- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
همسرداری یکی از مبانی مهم اخلاق اسلامی در حوزه خانواده و روابط بین همسران است. همسرداری مبتنی بر مهر و عطوفت و ابراز محبت عاشقانه، عامل مهمی در تحکیم هر چه بیشتر کانون خانواده و روابط عاطفی زوجین محسوب می شود.
زن به طور فطری، کانون مهر و محبت است و از نگاه او، بهترین کلید همسرداری، مهر و محبت می باشد. زن خوشبختی و سعادتمندی خویش را در گرو مهر و محبت شوهر می داند. محبت شوهر نسبت به همسرش، سبب تحکیم روابط زناشویی آنان شده و عامل مهمی در افزایش مهر و محبت از ناحیه همسرش، می باشد.
در این راستا، مطالعه و بررسی داستان های واقعی و خواندنی پیرامون شیوه و روش همسرداری شخصیت های دینی و بزرگان، می تواند ما را در فراگیری و الگو پذیری درست و روشمند همسرداری اسلامی، یاری دهد.
همسرداری مهربانانه و عادلانه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)
شیوه و روش رفتاری رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در همسرداری و تعامل با همسران خود، همواره یکی از موضوعات مورد توجه در حوزه همسرداری اسلامی و روابط زوجین با ییکدیگر بوده و هست.
بنا بر احادیثی که نقل شده آن حضرت پیوسته در ارتباط با همسرانش، با عطوفت، مهربانی و عدل رفتار مى کرد و هرگز بین آنها تبعیض و ترجیحی قائل نمی شد. حتی در مسافرت ها به قید قرعه، نام هر کدامشان می آمد، او را با خود به همراه می برد.[۱]
آن حضرت، مطلقا خشونت اخلاقى نداشت، به ویژه در مورد زنان، نهایت رفق و مدارا را به کار می برد و همواره تندخویى و بد زبانى همسران خود را تحمل می نمود.[۲]
همسرداری صمیمانه عالمان و صالحان
همسرداری استاد شهید مرتضی مطهری (ره)
شیوه همسرداری عالمان دین و بزرگان و صالحان و روش رفتاری آنان، همواره می تواند به عنوان الگویی سازنده در جهت تکامل ارتباطی همسران با یکدیگر مورد توجه قرار گیرد. از جمله این بزرگان و صالحان، استاد شهید مطهری (ره) است. همسر گرامیشان در بیان خاطره ای از ایشان می گوید:
«در مدت ۲۶ سالی که با ایشان زندگی کردم، همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می کردند. با صدای متین و چهره خندان، به طوری که من با یک ارادت و عشق خاصی کار می کردم و علاقه شدید ایشان به من و محبت هایی که می کردند، مرا در انجام کارهای منزل رغبت و شوق عجیبی می بخشید.
من بسیار کم سن و سال بودم که به منزل ایشان آمدم. ولی با آن کمی سن، هیچ وقت یادم نمی آید که از ایشان ناراحتی و رنجی دیده باشم. بسیار مهربان و با گذشت بودند، و به آسایش و راحتی من و بچه ها اهمیت می دادند.
آنقدر با من صمیمی و نزدیک بودند که رنج و ناراحتی مرا نمی توانستند تحمل کنند.یادم هست یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روزی با یکی از دوستانم به تهران برگشتم.
نزدیکی های سحر بود که به خانه رسیدم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم همه بچه ها خواب هستند، ولی آقا بیدار است. چای حاضر کرده بودند، میوه و شیرینی چیده بودند و منتظر من بودند.
دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت: همه روحانیون این قدر خوب هستند؟! بعد از سلام و علیک، وقتی آقا دیدند، بچه ها هنوز خوابند. با تاثر به من گفتند: می ترسم یک وقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسی نباشد که به استقبالتان بیاید.[۳]
بی تابی علامه طباطبایی (ره) در فوت همسر
علامه طباطبایی (ره) نیز سبک و روشی خواندنی در همسرداری داشتند. ایشان در طول زندگی مشترک خود و تا پایان دوران حیات همسرشان، همواره به رعایت ادب و احترامی مبتنی بر عشق ورزی اهتمام داشتند. آیه الله امینی، از شاگردان علامه طباطبایی (ره) چنین فرموده است:
زندگی خانوادگی علامه طباطبایی (قدس سره) بسیار با صفا و صمیمی بود. آن فیلسوف متقی، در فوت همسرش بر خلاف انتظار ما، بسیار اشک می ریخت و محزون و متاثر بود. روزی به ایشان عرض کردم: ما صبر و بردباری و تحمل مصایب را باید از شما بیاموزیم، چرا این چنین متاثر هستید؟!
