- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
پیامبران، امامان و بندگان صالح الهى همه اهل خرد و تعقّل و مروجان تفکّر و اندیشه بوده اند ابوذر شاگرد تربیت شده و خردورز پیامبر اکرم(ص) بیشترین اوقات خویش را صرف تعقّل و اندیشه و عبرت اندوزى و بهره گیرى از خرد دیگران مى نمود.(۱)
قرآن این کتاب جاوید و ماندگار الهى و آسمانى براى اندیشه و خردورزى و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش والا و حیاتى قائل است و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقّل و دقت و تفقّه بیان
نموده است. در قرآن بیش از هزار بار(۲) کلمه «علم» و مشتقات آن، که نشانه بارورى خرد و اندیشه است تکرار شده، و افزون بر ۱۷ آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفکّر نموده، بیش از ۱۰ آیه با کلمه «انظروا، دقت کنید» شروع شده است. بیش از پنجاه مورد کلمه «عقل» و مشتقّات آن به کار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبّر در قرآن امر شده است و همچنین از کلمه فقه و تفقّه و امثال آن بهره جسته است.
از طرف دیگر فقهاى خردورز ما نیز عقل و خرد را یکى از چهار منبع استنباط و استخراج معرّفى نموده و حکیمان و اندیشمندان اسلام نیز با بهره گیرى از خرد، فلسفه و کلام اسلامى را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود داده اند و بر توده مردم نیز لازم است که در اعتقادات اصولى و اساسى از خرد بهره جویند.
راستى از انصاف بسیار فاصله دارد آنانى که دین اسلام را غیر عقلانى قلمداد نموده و احکام آن را به دور از اندیشه و عقلانیت مى دانند.
آنچه در پىش رو دارید نگاهى است گذرا به جایگاه عقل و تعقّل و عاقلان و خردورزان در کلام عالم و اندیشمند اهلبیت(علیهم السلام) حضرت على بن موسی(علیه السلام).
الف: جایگاه خرد
۱ـ عقل حجّت باطنى:
عقل را تعریف گوناگونى شده است، در روایات به «العقل ما عبد به الرحمان ؛ عقل چیزى است که بوسیله آن خدا بندگى مى شود» و یا حجّت باطنى تعریف شده است(۳) امام هشتم (علیه السلام) نیز عقل را حجّت باطنى در کنار حجّت ظاهرى یعنى انبیاء و امامان دانسته است. ابن سکّیت به امام عرض کرد:
«ما اَلحُجّهُ عَلَى الخَلقِ اَلیَومَ؟ فَقال(علیه السلام) اَلعَقلُ یَعرِفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَى اللّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الکاذِبُ عَلَى اللّه فَیُکَذِّبُهُ فَقالَ اِبنُ السِّکّیت. هذا وَ اللّهِ هُوَ الجَواب؛ امروز حجّت بر مردم چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: همان خرد باشد که انسان به وسیله آن راستگویى بر خدا را مى شناسد و او را تصدیق مى کند و از دروغ پرداز بر خدا آگاهى مى یابد و او را تکذیب مى کند، پس ابن سکّیت گفت: به خدا سوگند که این همان پاسخ (درست) است».(۴)
خود حضرت نیز در روزگارى که حجت ظاهرى خداوند یعنى امامت الهى در حد پادشاهى و ولایت عهدى تنزّل یافته و امامان معصوم ناشناخته مانده اند از حجّت باطنى بیشترین بهره را برد و با تشکیل مناظرات و احتجاجات عقلانى، خردورزان را جذب خویش نموده و عده اى از آنها را به راه اصلى و حجّت ظاهرى و امامت هدایت نمود.
مهمترین احتجاجات عقلى حضرت عبارتند از:
۱ـ مناظره با جاثلیق، رئیس اسقفها و پىشواى مسیحیان.
۲ـ مناظره با رأس الجالوت بزرگ یهودیان.
۳ـ مناظره با هربز اکبر، بزرگ زرتشتیان.
۴ـ مناظره با عمران صابى.
