- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
تأملی در مفهوم خاتمیت / مسأله خاتمیت و مفهوم «خاتم النبیین» / خاتمیت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در قرآن / خاتمیت پیامبر اسلام در روایات / مساله خاتمیت چگونه با سیر تکاملى انسان سازگار است؟ / پاسخ معظم له به شبهه تناقض خاتمیت با پویایی دین اسلام / پاسخ معظم له به شبهۀ خاتمیت و محرومیت فیض ارتباط با عالم غیب پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه و اله).
مسأله خاتمیت و اینکه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله آخرین پیامبر الهى است از مسائلى است که همه مسلمین از هر گروه و مذهبى به آن معتقدند و نه تنها دانشمندان؛ بلکه فرد فرد توده هاى مردم مسلمان نیز با آن آشنا هستند.[۱]لذا خاتمیت پیامبر از ضروریات اسلام است و همه مسلمانان به آن معتقدند، و این اعتقاد از آیات قرآن و روایات فراوان، سرچشمه گرفته است.[۲] چه این که هم قرآن مجید در سوره احزاب آیه ۴۰، و هم نهج البلاغه، و هم روایات و احادیث از طریق اهل سنت و شیعه بطور صراحت در این معنى وارد شده است[۳].
تأملی در مفهوم خاتمیت
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خداست و سلسله نبوت با او پایان مى پذیرد و این از «ضروریات آیین اسلام» است.[۴]
معنى «ضرورى» این است که هر کس وارد صفوف مسلمین شود، به زودى مى فهمد که همه مسلمانان به این مطلب عقیده دارند و از واضحات و مسلمات نزد آنان است؛ یعنى همان گونه که هر کس با مسلمانان سر و کار داشته باشد مىداند آنها از نظر مذهبى تأکید روى اصل «توحید» دارند، همچنین مىداند روى «خاتمیت پیامبر» نیز همگى توافق دارند، و هیچ گروهى از مسلمانان در انتظار آمدن پیامبر جدیدى نیستند.[۵]
در حقیقت قافله بشریت در مسیر تکاملى خود با بعثت پیامبران مراحل مختلف را یکى پس از دیگرى طى کرده است و به مرحله اى از رشد و تکامل رسیده که دیگر مى تواند روى پاى خود بایستد، یعنى با «استفاده از تعلیمات جامع اسلام مشکلات خود را حل کند».[۶]
مسأله خاتمیت و مفهوم «خاتم النبیین»[۷]
مفاد معناى «خاتم النبیین» این است که محمد صلى الله علیه و آله شخصیتى است که با او درهاى نبوت که از زمان حضرت آدم تا زمان وى به روى بشر باز بود، مهر و بسته شد و بار دیگر پیامبرى پس از وى نخواهد آمد و همانطور که با مهر، پایان یافتن محتویات نامه اعلام مى گردد و مى رساند که مقصود نویسنده از نامه به آخر رسیده است، همچنین با اعزام پیامبر اسلام، پایان یافتن این فیض و به آخر رسیدن و ختم جریان این موهبت الهى، اعلام گردید و غرض از اعزام رسل و پیامبران به آخر رسید، گویى که وجود او بسان مهر است که به باب نبوت خورده و این در را براى ابد به روى بشر بسته است.[۸]
خلیل ابن احمد که از قدیمى ترین مولّفان و محققان لغت عرب است و در قرن دوم هجرى در عصر ائمه معصومین علیهم السلام مى زیسته است؛ در معناى خاتم و خاتم مى گوید: «خاتم هر چیزى، پایان و آخر آن است؛ و خاتم به معناى مهرى است که بر گل مى زنند» ،[۹] لذا ارباب لغت خاتم را به معناى چیزى که سبب پایان است و یا مهرى که در پایان مى زنند تفسیر کرده اند.[۱۰]
در کتاب التحقیق بر مبنای منابع مهم لغت، می خوانیم: «این ماده ریشه واحدى دارد و آن در مقابل آغاز است؛ یعنى کامل شدن چیزى و به آخر و انتها رسیدن.»[۱۱]،[۱۲]
مفسران اسلام نیز از قدمای آنها تا مفسران معاصر، همه خاتم النبیین را آخرین پیامبران معنی کرده اند.[۱۳]
