- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
تشیّع و تأثیر آن بر خانواده در ایران
تأثیر مذهب تشیّع و آموزههاى آن بر الگوى خانواده در ایران معاصر، از چند جنبه قابل بررسى است. از مهمترین این جنبهها، مىتوان به رواج الگوى خانواده هسته ای به موازات تثبیت نسبى جایگاه خویشاوندى، فراهمسازى بستر مناسب براى انطباق یافتن قانون کشور با تغییرات معطوف به افزایش اختیارات زنان و کاهش اقتدار مردان، پذیرش عمومى سیاستهاى کنترل موالید به استناد اصل فقهى «ضرورت»، و قبح عمومى «طلاق» اشاره کرد. در این مقاله به بحث خانواده هسته ای و گسترده میپردازیم.
خانواده هسته ای و خانواده گسترده
خانواده هسته ای در اصطلاح علوم اجتماعى، به خانوادههاى متشکّل از زن و شوهر و فرزندان آنها اطلاق مىشود و مقصود از خانواده گسترده خانوادهاى است که اعضاى آن بیش از دو نسل از افراد را در برمىگیرند.
در جوامع سنّتى، که نمود بارز آن را مىتوان در جوامع کشاورزى و روستایى دید، خانواده گسترده ممکن است مجموعه گستردهاى از خانوادههاى زن و شوهرى و فرزندان آنها، عموها، عمّهها، دایىها، خالهها و پدربزرگها و مادربزرگها را دربرگیرد، اما در پایینترین سطح، خانواده گسترده از پدر و مادر و فرزندان آنها و پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل مىشود. تأکید فراوان اسلام بر حقوق والدین، به ویژه پدر و مادر سالمند، احتمال کناره گرفتن از آنان یا سپردن آنها به خانههاى سالمندان را کاهش مىدهد.
به دلیل آن که خانواده هسته ای در شکل کنونى آن، که معمولاً در سکونت گاهى جدا و مستقل از سایر بستگان و خویشاوندان زندگى مىکند، از اقتضائات زندگى شهرى و صنعتى جدید است، رواج این الگو و افول نسبى الگوى خانواده گسترده در جوامع در حال توسعه، مانند ایران دور از انتظار نبوده است. بر حسب برخى تحقیقات در سالهاى اخیر، قریب ۵۸ درصد مردم ایران سکونت مستقل و جداگانه زوجهاى جوان از پدر و مادرها را ترجیح مىدهند.
تأثیرپذیرى خانواده هسته ای از آموزههاى دینى
در عین حال، تأثیرپذیرى از آموزههاى دینى، ویژگى خاصى به این الگو در جوامع اسلامى مىبخشد. تأکید فراوان اسلام بر حقوق والدین، به ویژه پدر و مادر سالمند، احتمال کناره گرفتن از آنان یا سپردن آنها به خانههاى سالمندان را کاهش مىدهد.
این تحقیقات از آن حکایت دارند که تنها ۲ درصد مردم به خانههاى سالمندان مىاندیشند؛ قریب ۲۳ درصد افراد زندگى پدر و مادرها با فرزندان ازدواج کرده خود را شیوه مناسبى مىدانند و قریب ۱۹ درصد، زندگى با این شیوه را منوط به سنجیدن شرایط مىکنند که این نسبت در بین نوجوانان ۲۴-۱۶ ساله به قریب ۲۲ درصد مىرسد.
بدین سان، زمینه فرهنگى گسترش خانواده گسترده در شکل حداقلى آن، که از پدر و مادر و فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل مىشود، مهیّاست. بدون شک، ناسازگارىهایى بین اعضاى سالمند و اعضاى جوانتر در این خانوادهها، کم و بیش رخ مىدهند و به طور خاص، در مواردى که پیوند عاطفى طرفین ضعیفتر باشد ـ مثل عروس و مادرشوهر ـ شدت ناسازگارىها بیشتر است.
