- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
خشونت خانگی، رفتاری است که از نظر تاریخی به عنوان یک جرم جدی خشونت آمیز تلقی نشده است. خشونت خانگی در جایگاهی روی میدهد که انسان در آن انتظار گرمی، حمایت، اعتماد، تشویق و عشق را دارد.
این وضعیت عموماً نه به عنوان یک عمل خشونت آمیز، بلکه بیشتر به عنوان یک مسئله شخصی و خانوادگی تلقی شده است. خشونت خانگی به صورت رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی درون خانواده تعریف میشود که شامل خشونت نسبت به همسر، کودکان، والدین و به طور کلی منسوب میشود که با یکدیگر زندگی میکنند.
عناوین اختصاصیتری که به این وضعیت دلالت دارند عبارت است از همسر آزاری، کودک آزاری و سالمندان آزاری. در سرتاسر جوامع دوران باستان، والدین و به ویژه پدران حقوق انحصاری برای تربیت و منضبط کردن کودکان خویش داشتند.
این حقوق به آنان اجازه تنبیه بدنی و حتی سلب حیات کودکان را میداد. تنها استثنا در این میان مربوط به ایران باستان است که عرف و قانون، حامی کودکان و زنان بود. در انجیل مذکور است که کودک سرکش و نافرمانبردار را والدین او میتوانند به شهر ببرند تا در آنجا توسط بزرگسالان سنگسار و کشته شود. مجازات مرگ برای کودکانی که مرتکب دشنام گویی و نفرین به والدین میشدند مجاز و معمول بود.
در عصر جاهلیت، اسلام نوید بخش احترام به زنان و کودکان و رعایت حقوق و مسئولیتهای اعضای خانواده نسبت به یکدیگر شد.
از نظر تاریخی، زنان و دختران ابتدا جزو اموال پدر و سپس جزو اموال شوهر خود محسوب میشدند که به تنبیه زنان بدون هیچگونه بازخواستی مجاز بودند.
حتی پس از آن که آزار اعضای خانواده، دیگر عملی مناسب شمرده نمیشد و مورد تأیید قرار نمیگرفت، از سوی جامعه نسبت به آن توجه کمی مبذول میشد. چنین فرض میشد که این گونه خشونتها یک موضوع خانوادگی است و ارتباطی با بقیه جامعه ندارد. در نتیجه، گرچه ما از وجود خشونت خانگی از اعصار دور تاکنون مطلع هستیم اما تنها در چند دهه گذشته بوده است که اطلاعات و آمار دقیقتری از خشونت خانگی فراهم آمده است که تا حدودی اجازه یک تحلیل کلی از این وضعیت را بدهد.
پژوهشها نشان میدهد که خشونت خانگی پیچیده تر از خشونت علیه افراد بیگانه است. شدت و جدی بودن خشونت خانگی امری واضح است اما تعیین گستردگی آن مشکل است زیرا نه تنها درباره تعریف آن توافق وجود ندارد بلکه بیشتر قربانیان این خشونتها مایل یا قادر به گزارش کردن آنها نیستند.
«خشونت خانگی» اغلب به عنوان تهاجم جسمی و جنسی درون خانواده تعریف میشود که شامل آزار جنسی کودکان و آزار جسمی والدین سالمند است اما بررسی دقیق ایجاب میکند که این مفهوم گسترش یابد تا شامل مواردی از قبیل غفلت از کودکان و آزار روانی آنان، بیتوجهی به نیازهای والدین سالمند و سوءاستفاده مالی از آنان و خشونت میان نامزدها یا زوجین طلاق گرفته نیز بشود.
بین انواع خشونتهای خانگی، خشونت نسبت به کودکان بیشتر جلب توجه میکند و از آنجا که هم پدر، هم مادر و گاهی دیگر اعضای خانواده ممکن است مرتکب این عمل شوند و با عنایت به تأثیر آن در آسیبهای روانی آتی کودک، این عمل اهمیت بیشتری هم نسبت به دیگر خشونتهای خانگی دارد. لیکن این بار یکی از انواع خشونتهای خانگی را – که به همان میزان شرم آور اما بسیار مورد غفلت است – مطرح میکنیم، یعنی سالمند آزاری.
