- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
نیازی نیست که بر اهمیت نهاد خانواده تاکید کنیم. این نهاد اجتماعی، طی تاریخ در همه زمانها و مکانها وجود داشته است. حتی در حالحاضر با این که در برخی نقاط دنیا، صحبتهایی در مورد نابودیاش به میان میآید همچنان حضور کاملا پررنگی دارد با وجود این، انتظارات از ازدواج و خانواده بهخصوص در مقایسه با خانوادههای سنتی گذشته، تغییر کرده است…
خانواده، مهمترین گروهی است که رشد روانشناختی، تعاملات هیجانی و اعتمادبهنفس هر فرد در آن شکل میگیرد. برای بسیاری از ما، خانواده جایی است که نیرومندترین عشقها و نفرتها را در آن تجربه میکنیم، از عمیقترین رضایتها لذت میبریم و از دردناکترین دلشکستگیها رنج میکشیم. برای آن که خانواده بتواند سالم و طبیعی باقی بماند و کارکرد خود را حفظ کند نیاز دارد ویژگیهای ۱۰گانه زیر را داشته باشد:
۱) اعضا بهطور متقابل از هم محافظت و حمایت میکنند و نسبت به هم تعهد دارند.
از مهمترین کارکردهای خانواده، این است که افراد یکدیگر را مورد حمایت قرار میدهند. یک عضو خانواده سالم میتواند حس کند در صورت رخداد هر گونه استرس و فشار روانی افراد خانواده او را حمایت میکنند و به او کمک خواهند کرد. به نظر میرسد خانوادههایی که در آنها به دنبال هر اختلاف بین اعضای خانواده این حمایت و محافظت از بین میرود، نمیتوانند این نیاز اعضا را که همان نیاز به پشتوانه احساسی و عاطفی است، تامین کنند.
۲) در حالی که به استقلال و تفاوتهای فردی احترام میگذارند رفاه و امکان تکامل اعضا را از کوچک تا بزرگ تامین میکنند.
گاهی والدین بر این باورند که به ازای امکانات و رفاهی که در اختیار فرزندان خود قرار میدهند فرزندان نیز باید در همه زمینهها تابع کامل والدین باشند و هیچ اختیار و استقلالی برای آنها در نظر گرفته نمیشود. در خانوادههایی که نیاز استقلال افراد تامین نمیشود فرزندانی وابسته و با اعتماد به نفس ضعیف تربیت میشوند که در ادامه نمیتوانند زندگی مستقلی داشته باشند و با مشکلات جدی روبرو خواهند بود. مهم آن است که حدی از اختیارات افراد با توجه به سن و مسوولیتپذیریشان وجود داشته باشد.
۳) روابط زن و شوهر با احترام و حمایت دوطرفه همراه است و هریک از آنها سهم برابری از قدرت و مسوولیت دارد.
شاید بهترین کلمهای که این مفهوم را توضیح میدهد خود کلمه «همسر» باشد. در خانواده سالم هر یک از همسران سهم برابری از قدرت (هر چند در زمینههای متفاوت) دارند و از سوی دیگر به ازای قدرتی که دارند دارای مسوولیت هستند.
۴) والدین برای پرورش، محافظت و اجتماعیشدن بچهها و مراقبت از دیگر اعضای آسیبپذیر خانواده، اقتدار و رهبری موثری دارند.
در بسیاری موارد دیدهایم که والدین به بهانههایی مانند اینکه «با فرزند خود رفیق هستیم» قدرت لازم را برای تربیت و محافظت از دست میدهند و وظایف خود را به عنوان رهبران خانواده از یاد میبرند. این سوءتفاهم وجود دارد که والدین نباید قوانین خاصی را در خانه وضع کنند زیرا در آن صورت به عنوان والدینی «زورگو» شناخته میشوند. در حالیکه وضع قوانین و داشتن اقتدار لازم برای اجرای آنها لازمه خانواده سالم است.
در خانهای که قانون و اقتدار لازم وجود ندارد، فرزندان نمیتوانند به منبع اقتدار تکیه کنند و در نتیجه هیچگاه احساس امنیت کافی که از ملزومات اصلی رشد فرزندان است نخواهند داشت. نتیجه اجتماعی چنین روش فرزندپروری، افرادی خواهد بود که در جامعه نیز قانون را رعایت نمیکنند.
۵) الگوهای روابط بین فردی از ثبات، شفافیت و نیز پیشبینیپذیری برخوردار است.
بسیار مهم است که روابط اعضای خانواده از ثبات و امکان پیشبینیپذیری برخوردار باشد. حتما با مواردی که در آن چنین نیازی نادیده گرفته میشود مواجه شدهاید. پدری که خسته است بهخاطر بیحوصلگی به رفتارهای صحیح فرزند خود با عدم توجه و حتی پرخاشگری واکنش نشان میدهد. در حالی که در روز دیگری که به اصطلاح «سرحال» است حتی رفتارهای اشتباه فرزندش را نادیده میگیرد و هیچ واکنشی در قبال آنها ندارد.
