- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مرحوم شیخ صدوق و دیگر بزرگان آورده اند، به نقل از شخصى به نام عبداللّه بن محمّد علوى حکایت کرد:
پس از گذشت مدّتى از شهادت حضرت علىّ بن موسى الرّضاعلیهما السلام روزى بر ماءمون وارد شدم و بعد از صحبت هائى در مسائل مختلف ، اظهار داشت :
همسرى داشتم که چندین مرتبه ، آبستن شده بود و بچّه اش سِقط مى شد، در آخرین مرتبه که آبستن بود، نزد حضرت رضا علیه السلام رفتم و گفتم : یاابن رسول اللّه ! همسرم چندین بار آبستن شده و سقط جنین کرده است ؛ و الا ن هم آبستن مى باشد، تقاضامندم مرا راهنمائى فرمائى تا طبق دستور شما او را معالجه و درمان کنم و بتواند سالم زایمان نماید و نیز بچّه اش سالم بماند.
چون صحبت من پایان یافت ، حضرت رضا علیه السلام سر خویش را به زیر افکند و پس از لحظه اى کوتاه سر بلند نمود و اظهار نمود: وحشتى نداشته باش ، در این مرحله بچه اش سقط نمى شود و سالم خواهد بود.
و سپس افزود: به همین زودى همسرت داراى فرزند پسرى مى شود که بیش از هرکس شبیه به مادرش خواهد بود، صورت او همانند ستاره اى درخشان ، زیبا و خوش سیما مى باشد.
ولیکن خداوند متعال دو چیز در بدن او زیادى قرار داده است .
با تعجّب پرسیدم : آن دو چیز زاید در بدن فرزندم چیست ؟!
حضرت در پاسخ فرمود: یکى آن که در دست راستش یک انگشت اضافى مى باشد؛ و دوّم در پاى چپ او انگشت زایدى خواهد بود.
با شنیدن این غیب گوئى و پیش بینى ، بسیار در حیرت و تعجّب قرار گرفتم و منتظر بودم که ببینم نهایت کار چه خواهد شد؟!
تا آن که پس از مدّتى درد زایمان همسرم فرا رسید، گفتم : هرگاه مولود به دنیا آمد، به هر شکلى که هست او را نزد من آورید.
ساعاتى بعد، زنى که قابله بود، وارد شد و نوزاد را – که در پارچه اى ابریشمین پیچیده بودند – نزد من آورد.
وقتى پارچه را باز کردند و من صورت و بدن نوزاد را مشاهده کردم ، تمام پیش گوئى هائى را که حضرت رضا علیه السلام بیان نموده بود، واقعیّت داشت و هیچ خلافى در آن مشاهده نکردم .(۱)
۱- تلخیص از عیون اءخبارالرّضا علیه السلام : ج ۲، ص ۲۰۸، ح ۱۱، مدینه المعاجز: ج ۷، ص ۹۵ ح ۲۱۹۸، الثّاقب فى المناقب : ص ۴۸۶، ح ۴۱۵٫