- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 19 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
تنها راه دستیابى به وحى الهى و کلام حق، به اقتضاى حدیث ثقلین، قرآن و سنّت است. ما از طریق حدیث، به سنّت عملى و قولى و تقریر پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) دست مى یابیم و از همین جاست که جایگاه حدیث صحیح و اهمیّت آن، بیش از پیش روشن مى شود و لذا امام باقر(ع) به جابر فرمود:«یا جابر واللّه لحدیث تصیبه من صادق فى حلال و حرام خیر لک ممّا طلعت علیه الشّمس حتّى تغرب»۱ «اى جابر به خدا قسم اگر حدیثى از شخص صادقى در مورد حلال و حرام به تو برسد، از آنچه آفتاب بر آن مى تابد برایت بهتر است»
در طول تاریخ معارف بشرى و در بستر تاریخ ادیان الهى، همیشه مردمانى دروغ ساز و دجّال صفت بوده اند که حقایق الهى و علمى را به سخریه مى گرفتند و با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف (مثل: تعصبات مذهبى، انحرافات عقیدتى، خدمت به حاکم ستمگر، کسب مال یا مقام، غلوّ در مذهب و عقاید، بزرگ کردن خود و یا تأثیر عناصر یهودى و مسیحى۲) دست به تحریف حقایق، جعل احادیث و دروغگویى مى زدند.
پیشینه تحقیق
الف- پیدایش جدّى پدیده جعل و کذب در احادیث، به عصر ائمّه(ع) ـ بویژه زمان امام صادق(ع) و امام رضا(ع) ـ بر مى گردد.
ائمه اطهار(ع) با قاطعیّت و شدّت با این پدیده، که بلاى حدیث محسوب مى شد، برخورد کردند و حتّى در مواردى، از این دروغ سازان نام مى بردند و آنها را لعنت مى کردند ( مثل «مغیره» و «ابوالخطّاب» که در این نوشتار به آنها اشاره خواهیم کرد) و همین مطلب موجب شد که این بیمارى، در شیعه رشد چندانى پیدا نکند.
ب- کسانى که کتابهاى رجال نوشته اند، به صورت پراکنده به این مطلب پرداخته اند. براى مثال، نجاشى (۳۷۲ ـ ۴۵۰ق) در رجال خود، در موارد متعدّد به جاعلان و دروغگویان اشاره مى کند. سایر کتب رجالى نیز تا عصر حاضر (و در بهترین شکل، معجم الرّجال مرحوم آیه اللّه خویى) به این مطلب پرداخته اند؛ اگر چه کمتر بحث مستقل یا کتاب مستقلّى به این موضوع، اختصاص یافته است.
ج- کتابهایى که در عامّه و خاصّه به صورت کلّى یا جزئى به این مطلب پرداخته اند، عبارتند از:
۱ ـ الموضوعات ابن جوزى (متوفّاى ۵۹۷ق) که مطالب آن از کتاب الأباطیل جورکانى اخذ شده است.
۲ ـ اللّئالى المصنوعه، از سیوطى، که پیرامون کتاب ابن جوزى است.
۳ ـ تذکره الموضوعات و قانون الموضوعات، از محمّد بن طاهر مقدسى هندى ملقّب به قتنى (م۹۷۶ق).
۴ ـ اللّؤلؤ المرصوع، از ابوالمحاسن قاوقچى.
۵ ـ الموضوعات صنعانى.
۶ ـ الموضوعات الکبیر، از ملاّ على قارى.
۷ ـ الموضوعات الصّغرى، از همان نویسنده.
۸ ـ أضواء على السّنه المحمّدیه، از محمود ابوریّه، که در بخشى از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
۹ ـ شیخ المضیره، از همان نویسنده، که در بخشى از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
۱۰ ـ علم الحدیث، از کاظم مدیر شانه چى، که در بخشى از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
۱۱ ـ مقباس الهدایه، از علامه مامقانى (۱۲۹۰ ـ ۱۳۵۱ق) با تلخیص استاد على اکبر غفارى.
البته در این میان، عامّه (اهل سنّت) بیشترین کتابها را نوشته اند؛ چرا که در طول تاریخ حدیث خود، بیشتر به بلاى جعل گرفتار شده اند.
منابع عمده تحقیق
در این نوشتار، بیشتر از روش تحقیق کتابخانه اى (میدانى) و با استفاده از کتابهاى رجال (یعنى شهادت دیگران بر کذب و جعل احادیث توسّط افراد) استفاده شده است. از جمله مهمترین آن منابع عبارتند از:
رجال: نجاشى، معجم الرّجال: آیه اللّه خویى، مقباس الهدایه: علامه مامقانى، علم الحدیث: کاظم مدیر شانه چى، بهجه الآمال فى شرح زبده المقال: علاّمه ملاّ على علیارى تبریزى.
همچنین، از خلاصه الأقوال و رجال الکشّى و رجال الطّوسى و کتاب ابن غضائرى، با واسطه نقل شده است.
موضوع تحقیق
دو محور اساسى در این نوشتار دنبال مى شود:
الف . شناسایى راویانى که مطالب خلاف واقع (اعم از قول و فعل و تقریر) از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل کرده اند؛
ب . معرّفى افرادى که مطالبى را ساخته و به صورت حدیث به آن بزرگواران نسبت داده اند.
ضرورت تحقیق
شناخت دروغ پردازان و متّهمان به جعل و کذب و منحرفان از صراط حق، آثار و فواید بسیارى دارد که برخى از آنها عبارتند از:
الف . پالایش احادیث حق از احادیث دروغین؛
ب . شناخت دروغگویان در سلسله اسناد احادیث و ردّ سخنان آنان؛
پ . جلوگیرى از انحراف مردم و خطاى علما، با معرّفى دروغگویان و احادیث جعلى آنان؛
ت . عبرت گرفتن تماشاگران و ایجاد ترس در دل افراد سهل انگار و دروغ دوست و در نتیجه، جلوگیرى از جعل دروغ در آینده؛
ث . شناخت بهتر قرآن به کمک طرح و نقد تفسیرهاى نادرست دروغ پردازان؛
ج . آشکار شدن چهره نورانى و بى عیب ائمّه اطهار(ع) با ردّ احادیث دروغین و غلو آمیز که درمورد آنان جعل شده است.