در چنین شرایطی فرزند نمیتواند رفتار پدر را در برابر رفتارهای خود پیشبینی کند و در نهایت جوی از عدم آرامش بر روابط بین فردی حاکم میشود.
۶) خانواده سالم به میزانی انعطافپذیری دارد که میتواند پاسخگوی نیاز به تغییر باشد، بهطور موثری از عهده مشکلها و استرسها برآید و دشواریهایی را که حین عبور از مراحل مختلف چرخه زندگی پدید میآید، مدیریت کند.
در مراحل متفاوت، نیازهای خانواده تغییر پیدا میکند. برای مثال در مرحلهای فرزندان به تدریج زندگی مستقلی پیدا میکنند، ازدواج میکنند و از خانواده جدا میشوند. دوباره زن و شوهر وقت بیشتری با یکدیگر خواهند داشت. در حالیکه شاید برای سالها به علت وجود فرزندان چنین فرصتی را نداشتهاند.
بدیهی است در چنین شرایطی، نیازهای خانواده تغییر میکند و خانواده دیگر نمیتواند همان روشهایی را بهکار ببرد که در چند سال گذشته انجام میداده است. خانواده سالم این انعطافپذیری را دارد که در هر مرحله خاص با توجه به نیازهای همان مرحله روشهای خود را تغییر دهد.
۷) ارتباطات بین افراد خانواده، بسته نیست و با قوانین و توقعات روشن و تعاملات لذتبخش همراه است. این ارتباطات دارای حدی از ابراز احساسات و پاسخدهی همدلانه هستند.
بسیار مهم است که خانواده بتواند بستری فراهم کند که در آن اعضای خانواده با احساس امنیت، بتوانند احساسات خود را بروز دهند. از مهمترین عواملی که این امکان را فراهم میکند پاسخهای همدلانهای است که دیگر اعضای خانواده به احساسات فرد میدهند. این موضوع که افراد به صحبتهای یکدیگر گوش میدهند، قضاوت نمیکنند، سرزنش نمیکنند و به دنبال یافتن مقصر نیستند در ایجاد جو همدلی و در نتیجه وجود تعاملات لذتبخش نقش بسزایی دارد. در خانواده سالم، در مقایسه با جامعه، تحمل بیشتری برای ابراز احساسات افراد وجود دارد.
۸) حل مساله و فرآیند رفع تعارضها به نحو موثری صورت میگیرد.
فرآیند حل مساله بهخصوص در مواردی که خانواده با مشکلی مواجه شده بسیار حیاتی است. خانواده سالم دارای سازوکارهایی است که به کمک آنها میتواند تعارض بین اعضا، حتی تعارضاتی جدی و در ظاهر حلنشدنی را رفع کند. در حالی که در خانوادههایی که چنین امکانی وجود ندارد حتی مشکلاتی ساده و به ظاهر بیاهمیت ممکن است تبدیل به گرههایی بازنشدنی شود و فشارهای روانی بسیار جدی بر اعضای خانواده وارد میکند.
۹) بین همسران، یک سیستم مشترک فکری آنها را قادر میسازد اعتماد متقابل پیدا کنند، مشکلات را مدیریت و با نسل قبل و بعد ارتباط برقرار کنند، ارزشهای اخلاقی را محترم بدانند و به جامعه خود اهمیت دهند.
سیستم فکری نسبتا مشترک بین همسران، به ایجاد خانوادهای سالم کمک شایانی میکند. خانواده، حاصل یک قرارداد اجتماعی (یعنی ازدواج) است. ماهیت اجتماعی (و نه انفرادی) این قرارداد منجر میشود که خانوادههای هر یک از همسران نقش مهمی در حفظ و ادامه چنین قراردادی داشته باشند. به همین دلیل، داشتن ارتباطی موثر با خانواده همسر، بهخصوص در جوامعی که سنت، نقش پررنگتری دارد کمک زیادی به سلامت خانواده میکند.
این برداشت که «من میخواهم با او ازدواج کنم و با پدر و مادرش که کاری ندارم!» باوری ناکارآمد است که میتواند آرامش و حیات خانواده را با خطرات جدی مواجه کند.
۱۰) خانواده سالم، منابع مالی برای ایجاد امنیت اقتصادی پایه دارد و از خویشاوندان، شبکه دوستان، جامعه و سیستمهای بزرگتر اجتماعی حمایت روانی- اجتماعی دریافت میکند.
خانواده برای آنکه بتواند کارکرد خود را حفظ کند باید منابع مهمی در زمینههای متفاوت داشته باشد. منابع مالی کافی برای حس امنیت اقتصادی در اختیار دارد. منابع حمایتی لازم را از شبکه دوستان و دیگر واحدهای اجتماعی دریافت میکند. در واقع شبکه ارتباطی گسترده خانواده با جامعه به حفظ تعادل و عملکردهای آن کمک شایانی میکند.
در مجموع خانوادهای را میتوان کارآمد و موفق دانست که ویژگیهای فوق را هر چه بیشتر داشته باشد.
دکتر نوید هنربخش؛ روانپزشک، عضو کمیته رواندرمانی انجمن روانپزشکی
منبع: آفتاب