- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مردم بعد از رحلت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جایگاه امامت و ولایت را نشناختند، بنابراین کسانی روی کار آمدند که هیچ گونه شایستگی و لیاقت در وجود آنان نبود، لذا این عدم آگاهی و شناخت پیامدهای ناگواری همچون به وجود آمدن اختلافات، رواج بدعت ها و وارد نمودن زیان های سنگین علمی و فرهنگی بر جامعه اسلامی به دنبال داشت، به همین علت امامان معصوم (علیهم السلام) در طول تاریخ اسلام تلاش نمودند تا تبیین صحیح و درستی از امامت و ولایت و جایگاه آن در شرع مقدس اسلام ارایه کنند.
درآمدی بر اندیشه های نورانی امام هشتم (علیه السلام)
امامان معصوم (علیهم السلام) چشمه های جوشان معرفت و گنجینه های حکمت الهی هستند که چون چراغی پرفروغ و خاموش نشدنی فراسوی علم را با پرتو افشانی خود روشن می کنند.
آنان با اندیشه ها و افکار منوّر خود، تاریکی های جهل را از بین برده و در هر زمان امید حق ستیزان را نومید می ساختند.
امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) همانند دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) دارای تمام کمالات و فضایل انسانی در مرتبه اعلی است که بعد از شهادت پدر بزرگوارش امامت و رهبری شیعیان را به عهده گرفت و به رغم مشکلات حاد جامعه مسلمین، در جهت بارور نمودن فرهنگ غنی اسلامی و هدایت جامعه مسلمانان از دریای مواج اندیشه های خود بهره می برد.
مقاله ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد، گامی است در بیان اندیشه های تابناک آن گوهر نبوی، امید است که ره توشه ای باشد برای پویندگان راه امامت و ولایت.
استناد به قرآن
با اندکی تأمّل در زندگانی حضرت امام رضا (علیه السلام) روشن می شود که قرآن در سیره و سخن آن امام بزرگوار جایگاه ویژه ای داشته و زندگی روزمره خود را با آیات قرآن آن چنان آمیخته بود که در تمام ابعاد پرتوافشانی می کرد.
«ابراهیم بن عباس» یکی از همراهان حضرت رضا (علیه السلام) می گوید: «همه صحبت ها، جواب ها و مثال های آن حضرت نشأت گرفته از آیات نورانی قرآن مجید بود.
انس و الفت ایشان با قرآن به گونه ای بود که هر سه روز یک بار قرآن را ختم می کرد و می فرمود:
اگر بخواهم در کم تر از سه روز هم می توانم آن را ختم کنم، امّا هرگز آیه ای را تلاوت نمی کنم مگر این که در آن تدبّر می کنم که درباره چه چیزی و چه وقت نازل شده است.» (۱)
خود آن حضرت (علیه السلام) در مورد پیروی از آیات الهی می فرمود: «قرآن سخن خداوند است از آن نگذرید و هدایت در غیر آن نجویید، زیرا گمراه می شوید.» (۲)
«علی بن شعبه» می گوید: وقتی امام رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون به گروهی از دانشمندان عراقی و خراسانی پیوست، مأمون گفت: منظور از آیه «ثمّ اورثنا الکتاب الّذین اصطفینا من عبادنا» (۳) چیست؟
دانشمندان گفتند: منظور تمام امت است، یعنی همه امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برگزیده اند و کتاب به آن ها ارث می رسد.
مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: نظر شما چیست؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: خداوند در این آیه به عترت پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نظر دارد.
مأمون پرسید: چگونه؟
امام (علیه السلام) فرمود: اگر همه امت، برگزیده خدا و وارث کتاب بودند، پس باید همه بهشت بروند، زیرا خداوند می فرماید: «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن اللّه ذلک هو الفضل الکبیر» (۴) پس وراثت به عترت پاک رسول خدا اختصاص دارد.
عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی هستند که خداوند در کتابش آن ها را چنین توصیف می کند: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً». (۵)
منع قرائت و تفسیرهای نادرست
امام هشتم (علیه السلام) در فرصت های مناسب از تفسیرهای نادرست قرآن کریم جلوگیری کرده و معنای صحیح آیه را بیان می کرد.
آن حضرت در ضمن گفتاری مفصّل به «علی بن جهم» فرمود: «اتّق اللّه و لا تنسب الی اولیاء اللّه الفواحش و تتاول کتاب اللّه برأیک؛ (۶) از خدا بترس و نسبت های ناروا به اولیای الهی نده و بپرهیز از این که کتاب خدا را طبق رأی خودت معنی و تفسیر کنی.»
در یکی از جلسات علمی که در دربار مأمون تشکیل شده بود، امام رضا (علیه السلام) «حسن بن موسی وشاء» (یکی از دانشمندان عراق) را مورد خطاب قرار داد و به او فرمود: اهل عراق این آیه قرآن را چگونه قرائت می کنند؟ «انّه لیس من اهلک انّه عملٌ غیر صالحٍ؛ (۷) ای نوح! او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالحی است.»
او پاسخ داد: یابن رسول اللّه! بعضی طبق معمول «انّه عملٌ غیر صالحٍ؛ او فرزند ناصالحی است قرائت می کنند، امّا بعضی دیگر بر این باورند که خداوند هرگز پسر پیامبری را مشمول قهر و غضب خود قرار نمی دهد و آیه را این گونه قرائت می کنند: «انّه عمل غیر صالحٍ؛ او فرزند آدم بدی است، فرزند تو نیست!» و می گویند او در واقع از نسل نوح (علیه السلام) نبود.
خداوند به او گفت: ای نوح! این پسر از نسل تو نیست. اگر از نسل تو می بود من به خاطر تو او را نجات می دادم. امام فرمود: ابداً این طور نیست او فرزند حقیقی نوح و از نسل نوح بود، چون بدکار شد و از دستور خداوند نافرمانی کرد، پیوند معنوی اش با نوح بریده شد و به حضرت نوح گفته شد: این فرزند تو ناصالح است، از این رو نمی تواند در ردیف انسان های صالح و برگزیده قرار گیرد. (۸)
دعوت به امام شناسی
مردم بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جایگاه امامت و ولایت را نشناختند، بنابراین کسانی روی کار آمدند که هیچ گونه شایستگی و لیاقت در وجود آنان نبود، لذا این عدم آگاهی و شناخت پی آمدهای ناگواری همچون به وجود آمدن اختلافات، رواج بدعت ها و وارد نمودن زیان های سنگین علمی و فرهنگی بر جامعه اسلامی به دنبال داشت، به همین علت امامان معصوم (علیهم السلام) در طول تاریخ اسلام تلاش نمودند تا تبیین صحیح و درستی از امامت و ولایت و جایگاه آن در شرع مقدّس اسلام ارایه کنند.
امام رضا (علیه السلام) همچون پدران بزرگوارش سخت تلاش نمود تا از فرصت ها بهره برداری نماید و در جامعه ای که امامت و خلافت رنگ پادشاهی و خودکامگی به خود گرفته بود و در حدّ ولایت عهدی تنزّل نموده بود، معنا و تفسیر روشنی از امامت و جایگاه آن ارایه دهد و مردم را به شناخت امام عصر خود رهنمون کند.
ایشان در مورد جایگاه رفیع امامت می فرمایند: «انّ الامامه اسّ الاسلام النّامی و فرعه السّامی. بالامام تمام الصّلوه و الزّکوه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفی ءو الصّدقات و امضاء الحدود و الاحکام. الامام یحلّ حلال اللّه و یحرّم حرام اللّه و یقیم حدود اللّه و یدعوا الی سبیل ربّه بالحکمه و الموعظه الحسنه و الحجّه البالغه؛ (۹)
به راستی امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، زکات، روزه و حج، جهاد، فراوانی غنایم، صدقات و اجرای حدود و احکام به وسیله امام انجام می شود. امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می کند و حدود الهی را برپا داشته و با بیان حکمت آمیز و اندرزهای نیکو و دلایل رسا مردم را به سوی خدا دعوت می کند.»
