارى، مناجات نامه.
[۲] ـ آل عمران، آیه ۱۶۲؛
منبع: سینای نیاز؛ جواد محدثی