نگارنده، با توجه به آثار فوق، سعى دارد تا دروغ پردازان و جاعلان روایات را در کتابهاى عامّه و خاصّه معرفى کند. البته سعى ما بر آن است که تنها افرادى که کذّاب یا جاعل بودن آنها محرز گردیده، یاد شوند و از ذکر افراد مشکوک پرهیز نموده ایم.
این بخش از نوشتار، درباره جاعلان و کذّابان در راویان خاصّه است. البته ممکن است فرد یا افرادى از قلم افتاده باشند و یا در موردى تأمّل کافى درباره یک راوى صورت نگرفته باشد (و در نتیجه، قضاوت ناصحیحى شکل گرفته باشد؛ لذا امید است با راهنمایى هاى منصفانه و دلسوزانه فرهیختگان امّت، این نوشتار، کاملتر شود، تا به حال امّت سودمندتر افتد.
متن:
۱ ـ أبان بن أبى عیاش، فیروز، أبواسماعیل البصرى:
اتّهام:
او متّهم است که کتاب «سلیم بن قیس» را جعل کرده است.۳
دلیل:
الف . ابن غضائرى(ره) در کتاب رجال خود مى گوید:
او تابعى است که از انس بن مالک و امام سجّاد(ع) نقل حدیث مى کند و او ضعیف است، و اصحاب ما «شیعیان» به او نسبت داده اند که کتاب «سلیم بن قیس» را جعل کرده است.۴
ب . شیخ طوسى(ره) در رجال خود مى گوید:
او تابعى (بصرى) ضعیف است و از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شمرده مى شود.۵
۲ ـ احمد بن محمّد بن سیّار، ابوعبداللّه السیّارى (البصرى ـ الاصفهانى):
اتهام:
دروغگو و ضعیف، بلکه فاسد المذهب است؛ محرّف نه غالى۶ و مجفّو الروایه است و روایات مرسل زیادى را نقل کرده است۷ و تناسخ را قبول داشته است.۸
دلیل:
کسانى او را تضعیف کرده اند:
شیخ(ره) در رجال۹ و استبصار۱۰، ابن غضائرى۱۱، نجاشى در رجال۱۲ و ابن ولید۱۳ و شیخ صدوق(ره) و کشّى۱۴ و مامقانى در مقباس الهدایه۱۵.
آیه الله خویى(ره) مى گوید: علماى رجال اتفاق دارند که او فاسد المذهب است.۱۶
شرح حال: او از اهالى بصره بود و از نویسندگان آل طاهر محسوب مى شد۱۷ و از اصحاب امام هادى(ع) و عسکرى(ع) شمرده شده است.۱۸
شیوخ قمى فقط در مورد کتاب «نوادر الحکمه» که او نقل کرده است، استثنا قائل شده اند و آن را ضعیف ندانسته اند.۱۹
ولى در عین حال، شیخ در استبصار، بعد از ذکر کتاب «نوادر» مى گوید: من طبق آن عمل نمى کنم و فتوا نمى دهم، چرا که ضعیف است.۲۰
مرحوم آیه الله خویى(ره) مى گوید: برخى روایات تحریف قرآن، از کتاب احمد بن محمّد السیّارى نقل شده است.۲۱
تألیفات:
این شخص، داراى کتابهاى متعدّدى است که عبارتند از:
۱ ـ کتاب ثواب القران،
۲ ـ کتاب الطّب،
۳ ـ کتاب القرائات،
۴ ـ کتاب النّوادر،
۵ ـ کتاب الغارات.۲۲
۳ ـ احمد بن محمّد، أبوعبداللّه الخلیلى الآملى (الطّبرى):
اتهام:
دروغگو، جاعل حدیث و فاسداست که مورد التفات نیست.۲۳
دلیل:
نجاشى در کتاب خود او را جدا ضعیف مى داند۲۴ و ابن غضائرى۲۵ نیز او را دروغگو و جاعل حدیث و فاسد شمرده است.۲۶
تألیفات:
الف- کتاب «الوصول الى معرفه الأصول»،
ب- کتاب الکشف.۲۷
۴ ـ اسحاق بن محمّدبن احمد بن أبان (ابویعقوب الأحمر) بن مرار بن عبداللّه، یعرف عبدالله عقبه و عقاب بن الحارث النخعى (أخ الأشتر):
اتّهام:
دروغگو، جاعل حدیث و اصلا معدن تخلیط احادیث است۲۸ و فاسد المذهب نیز بوده است.۲۹
دلیل:
نجاشى در رجال خود او را معدن تخلیط مى نامد.۳۰ علاّمه نیز در خلاصه، او را معدن تخلیط مى خواند۳۱ وابن غضائرى او را فاسد المذهب و دروغگو و جاعل حدیث مى داند و نیز عیاشى خبرى در مورد وضع حدیث او نقل مى کند.۳۲
شرح حال و تألیفات:
او را رئیس گروه «اسحاقیّه» مى دانند و صاحب کتابهاى متعددّى است که عبارتند از:
الف- کتاب اخبار السّیّد،
ب- کتاب المجالس،
ج- کتابهایى در مورد تخلیط.۳۳
۵ ـ اسماعیل بن على بن رزین بن عثمان بن عبدالرّحمن بن عبداللّه بن بدیل بن ورقاء الخزاعى، ابن أخى دعبل، ابوالقاسم:
اتهام:
دروغگو، جاعل حدیث، مختلط در حدیث بوده است.