۵ ـ مناظره با سلیمان مروزى دانشمند علم کلام.
۶ ـ مناظره با على بن محمد بن جهم ناصبى.
۷ـ مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
هر یک از مناظرات حضرت داراى محتواى عمیق عقلانى است که هر خردمندى را مقهور خود مى سازد.(۵)
۲ـ عقل هدیه الهى:
خداوند نعمت هاى فراوانى ارزانى انسان داشته، در بین این نعمت ها، نعمت ولایت و نعمت عقل از جایگاه ویژه و خاصى برخوردار است. به همین جهت است که در جاى جاى روایات، این نعمت را مخصوصاً به خداوند نسبت داده و هدیه الهى دانسته است با اینکه تمام نعمت ها از آن اوست، در واقع این یک نوع اضافه تشریفى به خداوند
متعال است حضرت على بن موسى (علیه السلام) به ابى هاشم جعفرى فرمود: «یا اَبا هاشِمٍ اَلعَقلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ و الاَدَبُ کُلفَهً، فَمَن تَکَلَّف الاَدَبَ قَدَرَ عَلَیهِ وَ مَن تَکَلَّفَ العَقل لَم یَزدَد بِذلِکَ اِلّا جَهلاً؛(۶) اى ابى هاشم خرد ارزانى خداوند است و (به دست آوردن) ادب مشقّت آور است. پس هر کس مشقّت ادب آموزى را بر عهده گیرد به آن دست یابد و هر کس مشقّت خرد آموزى (و به دست آوردن آن را) بر عهده گیرد جز نادانى نیفزاید(چرا که عقل را خداوند باید عنایت کند).
۳ـ تعقّل برترین عبادت:
عده اى بر این باورند که عبادات منحصر است در انجام نماز و خواندن نمازهاى مستحبى و گرفتن روزه هاى واجب و مستحب، بدون آن که در رمز و راز آن اندیشه کنند، و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند.
امام هشتم(علیه السلام) با گوشزد این خطر عبادت اصلى را در زیادى اندیشیدن و بهره ورى از خرد مى داند آنجا که فرمود: «لیست العباده کثره الصّیام و الصّلوه، و انّما العباده کثره التّفکر فى امر اللّه؛(۷) عبادت (زیادى روزه و نماز نیست و بلکه) فقط بسیار اندیشیدن در امر خداوند است».
۴ـ بهترین دوست:
خرد علاوه بر آنکه در کار فکرى و نظرى مددکار انسان است و به عبادت انسان ارزش و بهاء مى دهد، در کارهاى عملى نیز بهترین یار انسان و در تنهائی ها بهترین رفیق و دوست انسان شمرده مى شود، امام هشتم (علیه السلام) در این باره مى فرماید: «صدیق کلّ امرءٍ عقله و عدوه جهله؛(۸) دوست هر
مردى (و انسانی) خرد اوست و دشمنش نادانى او». و پىامبر اکرم(ص) نیز عقل را قوام انسان و عامل نگهدارنده او دانسته آنجا که فرمود: «قوام المرء عقله؛(۹) قوام مرد (و آنچه انسان را سرپا نگه مى دارد) عقل اوست. و على (علیه السلام) نزدیک ترین یار انسان را خرد معرّفى مى کند که: «العقل خلیل المؤمن؛(۱۰) خرد دوست مؤمن است».
۵ ـ مهر عامل دوستى
عقل و خرد نه تنها دوست و یار خود انسان است، که دوستى با دوستان و یاران نیز با عقل و خرد میسر است، انسان بخواهد دوستان خود را در سطح جامعه و فامیل و خانواده حفظ کند باید از مهربانى برخواسته از خرد بهره برد، امام هشتم(علیه السلام) در کلام نغز و زیباى خود فرمود: «التودّد الى النّاس نصف العقل؛(۱۱) مهربانى با مردم نیمى از خرد است.