مفسر معروف محمد بن جریر طبرى، مرحوم شیخ طوسى، مفسر بزرگ طبرسى، ابوالفتوح رازى، همچنین مفسر معروف اهل سنت فخر رازى و بقیه مفسران نیز قرن به قرن همین معنا را دنبال کرده اند تا به مفسران معاصر رسیده است.[۱۴]
خاتمیت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در قرآن
بی تردید سرچشمه اعتقاد به خاتمیت، به قرآن مجید و روایات اسلامى باز مى گردد[۱۵]. عمده ترین آیه اى که به وضوح گواه بر این معنا است، آیه ۴۰ سوره احزاب است: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شىء علیما؛ محمد پدر هیچ یک از مردان شما نبوده است؛ ولى رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز دانا است».[۱۶]
خداوند در آغاز آیه نسبت پدر و فرزندى جسمانى و نسبى را به طور کامل نفى مى کند؛ ولى در جمله بعد ارتباط معنوى حاصل از مقام نبوت و خاتمیت را اثبات مى نماید، یعنى پیامبر(صلی الله علیه و آله) پدر جسمانى شما نیست، بلکه پدر روحانى و معنوی است آن هم پدرى براى شما و براى همه نسل هاى آینده تا پایان دنیا[۱۷].
سپس مى افزاید: ارتباط پیامبر صلی الله علیه و آله با شما تنها از ناحیه رسالت و خاتمیت مى باشد (و لکن رسول الله و خاتم النبیین).[۱۸]،[۱۹]
در حقیقت این آیه به این نکته اشاره دارد که علاقه پیامبر صلی الله علیه و آله فوق علاقه یک پدر به فرزند است، چرا که علاقه او علاقه رسول به امت مى باشد، آنهم رسولى که مى داند بعد از او پیامبر دیگرى نخواهد آمد، و باید آنچه مورد نیاز امت است تا دامنه قیامت براى آنها با دقت و با نهایت دلسوزى پیشبینى کند.[۲۰]
لذا این آیۀ شریفه دلالت بر خاتمیت شریعت اسلامى است، و قرآن، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را آخرین پیامبر خداوند معرفى مى کند.[۲۱] بنابراین پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله خاتم انبیاء و آخرین رسولان الهى است و شریعت او براى همه مردم دنیاست و تا پایان جهان باقى است، یعنى جامعیت معارف و احکام و تعلیمات اسلام چنان است که به تمام نیازمندى هاى انسان در جهات معنوى و مادى تا پایان جهان، پاسخ مثبت مى دهد، و هر کس ادعاى نبوت و رسالت تازه اى کند باطل و بىاساس است.[۲۲]
اگر چه دانشمندان آیات متعدد دیگرى[۲۳] نیز در این زمینه ذکر کرده اند که اگر دلالت قطعى آنها را قبول نکنیم حداقل اشاراتى در آنها وجود دارد[۲۴].
خاتمیت پیامبر اسلام در روایات
علاوه بر آیات قرآنى، روایات بى شمارى در اثبات خاتمیت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله، از آن حضرت و دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام رسیده است.[۲۵]
در حدیث مشهورى ازپیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم که مى فرماید: «مثلى و مثل الانبیاء … فاناموضع البنه جئت فختمت الانبیاء؛ مثل من در مقایسه با پیامبران پیشین همانند مردى است که خانه اى (بسیار زیبا و جالب) بسازد و مردم وارد بشوند و از زیبایى آن در شگفتى فرو روند و بگویند: (بنایى بهتر از این ندیده ایم) جز اینکه جاى یک خشت آن خالى است، سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «من جاى آن خشت خالى هستم، آمدم و سلسله پیامبران را پایان دادم».[۲۶]،[۲۷]همین حدیث به طرق متعدد دیگرى نقل شده است.[۲۸]
در نهج البلاغه نیز در خطبه هاى متعددى به مسئله خاتمیت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تصریح شده است، هم چون «امین وحیه و خاتم رسله[۲۹]؛ «محمد صلى الله علیه و آله امین وحى خدا و خاتم رسولان او بود»،و یا «ختم به الوحى[۳۰]؛خداوند وحى را به وسیله او پایان داد»، هم چنین فرازهایی دیگر[۳۱] از نهج البلاغه به این مسألۀ مهم اعتقادی اختصاص داده شده است.