دلیل:
نجاشى و شیخ و مامقانى او را مختلط مى دانند.۳۴
ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حدیث مى داند.۳۵
و شیخ در رجالش مى گوید که او از ائمه(ع) حدیث نقل نمى کند.۳۶
شرح حال:
او پسر برادر دعبل خزاعى بود که در واسط مى زیست و سرپرست امور حسبیّه آنجا بود.۳۷
تألیفات:
الف- کتاب «تاریخ الأئمه»،
ب- کتاب النکاح.۳۸
۶ ـ الحسن بن العبّاس بن الحریش الرّاوى، ابوعلى:
اتّهام:
ضعیف است و کتابى در مورد فضیلت سوره قدر جعل کرده است.۳۹
دلیل:
نجاشى در «رجال» خود مى گوید که جدّاَ ضعیف است و کتابى در مورد «انّا أنزلناه» دارد که مضطرب الالفاظ است.۴۰ ابن غضائرى نیز این کتاب را فاسد الالفاظ و جعل مى داند.۴۱
تذکّر: بر برخى کتب رجالى گفته شده که «حسن بن عبّاس» از امام جواد(ع) حدیث نقل مى کند؛ در حالى که اکثر کتابهاى حدیث، گفته اند که از امام باقر(ع) نقل مى کند. شیخ نیز در رجال، یک بار او را در اصحاب امام جواد(ع) و یک بار در باب «من لم» ذکر کرده است.
این مطالب مى رساند که دو نفر به این اسم وجود دارند؛ هر چند هر دو را ضعیف دانسته اند.۴۲
تألیفات:
کتابى داشته در مورد فضیلت «انّا انزلناه فى لیله القدر» که گفته شده روایات آن مضطرب است.۴۳
امّا مرحوم کلینى در اول کافى مى گوید: روایت و کتابى غیر از کتاب الحسن بن العباس درمورد شأن «سوره قدر» نیست.۴۴
۷ ـ الحسن بن على بن أبى حمزه البطائنى (سالم البطائنى):
اتهام:
کذّاب، ملعون و واقفى است.۴۵
دلیل:
رجال نجاشى، او را از بزرگان واقفیّه شمرده است.۴۶
و نیز مرحوم مامقانى از خلاصه الأقوال و کشّى نقل کرده اند که دروغگو و ملعون و واقفى است.۴۷
تألیفات:
الف- کتاب الفتن (الملاحم)،
ب- کتاب فضائل القرآن،
ج- کتاب القائم الصغیر،
ذ- کتاب الدّلائل،
ه- کتاب المتعه،
و- کتاب الغیبه،
ض- کتاب الصّلاه،
ح- کتاب الرّجعه،
ت- کتاب فضائل أمیرالمؤمنین(ع)،
ی- کتاب الفرائض.۴۸
۸ ـ الحسن بن محمّد بن یحیى بن الحسن بن جعفر بن عبداللّه بن الحسین بن على بن الحسین بن علىّ امیرالمؤمنین(ع)، ابومحمّد، المعروف بإبن أخى طاهر:
اتّهام:
کذّاب و جاعل حدیث است؛ روایاتى را از افراد مجهول نقل مى کرد که مورد انکار (منکّره) بود؛ ضعیف است.۴۹
دلیل:
علاّمه مامقانى (ره)، او را مورد تضعیف اصحاب مى داند که از افراد مجهول روایات منکّره نقل مى کند.۵۰
و نیز نجاشى مى گوید که از افراد مجهول، روایات منکّره نقل مى کند و دیدم که اصحاب ما، او را تضعیف مى کردند۵۱ و ابن غضائرى و ابن داود، او را دروغگو و جاعل حدیث مى دانند و توقّف در روایات او را انتخاب مى کنند.۵۲
امّا برخى رجالیان، او را موثّق مى دانند؛ چرا که صدوق(ره) از او نقل حدیث کرده و اجازه گرفته است و شیخ مفید(ره) نیز در ارشاد، از او روایات بسیارى نقل کرده است.۵۳
او از جدّ خویش (یحى بن الحسن) و غیر از او روایت نقل مى کند.
تألیفات:
الف- کتاب المثالب،
ب- کتاب الغیبه و ذکر القائم(عج).۵۴
۹ ـ سالم بن أبى حفصه العجلى (م۳۷۰هـ)، مولى بنى عجل، کوفىّ یکنّى أبا الحسین و أبا یونس، اسمه زیاد:
اتهام:
مورد تکذیب و تکفیر و لعنت امام صادق(ع) قرار گرفته است.۵۵
غالى، ضعیف و کذّاب است و به امام باقر(ع) دروغ مى بست.۵۶
دلیل:
صاحب الوجیزه او را ضعیف دانسته است۵۷؛ و علامه مامقانى(ره) نیز او را جزو متّهمان به کذب قرار داده است.۵۸
صاحب بهجه الآمال نقل کرده که مورد تکذیب و تکفیر و لعنت امام صادق(ع) واقع شده؛ چرا که به امام باقر(ع) دروغ بسته است.۵۹
برخى او را شیعه اى غلو کننده دانسته اند۶۰، ولى این مطلب با روایاتى که درمورد عقاید او نقل شده، سازش ندارد.۶۱
تالیفات:
دو کتاب داشته است که نجاشى از آنها خبر مى دهد ولى نام آنها را نمى گوید.۶۲
۱۰ ـ سلیمان بن عبداللّه الدّیلمى، أبو محمّد (و ابنه محمّد بن سلیمان):
اتّهام: غالى و کذّاب است۶۳ و به روایات منفرد او (و فرزندش) عمل نمى شود.۶۴
دلیل: علاّمه در «الخلاصه» او را از بزرگان غلات مى شمارد۶۵؛ و به نقل علامه مامقانى(ره) و ابن غضائرى، غالى و کذّاب است.۶۶
در خلاصه، نام او «سلیمان الدّیلمى» و در کتاب ابن غضائرى، نام او «سلیمان بن زکریّا» ذکر شده، امّا علامه مامقانى و برخى از رجالیان، آنها را اشاره به افراد متعدّدى نمى دانند.۶۷
شرح حال: او مردى تا جر بود که اسراى دیلمى را به کوفه مى برد و اموال تجارتى را به خراسان حمل مى کرد؛ ولى در اصل از «بجیله الکوفه» بود.۶۸
تألیفات:
کتاب یوم و لیله، که پسرش (محمّد بن سلیمان) از او نقل مى کند.۶۹