همچنین اوصاف امامت را این گونه بیان می کند: «امام مانند خورشید فروزان است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق اعلا قرار دارد. امام ستاره راهنما در تاریکی ها، رهگذر شهرها، کویرها و گرداب دریاهاست. امام آب گوارای زمان تشنگی و راهنمای نجات بخش از هلاکت است.» (۱۰)
هدایت منحرفان
امام رضا (علیه السلام) به راهنمایی و هدایت منحرفان فکری و سیاسی بسیار اهمیت می داد. پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) گروهی چنین پنداشتند که امام موسی کاظم (علیه السلام) همچنان زنده است. حضرت رضا (علیه السلام) به شیوه های گوناگون با این گروه روبرو می شد و به هدایت آن ها می پرداخت.
«عبداللّه بن مغیره» می گوید: من به مذهب «واقفیّه» (۱۱) اعتقاد داشتم. وقتی برای به جای آوردن مراسم حج به مکه رفتم، شک و تردید تمام وجودم را فرا گرفت. خود را به دیوار کعبه چسباندم و گفتم: خدایا! حاجتم را می دانی مرا به بهترین و کامل ترین دین ها ارشاد فرما.
همانجا به قلبم خطور کرد که به مدینه نزد امام رضا (علیه السلام) بروم. وقتی به خانه آن حضرت رسیدم، به خدمتگزار گفتم: به مولایت بگو مردی عراقی آمده است. در این لحظه صدای امام رضا (علیه السلام) را شنیدم که دوبار فرمود: عبداللّه بن مغیره وارد شو!
وارد خانه شدم به چهره ام نگریست و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب و تو را به دین خویش هدایت کرد. گفتم: اشهد انّک حجّه اللّه و امینه علی خلقه. (۱۲)
اهمیت به نماز اول وقت
همه پیامبران و اولیای الهی پس از معرفت خدا و اصول اعتقادات، نماز را بر همه چیز مقدّم می شمردند و آن را پیوند مقدّس عبد سالک با ربّ مالک می دانستند.
از منظر امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) هیچ عملی برتر و ارزشمندتر از نماز نیست. زیرا نزدیک ترین راه برای رسیدن به قرب الهی است. آن حضرت بارها می فرمودند: «الصّلاه قربان کلّ تقی (۱۳)؛ نماز هر انسان پارسایی را به خداوند نزدیک می کند.»
امام هشتم (علیه السلام) اهمیت نماز و تأثیر آن را در جامعه و آثار پربار نمازهای جماعت و قدرت تحوّل آفرینی آن را به مسلمانان و زمام داران ثابت نمود، لذا به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمی داد. حتی در مهمترین جلسات سیاسی و علمی به نماز اول وقت اهمیت می داد.
موقعی که حضرت رضا (علیه السلام) در خراسان بود، روزی یکی از دانشمندان بزرگ به نام «عمران صابی» که منکر خدا بود به مجلس آن حضرت آمد و بین آن دو مذاکره و بحث شروع شد و ادامه یافت.
بحث به جای داغ و باریکی رسیده بود و در همین هنگام صدای اذان ظهر به گوش رسید. امام همان لحظه برای نماز آماده شد و به مأمون عباسی گفت: وقت نماز فرارسیده است. عمران صابی با احساسات پرشور به امام عرض کرد: ای آقای من! قلبم رام و آماده شده، بحث خود را قطع مکن، بنشین پس از پایان بحث برای نماز برو.