۶ـ برترین عقلها:
عقل انسان داراى مرابت و درجاتى است، برترین عقلها آن است که انسان را به سوى اهداف نورانى هدایت کند، و شناخت انسان را نسبت به خالق هستى، جهان شناسى، و انسان شناسى، بیشتر سازد، در این میان شناخت خود انسان بعنوان پلى براى خداشناسى و جهان شناسى از جایگاه ویژه برخوردار است حضرت رضا(علیه السلام) باتوجّه به این نقش مى فرماید: «افضل المال ماوقى به العِرض و افضل العقل معرفه الانسان نفسه؛(۱۲) بهترین مال، مالى است که آبروى آدمى توسط آن حفظ شود، و بهترین عقل، شناختن انسان است خودش را».
ب. نشانه خردورزان
بسیارند کسانى که ادّعاى خردورزى مى کنند و گاه خود را برترین خرد ورز معرّفى مى نمایند، امّا اینگونه نیست که هر مدّعى خردى، خردورز باشد، چه بسیار کسانى هستند که بجاى عقل از شیطنت و حیله گرى برخوردارند، و همچون عمروعاص براى هر کارى حیله اى، و براى هر حق باطلى و براى هر راست، دروغى پىش ساخته دارند، این ها هرگز از نظر دینى خردمند و عاقل بحساب نمى آیند، براى تشخیص این امر حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) نشانه خردمندان واقعى را به جامعه معرّفى مى نماید آنجا که فرمود: «لا یتمّ عقل امرءٍ مسلمٍ حتّى تکون فیه عشر خصالٍ الخیر منه مأمول و الشّرّ منه مأمونٌ یستکثر قلیل الخیر من غیره، و یستقلّ کثیر الخیر من نفسه، لایسأم من طلب الحوائج الیه، و لا یملّ من طلب العلم طول دهره، الفقر فى اللّه احبّ الیه من الغنى، والذّلّ فى اللّه احبّ الیه من العزّ فى عدوّه، و الخمول اشهى الیه من الشّهره، ثمّ قال العاشره و ما العاشره، قیل له: ماهی؟ قال(علیه السلام): لایرى احداً الّا قال هو خیرٌ منّى واتقى؛(۱۳) خرد مرد مسلمان کامل نمى شود مگر آنکه ده ویژگى در او باشد:
۱ـ به نیکى او امید رود(و دست خیر او در جامعه مورد امید نیازمندان باشد).
۲ـ از بدى او آسودگى باشد(و کسى از شرّ او بر خود بیم نداشته باشد).
۳ـ و نیکى اندک دیگرى را بسیار شمارد.
۴ـ و نیکى بسیار خویش را ناچیز داند.
۵ ـ و از نیازخواهى (دیگران) نزد او دلگیر و خسته نمى شود.
۶ـ و از علم جویى در طول عمرش دلخسته نمى گردد.
۷ ـ و تهدیستى در راه خدا را بیشتر از توانگرى دوست مى دارد.
۸ ـ و خوارى (ظاهری) در راه خدا را از بزرگمندى درنزد دشمن خدا خوشتر دارد.
۹ـ و گمنامى براى او رغبت انگیزتر از بلند آوازگى (و شهرت) است.
۱۰ ـ سپس حضرت فرمود: دهمى و چه (دانی) دهمى (چیست)؟ عرض شد به حضرت: دهمى چیست؟ فرمود: کسى را نبیند مگر آن که گوید: او از من بهتر و پارساتر است.
در ادامه آن حضرت فرمود:
«اِنَّما النّاسُ رَجُلان: رَجَلٌ خَیرٌ مِنه وَاَتقى تَواضَعَ لَهُ لِیَلحَقَ بِهِ، فَاِذا فَعَلَ ذلِکَ فَقَد عَلا مجدُهُ وَ طابَ خَیرُهُ وَ حَسُنَ ذِکرُهُ وَ سادَ اَهلَ زَمانِهِ؛(۱۴) به راستى مردم دو دسته اند: بهتر و پارساتر از او و بدتر و پائین تر، پس (خردمند) هرگاه مردى بدتر از خود را ملاقات کند مى گوید: شاید نیکى و خوبى او در درون و باطن اوست که این به سود اوست، ولى نیکى من آشکار است و (شاید) این به زیان من است. و هرگاه بهتر و پارساتر از خویش را ببیند در برابرش فروتنى کند تا همپاى او گردد، پس چنانچه این گونه کند بى گمان بزرگمندی اش فراز گیرد و نیکی اش پاکیزه شود و یاد او نیک گردد و سرور مردم دوران خویش باشد.