۱۱ ـ سلیمان بن عمرو بن عبداللّه بن وهب النّخعى، أبو داود الکوفى:
اتّهام:
جاعل حدیث بوده است۷۰؛ به طورى که محدّثین او را «کذّاب النّخع» لقب داده اند؛ ضعیف است.۷۱
دلیل:
در «الوجیزه» او را ضعیف شمرده اند.۷۲
علامه مامقانى او را به وضع حدیث متّهم مى داند.۷۳
ابن غضائرى او را ضعیف و کذّاب معرّفى مى کند.۷۴
شرح حال:
سلیمان فردى زاهد بود؛ به طورى که شبها را به نماز و روزها را به روزه دارى مى گذراند. او از امام صادق(ع) نقل حدیث مى کند.۷۵
۱۲ ـ عبداللّه بن محمّد البلوى (بن عمیر بن محفوظ البلوى، أبو محمّد المصرى):
اتهام:
کذّاب و جاعل حدیث بوده است.۷۶
دلیل:
نجاشى او را ضعیف و ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حدیث دانسته است.۷۷
علاّمه مامقانى(ره) او را جزو افراد کذّاب و جاعل نام برده است.۷۸
شرح حال: او شخصى فقیه و واعظ، از اهالى مصر و از قبیله «بلى» بوده است.۷۹
برخى گفته اند که از «بلى بن عمرو بن الجاف بنى قضاعه» بوده است.۸۰
تألیفات:
الف- کتاب الأبواب،
ب- کتاب المعرفه،
ج- کتاب الدّین و فرائضه.۸۰
۱۳ ـ علىّ بن أحمد الکوفى، أبوالقاسم:
اتّهام:
کذّاب، صاحب بدعت و غالى بوده است.۸۲
دلیل:
نجاشى او را فاسد المذهب و غالى معرّفى مى کند.۸۳
ابن غضائرى و صاحب خلاصه الأقوال و علاّمه مامقانى، او را غالى و صاحب بدعت معرفى کرده اند۸۴. مرحوم آیه الله خویى، او را کذّاب و فاسد المذهب مى داند و مى گوید برخى روایات تحریف قرآن را او نقل کرده است.
شرح حال:
او ادّعا مى کرده که از «آل ابى طالب» است. در آخر عمرش به غلو دچار شد و مذهب او فاسد گشت و در ناحیه اى به نام «کرمى» در سال ۳۵۲ درگذشت، که آن ناحیه در پنج فرسخى فسا و بیست فرسخى شیراز است. غلات مقام او را بلند مى دانند.۸۵
تألیفات:
۱ ـ کتابى در موضوع غلو و تخلیط۸۶، ۲ تا ۵۱ ـ کتابهایى با عناوین: الأنبیاء ـ الأوصیاء ـ البدع المحدثه ـ التّبدیل والتّحریف ـ تحقیق اللّسان فى وجوه البیان ـ الإستشهاد ـ تحقیق ما الّفه البلخى فى المقالات ـ منازل النّظر و الإختیار ـ أدب النّظر والتّحقیق ـ تناقض أحکام المذاهب الفاسده ـ الأصول فى تحقیق المقالات ـ الإبتداء ـ معرفه وجوه الحکمه ـ معرفه ترتیب ظواهر الشّریعه ـ التّوحید ـ مختصر فى فضل التّوبه ـ تثبیت نبوّه الأنبیاء ـ مختصر فى الأمه ـ مختصر فى الأرکان الأربعه ـ الفقه على ترتیب المزنىّ ـ الآداب و مکارم الأخلاق ـ فساد أقاویل الإسماعیلیه ـ الرّدّ على أرسطاطالیس ـ المسائل والجوابات ـ فساد قول البراهمه ـ تناقض أقاویل المعتزله ـ الرّدّ على محمّد بن بحر الرّهنى ـ الفحص عن مناهج الإعتبار ـ الإستدلال فى طلب الحقّ ـ تثبیت المعجزات ـ الردّ على من یقول إنّ المعرفه من قبل الموجود ـ إبطال مذهب داود بن على الإصبهانى ـ الردّ على الزّیدیه ـ تحقیق وجوه المعرفه ـ ما تفرّد به أمیرالمؤمنین(ع) من الفضائل ـ الصّلاه والتسلیم على النّبى وأمیرالمؤمنین ـ الرّساله فى تحقیق الدّلاله ـ الرّد على أصحاب الإجتهاد فى الأحکام ـ فى الإمامه ـ فساد الإختیار ـ رساله إلى بعض الرؤساء ـ الردّ على المثبته ـ الرّاعى والمرعى ـ الدّلائل والمعجزات ـ ماهیه النّفس ـ میزان العقل ـ ابّان حکم الغیبه ـ الرّد على الإسماعیلیه فى المعاد ـ تفسیر القرآن ـ کتاب فى النفس.
نجاشى در پایان عناوین تألیفات او مى افزاید که اکثر کتابهاى او فاسد است.۸۷
۱۴ ـ محمّد بن بشیر، کوفى (من موالى بنى أسد):
اتهام:
ملعون، غالى و واقفى است؛ به امام کاظم(ع) دروغ مى بست.۸۸
دلیل:
کشّى مى گوید که او به امام کاظم(ع) دروغ مى بست.۸۹
صاحب خلاصه الأقوال مى گوید که او ملعون و غالى است.۹۰ علاّمه مامقانى نیز او را ملعون مى داند.۹۱
امام رضا(ع) او را لعنت و نفرین کرد و نیز امام کاظم(ع) از او تبرّى جست.۹۲
شرح حال: محمدبن بشیر، کسى است که در زمان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) زندگى مى کرده است و پس از فوت امام کاظم(ع) واقفى شد و ادّعا کرد که امام هفتم همان قائم است که در بین مردم زندگى مى کند و براى اهل نور، با نور ظاهر است. او که شعبده باز بود و کارهاى خارق العاده انجام مى داد، ادّعا کرد که جانشین موسى بن جعفر(ع) است و عدّه اى پیرو او شدند و براى بعد از وفات، وصیت کرد که فرزندش (سمیع بن محمّد) جانشین او باشد.۹۳
تألیفات:
او داراى کتابى نیز بوده است.۹۴
تذکّر مهم: دو راوى به نام «محمّد بن بشیر» وجود دارد:
الف: محمّد بن بشیر کوفى، از اصحاب امام کاظم(ع) که ملعون است و ذکر او گذشت.