سالمند آزاری
بسیاری از سالمندان قادر به دفاع از حقوق خود نیستند بنابراین موارد عدیده سالمند آزاری ناشناخته باقی میماند. حتی در مورد سالمند آزاری جسمی، از آنجا که سالمندان در معرض افتادن به زمین و برخورد با اشیا هستند، اثبات آزار آنان توسط بستگان به طور عمدی مشکل است. اما صدمات جسمی تنها وجه سالمند آزاری نیست.
بیتوجهی به احتیاجات عاطفی سالمندان و محروم کردن آنان از تماس با افراد مورد علاقه خود، بیتوجهی به نیازهای تغذیهای و بهداشتی سالمندان، بردن وسایل خانه و مایملک مورد علاقه آنان، دست درازی به اندوختههای آنان، ناسزاگویی به آنان، و تهدید آنان به فرستادن به خانههای سالمندان از وجوه دیگر سالمندآزاری است.
برخی صاحب نظران، خشونت به سالمند توسط اعضای خانواده را «نشانگان شاه لیر» نامیدهاند که اشاره به نمایشنامه شاه لیر نوشته شکسپیر دارد. شاه لیر در دوران سالمندی مورد آزار دو نفر از دختران و دامادهای خود قرار میگیرد. این نوع خشونت خانگی را «والدآزاری» هم نامیده اند. ریشه این نوع خشونت شاید «کودک آزاری» باشد. والد ستمگری که فرزندان خود را آزار میداده است، چون پیر و ناتوان شود مورد آزار آنان قرار میگیرد.
هر چند برخی افراد، آزار دیدن را سرنوشت محتوم همه ستمگران سرنگون شده دانسته اند، لیکن شایسته است این حلقه معیوب قطع شود و همیشه هم بدی با بدی پاسخ داده نشود. به هر حال بسیاری از اوقات، یک والد خوب هم چون پیر و ناتوان شد، نیازها و مسایل عمدهای پیدا میکند که در فرزند یا نوه او که مسئول نگهداری وی است احساس عجز و سرخوردگی و ناکامی پدید میآورد که منجر به خشونت میشود.
سالمند آزاری بیرون از چهارچوب خانواده هم روی میدهد. هر چند در برخی از خانههای سالمندان خدمات مناسبی عرضه میشود. لیکن بسیاری از سالمندان به علت بیتوجهی در خانههای سالمندان و دیگر مراکز نگهداری از دست میروند.
این موضوع در کشوری که به ظاهر یکی از بالاترین معیارهای بهداشتی و درمانی را دارد، یعنی در ایالات متحده امریکا، آنچنان شایع و فاجعه بار است که حسب گزارش یکی از روزنامه ها، در آن کشور تنها در یکی از خانههای سالمندان، دهها نفر از سالمندان ضعیف و ناتوان به علت بیماری و بیغذایی در حالی که زخمهای بستر، کبودیها و شکستگیها اندام نحیف آنان را فرا گرفته بود، مرده اند. آنان قربانیان خاموش سوء رفتار، غفلت و سازمانهای رفاهی ناکارآمدی هستند که برای حمایت آنان کاری نکرده اند.
یک نگرانی عمده سالمندان این است که قربانی بزهکاری شوند. هر چند از نظر آماری این احتمال کم است اما موارد نه چندان نادر ضرب و جرح و قتل سالمندان تنها، به طمع دارایی آنان، که گاهی در رسانهها هم بازتاب مییابد ما را بر آن میدارد که ضرورت تنها نگذاشتن سالمندان را چه به بستگان آنان و چه به سازمانهای مسؤول، یادآوری کنیم.
عموماً زنان سالمند بیش از مردان سالمند، و سالمندان تحریکپذیر و عصبی بیش از سالمندان مطیع و فرمانبردار، و سالمندان بیمار و معلول بیش از سالمندان سالم گرفتار آزار میشوند. توجه داشته باشیم که محرومیت سالمند از زندگی در محل مورد علاقه و مأنوس خود، یا محرومیت او از دیدن فرزندان و نوهها میتواند برای او بسیار آزارنده و رنج آور باشد.
در ایران مؤسسه پژوهشهای روانی اجتماعی سالمندی وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی، گامهایی در جهت شناخت سالمندان و مسایل آنان از جمله سالمندآزاری برداشته است و در این مورد از همکاری علاقه مندان استقبال میکند. امید آن که این وجه پنهان و شرم آور رفتارهای درون خانه، از جامعه ما رخت بربندد.
منبع: دوستان