بررسى های گسترده بر روی ۱۱۰ مجلد بحار الانوار نشان می دهد کلمه «خاتم النبیین» ، «خاتم الرسل» و «خاتم الانبیاء» در بیش از سیصد مورد نقل شده است. و این به خوبى مى رساند که تا چه اندازه ختم نبوت به وسیله پیامبر اسلام در میان مسلمین در هر عصر و زمانى از شهرت وسیعى برخوردار بوده است.[۳۲] اینگونه است که از تمام امامان و معصومین چهارده گانه علیهم السلام حدیث یا احادیثى درباره خاتمیت به ما رسیده است.[۳۳] در کتب اهل سنت نیز کراراً واژه خاتم النبیین و خاتم الانبیاء آمده است.[۳۴]
پاسخ معظم له به شبهۀ خاتمیت و محرومیت فیض ارتباط با عالم غیب پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه و اله)
خاتمیت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و اله دلیل روشنى براین است که بعد از آن حضرت، فرشته وحى هرگز نازل نخواهد شد و این موهبت عظیم که در سایه وجود پیغمبر صلى الله علیه و اله، نصیب جهانیان بود با رحلت او برداشته شد.[۳۵]
حال بعضى مى گویند نزول وحى و ارتباط با عالم غیب و ماوراى طبیعت علاوه بر اینکه موهبت و افتخارى است براى جهان بشریت، روزنه امیدى براى همه مؤمنان راستین محسوب مى شود. آیا قطع شدن این راه ارتباطى و بسته شدن این روزنه امید محرومیت بزرگى براى انسان هایى که بعد از رحلت پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله، زندگى مى کنند محسوب نخواهد شد؟[۳۶]
در پاسخ باید گفت؛ وحى و ارتباط با عالم غیب وسیله اى براى درک حقایق است، لذا هنگامى که گفتنى ها گفته شد و همه نیازمندى ها تا دامنه قیامت در اصول کلى و تعلیمات جامع پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله بیان گردید؛ قطع این راه ارتباطى دیگر مشکلى ایجاد نمى کند.[۳۷]
هم چنین بدیهی است آنچه بعد از ختم نبوت براى همیشه قطع مى شود مسأله وحى براى شریعت تازه و یا تکمیل شریعت سابق است نه هر گونه ارتباط با ماوراى جهان طبیعت؛[۳۸]زیرا هم امامان علیهم السلام با عالم غیب ارتباط دارند و هم مؤمنان راستینى که بر اثر تهذیب نفس، حجابها را از دل کنار زدهاند و به مقام کشف و شهود نائل گشته اند.[۳۹]
مساله خاتمیت چگونه با سیر تکاملى انسان سازگار است؟
سؤالى که در این بحث مطرح مى شود این است که مگر جامعه بشرى ممکن است متوقف شود؟ مگر سیر تکاملى انسان حد و مرزى دارد؟ با این حال چگونه ممکن است دفتر نبوت به کلى بسته شود و انسان در این سیر تکاملیش از رهبرى پیامبران تازهاى محروم گردد؟[۴۰]
در پاسخ باید گفت؛ گاه انسان به مرحله اى از بلوغ فکرى و فرهنگى مى رسد که مى تواند با استفاده مستمر از اصول و تعلیماتى که نبى خاتم بطور جامع در اختیار او گذارده راه را ادامه دهد، بى آن که احتیاج به شریعت تازه اى داشته باشد.[۴۱]
به تعبیر دیگر انبیاى پیشین براى اینکه انسان بتواند در این راه پر نشیب و فرازى که به سوى تکامل دارد پیش برود، هر کدام قسمتى از نقشه این مسیر را در اختیار او گذارده اند تا این شایستگى را پیدا کند که نقشه کلى و جامع تمام راه به وسیله آخرین پیامبر صلى الله علیه و آله از سوى خداوند بزرگ در اختیار او قرار گیرد.[۴۲]