ب: محمّد بن بشیر کوفى که برادر على بن بشیر است و هر دو ثقه هستند. نجاشى از آنها نام مى برد و مى گوید: کتاب نوادر از این شخص ثقه است۹۵ و در قم وفات یافت.
نکته قابل ذکر ، این است که رجالیان هیچ نشانه روشنى براى تمییز آن دو نفر مشترک، ذکر نکرده اند.۹۶
۱۵ ـ محمّد بن على، أبو سمینه، الصّیرفى (بن ابراهیم بن موسى ابوجعفر القرشى):
اتّهام:
مشهور به دروغگویى بوده است۹۷؛ غالى، فاسد الاعتقاد و ضعیف است.۹۸
دلیل:
نجاشى رجال مى گوید که او در کوفه مشهور به روغگویى بوده است و علاّمه مامقانى، دروغگویى او را نقل مى کند۹۹ و آیه اللّه خویى در معجم الرّجال، او را ضعیف مى داند.۱۰۰
ابن ولید، روایاتى را که «محمد بن احمد بن یحیى» از ابى سمینه نقل مى کند، استثنا کرده و ضعیف ندانسته است.۱۰۱
نظریّه: از ابن ولید، عجیب است که از چنین فرد دروغگو و منحرفى، روایات را قبول مى کند
شاید ایشان قرائنى بر صحّت داشته، که البتّه یقین و عقیده اش براى ما حجّت نیست.
شرح حال: او در کوفه مشهور به دروغگویى بود و سپس وارد قم شد و مدّتى مهمان احمد بن محمد بن عیسى بود. سپس مشهور به غلو شد و مخفى گشت؛ امّا احمد بن محمد بن عیسى او را از قم اخراج کرد.۱۰۲
او را از اصحاب امام رضا(ع) دانسته اند.
تألیفات:
الف- کتاب الدّلائل،
ب- کتاب الوصایا،
ج- کتاب العتق،
د- کتاب «عمّ یتسائلون»،
ه- کتاب الآداب.۱۰۳
۱۶ ـ محمّد بن مقلاص، أبو زینب الأسدى، أبو الخطّاب الأجدع، الزّراد (البزّاز ـ السّراد ـ البرّاد)، مولى بنى أسد، (أبالطّیبات ـ أبا اسماعیل):
اتّهام:
مورد لعنت امام صادق(ع) واقع شده است۱۰۴؛ ملعون است؛ چرا که به امام صادق(ع) دروغ مى بست و چیزهایى را که نفرموده بود، منتشر مى کرد و امام(ع) را مى ترسانید.۱۰۵
دلیل:
علاّمه مامقانى در مقباس۱۰۶ و صاحب بهجه الآمال و خلاصه الأقوال و غضائرى و دیگران نقل کرده اند که او مورد نفرین و لعنت امام صادق(ع) واقع شده است.۱۰۷
در این مورد، روایات کثیرى نقل شده است و حتى از نزدیکى به او و پیروانش نهى شده است و در توقیعى که صادر شد، همه ائمه(ع) از ابوالخطّاب برائت جسته اند.۱۰۸
شرح حال: ابوالخطّاب، فرد احمق و کند ذهنى بود که مطالب و احادیث را حفظ نمى شد، ولذا مطالبى را از خود به آنها اضافه مى کرد. او فاسدترین افراد کوفه بود. در مورد نماز مغرب عقیده داشت که تا وقتى ستاره ها در شب ظاهر نشوند، برگزار نشود. پیروان او را خطّابیّه گویند که عقاید عجیبى در مورد نماز و روزه داشته اند.۱۰۹
۱۷ ـ محمّد بن موسى بن عیسى الهمدانى السّمّان، أبو جعفر:
اتهام:
غالى، جاعل احادیث و اصول، و ضعیف است.۱۱۰
دلیل:
نجاشى نقل مى کند که قمى ها او را به خاطر غلو تضعیف کرده اند و ابن ولید گفته که او جعل حدیث مى کرده است.۱۱۱
مرحوم مامقانى از محمّد بن الحسن بن ولید نقل مى کند که او دو «اصل» به نامهاى «اصل النّرسى» و «اصل زید الزّرّاد» را جعل کرده است.۱۱۲
تألیفات:
الف- کتاب ما روى فى أیّام الأسبوع،
ب- کتاب الردّ على الغلات.۱۱۳
۱۸ ـ محمّد بن فرات، الجعفى الکوفى (الجزمى):
اتّهام:
ضعیف است۱۱۴؛ ادّعاى نبوّت داشته و غالى و شارب خمر بوده است. بر امام رضا(ع) دروغ مى بست و لذا مورد لعن حضرت قرار گرفت.۱۱۵
دلیل:
کلام نجاشى و ابن غضائرى بر تضعیف او و روایات کشّى بر مذمّت او دلالت دارد.۱۱۶
کشّى نقل مى کند که امام رضا(ع) فرمود:
«یا یونس، أما ترى إلى محمّد بن فرات و مایکذب علىّ… یا یونس، انّما قلت ذلک لیحذر عنه أصحابى وتأمرهم بلعنه والبرائه منه فإنّ اللّه هو برئ منه».۱۱۷
تألیفات:
۱ ـ نجاشى مى گوید کتابى داشته است ولى نام آن را نمى برد؛۱۱۸
۲ ـ مطالبى در تفسیر از او نقل شده است، از جمله اینکه از امام باقر(ع) نقل مى کند که: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ: «وتقلّبک فى السّاجدین». قال:
«فى أصلاب النبیّین»۱۱۹
۱۹ ـ المغیره بن سعید، رأس المغیره:
اتّهام:
کذّاب بود۱۲۰ و به امام باقر(ع) دروغ مى بست و احادیثى را داخل احادیث حضرت مى نمود؛ غالى بود و احادیثى را بر مذهب غلو جعل مى کرد.
