- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
خشونت مالی، یکی از انواع خشونتهایی است که میتواند علیه زنان اعمال شود اما تعریف آن هنوز برای بسیاری از زنان تعریفی تازه است که تا به حال به گوش آنها نخورده و با آن بیگانهاند. بیشک برای زینب هم که قصد دارم با او در این باره صحبت کنم، خشونت مالی عبارتی تازه به نظر میآید. نگران است و مضطرب. این را میشود از جویدن ناخن و نگاه کردن مدامش به ساعت فهمید. خودش هم نمیداند که اضطراب دارد چون وقتی از او سوال میکنم که چرا مضطرب هستی میگوید که نه مضطرب نیستم.
اما میتوانی خوب درکش کنی اگر بدانی که در ۲۵ سال زندگی مشترکش، که تنها یک زن خانهدار بوده، لحظهای نبوده که مجبور نباشد برای چند تومانی که بیشتر خرج کرده، یک هفته به سوالهای شوهرش فکر کند و جوابهای از پیش ساختهای را تحویل او دهد تا مبادا آرامش خود و خانوادهاش از هم بپاشد.
روایت زینب حکایت نگفته پنهان در دل بسیاری از زنان است. او ۵۲ سال دارد، ۲۵ سال است ازدواج کرده و دو فرزند پسر و یک فرزند دختر حاصل ۲۵ سال زندگی مشترک او و شوهرش است. از او درباره ی خشونت مالی میپرسم و اینکه منظورم از خشونت مالی چیست و او میگوید:
«برای گرداندن خرج و مخارج خانه در این ۲۵ سال خیلی عذاب کشیدم اما شوهرم اوایل ازدواج اینطور نبود. یک مغازه با یکی از دوستانش داشت و هیچ ملالی در زندگیمان نبود اما دوستش درست در سال سوم ازدواجمان سر شوهرم را کلاه میگذارد و او هم مجبور میشود با هزار جان کندن ماشینی بخرد و مسافرکشی کند.
درست از همان سالها بود که دست ما تنگتر شد و شوهرم بدخلقتر. دیگر حتی از یک ۲۰تومانی اضافه هم که خرج میشد چشمپوشی نمیکرد و مدام برای پول دادن به من و بچهها بد خلقی میکرد. من هم که کاری بلد نبودم که بروم دنبال کار اما به هر حال مجبور بودم با همان مقدار خرجی که به من میدهد هم زندگی را بچرخانم و هم پول تو جیبی در حد نیاز به بچهها بدهم که مبادا جلوی دوستانشان سرافکنده باشند و از طرف دیگر هم مراقب باشم که پول اضافهای در این میان خرج نشود.»
او اینگونه به صحبتهایش ادامه میدهد: «مدام هم باید در ذهنم پاسخهایی به پرسشهای احتمالی او میساختم تا مبادا آشوبی در خانه به پا کند. از یک طرف هم وقتی پدرم فوت کرد، با وجود چهار برادر، از خانه نقلی پدرم چیز چندانی به من نمیرسید تا بتوانیم با پول آن کمی خودمان را جمع و جور کنیم و همین بهانه ی بیشتری برای بدخلقی به دست شوهرم داد. نمیتوانست بفهمد که من در تقسیم این ارث تقصیری ندارم و مدام سرکوفت میزد که به فکر زندگی نیستی. با گذشت هر سال و بالا رفتن تورم وسواس او هم بیشتر شد. من هم دلم برایش میسوزد. چرخاندن چهار سر عائله کار سختی است.»
فروغ هم ۷۴ سالش است و به قول خودش دیگر نای بحث کردن با شوهرش را ندارد اما هنوز هم گاهی بر سر کوچکترین مسایل مالی، با یکدیگر جروبحث دارند. او که دیگر غبار ۵۰ سال زندگی مشترک بر چروکهای صورتش نمایان شده میگوید: «وقتی جوان بودم نمیفهمیدم که زندگی چه طور میگذرد گاهی که از لحاظ مالی در تنگنا قرار داشتم، بچهها را میفرستادم تا از قصابی آشنا مرغ و گوشت بخرند. هر طور بود زندگی میگذشت.
نمیفهمیدم که دلهرهام برای گرداندن زندگی چه طور اعصابم را تحت تاثیر قرار میدهد. به تدریج وسواس پیدا کردم و با هر پیله شوهرم به پولهایی که کم و زیاد میشد من هم به نظافتش پیله میکردم و وسواس شدیدی به تمیزی پیدا کردم. حالا هم که در سنین پیری هستم فشار خون بالا و استرس و اضطراب گاهی از پا میاندازدم اما دیگر بچهها رفتهاند و من هم مجبورم با حقوق ۱۲۰ هزار تومانی یک بازنشسته کنار بیایم و با غرغرهای همیشگیاش بسازم.»
از او میپرسم که آیا شوهرتان هنوز هم مثل گذشته برای خرج خانه از شما سوال و جواب میکند؟ و او نفس عمیقی میکشد و میگوید: «دیگر ۸۶ سالش شده. حوصله آنطوری برایش نماده است. شاید این روزها دیگر من بدخلق شدهام. گاهی فکر میکنم باید انتقام روزهای جوانی را از او بگیرم اما بعد دلم برایش میسوزد.»
