- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
واقعیت این است که از یک سو تمام جزئیات حادثه کربلا آن گونه که باید و شاید، ثبت و ضبط نشده و از سویی دیگر رویدادهای ذکر شده در منابع تاریخی بعضا به طور کامل و مشروح و در عین حال شفاف بیان نشده است؛ از این رو مشاهده می شود که پیرامون برخی از مسائل رویداد کربلا نقدها و شبهاتی مطرح شده است.
یکی از این موارد، موضوع آب خواستن حضرت علی اکبر (علیه السلام) از پدرش امام حسین (علیه السلام) است با طرح این پرسش که چرا حضرت علی اکبر (علیه السلام) علیرغم علم و آگاهی به بی آبی در کاروان و خیمه گاه، باز از پدرش آب درخواست کرد؟
پاسخ
اولین نفر از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که در روز عاشورای سال ۶۱ هجری در سرزمین کربلا آماده جنگ با دشمن شد، حضرت علی اکبر (علیه السلام) فرزند امام حسین (علیه السلام) بود.
او زیباترین و خوشخوترین مردم زمان خود و از لحاظ چهره و اخلاق و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.[۱]
او در روز عاشورا خدمت پدر آمد و اجازه به میدان رفتن خواست و امام (علیه السلام) نیز به وی اجازه داد. درباره سن حضرت علی اکبر (علیه السلام) روایات مختلفی وجود دارد و سن ایشان را از ۱۸ سال تا ۲۵ سال نقل شده است.[۲]
هنگامی که حضرت علی اکبر (علیه السلام) به میدان رفت، در مقابل سپاه دشمن ایستاد و طبق رسوم جنگ های آن زمان، ابتدا خود را معرفی نمود، سپس سپاه یزید را نصیحت کرد که در مقابل فرزند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نایستند و با این کار ایمان و آخرت خود را تباه نسازند.
ایشان در مورد فضیلت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) سخنانی را ایراد فرمود اما وقتی دید سخنانش بر قلب های آلوده آنان اثر نمی گذارد، با شجاعت تمام، جنگ را شروع کرد و چندین نفر از سپاه دشمن را به هلاکت رساند تا اینکه تشنگی بر آن حضرت چیره گشت؛ نزد پدر بازگشت و فرمود: پدر جان! تشنگی مرا کشت و سنگینی سلاح توانم را برد؛ آیا آبی هست بنوشم تا در مقابل دشمنان نیرو بگیرم؟[۳]
حضرت علی اکبر (علیه السلام) با وجود آن که می دانست در خیمه گاه آب نیست و از فرط تشنگی، رنگ از رخسار زنان و کودکان رفته، از میدان به سوی پدر بزرگوارش بازگشت و تقاضای آب نمود.
علت این تقاضا را باید در رابطه عاطفی و عشق و محبت وصف ناپذیر بین امام حسین (علیه السلام) و فرزندش علی اکبر (علیه السلام) جست.
از آنجایی که حضرت علی اکبر (علیه السلام) در آن خانواده بیشترین شباهت را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشت هر گاه امام حسین (علیه السلام) فرزندش را می دید به یاد جدش می افتاد و این هم باعث دوست داشتن مضاعف و بیشتری می شد.
امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: ما هر وقت مشتاق دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می شدیم به چهره علی اکبر نگاه می کردیم.[۴]
لذا در منابع نقل شده، وقتی امام حسین (علیه السلام) فرزندش علی اکبر (علیه السلام) را راهی میدان جنگ کرد خودش هم بدرقه کنان چند قدمی به دنبال او رفت.
از طرف دیگر حضرت علی اکبر (علیه السلام) هم علاقه زیادی به پدرش داشت و لذا وقتی که در روز عاشورا راهی میدان شد با وجود اینکه می دانست در خیمه گاه آبی وجود ندارد ولی بعد از خستگی به خیمه گاه آمد و از امام حسین (علیه السلام) آب خواست. در واقع درخواست آب او بهانه ای بود برای:
۱. اینکه بار دیگر با رهبر و امام و پدر بزرگوارش دیدار کند و با تجدید این دیدار، قوت قلبی برای او و خاندانش به ویژه زنان و کودکان بوده و آنان را از حضور و زنده بودن خود دلگرم کند.
۲. اینکه با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد.[۵]
لذا وقتی علی اکبر (علیه السلام) به خیمه ها می آید و از فرط تشنگی و خستگی گلایه می کند گویا امام حسین (علیه السلام) منظور علی اکبر را می فهمد و می داند که علی اکبر می خواهد در این لحظات با پدر تجدید دیدار کند.
لذا امام حسین (علیه السلام) پسر را به آغوش می کشد و می فرماید: پسرم! برای من سخت است که تو از من درخواست آب کنی و من نتوانم خواسته ات را برآورده کنم. به زودی جدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را با آب گوارای کوثر سیراب کند که بعد از آن هرگز تشنگی ایجاد نشود.[۶]
برخی گفته اند که امام حسین (علیه السلام) زبان در دهان علی اکبر (علیه السلام) گذاشت تا به پسرش بگوید که پدرت هم مثل تو تشنه است،[۷] و گویا امام هم با این کار و به این بهانه، قصد داشته فرزندش علی اکبر (علیه السلام) را در آغوش بگیرد.
برخی نیز گفته اند که حضرت، انگشترش را در دهان علی اکبر (علیه السلام) گذاشت و علی اکبر (علیه السلام) آن انگشتر را مکید و از تشنگی اش کاسته شد.[۸]
با عنایت به مطالب فوق، حضرت علی اکبر (علیه السلام) با توجه به علاقه شدیدی که به پدر داشت با این بهانه می خواست در لحظات آخر عمر، بار دیگر چهره پدر را زیارت کند.
امام حسین (علیه السلام) نیز با استقبالی عاشقانه و وصف ناپذیر از فرزند برومندش، نگین انگشتر را در دهان او نهاد و او را سیراب نمود کرامت درخشان دیگری از خود بر بلندای تاریخ ثبت نمود.
بنابراین آب خواستن حضرت علی اکبر (علیه السلام) از پدر، ایراد شرعی و عقلی ندارد.
پی نوشت ها
[۱]. پژوهشکده باقرالعلوم، موسوعه کلمات امام حسین (علیه السلام)، ترجمه علی مؤیدی، نشر معروف، چاپ دوم، ۷۸، ص ۵۱۶.
[۲]. قمی، عباس، در کربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم) محمدباقر کمره ای، انتشارات جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۹۴.
[۳]. پژوهشکده باقرالعلوم، پیشین، ص ۵۱۵، قمی، عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر کمره ای، انتشارات جمکران، چاپ پنجم. ۱۳۷۴، ص۳۸۹.
[۴]. قمی، عباس، پیشین، ص۳۸۸.
[۵]. عالمی، محمدعلی، حسین نفس مطمئنه، تهران، انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۲۵۸-۲۵۹.
[۶]. قمی، عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران، انتشارات جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۸۹.
[۷]. موسوعه سخنان امام حسین (علیه السلام)، ص ۵۱۵، شیخ عباس، پیشین، ص ۳۸۹، عالمی، پیشین، ص ۲۵۸.
[۸]. همان