در جواب فرمود: آقای امینی! مرگ حق است، همه باید بمیریم، من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم؛ گریه من از صفا و کدبانوگری و محبت های خانم است. من زندگی پر فراز و نشیبی داشته ام. در نجف اشرف با سختی هایی مواجه می شدیم. من از حوایج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم.
اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما، هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی کرد یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود.
در تمام دوران زندگی، هیچ گاه به من نگفت: چرا فلان عمل را انجام دادی یا چرا ترک کردی؟ شما می دانید که کار من در منزل است و همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم. معلوم است که خسته می شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم.
خانم به این موضوع توجه داشت. سماور ما همیشه روشن و چای آماده بود. در عین حال که به کارهای منزل اشتغال داشت، هر ساعت یک فنجان چای می ریخت و می آورد در اتاق کار من می گذاشت و دوباره دنبال کارش می رفت تا ساعت دیگر… . من این همه محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم؟![۴]
همسرداری عاشقانه
خاطرات همسر شهید محمد ابراهیم همت و همسرداری عاشقانه آن شهید بزرگوار خواندنی است:
ما اصلا مراسم نداشتیم. من بودم و ابراهیم و خانواده هایمان. یک حلقه خریدیم هزار تومان. ابراهیم هم یک انگشتر عقیق گرفت صد و پنجاه تومان.
صبح روزی که مهدی می خواست متولد شود، ابراهیم زنگ زد خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی قرار است. مادرش اصرار کرد بگویم بچه دارد به دنیا می آید.
گفتم: نه! ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید نگران برگردد. مدام می گفت: من مطمئن باشم حالت خوب است؟! زنده ای هنوز؟! بچه هم زنده است؟! گفتم: خیالت راحت. همه چیز مثل قبل است.
همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد و چهار روز بعد، ابراهیم آمد. بدون این که سراغ بچه برود، آمد پیش من گفت: تو حالت خوب است ژیلا؟ چیزی کم و کسر نداری برم برات بخرم؟ گفتم: احوال بچه را نمی پرسی؟! گفت: تا خیالم از تو راحت نشود نه!
وقتی به خانه می آمد، دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم! همه کارها را خودش می کرد. لباس ها را می شست، روی در و دیوار اتاق پهن می کرد. سفره را همیشه خودش پهن می کرد. جمع می کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه فقط با او بود.
آخرین چمدان سفر
آن قدر مراعات مرا می کرد که حتی نمی گذاشت ساک سفرش را ببندم و بالاخره یک بار پیش آمد که ساک سفرش را من ببندم. برای اولین بار و آخرین بار.
دعا گذاشتم برایش توی ساک. تخمه هم خریدم که توی راه بشکند. (گره پلاستیکش باز نشده بود، وقتی ساکش به دستم رسید). یک جفت جوراب هم برایش خریدم که خیلی از آن خوشش آمد.گفتم: بروم دو سه جفت دیگر بخرم؟! گفت: بگذار اینها پاره شوند بعد!(وقت خاکسپاری همین جوراب ها پایش بود).
تمام وسایلش را گذاشتم توی ساکش، زیپش را بستم، دادم دستش. سرش را انداخت پایین گفت: قول بده ناراحت نشوی ژیلا!! گفتم: چی شده مگه؟! گفت: ممکن است به این زودی نتوانم بیایم ببینمتان!! من ازت شرمنده ام ژیلا.
تمام مدت زندگی مشترکمان تو یا خانه پدر خودت بودی یا خانه پدر من. نمی خواهم بعد از من سرگردانی بکشی. به برادرم می گویم خانه شهرضا را برایتان آماده کند. موکت کند، رنگ بزند، تمیزش کند که تو و بچه ها بعد از من، پا روی زمین یخ نگذارید. راحت باشید. راحت زندگی کنید.