دلیل:
کشّى او را کذّاب مى داند و روایات متعدّدى از امام صادق(ع) و امام رضا(ع) نقل مى کند که مغیره را نفرین و لعنت مى کنند.۱۲۱
مرحوم مامقانى و آیه اللّه خویى(ره) نیز او را کذاب و ملعون معرفى مى کنند.۱۲۲ براى مثال، چند روایت را ذکر مى کنیم.
کشّى با سند خود، از هشام بن حکم نقل مى کند:
انّه سمع أبا عبداللّه(ع) یقول:
«لاتقلبوا علینا حدیثا إلاّ ما وافق القرآن والسنه أو تجدون معه شاهدا من أحادیثنا المتقدمه، فإنّ المغیره بن سعید لعنه اللّه دسّ فى کتب أصحاب أبى أحادیث لم یحدث بها أبى؛ فاتّقوا اللّه ولاتقبلوا علینا ماخالف قول ربّنا تعالى و سنّه نبیّنا محمّد(ص) فإنّا إذا حدّثنا قلنا: قال اللّه عزّوجلّ وقال رسول اللّه(ص)»۱۲۳
و نیز:
عن یونس عن هشام بن الحکم، انّه سمع أبا عبداللّه(ع) یقول:
«کان المغیره بن سعید یتعمّد الکذب على أبى، ویأخذ کتب أصحابه وکان أصحابه المستترون بأصحاب أبى یأخذون الکتب من أصحاب أبى فیدمغونها إلى المغیره، فکان یدسّ فیها الکفر والزّندقه ویسندها إلى أبى ثم یدفعها إلى أصحابه، فیأمرهم أن یثنوها فى الشیعه، فکلّما کان فى کتب أصحاب أبى من الغلوّ فذاک ممّا دسّه المغیره بن سعید فى کتبهم»۱۲۴
همچنین:
عن أبى عبداللّه(ع) قال سمعته یقول:
«لعن اللّه المغیره بن سعید؛ إنّه کان یکذب على أبى، فاذقه اللّه حرّ الحدید؛ لعن اللّه من قال فینا مالانقوله فى أنفسنا؛ لعن اللّه من أزلنا عن العبودیه للّه الذى خلقنا وإلیه مآبنا ومعادنا وبیده نواصینا»۱۲۵
۲۰ ـ مفضّل بن صالح، أبوجمیله النّحاس الأسدى (النّخّاس):
اتهام:
کذّاب، جاعل حدیث و ضعیف است.۱۲۶
دلیل:
نجاشى او را تضعیف مى کند؛ بلکه تضعیف او را مورد قبول همه اصحاب مى داند.۱۲۷ و نیز ابن غضائرى او را کذّاب و واضع حدیث مى داند.۱۲۸
البته او از کسانى است که در اسناد کامل الزّیارات واقع شده است و برخى مثل «المحقّق الوحید» سعى کرده اند او را توثیق کنند؛ چرا که از بزرگان (اصحاب اجماع) نقل حدیث مى کند.۱۲۹
امّا مرحوم خویى (ره) در معجم الرّجال، او را موثّق نمى داند. چرا که نقل تضعیف نجاشى، با وقوع او در اسناد کامل الزّیارات معارض است.۱۳۰
ابن غضائرى نقل مى کند که از مفضّل شنیده شده است که گفته: من نامه معاویه به محمّد بن ابى بکر را جعل کردم.۱۳۱
شرح حال: او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده اند و در زمان امام رضا(ع) فوت کرده است. برخى گفته اند: نخّاس (نحّاس) بوده و برخى او را حدّاد (آهنگر) دانسته اند. او در موارد زیادى از امام صادق(ع) و امام رضا(ع) روایت نقل مى کند.۱۳۲
۲۱ ـ یزید الصّائغ:
اتهام:
دروغگو۱۳۳، واقفى، و ضعیف است.۱۳۴
دلیل:
کلام کشّى که او را از کذّاب هاى مشهور مى داند.۱۳۵
مؤلّف الوجیزه او را ضعیف مى داند.۱۳۶
و مرحوم مامقانى او را دروغگو معرفى مى کند.۱۳۷
۲۲ ـ یونس بن ظبیان الکوفى:
اتّهام:
دروغگو، ضعیف، مخلّط و وضّاع (زیاد جعل کننده حدیث) است.۱۳۸
دلیل:
نجاشى او را جدّا ضعیف مى داند و همه کتابهاى او را تخلیط مى شمرد.۱۳۹
ابن غضائرى او را غالى و کذّاب و جاعل حدیث مى داند.۱۴۰
کشّى با سند خود از امام کاظم(ع) نقل مى کند که حضرت بر او هزاران بار لعنت فرستاد (لعن یوسف بن ظبیان ألف لعنه یتبعها ألف لعنه).۱۴۱
تذکّر: بعضى روایات از امام صادق(ع) در مورد مدح یونس وارد شده است که یا سند آن ضعیف است و یا حمل بر تقیه مى شود و یا اینکه یونس در زمان امام صادق(ع) هنوز غالى نشده بوده است.۱۴۲
شرح حال: او کسى بود که ادّعا مى کرد در حال طواف به او ندا مى شد که «انّى أنا اللّه لا إله أنا فاعبدنى وأقم الصّلاه لذکرى…».۱۴۳
تألیفات:
از کلام نجاشى و غیر او استفاده مى شود که یونس کتابهایى داشته است ولى آنها را نام نبرده اند.۱۴۴
پى نوشت:
۱ . المحاسن ۷۵۶/۳۵۶/۱ و بحارالانوار ۱/۱۴۷/۲
۲. ر.ک: علم الحدیث، کاظم مدیر شانه چى، و اضواء على السنه المحمّدیه، محمود أبوریّه، صحبت جعل حدیث و عوامل آن.
۳ . در مورد کتاب «سلیم بن قیس الهلالى، ابا صادق»، دو نظریّه متفاوت وجود دارد:
الف: این کتاب جعلى است.