کاهش پیامدهای منفی خانواده هسته ای
با این همه، مىتوان پیشبینى کرد که در درازمدت، شاهد کاهش تدریجى این گونه دشوارىها باشیم؛ زیرا با توجه به آن که زوجهاى جوان امروز، اغلب با اندیشهها و هنجارهایى جامعهپذیر مىشوند که بر احترام به شخصیت و آزادى عمل فرد تأکید دارند، به احتمال زیاد، این افراد در سنین سالمندى آمادگى آن را دارند که با فرزندانشان به شیوههاى مسالمتآمیز و غیرمستبدّانه رفتار کنند. شایان ذکر است که افول الگوى خانواده گسترده در ایران، نباید با سست شدن روابط خویشاوندى آن گونه که در جوامع غربى مىبینیم، یکسان انگاشته شود.
تأکید اسلام بر ارزشهایى مانند «صله ارحام» موجب استحکام نسبى پیوندهاى خویشاوندى گردیده است و گردهمایىهاى خویشاوندان در مناسبتهاى گوناگون شادى و سرور، همچون اعیاد مذهبى و ملّى، موالید معصومان(علیهم السلام)، جشنهاى تولّد، ازدواج، بازگشت از سفرهاى زیارتى و در سالهاى اخیر، جشن تکلیف دختران و همچنین در مناسبتهاى سوگوارى مانند ایّام شهادت معصومان(علیهم السلام) و مراسم تشییع، تدفین و ترحیم اموات، جایگاه روابط خویشاوندى در ایران را تا حدى مشخص مىنماید.
همچنین در زمانى که افراد به کمکهاى مالى یا غیرمالى نیازمند مىشوند، پیش از هر کس، به سوى خویشاوندان خود رو مىآورند و احتمال این که خویشاوندان به فرد نیازمند کمک کنند، بیش از سایرین است.
پدرسالارى
جامعهشناسان و مردمشناسان، الگوى غالب در روابط خانوادگى را الگوى پدرسالارى دانستهاند. مهمترین شاخصهایى که براى این الگو ذکر مىشوند عبارتند از: ریاست پدر بر خانواده، پدر نَسَبى (انتقال نسب از طریق پدر)، پدر مکانى (رفتن زن پس از ازدواج به خانه شوهر) و پدر نامى (انتقال نام خانوادگى از پدر به فرزندان).
در برابر این الگو، الگوى «مادرسالارى» قرار دارد که با شاخصهاى ریاست مادر، مادر نَسبى، مادر مکانى و مادر نامى تعریف مىشود. در فرهنگ معاصر غرب نیز الگوى «برابرىطلب یا دموکراتیک» ترویج و تشویق مىگردد که بر حسب آن، زن و شوهر از حق مساوى و قدرت تصمیمگیرى برابر در امور خانوادگى برخوردارند. روشن است که تعریفهاى یاد شده، از ویژگى نوع ایدهآل برخوردارند و از نظر عینى، نمىتوان مرز قاطع و تعیینکنندهاى بین این الگوها مشخص کرد.
در ایران و دیگر کشورهاى اسلامى، همانند سایر ملتهاى جهان، الگوى پدرسالارى سابقهاى دیرینه دارد و برخى آموزههاى اسلامى مانند قوّامیت مردان بر زنان و تفکیک نقشهاى اقتصادى زن و مرد، که در قرآن کریم بر آن تأکید شده، در تحکیم این الگو نقش مؤثرى داشتهاند.
اسلام و برابرى جنسى
گفتنى است تمایز نقشهاى جنسیتى در دیدگاه اسلام، بر خلاف بسیارى از فرهنگهاى گذشته و حال، عارى از ارزشگذارى متفاوت براى نقشهاى گوناگون است و از نظر ارزشى، مىتوان دیدگاهى را به اسلام اسناد داد که بر برابرى جنسى تأکید مىورزد.