آخرین بار سه شنبه تماس گرفت. ساعت چهار و نیم عصر شانزده اسفند. چند بار گفت: خیلی دلم برات تنگ شده، خیلی می خواهم ببینمتان. اگر شد که بیست و چهار ساعته می آیم می بینمتان و بر می گردم. اگر نشد یکی را می فرستم بیاید دنبالتان. می آیید اهواز اگر بفرستم، سختت نیست با دو تا بچه؟! و من با خوشحالی گفتم: «با تمام سختی هایش به دیدن تو می ارزد.
پایان روزگار خوشی
یک هفته گذشت اما نه ابراهیم تماس گرفت و نه آمد! ساعت دو بعدازظهر اخبار اعلام کرد، فرمانده لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شهید شد. من داخل مینی بوس بودم.
آبروداری را گذاشتم کنار، از ته دل جیغ کشیدم. جلو مسافرهایی که نمی دانستند چی شده!! سرم سنگین شده بود از جیغ هایی که می زدم…
دلم می خواست ببینمش. کشو را آرام آرام باز کردند. اما آن ابراهیم همیشگی نبود! چشم های همیشه قشنگش نبود. خنده اش نبود. اصلا سری نبود!!
همیشه شوخی می کردم می گفتم: «اگر بدون ما بروی، گوش هایت را می برم می گذارم کف دستت!»
خیلی ازش بدم آمد! گفتم: تو مریضی ما ها را نمی توانستی ببینی ابراهیم! چطور دلت آمد بیاییم اینجا چشم هایت را نبینم؟! خنده هایت را نبینم، سر و صورت همیشه خاکیت را نبینم. حرف هایت را نشنوم.
روزهای آخر یکبار به من گفت: «دلم خیلی برایت تنگ می شود ژیلا، اگر بروم، اگر تنها بروم» و با این کلامش، آتش به جانم زد.[۵]
نتیجه گیری
با نگاهی به سبک زندگی و شیوه همسرداری شخصیت های دینی و بزرگان، به خوبی می توان دریافت که مولفه اصلی آنان در زندگی مشترک و تعامل با همسر، صمیمیت و ابراز علاقه و محبت عاشقانه و خالصانه است.
آنان در پرتوی آموزه ها و سفارشات ارزنده دینی پیرامون همسرداری، فضای خانه را مملو از مهر و محبت کرده و به لحاظ فکری و عاطفی، آن را به محیطی امن و آرام جهت پرورش و تربیت مناسب فرزندان تبدیل می کنند. همسرداری مبتنی بر عشق و علاقه و مهر و محبت، یک مهارت است. همسرداری، یک آیین است.
گردآوری و بازنویسی: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . صحیح بخارى؛ ج ۴؛ ص ۱۶۳
[۲] . یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم )
[۳] . سرگذشت های ویژه از زندگی استاد شهید مطهرى؛ به روایت جمعی از فضلا و یاران؛ ج ۲ ص ۱۰۸- ۱۰۹
[۴] . شناختنامه علامه طباطبایی؛ پدیدآورنده: دفتر تنظیم و نشر مجموعه آثار علامه طباطبایی؛ ص۱۲۹
[۵] . به مجنون گفتم زنده بمان(شهید ابراهیم همت)؛ ص۵۴-۵۵
منابع
- بخاری، محمد بن اسماعیل؛ صحیح البخارى؛ قاهره؛ لجنه إحیاء کتب السنه؛ چاپ دوم؛ ۱۴۱۰ ق
- کفاش، حمید رضا؛ یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم)؛ تهران؛ انتشارات عابد؛ چاپ اول؛ ۱۳۸۰ ش
- سرگذشت های ویژه از زندگی استاد شهید مطهرى به روایت جمعی از فضلا و یاران؛ تهران؛ انتشارات ذکر؛ چاپ چهارم؛ ۱۳۷۲ ش
- مجموعه مقالات شناختنامه علامه طباطبایی؛ دفتر تنظیم و نشر مجموعه آثار علامه طباطبایی؛ انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی؛ ۱۳۹۵ ش
- خضری، فرهاد؛ به مجنون گفتم زنده بمان(شهید ابراهیم همت)؛ تهران؛ انتشارات روایت فتح؛ چاپ چهارم؛ ۱۳۸۷ ش