آن حضرت با کمال قاطعیت گفت: نماز را برگزار کنیم سپس برای بحث برمیگردیم. امام با همراهان برخاست و نماز خواندند و پس از اقامه نماز به همان مجلس بازگشت و به بحث ادامه داد. (۱۴)
آشنایی با زبان های مختلف
یکی از ویژگی های بارز امامان معصوم (علیهم السلام) آگاهی آنان به علوم مختلف و اسرار نهان و آشکار جهان هستی به صورت علم لدنی و خدادادی است.
به عبارت دیگر آنان دریای علم و سرچشمه اسرار الهی هستند که تشنگان علوم و معارف از زلال آن سیراب می شوند.
در لابه لای اخبار و احادیث متعددی که از ائمه معصومین (علیهم السلام) روایت شده است به احادیثی بر می خوریم که به آشنایی آنان به برخی زبان ها اشاره دارد.
شیخ صدوق به نقل از اباصلت می گوید: امام رضا (علیه السلام) با هر گروه و ملّتی که مواجه می شد به زبان آنان سخن می گفت! به خدا سوگند او از خود آن ها به زبانشان داناتر بود و از خودشان فصیح تر صحبت می کرد.
روزی به او گفتم: ای پسر رسول خدا! من از آشنایی شما به این همه زبان های مختلف درشگفتم، چگونه ممکن است یک انسان به این همه زبان رایج و ملّت های مختلف آشنایی کامل داشته باشد.
آن حضرت در پاسخ فرمودند: ای ابا صلت! من حجّت خداوند بر تمامی مردم هستم و خداوند کسی را حجت خود بر مردم جهان قرار نمی دهد مگر این که به زبان همه آنان آشنایی کامل داشته باشد. (۱۵)
باز روایت شده است که «جاثلیق» به امام رضا (علیه السلام) گفت: ای فرزند رسول خدا! در این جا مرد سندی نصرانی هست که به زبان سندی احتجاج و سخن پردازی می کند. امام فرمودند: او را نزد من آورید. او را به حضور آن حضرت آوردند. امام رضا (علیه السلام) با او به زبان سندی سخن گفتند، سپس با او به مباحثه پرداختند.
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: به زبان سندی خداوند را به یگانگی یاد کرد.
پس از آن درباره عیسی و مریم با او سخن گفتند و پیوسته گام به گام او را از حالی به حال دیگر می بردند تا این که به زبان سندی گفت: اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمّداً رسول اللّه.
آن گاه کمربندش را بالا برد و زنّار را که به زیر میانه کمربند داشت، آشکار کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا! این زنّار را شما با دست خود قطع کنید.
علی بن موسی الرضا (علیه السلام) کاردی خواستند و آن را قطع کردند. آن گاه به «محمد بن فضل هاشمی» فرمودند: این مرد سندی را به حمّام ببر و پاکش ساز و بر او جامه بپوشان او و خانواده اش را به مدینه ببر. (۱۶)
تعقّل و خردورزی
پیشوایان و امامان (علیه السلام) در گفتار و رفتار برای عقل و خردورزی اهمیت بسیاری قایل شده اند و آن را قوی ترین ارکان و پایه زندگی دانسته اند تا آن جا که عدم آن را فاجعه و مصیبت بزرگی معرفی کرده اند. چنانکه امام باقر (علیه السلام) فرمود: «لامصیبه کعدم العقل (۱۷)؛ هیچ مصیبتی مانند بی خردی نیست.»
امام رضا (علیه السلام) در روزگاری که امامت الهی در حد پادشاهی و ولایت عهدی تنزّل یافته بود، از عقل و خرد خویش بیش ترین بهره را برد و با تشکیل مناظرات و احتجاجات عقلانی خردورزان را جذب خویش نموده و عده ای از آن ها را به راه اصلی و حجت ظاهری و امامت هدایت نمود.
آن حضرت در تمام عرصه های زندگی به ویژه عرصه سیاسی اش رفتاری کاملاً حکیمانه و خردورزانه داشت.
