- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
بنابراین مسئله تجددگرایی و تاثیر آن بر سطوح سرمایه فرهنگی و اجتماعی خانواده ایرانی ناشی از یک رابطه تعاملی دیالکتیکی است که در این ارتباط بعضا انسانها یا مختارند و یا تا حدی متاثر از شرایط جامعه میشوند و نه جبر بلکه تاثیرپذیر از شرایط حاکم بر جوامع و به گفته دکتر تنهایی: «انسان اگرچه در ضروریات زمان و مکان و تنگنای تاریخی درگیر و محصور در شرایط اجتماعی طبقاتی فرهنگی و… است، اما شرطی شرایط نسبت بین رابطهی انسان و جامعه رابطهی دوسویه و دو جانبه است. هم تاثیر میگیرد و هم تاثیر میگذارد اما تعیین نمیشود.
لذا به اعتقاد من، جریان سنت و مدرنیته، سنت و نوگرایی و یا سنت و تجددگرایی هم در یک رابطه تعاملی دیالکتیکی بسر میبرند و شکل میگیرند و تغییر به وجود میآورند و در این راستا، اینگلهارت میگوید:
«فرآیند مدرنیته و تجدد گرایی، جهان سنتی را که در آن زندگی معنایی روشن دارد متلاشی میکند. پیوندهای جمعی و مشترک گرم و شخصی جایشان را به روابط غیر شخصی و رقابتی در جامعهای میدهند که مبتنی بر توفیق شخصی است.
همان طوری که وبر میگوید، مشخصه انتقال از جامعه پیش صنعتی به جامعه صنعتی عقلانی شدن فراگیر تمام حوزههای جامعه است که تغییر از «ارزشهای سنتی و عموما مذهبی» به سمت ارزشهای عقلانی را در زندگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به دنبال خواهد داشت(همان: ۵) مولفههای کلیدی نوسازی و تجددگرایی از دیدگاه وبر عبارت بودند از غیر دینی شدن دنیوی شدن و دیوان سالاری.
در حقیقت آنچه که برآیند و حاصل مطالعات در این زمینه «تاثیر پیامدهای مدرنیته غرب بر سایر جوامع بشری میباشد»: نشانگر این قضیه است که گذر از جامعه ماقبل صنعتی به صنعتی، منجر به تغییرات اساسی در تجارت روزمره خانوادگی و جهانبینی انسانها میشود.
و به عبارتی به گفته اینگلهارت: «بنمایه نوسازی و تجددگرایی که بیشتر فرهنگی میباشد، گذار از اقتدار سنتی و عموما مذهبی به سمت اقتدار عقلانی – قانونی بود- همراه با این تغییر اعتبار و کارکردهای اقتصادی اجتماعی نهادهای اصلی سنتی و خانواده و ضرورت و اهمیت نقش خانواده نسبت به روزگاران گذشته کمتر شده است.
اسناد و نقل گفتههای صاحب نظران در بالا گواهی بر این مسئله است که اساس جریان شدن و تحول در هر جامعهای که وارد شود تکانههایی را به وجود میآورد مباحث نظری فوق گواه این استنتاج میباشد که این تحول دگرگونی و تغییر در همه نهادهای اجتماعی جوامع بشری به وقوع پیوسته است مدرنیتهای که در غرب به وقوع پیوست برآیند ۲۰۰ سال تغییر و چالش و… در غرب بوده و اکنون به دلیل جهانی شدن از طریق رسانهها و ابزارها و عواملی توانسته است جدایی زمان و مکان را از بین برده و به هر جامعهای و هر ساختاری و هر خلوت انسانی دست یازد و بیتردید تغییراتی را با خود به بار آورد.
تغییراتی که در اکثر مواقع کارکرد سیستم را دچار تغییر، تضعیف فرسایش میکند در مقاله فوق، هدف این است که مسئله بودن تجددگرایی در جامعه ما مشخص گردد و حیاتیتر از آن تاثیرش بر نهاد خانواده که به گفته دکتر پیران: نهاد ساخت انسانها در جوامع بشری میباشد.
بیشتر تشریح گردد، تاثیری که توانسته است سرمایههای موجود در خانواده را هم تحت الشعاع خود قرار دهد، سرمایههایی مانند سرمایه فیزیکی، فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی و در بسیاری از موارد تاثیر تخریب بوده است و لاغیر.
در این میان و به دلیل اهمیت سرمایه اجتماعی که ناشی از «آشنایی و زاده کنش و واکنشها انسانها در خانواده میباشد و همچنین از آن جا که کنش و واکنشهای افراد در درون قالبهای جمعی رخ میدهد که اجتماعاً بنا شدهاند مواردی چون خانواده، گروه، سازمان، نهاد و در کلیترین شکل آن ساختار اجتماعی چنین قالبهایی نیز حاوی سرمایه اجتماعی میگردند.