به حقیقت اگر به آنچه در روایت فوق بعنوان اوصاف خردمندان و خردورزان اشاره شده عمل شود، بسیارى از امور جامعه امروز ما اصلاح خواهد شد.
یکى از مشکلات جامعه امروز ما ندیده گرفتن خدمات و تلاشهاى جناح مخالف است هر گروهى براى بیرون کردن رقیب ازمیدان، بیش از آنکه نقاط مثبت خویش را بیان دارد، تلاش در بزرگ جلوه دادن نقاط منفى مخالف دارد، بدون آنکه نقاط مثبت و کارهاى انجام شده گروه مخالف را بیان کند، اگر طرفین به اوصاف خردمندان پایبند بودند، در کنار انتقاد و بیان ضعف، کارهاى خیر و مثبت رقیب را نیز بیان مى کردند، و در جامعه بخوبى جلوه مى دادند، چنانکه امام هشتم(علیه السلام) فرمود:
مشکل دیگر احساس خستگى مسئولان و مراجع ذی ربط و افراد متشخص در مقابل مراجعات و اظهار حاجات مردم است و حال آنکه خردمندان بنابه گفته امام هشتم (علیه السلام) هرگز در مقابل حاجت هاى مردم و گره گشائى از کار آنان اظهار عجز و ملامت و خستگى نمى کنند.
مشکل سوّم در جامعه، شهرت طلبى و شهر خواهى است، نمونه بارز آن را در ایام انتخابات مى بینیم خیلى از نامزدها یقین دارند که در انتخابات کشورى یا استانى برنده نمى شوند، با این حال خرجهاى کلان و اسراف هاى بی شمارى را مرتکب مى شوند، آنهم در اوضاعى که خیلى از جوانهاى ما بر اثر نداشتن توان مالى از امر ازدواج عاجزند، و خیلى از خانواده هاى فقیر در نان شب شان درمانده، و…آن همه خرجها و تلاشها جز به هدف شهرت خواهى انجام نمى پذیرد. و حال آن که حضرت ثامن الحجج فرمود: انسان خردمند و خردپىشه از شهرت طلبى گریزان، مگر آنجاى که در مسیر انجام وظائف الهى باشد.
پى نوشت :
۱. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج ۲۲، ص ۴۳۱.
۲. آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات کتاب «المعجم المفهرس» محمد فؤاد عبدالباقى (دارالحدیث قاهره) مى باشد.
۳. منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص ۳۵۸.
۴. شیخ ابومحمد حرّانى، تحف العقول، انتشارات آل علی(علیه السلام)، چاپ اوّل، ص ۸۱۴، شماره ۴۸.
۵. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۵۵، بحار، ج ۴۹، و رـ ک مجموعه آثار دوّمین کنگره جهانى حضرت رضا(علیه السلام) ۱۳۶۶، هـ.ش، ج ۱، ص ۴۳۲ ـ ۴۵۲.
۶. همان، ص ۸۱۲، شماره ۴۶.
۷. همان، ص ۸۰۲، شماره ۳.
۸. همان، ص ۸۰۴، شماره ۱۴.
۹. روضه الواعظین، ص ۹، و منتخب میزان الحکمه، ص ۳۵۷.
۱۰. همان، ص ۳۵۷ و تحف العقول، ص ۲۰۳.
۱۱. تحف العقول، همان، ص ۸۰۴، شماره ۱۵.
۱۲. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج ۱۰، ص ۵۷۷.
۱۳. همان، ص ۸۰۴، شماره ۱۷.
۱۴. همان، ص ۸۰۴.
منبع :پاسدار اسلام ، دى ۱۳۸۳، شماره ۲۷۷
سید جواد حسینى