بدیهى است با دریافت نقشه کلى و جامع نیازى به نقشه دیگر نخواهد بود؛ البته اینها همه در مورد عدم نیاز به دین و آیین جدید است، اما امامت مسأله دیگرى است که انسان هیچ وقت از آن بى نیاز نخواهد بود، به همین دلیل پایان یافتن سلسله نبوت هرگز به معناى پایان یافتن سلسله امامت نیست، چرا که تبیین و توضیح این اصول و عینیت بخشیدن و تحقق خارجى آنها بدون استفاده از وجود یک رهبر معصوم الهى ممکن نیست.[۴۳]
پاسخ معظم له به شبهه تناقض خاتمیت با پویایی دین اسلام
برخی این سوال را مطرح می کنند که مقتضیات زمان ها و مکان ها متفاوتند و به تعبیر دیگر نیازهاى انسان دائما در تغییر است، در حالى که شریعت خاتم قوانین ثابتى دارد، آیا این قوانین ثابت مى تواند پاسخگوى نیازهاى متغیر انسان در طول زمان بوده باشد؟[۴۴]
در پاسخ باید گفت خاتمیت دین اسلام اقتضا دارد که آیین و قوانین اسلامى به حد تمام و کمال رسیده باشد و در بستر زمان و طول دوران با همه فراز و نشیب ها و مقتضیات و مطالبات مختلفش قابل تطبیق و پیاده شدن باشد.[۴۵]
بی شک اگر تمام قوانین اسلام جنبه جزئى داشت، و براى هر موضوعى، حکمى کاملا مشخص و جزئى تعیین کرده بود جاى این سؤال بود اما با توجه به اینکه در دستورات اسلام یک سلسله اصول کلى و بسیار وسیع و گسترده وجود دارد که مى تواند بر نیازهاى متغیر منطبق شود و پاسخگوى آنها باشد دیگر جائى براى این ایراد نیست.[۴۶]
فى المثل، در عصر نزول قرآن چیزى به نام بیمه با شاخه هاى متعددش به هیچ وجه موجود نبود[۴۷] ولى با این حال یک اصل کلى در اسلام وجود داردکه در آغاز سوره مائده به عنوان لزوم وفاى به عهد و عقد آمده است: «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! به قراردهاى خود وفا کنید» که همه این قراردادها را مى تواند زیر پوشش خود قرار دهد.[۴۸]
البته قیود و شروطى نیز به صورت کلى براى این اصل کلى در اسلام آمده است که آنها را نیز باید در نظر گرفت. بنابراین قانون کلى در این زمینه ثابت است هر چند مصداق هاى آن در تغییرند و هر روز ممکن است مصداق جدیدى براى آن پیدا شود.[۴۹]
کوتاه سخن اینکه: با توجه به خاتمیت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ابدى بودن قرآن مجید، قوانینى که در قرآن آمده آنچنان دقیق طراحى شده که گذشت زمان و دگرگونى نیازهاى بشرى، گرد و غبار کهنگى بر آن نمى پاشد و در عین برطرف ساختن نیازهاى اساسى عصر پیامبر صلى الله علیه و آله که عصر نزول قرآن است، به اعصار و قرون بعد نیز ناظر است.[۵۰]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت اعتقاد به خاتمیت پیامبر صلى الله علیه و آله غیر قابل انکار است و آئین اسلام آخرین آئین الهى است و رسالت قرآن تا پایان جهان برقرار خواهد بود[۵۱]، از سوی دیگر باید دانست پیامبران رهبران امت ها هستند و مى دانیم تفرقه در مساله رهبرى موجب تضعیف هر امت و ملت است، مخصوصاً در آنجا که سخن از خاتمیت در میان است لذا باید رهبرى تا پایان جهان تداوم یابد که در این صورت اهمیت تمرکز و وحدت آشکارتر مى شود.[۵۲]
پی نوشت ها:
[۱] پیام قرآن ؛ ج۸ ؛ ص۴۳۳.
[۲] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نصج۲ ؛ ص۵۵۱.
[۳] همان؛ ص ۴۹۳.
[۴] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص۲۲۱.