از سوی دیگر روابط با کنشهای متقابل اجتماعی تنها در قالب روابط دو انسان با هم که سادهترین نوع کنش و واکنش است خلاصه نمیشود و در آن محدوده باقی نمیماند و در چشم به هم زدنی تکثیر میشود و مجموعهای در هم تنیده و متکثر از کنش و واکنشها یا روابط متقابل اجتماعی را پدید میآورد، از این روی پای شبکه اجتماعی، حمایت اجتماعی، مشارکت، اعتماد، روابط همسایگی، شیوه نگریستن به ارزشها و هنجارها، اطلاعات و ارتباطات و ارتباطات خانوادگی و تعاملات که قالبهای اندازه گیری سرمایه اجتماعی در نهاد خانواده میباشند به میان میآید.
در هر صورت، تندباد پیامد مدرنیته غربی در جامعه ما پیش بردن کنش پیوسته انسانها و در حقیقت بردن خودانسانی به سوی جدلی میان ماندگی و پارهگی است که در حقیقت «خود اجتماعی یا به زبان – فرم، منش ملی – هر ملتی میتواند مکانیزم و سازواره توسعه اجتماعی را بازشناسی کرده و بنا به موقعی ویژه تاریخی و اهداف فرهنگی شخصیت و سوگیری کنش اجتماعی را جهت بخشی کند(تنهایی، برگرفته از مقاله رهیافت توسعه اجتماعی)
همین فرآیند هم میتواند در نهاد اجتماعی و ساختار اجتماعی خانواده اتفاق بیفتد و در حقیقت خود اجتماعی خانوادهها میتواند با شناسایی موقعیت تاریخی خانواده و شناخت شرایط جدید کنش در هم تنید، اعضای خانواده را به سوی تازهگی یا ماندگی هدایت نماید و بالطبع هر جریانی که در نهاد و ساختار خانواده پیش آید سرمایه اجتماعی خانواده را هم متاثر از خود مینماید.
با بررسی محتوایی فوق در جهت مسئله و مشکل بودن اثرات تجددگرایی در خانواده ایرانی و همچنین تاثیرات این تجددگرایی بر سطوح سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی، حال تلاش بر این است که به لحاظ اسناد و مدارک پژوهشی اشاراتی چند به نتایج پژوهشی و مستندی که در این حوضه صورت گرفته است بکنیم.
از جمله مسائلی که به یک بحران در نهاد خانواده ایرانی تبدیل شده است، پدیده طلاق میباشد و طلاق پدیدهای است که در طول سده اخیر در جهان نرخ رو به رشد داشته است. یکی از نشانههای تغییر در خانواده ایرانی، روند افزایش در نرخ طلاق در شهر و روستاست.
به آماری در این زمینه توجه میکنیم. «در سال ۱۳۷۵ میزان طلاق ۶ در ۱۰ هزار نفر بوده است. در همین سال در هر ۱۰۰ ازدواج حدود ۸ ازدواج به طلاق منجر میشود. این نسبت در سال ۱۳۷۲ حدود ۶ درصد و در سال ۱۳۶۵ حدود ۱۰ درصد بوده است.»(آزاد ارمکی، ۱۳۸۶: ص ۱۳۲)
«طلاق در خانواده تهرانی در مقایسه با خانواده در دیگر شهرهای ایران در طول چند دهه اخیر روندی رو به افزایش داشته است»(همان منبع، ۱۳۲). «از طرف دیگر طلاق در طول سه نسل خانواده در تهران از الگوی واحدی تبعیت نمیکند. طلاق در نسل جدید به عنوان راه گذار از مشکلات درون خانواده خصوصا بین زن و مرد تلقی شده است در حالی که در نسل گذشته، خصوصا نسل اول، این رویکرد به طلاق وجود نداشته است.»(همان منبع ۱۳۳).
«یکی دیگر از شواهد عمده تغییر در خانواده افزایش درصد زنان سرپرست خانوار است. در سال ۱۳۷۵ حدود ۸ درصد از خانوادههای کشور دارای سرپرست زن بوده است. از بین این زنان حدود ۸/۱۵ درصد شاغل و ۲۰ درصد دارای درآمد بدون کار و ۵۸ درصد خانهدار بودهاند.(واحد آمار و انفورماتیک دفتر مشارکت زنان ریاست جمهوری، ۱۳۷۶: ص ۷).