اما گویا خشونت مالی تنها در میان زنان نسل گذشته پدیده ی آزاردهنده بوده که با لباس سفیدی که با آن به خانه ی شوهر آمده بودند باید این نوع خشونت را هم مثل بقیه انواع آن تاب میآوردند. چرا که مریم ۲۶ ساله که هنوز هم مجرد است، میگوید:
«اولا که من معتقدم زن باید کار کند تا از هرگونه وابستگی مالی رها باشد. دوما مگر آدم ازدواج میکند که زیردست یک نفر شود؟ زندگی باید بر مبنای همکاری و درک متقابل باشد. من به هیچ وجه نمیتوانم چنین خشونتی را تحمل کنم. نازنین ۲۳ ساله نیز عقیدهای مشابه عقیده ی مریم دارد و میگوید که چنین خشونتی را تحمل نمیکند و چنین اضافه میکند: «البته شرایط زندگی خیلی سختتر شده و زنان اگر میدانند که میخواهند ازدواج کنند باید آمادگی هر نوع سختی احتمالی را داشته باشند و در کنار شوهرانشان به حل مشکلات فکر کنند.»
خشونت مالی چیست
نیاز مالی زنان به مردان و فرصتی که در حاشیه ی این نیاز به برخی از مردان داده میشود تا زنان را مورد آزار روانی قرار دهند، از مصادیق خشونت مالی است که در تعریف خشونت و انواع آن جای گرفته و البته خود آن نیز میتواند بخشی از خشونت روانی به حساب بیاید. در بخشی از کتاب پژوهشی درباره ی خشونت علیه زنان در ایران در تعریف خشونت مالی چنین آمده است:
«در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار بیجیره و مواجب هستند و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند بیآنکه امنیت اقتصادی داشته باشند. آنان دسترسی به منابع اقتصادی ندارند و به همین دلیل تا آخر عمر کاملا وابسته به مرد خانواده یا افراد ذکور باقی میمانند.»
در ادامه ی تعریف خشونت مالی در این کتاب هم چنین آمده است: «چنانچه مردان خانواده نخواهند از خود سخاوتی نشان دهند، ادامه زندگی زنان جدا به مخاطره میافتد؛ گاهی دچار سو یتغذیه میشوند و گاه حتی به ابتداییترین ضروریات زندگی دسترسی ندارند به ویژه وقتی که مرد اولویتهای دیگری خارج از قلمرو منزل و خانواده برای خود قایل است. همه ی این موارد را میتوان تحت عنوان خشونت مالی تعریف کرد.»
اما زهرا اعتباری، روانشناس درباره ی خشونت مالی و تاثیر آن بر روان فرد میگوید: «متاسفانه در ایران به دلیل عدمآگاهی زنان که گویا خود از ملزومات حفظ ساختار سنتی جامعه است، این خشونتها که از انواع خشونتهای روانی هستند پنهان میمانند و زنان در طول سالهای زندگی مشترک نمیدانند که چه ضربهای از لحاظ روانی به آنها وارد میشود و تنها در سنین میانسالی و کهنسالی است که انواع وسواسها و اضطرابها و نگرانیها به سراغ آنها آمده و اعتماد به نفس و اتکا به خود را از آنها سلب میکند.»
او در ادامه چنین اضافه میکند: «متاسفانه در ایران خشونت تنها ضربه ی سخت جسمانی و فیزیکی سخت به بدن در نظر گرفته میشود کند اما چه بسا که حتی خشونت روانی به میزانی مضاعف بر زنان اعمال شود.»
اما آیا مردان خودشان نیز قربانی خشونتد؟ جهانگیر ادریسی، جامعه شناس در این باره چنین میگوید: «هیچ چرخه ی خشونتی، بیدلیل تکرار نمیشود مگر آن که خشونتکننده خود نیز خشونت دیده باشد.
مردانی که به زنان خود خشونت میورزند، خواه از هر نوعی باشد، چه جسمی و چه روانی، ممکن است در دوران کودکی شاهد خشونت اعمال شده پدرانشان بر علیه مادرانشان بوده باشند یا مورد هر گونه کودک آزاری قرار گرفته باشند یا در مورد خشونت مالی، خود آنها هم به نوعی تحت خشونت مالی قرار داشته باشند. مواردی مثل دستمزد بسیار اندک، عدم پرداخت به موقع دستمزد و ساعات کاری بالا بدون هر گونه پاداش یا مزایا، همگی میتوانند در اعمال فشار روانی به مردان تاثیرگذار باشند.»
ادریسی در ادامه اضافه میکند: «مردان هم متاسفانه این انواع خشونتی را که از آن در رنجند در خانه علیه زنان اعمال میکنند و زنان هم گاهی علیه کودکان و این چرخه مدام ادامه مییابد. در هر دو مورد هم عامل قدرت و دوگانه قوی/ضعیف به شخصی که به هر نحوی قدرت را در دست دارد این اجازه را میدهد که به شخصی که حالا یا از لحاظ جنسیتی ضعیف انگاشته شده یا از لحاظ قرار گرفتن در قشربندی اجتماعی جایگاه ضعیف را به خود اختصاص داده است، خشونت اعمال کند. به هر حال صحبت با یک روانشناس یا روانکار برای چنین افرادی لازم است.»