[۵] همان.
[۶] همان؛ ص ۲۲۲.
[۷] «و لکن رسول الله و خاتم النبیین؛ ولى (او) رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است»؛(سورۀ احزاب؛آیۀ۴۰)؛( برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج۳ ؛ ص۶۱۷).
[۸] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص۱۱۰.
[۹] پیام قرآن، ج۸، ص: ۴۳۸.
[۱۰] همان.
[۱۱] التحقیق، ماده ختم.
[۱۲] پیام قرآن ؛ ج۸ ؛ ص۴۳۸.
[۱۳] همان.
[۱۴] همان؛ص۴۳۹.
[۱۵] همان ؛ ص۴۳۳.
[۱۶] همان ؛ ص۴۳۴.
[۱۷] همان؛ص۴۳۶.
[۱۸] سورۀ احزاب؛ آیۀ۴۰.
[۱۹] تفسیر نمونه ؛ ج۱۷ ؛ ص۳۳۷.
[۲۰] همان.
[۲۱] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج۱ ؛ ص۴۶۱.
[۲۲] اعتقاد ما ؛ ص۳۰.
[۲۳] «سوره فصلت؛ آیات ۴۱ و ۴۲»، «سوره فرقان؛ آیه ۱»، «سوره انعام؛ آیه ۱۹»، «سوره سبأ؛ آیه ۲۸»، «سوره اعراف؛ آیه ۱۵۸»، «سوره انعام؛ آیه ۹۰»، «سوره انبیاء؛ آیه ۱۰۷».
[۲۴] پیام قرآن، ج۸، ص ۴۳۴.
[۲۵] همان ؛ ص۴۴۶.
[۲۶] صحیح مسلم، ج ۴، صفحه ۱۷۹۱، احادیث ۲۰ تا ۲۳.
[۲۷] پیام قرآن، ج۸، ص: ۴۴۷.
[۲۸] صحیح مسلم، ج ۴، صفحه ۱۷۹۱، احادیث ۲۰ تا ۲۳.
[۲۹] نهج البلاغه؛خطبه ۱۷۳.
[۳۰] همان؛خطبه ۱۳۳.
[۳۱] همان؛خطبۀ ۱، خطبۀ۷۲، خطبۀ۷۸.
[۳۲] پیام قرآن ؛ ج۸ ؛ ص۴۴۹.
[۳۳] برای اطلاع بیشتر ر.ک؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل .
[۳۴] برای اطلاع بیشتر ر.ک؛ المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوى؛ ماده ختم .
[۳۵] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج۸ ؛ ص۵۵۱.
[۳۶] پیام قرآن ؛ ج۸ ؛ ص۴۵۷.
[۳۷] همان.
[۳۸] همان.
[۳۹] همان؛ ص۴۵۸.
[۴۰] تفسیر نمونه ؛ ج۱۷ ؛ ص۳۴۵.
[۴۱] پیام قرآن، ج۸، ص: ۴۵۴.
[۴۲] همان.
[۴۳] همان؛ص۴۵۵.
[۴۴] تفسیر نمونه ؛ ج۱۷ ؛ ص۳۴۶.
[۴۵] دائره المعارف فقه مقارن ؛ ج۱ ؛ ص۷۷.
[۴۶] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص۱۴۷.
[۴۷] البته در اسلام موضوعاتى شبیه به بیمه در محدوده خاصى وجود دارد مانند: مسأله ضمان جریره:( تعلق دیه خطاى محض به عاقله) ولى اینها فقط شباهتى به این مسأله دارند.
[۴۸] تفسیر نمونه ؛ ج۱۷ ؛ ص۳۴۷.
[۴۹] پیام قرآن ؛ ج۸ ؛ ص۴۵۶.
[۵۰] همان ؛ ص۳۰۱.
[۵۱] تفسیر نمونه ؛ ج۱۱ ؛ ص۲۶.
[۵۲] همان ؛ ج۱۵ ؛ ص۱۲۹.
[۵۳] شیوه همسرى در خانواده ؛ ص۷.
[۵۴] پیام قرآن ؛ ج۷ ؛ ص۳۵۷.