- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 35 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
حوزه علمیه نجف، مجموعۀ دستاندرکاران، مدارس دینی و مراجع مذهبی در شهر نجف که آموزش، تربیت و پرورش طلاب علوم دینی شیعه و برخی وظایف دینی دیگر را بر عهده دارند. بسیاری از فقیهان و عالمان بزرگ شیعه در این حوزه پرورش یافتهاند و بدین رو، حوزه نجف، در کنار حوزه علمیه قم، از اهمیت بالایی برخوردار است.
شیخ طوسی، علامه حلی، شیخ انصاری و در دوران معاصر، آیت الله خوئی و آیت الله سیستانی از پرورشیافتگان حوزه علمیه نجفاند. امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران، مدتی پس از تبعید از ایران به نجف رفت و در آنجا به تدریس پرداخت و مبارزه با حکومت شاه و برخی مباحث و آثار مهم خویش مانند حکومت اسلامی را در آنجا پی گرفت.
تاریخچه
درباره تأسیس حوزه علمیه نجف دو نظر اساسی وجود دارد. گروه نخست بر این باورند که پس از هجرت شیخ طوسی در ۴۴۸ق از بغداد به نجف، وی حوزه علمیه را بنا نهاد. شماری دیگر معتقدند پیش از آمدن شیخ، در نجف حلقههای بحث و درس در جوار مرقد امیرمؤمنان علیهالسلام برقرار و حوزه علمیه شکل گرفته بوده است.[۱] این عده شواهدی در اثبات مدعای خود ذکر میکنند؛ از جمله:
بنابه گزارش ابن طاووس،[۲] به هنگام دیدار عضدالدوله دیلمی از نجف در سال ۳۷۱ق، ۱۷۰۰ فقیه در این شهر بودهاند.
نجاشی[۳] به ملاقات خود با دانشمندان شیعه، از جمله محدّث بزرگ، هبه الله بن احمد کاتب، مشهور به ابن برنِیه، اشاره کرده است. وی[۴] همچنین اظهار کرده که در سال ۴۰۰ق در نجف از ابن خُمری کوفی اجازه روایت دریافت داشته است.
نجاشی[۵] در شرح حال ابوالحسین اسحاق بن حسن عقرائی تمار گفته که او را مجاور کوفه (یعنی نجف) دیده که کتاب کلینی را از خود وی روایت میکرده است.
حضور شخصیتهای دینی و علمی دیگر در نجف، همچون شیخ صدوق و شنیدن حدیث از محمد بن علی بن فضل دهقان[۶] و نیز اقامت برخی نقبای شیعیان همانند ابن سدره، و اسکان تعدادی از خاندانهای اهل علم، مثل آل طحّان، در نجف[۷] در زمره مستندات وجود حرکت علمی در نجف، پیش از شیخ الطائفه طوسی، ذکر شده است.[۸]
حوزه علمیه نجف پس از ورود شیخ طوسی تاریخ با فراز و نشیبی را سپری کرده است که مراحل آن عبارتاند از:
دوره تکوین و تثبیت
این دوره با حضور شیخ طوسی در نجف (۴۴۸ـ۴۶۰ق) مقارن است. وی که از شاگردانِ برجسته شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و سید مرتضی علم الهدی (متوفی ۴۳۶) بود، پس از وفات علم الهدی ریاست علمی شیعیان بغداد را برعهده گرفت. اندکی پس از ورود طغرل سلجوقی به بغداد، در ۴۴۹ خانه و کتابخانه او را در حالی که خود وی قبلا به نجف مهاجرت کرده بود آتش زدند. مدتی بعد، شیخ فعالیت علمی خود را در این شهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف با تلاشهای او پاگرفت. شیخ توانست اوضاع تحصیلی آشفته و نابسامان نجف را تحت نظم درآورد و حلقههای درسی را تشکل بخشد. عدهای اندک، از کسانی که همراه شیخ از بغداد به نجف رفته یا شهرتش را شنیده بودند، به او پیوستند و دیری نپایید که شهر نجف مرکزیت علمی و فکری تشیع را از آن خود کرد. کتاب امالی یا المجالس شیخ گواهِ انضباطی است که او در حوزه نو تأسیس نجف در انتقال علوم به شاگردانش برقرار کرده بود.[۹] کار سترگ دیگر شیخ، سوق دادن علما و شاگردان خود به فقه استدلالی و اجتهادی بود.
دوره تبعیت و رکود
این دوره طولانی با وفات شیخ طوسی آغاز شد و تا اوایل قرن دهم ادامه یافت. عوامل متعددی در ایجاد رکود پس از شیخ دخیل بودند.