در مورد نحوه انتخاب همسر «در دهه قبل از ۱۳۴۰ حدود ۵/۸۲ درصد خانوادهها و خویشاوندان در انتخاب همسر برای فرزندانشان مشارکت داشتهاند و فقط ۵/۱۷ درصد به واسطه خود خرد همسرگزینی شده است در حالی که در دهه ۱۳۷۰ حدود ۸/۳۱ درصد از طرف خانوادهها و خویشاوندان و ۲/۶۸ درصد با انتخاب شخصی است تغییر عمدهای در سطح شهر تهران به وجود آمده است.(آزاد ارمکی، ۱۳۸۶: ص ۱۲۷)
یکی دیگر از مشکلات خانواده ایرانی، بحث تمایز و تفاوت نسلها در علایق و انتظارات میباشد. «علایق و انتظارات افراد در گروه سنی جوان با گروههای سنی میان سال و پیر متفاوت است وخود این مسئله باعث بروز مشکلاتی در خانواده ایرانی گشته است. برای صحت این گفتار توجه میکنیم به نتایج تحقیقی که در سطح خانوادهها صورت گرفته است.
بروز مشکل در زندگی با والدین، تجلی صریح این مسئله است که تمایزپذیری نسلها شکل گرفته است و به گونهای سرمایه اجتماعی خانوادهها را تحتالشعاع خود قرار داده است. «برای فهم این مشکل در پاسخ به این پرسش «آیا زندگی کردن فرزندان متاهل با والدین ایجاد مشکل میکند؟ نتایج زیر بدست آمده است:
۲/۷۰ درصد پاسخگویان زندگی فرزندان متاهل با والدین را مشکل ساز میدانند که این نظر نشانهای از تفاوت بین نسلهاست، حدود ۲۷ درصد نسل جوان متاهل، زندگی، والدین(نسل میانی) را در زیر یک سقف بین از ازدواج بدون شکل میدانند. کسانی که زندگی با نسل گذشته را مشکل میدانند، به دلایلی چند اشاره کردهاند.
۷/۳۴ درصد از پاسخگویان مسئله اختلاف بین دو نسل و عدم تفاهم آنها را مطرح کردهاند و ۶/۳۲ درصد معتقدند که زندگی آنها با هم مشکلاتی ایجاد میکند، از جمله این که نسل جوان در زندگی خود استقلال میخواهد در حالی که والدین میخواهند که از آنها فرمانبرداری شود.)(آزاد ارمکی، ۱۳۸۶: ص ۱۴۶).
نحوه گذران اوقات فراغت نیز به نوعی فاصله بین نسلها و بروز به وجود آوردن مشکلاتی در خانواده را نشان میدهد. «طی سه نسل انجام فرایض دینی و مستحبات به عنوان نحوه گذران وقت فراغت کاهش یافته است.
در حالی که رفتن به سینما و تئاتر، پارک، مهمانی و مطالعه و تماشای تلویزیون در نسل جوان افزایش قابل توجهی نشان میدهد. در نسل جوان، رفتن به مسافرت به عنوان تفریح و گردش افزایش یافته و مسافرت زیارتی و دیدار اقوام کاهش سرمایه اجتماعی کاهش یافته است.
همچنین آنها از شیوههای وقت گذرانی و معاشرت با همسایه و اهل محل کمتر استفاده میکنند.(آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۷۹: ص ۱۰۸)
همچنین در بررسی بنیانهای سرمایه اجتماعی با تکیه بر اعتماد اجتماعی که توسط خانم مریم یارمحمد توسکی و با در نظر گرفتن دو بنیان هم یعنی خانواده و شبکههای ارتباطی صورت گرفته است، نتایج بدست آمده گواه آن است که: «میل به مشارکتهای مدنی در بین جوانان بسیار نازل است(۱۹%) و تمایل آنها به اجتماعات بسته از جمله خانواده در این تحقیق اثبات شده است.
در نتیجه کارکرد هر دو بنیان سرمایه اجتماعی در این تحقیق ضعیف ارزیابی میشود که با توجه به نقش کلیدی این نهادها به نظر میرسد چشم انداز عمل جمعی و مشارکتهای مدنی در ایران روشن نیست و جوامعی که با مشکلات عمل جمعی و بیاعتمادی مواجهند در راه تعادل اجتماعی را به زعم یافت سلسله مراتبی بینجامد.
در بررسی دیگری که تحت عنوان: تحلیل ارزشهای سنتی و مدرن در سطوح خرد و کلان توسط امیر ملکی(استادیار گروه علوم اجتماعی پیام نور) صورت گرفته نشانگر این مطلب است که است که در جریان فرآیند نوسازی و تجددگرایی ارزشهای سنتی خانواده کمرنگتر میشوند.