این نظریّه ابن الغضائرى و شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد است. (ر.ک: معجم رجال الحدیث، آیه اللّه خویى، ج۸، ص۲۱۹)
ب: این کتاب از اصول علماى شیعه است؛ بلکه از مهمترین اصول و قدیمى ترین آنهاست.
این، نظریه مرحوم نعمانى در کتاب «الغیبه» (باب ما روى فى أنّ الائمه اثناعشر إماما) است و حتى فاضل تفرشى در حاشیه «رجال کبیر» گفته است که ابن غضائرى اشتباه کرده است؛ و صاحب وسائل نیز در وسائل مى گوید: از کتابهاى معتمد و ثابت و متواتر است (خاتمه وسائل الشیعه / الفائده الرابعه).
دلیل جعلى بودن کتاب سلیم:
اوّل. از لحاظ مضمون قابل قبول نیست؛ چرا که مى گوید: «محمّد بن ابى بکر، پدرش را در هنگام مرگ موعظه کرد» و «ائمّه شیعه سیزده نفر هستند». (ابن غضائرى در رجال)
دوم . از لحاظ سند معتبر نیست؛ چرا که این کتاب از غیر طریق «أبان بن أبى عیاش» نقل نشده است و او ضعیف است. (معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۱)
جواب جعلى بودن کتاب سلیم:
مرحوم آیه اللّه خویى(ره) در رجال خود (ج۸، ص۲۲۱) سعى مى کند تا به این اشکالات پاسخ دهد، که:
اوّلا، نقل مضامین فوق در این کتاب ثابت نشده است ولذا فاضل تفرشى و صاحب وسایل گفته اند در نسخه موجود این کتاب، چنین مطالبى وجود ندارد (وسائل الشیعه/ ترجمه سلیم بن قیس) و حتى نسبت اشتباه به ابن غضائرى داده اند.
ثانیا، در کتاب کافى، سلیم از غیر طریق «أبان بن أبى عیاش» نیز نقل مى کند و نیز کتاب سلیم از طریق «حماد بن عیسى عن ابراهیم بن عمر الصّنعانى» نیز نقل شده است.
نظریّه:
مى توان گفت که کتاب «سلیم بن قیس»، دو نسخه داشته است:
الف: نسخه اى که به ابن غضائرى و شیخ مفید و میرزا در «رجال کبیر» رسیده است و شامل مطالب و مضامین غیرصحیح است.
ب: نسخه اى که به دست مرحوم نعمانى و صاحب وسایل و فاضل تفرشى رسیده است که آن مطالب را ندارد.
و شاید نسخه اوّل به خاطرجعل «ابان بن ابى عیاش» مورد نقد و نکوهش واقع شده و از گردونه کتب حدیث خارج شده است و آنچه باقى مانده، همان کتاب اصلى بوده که به دست امثال نعمانى رسیده است.
شاهد مطلب آنکه عده اى تصریح مى کنند که این مطالب موهوم در آن بوده و عدّه اى هم صریحا انکار مى کنند.
۴ . تلخیص مقباس الهدایه، علاّمه مامقانى (۱۲۹۰ ـ ۱۳۵۱ق)، تلخیص استاد على اکبر غفارى، نشر جامعه امام صادق(ع) ۱۳۶۹، تهران، ص۲۶۶؛ و نیز: معجم رجال الحدیث، آیه الله سید ابوالقاسم خویى، مرکز نشر آثار شیعه، قم، ج۱۴۱/۱
۵ . همان.
۶ . معجم رجال الحدیث، ۲۸۳/۲، به نقل از ابن غضائرى.
۷ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۶/ و معجم رجال الحدیث، ج۲۸۲/۲، به نقل از شیخ.
۸ . معجم رجال الحدیث، ج۲۸۳/۲، به نقل از ابن غضائرى.
۹ . همان، ج۲۸۲/۲، به نقل از شیخ و تلخیص مقباس الهدایه۲۶۶/
۱۰ . استبصار، باب المتصیّد یجب علیه التمام أو التقصیر، ج۸۴۶، به نقل از معجم، ج۲۸۳/۲
۱۱ . معجم رجال الحدیث، ج۲۸۳/۲، به نقل از ابن غضائرى.
۱۲ . رجال نجاشى (۳۷۲ ـ ۴۵۰ق)، ۱۴۱۶ق، چاپ جامعه مدرّسین، ۱۴۱۶ق، قم، ص۸۰، شرح حال احمد بن محمّد سیارى.
۱۳ . رجال شیخ، ج۲۸۳/۲ ـ ۲۸۴
۱۴ . همان.
۱۵ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۶/ و معجم، ج۲۸۲/۲، به نقل از شیخ.
۱۶ . البیان فى تفسیر القران، السید ابوالقاسم الخوئى، مطبعه الآداب فى النجف الاشرف، ۱۳۸۵ق ـ ۱۹۶۶م، ص۲۴۵
۱۷ . رجال نجاشى۸۰/
۱۸ . معجم رجال الحدیث، ج۲۸۳/۲ (به نقل از ابن غضائرى).
۱۹ . رجال شیخ، به نقل از معجم رجال الحدیث، ج۲۸۳/۲
۲۰ . استبصار، حدیث ۸۴۶، به نقل از معجم رجال الحدیث، ج۲۸۳/۲
۲۱ . البیان فى تفسیر القرآن ۲۴۵/۲۴۶
۲۲ . معجم رجال الحدیث، ج۲۸۳/۲، به نقل از ابن غضائرى.
۲۳ . همان، ج۲۴۴/۲ و تلخیص مقباس الهدایه۲۶۶/
۲۴ . رجال نجاشى، شرح حال احمد بن محمّد ابوعبداللّه الآملى۹۶/
۲۵ . در مورد ابن غضائرى و کتاب او، سخن بسیار است ولذا از آنجا که در انتساب کتاب به او اشکال وجود دارد، ما هر جا که کلام او را نقل مى کنیم، به عنوان مؤیّد ـ نه دلیل ـ است. (ر.ک: مقدّمه معجم الرّجال)
۲۶ . معجم رجال الحدیث، ج۲۴۴/۲ و تلخیص مقباس الهدایه۲۶۶/
۲۷ . همان.