ادریسی همچنین به این موضوع اشاره میکند که فقط زنان شوهردار نیستند که تحت خشونت مالی قرار دارند. او به عنوان نمونه به زنان سرپرست خانوار اشاره کرده و میگوید: «مثلا خانوادههایی که زنان در آن سرپرست خانواده هستند برای ادامه ی زندگی به حمایت جدی نیاز دارند.
نداشتن تمکن مالی و نداشتن سرپناه مناسب، از جمله مشکلاتی است که در صورت بیتوجهی میتواند سرمنشاء بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی شود. بیشتر این زنان، به دلایل گوناگون نظیر فوت همسرانشان یا طلاق به اجبار تنها معیشت میکنند. نداشتن شغل مناسب نیز مهمترین مشکل آنهاست و نداشتن تامین مالی و شغل مناسب به عنوان سرپرست خانواده علاوه بر بالا بودن ضریب آسیبپذیری فرهنگی و اجتماعی، موجب بروز فشارهای روانی در زنان سرپرست خانوار نیز میشود.»
بهای خشونت مالی علیه زنان
یکی از بزرگترین و مهمترین پژوهشها درباره ی خشونت علیه زنان در ایران، طرحی ملی است که در سالهای آخر دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی اجرا شد.
پژوهشی که تعدادی از جامعهشناسان ایرانی از جمله محمود قاضی طباطبایی، علیرضا محسنیتبریزی و سیدهادی مرجایی مجری آن بودند. صدها پژوهشگر و پرسشگر در قالب این طرح در ۲۸ استان کشور به بررسی پدیده ی خشونت خانگی علیه زنان پرداختند؛ پژوهشی که انجام فاز مطالعاتی آن، تهیه ی پرسشنامهها، اجرای مرحله ی میدانی، جمعآوری اطلاعات و تنظیم گزارش نهاییاش بیش از سه سال زمان گرفت.
گزارش نهایی این طرح که شامل یافتههای تکاندهندهای درباره ی خشونت خانگی علیه زنان در شهرهای مختلف ایران بود، بالاخره در اواسط سال ۱۳۸۳ آماده شد. در نتایج حاصل از این تحقیق که درباره ی انواع خشونتها بود درباره ی خشونت مالی در ایران چنین آمده است: «تعدادی از مردان ایرانی با استفاده از عوامل اقتصادی و مالی زنان را مورد خشونت قرار میدهند.
این مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگیری و در اموال شخصی آنها دخل و تصرف میکنند و با ندادن خرجی خانه و پول کافی برای زنان مضیقههای مالی ایجاد میکنند.
اگرچه زنان زاهدانی و بوشهری از اول زندگی مشترکشان تاکنون بیشترین خشونتهای اقتصادی و مالی را تجربه کردهاند، اما در میان زنانی که قربانی این نوع خشونت هستند، زنان اصفهانی در طول یک سال به دفعات بیشتری تحت این خشونت همسران قرار گرفتهاند البته چنانچه در این تحقیق نشان داده شده است زنان سمنان و یاسوج کمتر از سوی شوهران خود تحت مضیقههای مالی و اقتصادی قرار میگیرند.»
خشونت مالی نیز همچون سایر انواع خشونتها، زندگی زنان را به شکلهای مختلفی تحتالشعاع قرار میدهد. افراد ذکور خانواده گاهی حتی زنان را از درآمد یا ارث خود محروم میکنند. برخی نیز به خاطر برخی از مسایل فرهنگی پس از ازدواج اجازه ی اشتغال از جانب همسر خود ندارند. در صورتی که زنان سواد مناسب یا تجربه ی سرمایهگذاری نداشته باشند، محرومیت اینچنینی آنها ابزاری میشود برای تشدید وابستگیشان به مردی که با او زندگی میکنند و اغلب نیز قربانی خواستههای فزاینده همان مرد میشوند.
همانطور که گفته شد خشونت مالی به شکلهای مختلفی زندگی زنان را تحت تاثیر قرار میدهد که از آن جمله میتوان به محرومیت زنان از سواد و حرفهآموزی، عدم دسترسی به فرصتهای برابر از حیث حرفهآموزی، موانع قانونی ناظر بر ارث بری زنان، شریک نبودن زن در اموال به دست آمده پس از ازدواج در صورت بروز طلاق، دستمزد کمتر زنان در محیط کار، منع اشتغال زنان توسط شوهر به دلیل مجوز قانونی، بخشیدن تنها حق مالی و قانونی زنان یعنی مهریه در صورت تمایل به جدایی و موارد دیگری اشاره کرد.
منابع
خشونت علیه زنان، مهرانگیزکار، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
گزارش خشونت علیه زنان، قاضیطباطبایی. دی ماه منبع: روزنامه سرمایه
نیلوفر انسان
ویستا