«میانگین مقیاس خانوادهگرایی در ایران(۴۴/۸) از میانگین هر دو گروه کشورهای با سطح توسعه یا بین(۸۹/۸) و متوسط(۶۵۲/۸) کمتر است. شاید دلیل این امر آهنگ بالای نوسازی در ایران باشد. ایران کمترین فاصله را با گروه کشورهای با سطح توسعه متوسط و بیشترین فاصله را با کشورهای توسعه یافته دارد.(تقی آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۸۶: ص ۱۱۲)
«در فرآیند چالش سنت و مدرنیته، در خصوص ارزشهای سنتی خانواده در مقایسه با اکثر قریب به اتفاق کشورهای مسلمان، نوگراتر بودهایم و کمترین مقدار خانوادهگرایی مربوط به کشورهای هلند، سوئد و فنلاند است که بیشترین فاصله فرهنگی را از این لحاظ با کشور ما دارند.
خانوادهگراترین کشورهای دنیا، جوامع اسلامی هستند که در این میان پاکستان، مصر و مراکش به ترتیب ۶۸/۹، ۶۳/۹، ۵/۹ بالاترین میانگین خانوادهگرایی را کسب کردهاند.(همان منبع: ص۱۱۳)
همچنین میزان استفاده از وسایل الکترونیکی مانند اینترنت هم نشانگر تجددگرایی و کاهش سرمایه اجتماعی در خانواده بودهاند، در این راسنا به نتایج تحقیقی که تحت عنوان بررسی تاثیر اینترنت بر ارزشهای خانواده در بین دانش اموزان و توسط علی محمد جوادی صورت گرفته است نگاهی میاندازیم به گفته آقای جوادی: «میزان پذیرش در اینترنت بر ارزشهای خانواده تاثیر منفی داشت و همچنین نتایج بیانگر این نکته است که هر چه اعضای خانواده وارد فضای صمیمیت در اینترنت شویم این فضای صمیمیت در اینترنت باعث خواهد شد ارزشهای خانواده کاهش یابد و در نتیجه هر چه میزان استفاده از وسایل الکترونیکی(تجددگرایی) در فضای خانواده بیشتر باشد فضای صمیمیت در خانواده کاهش مییابد.
یکی دیگر از متغیرهایی که در بررسی تحول و تجددگرایی خانوادهها مهم میباشد، متغیر اعتماد است که تا چه حد از میزان تجددگرایی در خانوادهها تاثیرپذیرفته؟ چرا که خود مقوله اعتماد به مثابه یک سرمایه فرهنگی و اجتماعی در بین روابط اعضای خانواده جریان دارد.
نتایج پژوهشی بیانگر تاثیر فرآیند مدرنیته بر فرسایش سرمایه اجتماعی اعتماد در میان خانوادههای ایرانی میباشد. «پایین بودن سطح اعتماد متقابل در سطح کشور(۲۷/۵ در مقیاس ۰ تا ۱۰) و خصوصا سطح پایینتر اعتماد متقابل در میان زنان نسبت به مردان(به ترتیب ۲۳/۵ و ۳۲/۵) به خودی خود میتواند نشانههای آسیب شناختی روابط اجتماعی خانوادهها تلقی شود.
خصوصا که این سطح پائین عمدتا ناشی از پایین بودن سطح اعتماد به دیگران دور(۹۵/۴) است که جزء اصلی و لازمه تعاملات اجتماعی در دنیای مدرن است و وجه اصلی اعتماد در آن دیگر «رودرورییهای چهرهدار» نیست البته جهت اصلی تفاوت معنادار اعتماد متقابل در میان زنان و مردان نیز تمایز آشکار در اعتماد به دیگران دور است(به ترتیب ۷۹/۴ و ۱۳/۵) و این خود به منزله سدی دیگر برای ایمنی ورود زنان به اجتماع محسوب میشود.(ازاد ارمکی و همکاران، ۱۳۸۳: ص ۱۲۹).
و سخن پایان
آنچه که از مباحث فوق استنباط میشود، پذیرش این واقعیت است که خانواده ایرانی در حال گذار است و نه زوال، در حقیقت خانواده ایرانی دچار خستگی مفرطی شده است که کارشناسان و صاحبنظران در این مورد باید به بررسی بیشتر بپردازند و کمک کنند که چگونه این بار سنگین را از دوش خانواده برداشت و چه راهحلهایی برای کاهش میزان طلاق، خشنونت خانو ادگی علیه کودکان، زنان و…، باید داد، همچنین نهادهای دین و دولت و خانواده بنا بر مطالعات تاریخی، همواره منشاء تحولات تاریخی بودهاند، منتها در هر زمانی یکی در راس قرار گر فته است که این نکته مهم در بررسی مسائل خانواده ایرانی قابل بررسی میباشد.