پذیرش ولایتعهدی در دوران امامتش یک موضع کاملاً عاقلانه در جامعه اسلامی بود که توانست تمام شیطنت ها و نقشه های مأمون را خنثی کند، به عنوان مثال هنگامی که مأمون امام را از مدینه به خراسان دعوت کرد، آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضایتی خود پر کرد، به طوری که همه افراد پیرامون امام یقین کردند که مأمون بانیت سوء آن حضرت را از وطن خود دور می کند.
همچنین هنگامی که در مرو پیشنهاد ولایت عهدی آن حضرت مطرح شد، امام به شدت استنکاف ورزید و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرد، آن را نپذیرفت.
این مطلب همه جا پیچید که امام رضا (علیه السلام) از پذیرش خلافت و ولایت عهدی استنکاف ورزیده است، امّا بعد از قبولی ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) شرط کرد که در هیچ یک از شؤون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد.
باز نه تنها سر جنبانان تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند، بلکه قراین حاکی از آن است که وضع جدید امام (علیه السلام) موجب دلگرمی آنان شد و شورشگرانی که بیشترین دوران های عمر خود را در کوه های صعب العبور و آبادی های دوردست و با سختی و دشواری می گذراندند، با حمایت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند.
نتیجه این خردورزی و تدبیر آن شد که:
اولاً: افرادی که حتی امام را نمی شناختند و یا بغض آن حضرت را در دل داشتند با این تدبیر حکیمانه جزو عاشقان و شیفتگان امام رضا (علیه السلام) شدند.
ثانیاً: نه تنها مأمون نتوانست معارضان و مخالفان شیعی را به خود خوش بین سازد، بلکه امام مایه امید و تقویت روحیه آنان شد.
ثالثاً: نه تنها مأمون نتوانست امام را متهم به حرص بر دنیا و عشق به مقام و منصب نماید، بلکه حشمت ظاهری بر عزّت معنوی او افزود.
کوتاه سخن آن که مأمون در این کار نه تنها چیزی بدست نیاورد، بلکه بسیاری چیزها را از دست داد. اینجا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در صدد برآمد که خطای فاحش خود را جبران کند که تنها راه آن شیوه توسل به توطئه و قتل آن حضرت بود. (۱۸)
پی نوشت ها
۱. کشف الغمه فی معرفه الائمه، علی بن عیسی اربلی، ج ۲، ص ۳۱۵ و مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۶۰.
۲. مسند الرضا، ص ۲۹۴.
۳. سوره فاطر، آیه ۳۲.
۴. همان، آیه ۳۲.
۵. سوره احزاب، آیه ۳۳.
۶. تفسیر نورالثقلین، علی بن جمعه الحویزی، ج۱، ص ۳۱۸.
۷. سوره هود، آیه ۴۶.
۸. بحارالانوار،مجلسی، ج ۱۰، ص ۶۵.
۹. اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۲۸۶.
۱۰. تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص ۴۳۶.
۱۱. فرقه ای بودند که امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را نپذیرفتند و بعد از شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) در امامت و رهبری دچار ایستایی شدند.
۱۲. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۵۵.
۱۳. من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۱۰.
۱۴. عیون الاخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۷۲.
۱۵. همان، ج ۲، ص ۲۳۲.
۱۶. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۷۸.
۱۷. همان، ج ۷۸، ص ۱۶۵.
۱۸. گزیده ای از پیام مقام معظم رهبری دامت توفیقاته به نخستین کنگره حضرت امام رضا (علیه السلام) به نقل از پاسدار اسلام شماره ۲۷۳ ۷ شهریور ۱۳۸۳، ص ۱۳.
منبع: پاسدار اسلام؛ اسفند ۱۳۸۴ و فروردین ۱۳۸۵؛ شماره ۲۹۱ و ۲۹۲؛ صفحه ۶۳