۲۸ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۶/
۲۹ . معجم رجال الحدیث، ج۶۹/۳.
۳۰ . رجال نجاشى۷۳/ ـ ۷۴
۳۱ . خلاصه، علامه، القسم الثانى، الباب ۳ من فصل الهمزه، و معجم رجال الحدیث، ج۶۹/۳
۳۲ . معجم رجال الحدیث، ج۶۹/۳
۳۳ . همان.
۳۴ . تلخیص مقباس الهدایه ۲۶۶/ و رجال نجاشى۳۲/ و معجم رجال الحدیث، ج۱۵۷/۳ ـ ۱۵۸
۳۵ . معجم رجال الحدیث، ج۱۵۷/۳ ـ ۱۵۸
۳۶ تا ۳۸ . همان.
۳۹ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۷/
۴۰ . رجال نجاشى۶۰/
۴۱ . بهجه الآمال فى شرح زبده المقال، ج۱۳۹/۳
۴۲ . همان.
۴۳ . رجال نجاشى۶۰/
۴۴ . بهجه الآمال، ج۱۳۹/۳
۴۵ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۷/
۴۶ . رجال نجاشى۳۶/
۴۷ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۷/
۴۸ . رجال نجاشى۳۶/
۴۹ و ۵۰ . تلخیص مقباس الهدایه ۲۶۷/
۵۱ . رجال نجاشى۶۴/
۵۲ . بهجه الآمال، ج۲۰۶/۳
۵۳ . همان، از «تعق» نقل مى کند. این مطلب، مبتنى بر این اصل است که «مشایخ اجازه، همه ثقه هستند» و یا اینکه «نقل روایت از کسى، دلیل بر توثیق اوست». در حالى که هیچکدام ثابت نشده است؛ بلکه هر دو مبنا باطل است. (ر.ک: مقدّمه معجم رجال الحدیث)
۵۴ . رجال نجاشى۶۴/
۵۵ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۵۶ و ۵۷ . بهجه الآمال، ج۳۰۴/۴
۵۸ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۵۹ و ۶۰ . بهجه الآمال، ج۳۰۴/۴
۶۱ . همان۳۰۶/ ـ ۳۰۷
۶۲ . رجال نجاشى۱۸۸/
۶۳ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۶۴ . رجال نجاشى۱۸۲/
۶۵ . بهجه الآمال، ج۴۷۶/۴ ـ ۴۷۷
۶۶ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۶۷ . بهجه الآمال، ج۴۷۶/۴ ـ ۴۷۷
۶۸ و ۶۹ . رجال نجاشى۱۸۲/
۷۰ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۷۱ و ۷۲ . بهجه الآمال، ج۷/۴ ـ ۴۸۶
۷۳ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۷۴ . بهجه الآمال، ج۷/۴ ـ ۴۸۶
۷۵ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۷۶ . همان.
۷۷ . بهجه الآمال، ج۲۷۶/۵
۷۸ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۷۹ . بهجه الآمال، ج۲۷۵/۵، از فهرست ابن ندیم نقل مى کند.
۸۰ . همان۲۷۶/
۸۱ . همان۲۷۵/
۸۲ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۸۳ . رجال نجاشى۲۶۵/ ـ ۲۶۶
۸۴ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۸۵ . رجال نجاشى۶/ ـ۲۶۵
۸۶ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۸۷ . رجال نجاشى۲۶۵/ ـ ۲۶۶
۸۸ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۸۹ و ۹۰ . بهجه الآمال، ج۳۱۵/۶ ـ ۳۱۸
۹۱ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۹۲ . بهجه الامال، ج۳۱۵/۶ ـ ۳۱۸
۹۳ و ۹۴ . همان.
۹۵ . رجال نجاشى ۳۴۴/
۹۶ . بهجه الآمال، ج۳۱۵/۶ و ۳۱۹
۹۷ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۹۸ . معجم رجال الحدیث، ج۱۶، شرح حال محمد بن على بن ابراهیم بن موسى.
۹۹ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۱۰۰ و۱۰۱ . معجم رجال الحدیث، ج۲۹۷/۱۶
۱۰۲ و۱۰۳ . معجم رجال الحدیث، ج۲۹۷/۱۶
۱۰۴ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۱۰۵ . بهجه الآمال، ج۴۶۶/۶ ـ ۶۴۷ و …
۱۰۶ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۸/
۱۰۷ تا ۱۰۹ . بهجه الآمال، ج۶۴۶/۶ ـ ۶۴۷ و…
۱۱۰ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹/
۱۱۱ . رجال نجاشى۳۳۸/
۱۱۲ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹/
۱۱۳ . رجال نجاشى۳۳۸/
۱۱۴ . رجال نجاشى۳۶۳/
۱۱۵ . بهجه الآمال، ج۵۵۱/۶
۱۱۶ . همان.
۱۱۷ . همان۵۵۲/
۱۱۸ . رجال نجاشى۳۶۳/
۱۱۹ . بهجه الآمال۵۵۲/
۱۲۰ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹/
۱۲۱ . معجم رجال الحدیث، ج۲۷۵/۱۸
۱۲۲ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹/ و معجم رجال الحدیث، ج۲۷۵/۱۸
۱۲۳ . معجم، ج۲۷۵/۱۸
۱۲۴ و ۱۲۵ . همان.
۱۲۶ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹/
۱۲۷ تا ۱۳۲ . معجم رجال الحدیث، ج۲۸۷/۱۸
۱۳۳ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹
۱۳۴ تا ۱۳۶ . بهجه الآمال، ج۳۱۵/۷
۱۳۷ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹/
۱۳۸ . تلخیص مقباس الهدایه۲۶۹/
۱۳۹ . رجال نجاشى۴۴۸/
۱۴۰ . بهجه الآمال ج۳۵۴/۷
۱۴۱ تا ۱۴۳ . همان۳۵۵/
۱۴۴ . همان ۵/ ـ ۳۵۴
منبع : برگرفته از فصلنامه علوم حدیث ، شماره ۳
محمّدعلى رضایى اصفهانى