در هر صورت در هنگام مطالعه پیرامون تجددگرایی و نوگرایی و مدرنیته و پیامدهای آن بر دیگر جوامع پژوهشهای انگشت شماری را مشاهده کردم که پیرامون این موضوع به تحقیق پرداخته بودند و همین طور پیرامون چیست و چگونگی سرمایه اجتماعی و تاثیر آن در موضوعاتی مانند اعتماد، مشارکت، واحدهای تولیدی، انسجام وحدت بین هزینه مصرفی سرمایه اقتصادی استانی، و….،
اما آنچه که برآیند مطالعات نظری و پژوهشی میباشد تغییر و تحول و بحران در خانوادههای ایرانی میباشد حال این تغییر از نوگرایی است پا از پیامدهای مدرنیته غرب و جهانی شدن و یا از بستر تحریف اجتماعی جامعه ما به هرحال کارکرد خانواده در ایران تضعیف شده است به طوری که کارشناسان را به تحقیق پیرامون این موضوع وادار نموده است که آیا خانواده ایرانی دچار زوال شده است یا نه؟
تاثیرات گذار است که چنین تکانههایی را بر ساختار اجتماعی خانواده در ایران به وجود آورده است یا تزاحم نهادهای خانواده، دین و دولت؟ برای حفظ و حمایت خانواده چه باید کرد؟ زیرا در شرایط کنونی کمتر کسی است که باور به تغییر خانواده نداشته باشد. هم شواهد آماری وجود دارد و هم شواهد اجتماعی و فرهنگی.
مسائلی مانند افزایش طلاق، آزادی روابط دختر و پسر در قبل از ازدواج، کاهش فرزندآوری، تضعیف حیات عاطفی خانواده، تاخیر در ازدواج یا مضیقه در ازدواج، تغییر نگرشهای جنسیتی، افزایش خشونت در خانوادهها، کاهش اعتماد در بین اعضای خانواده، میزان افزایش استفاده از رسانههایی مانند تلویزیون، ماهواره، و اینترنت که به کاهش فضای صمیمت در خانواده انجامیده است و دهها مشکل و مسئله دیگر ضرورت انجام این تحقیق را به ما نمایان میسازد بالاخص سخن این میباشد که نوگرایی در رفتار و گفتار و اندیشه در خانوادههای ایرانی چه تاثیراتی را بر میزان مشارکت اعتماد اجتماعی خانواده، کانالهای ارتباطی خانواده، حمایتهای اجتماعی، افزایش سواد، دخالت دولت در وظایف خانواده، گسترش شهر نشینی، ایجاد عرصههای جدید اشتغال، فعالیت اجتماعی در روابط اقتصادی – اجتماعی و… در نتیجه جریان و پروسه تجددگرایی در خانوادههای ایرانی میباشد.
در حقیقت «خانواده، خود پدیدهای است که به بیان گورویچ هر لحظه در حال دگرگونی بوده و از فراگردهای» (prossces) «ساختهشدن» (structuralization)، «ازساختافتادن»(disstructuralization)، «بازساختیشدن”restructuralization)) برخوردار است. بنابراین هر گونه نگرشی به خانواده، بایستی نگرشی پویا و دیالکتیکی باشد.
منابع
-آزاد ارمکی، تقی، جامعهشناسی خانواده ایرانی، انتشارات سمت، چاپ اول، سال ۱۳۸۶.
-ریتزر، جر ج-نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه منوچهر ثلا ثی.
-تنهایی، ابوالحسن-درآمدی بر مکاتب جامعه شناسی، سال ۱۳۸۴.
آزاد ارمکی و همکار، تحلیل ارزشهای سنتی و مدرن در سطوح خرد و کلان، ، نامه علوم اجتماعی ایران بهار ۱۳۸۶، شماره پیاپی۳۰.
-اینگلهارت، رونالد(۱۳۷۳)تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، چاپ اول.تهران، انتشارات کویر.
-بشیریه، خسین(۱۳۷۳)یکسانسازی، یکتا انکاری، دیالکتیک تاریخی و مسائل توسعه سیاسی در ایران، تهران، فرهنگ توسعه، شماره ۱۷.
-رفیع پور، فرامرز(۱۳۷۶)توسعه و تضاد، تهر ان، مرکز جاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
منبع: انجمن جامعهشناسی ایران؛ نویسنده: عالیه شکر بیگی