فقهاى شیعه عموما بر این مطلب تأکید دارند که وجوب شرعى اطاعت زن از شوهر، به دو مسئله «تمکین جنسى» و «عدم خروج زن از منزل به غیر اذن شوهر» اختصاص دارد و در خارج از این محدوده، توصیه به اطاعت از شوهر، جنبه اخلاقى داشته و آزادى و اختیار زن از نظر فقهى کاملاً پذیرفته شده است.
به هر تقدیر، قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، طبق ماده ۱۱۰۵ به پى روى از شرع اسلام، ریاست خانواده را از خصایص شوهر دانسته؛ همچنان که طبق ماده ۱۱۰۶ نفقه زن را در عقد دایم بر عهده شوهر قرار داده است.
تحولات در الگوى خانواده
با این همه، بروز تحوّلاتى در الگوى خانواده پدرمحور در دهههاى اخیر در ایران، قابل انکار نیست و رواج نومکانى (سکونت زن و شوهر پس از ازدواج در خانهاى جدا از خانه بستگان شوهر و خانه بستگان زن) و همچنین کاهش وابستگى اقتصادى زنان به شوهران در نتیجه افزایش میزان اشتغال زنان از شاخصهاى این سیر تحوّلى است.
آنچه در این بحث توجه ویژهاى مىطلبد، تبیین این تحوّلات است. در اینجا، این پرسش مطرح مىشود که آیا حرکت تدریجى در جهت به رسمیت شناختن جایگاه زنان در خانواده و افزایش برابرى زن و شوهر را باید در تقابل با آموزههاى دینى ارزیابى کرد یا مىتوان تحلیل دیگرى در این مورد ارائه داد؟
در پاسخ، لازم است بین گرایش اکثریت پایبند به موازین مذهبى و اقلّیت غیرپایبند به دین تمایز قایل شویم. در مورد گروه اخیر، ادعاى تقابل هنجارها و معیارهاى رفتارى با آموزههاى دینى کاملاً موجّه و پذیرفتنى است، اما نسبت به اکثریت آحاد جامعه، نه تنها تقابلى به چشم نمىخورد، بلکه مىتوان بسترسازى مناسب براى وقوع این تحوّلات را در خود آموزههاى مذهبى شیعه به روشنى ملاحظه کرد.
دو نکته مهم
در این خصوص، یادآورى دو نکته حایز اهمیت است:
نکته نخست آن که فقهاى شیعه عموما بر این مطلب تأکید دارند که وجوب شرعى اطاعت زن از شوهر، به دو مسئله «تمکین جنسى» و «عدم خروج زن از منزل به غیر اذن شوهر» اختصاص دارد و در خارج از این محدوده، توصیه به اطاعت از شوهر جنبه اخلاقى داشته و آزادى و اختیار زن از نظر فقهى کاملاً پذیرفته شده است.
این پشتوانه نظرى باعث مىشود زنان مسلمان تحصیل، اشتغال، مشارکت اجتماعى و مانند این امور را همچون حقوق مسلّم خود در نظر بگیرند و با جدیّت در این راهها قدم بگذارند. واضح است که این امر نیز به نوبه خود، در ارتقاى جایگاه زنان در درون خانواده به دلیل افزایش استقلال اقتصادى آنان تأثیر مىگذارد.
دومین نکته به مسئله شروط ضمن عقد مربوط مىشود. به تصریح فقهاى شیعه، زن مىتواند در ضمن عقد نکاح یا هر عقد لازم دیگرى، شروطى تعیین کند و شوهر را به پذیرش آنها ملزم گرداند. عدهاى از فقها حتى این اختیار را براى زن قایل شدهاند که وکالت در طلاق را در ضمن عقد نکاح شرط کند.
بر حسب همین مسئله، امروزه در قبالههاى رسمى ازدواج، شروط متعددى درج کردهاند که بسیارى از اختیارات گذشته را از شوهر سلب مىکنند و این امر نیز مىتواند از شاخصهاى کم رنگ شدن نمودهاى پدرسالارى در خانوادههاى ایرانى به شمار آید.
منبع: فصلنامه شیعه شناسی؛ شماره۱۱