نخست آنکه به رغم ابتکارات شگرف او در حوزه اصول، فقه و دفاعش از فقه تفریعی در حوزه شریعت و توفیقش در ترویج و تحکیم روشهای استدلال و استنباط[۱۰] آرا و نظریات وی تا مدتها به دلیل عظمت شخصیت او در مجامع علمی شیعه بدون معارض و نقدناپذیر رواج یافت و پیروانش بیش از یک قرن درصدد خردهگیری و نقد و بررسی نظریاتش برنیامدند. به تعبیر شهید ثانی[۱۱] و صاحب معالم، ابن شهید ثانی[۱۲] همه فقها تنها ناقل گفتههای او بودند.
عامل دیگر این ایستایی، جوانی حوزه نجف بود که نمیتوانست همپای مراکزی همچون حوزه علمیه بغداد، در برخورد با آرای گوناگون، پویایی داشته باشد، مخصوصاً آنکه هنگام مهاجرت شیخ از بغداد به نجف، تنها تعدادی کم شمار او را همراهی کرده بودند.[۱۳]
از میان رفتن قدرت آل بویه که پیوسته مراکز و شخصیتهای علمی شیعه را تحت حمایت خود داشتند، عامل اثرگذار دیگری بر رکود بود و مخصوصاً از همان آغاز تصرف عراق به دست سلجوقیان، شیعه تحت فشارهای روزافزون قرار گرفت.
ظهور محمدبن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸ق) در حلّه رونق حوزه علمیه این شهر را به همراه داشت ولی همین مسئله به رکود حوزه علمیه نجف شتاب بیشتری بخشید. وی توانست به روحیه پیروی بیچون و چرای مشایخ امامیه که در برابر آرا و فتاوای شیخ طوسی تسلیم و منقاد بودند، پایان دهد و با نقادی آرا و برخی روشهای شیخ، روح تحقیق و نقد و تجدیدنظر را به محافل علمی شیعه باز آوَرَد.
دانشمندان و آثار علمی آنها در این دوره
با همه این احوال، در این دوره نیز حوزه نجف از تکاپوی علمی دور نماند. از ابوعلی طوسی، فرزند شیخ طوسی، (متوفی ۵۱۵) اثری چون المرشد الی سبیل المتعبد و الامالی به جای مانده است. وی نزد علمای شیعه باعنوان مفید ثانی شهرت دارد.[۱۴] ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوعلی فضل بن حسن طبرِسی مؤلف مجمع البیان و ابوعبداللّه حسین بن احمدبن طحّال مقدادی تربیت یافتگان محضر اویند.[۱۵] همچنین شیخ ابوالوفاء عبدالجبار رازی، شیخ ابومحمدحسن بن بابویه قمی و شیخ ابوعبداللّه محمدبن هبهاللّه طرابلسی معاصران او و جملگی از شاگردان پدرش در حوزه علمیه نجف بودهاند.[۱۶] کتاب شرح کافیه ابن حاجب و شرح قصائد ابن ابی الحدید از نجم الائمه رضی الدین محمد استرآبادی (متوفی ۶۸۶)[۱۷] الایماقی فی شرح الایلاقی و شرح تعریب الزبده در طب از عبدالرحمان بن عتائقی از علمای حلّه و بعد نجف اشرف[۱۸] و التنقیح الرایع فی شرح مختصرالشرایع مقداد بن عبداللّه سیوری مشهور به فاضل مقداد (متوفی ۸۲۶)[۱۹] از جمله آثار دانشمندانِ این دوره حوزه نجف است.
دوره محقق اردبیلی
از نیمه دوم قرن دهم رونق علمی به حوزه نجف بازگشت. اقدامات اثرگذاری چون آسان ساختن دسترسی به آب آشامیدنی از طریق حفر رودها توسط شاهان صفوی و ساخت قلعههای استوار و تأمین امنیت جانی ساکنان، به عنوان عوامل شکوفایی مجدد حوزه نجف شمرده شده است؛[۲۰] ولی بعید است چنین طرحهایی به تنهایی شکوفایی علمی را باز آورده باشد، چه پیش از صفویان، برخی فرمانروایان و امیران ایلخانی و جلایری با رویکردی سیاسی به احیای نجف شیعی در برابر بغداد سنّی به اقدامات مشابهی دست زده، اما توفیق چندانی کسب نکرده بودند.[۲۱]
نقش مولی احمد بن اردبیلی (متوفی ۹۹۳ق) مشهور به مقدس/ محقق اردبیلی در بازیابی رونق حوزه علمیه نجف در این دوره بسیار برجسته بود. حضور محقق اردبیلی در حوزه نجف و مقبول افتادن مکتب فقهی او، یعنی تتبع همه جانبه در احادیث و توجه به احادیث صحیح السند ـ که چه بسا مورد بیاعتنایی یا اعراض فقهای سَلَف قرار گرفته بودـ در برابر قول به پذیرش فتوای مشهور، پژوهشگران و طلاب بسیاری را در حلقات درس او حاضر ساخت.[۲۲] کسانی چون شمس الدین محمد بن علی عاملی، نوه شهید ثانی، صاحب مدارک الاحکام (متوفی ۱۰۰۹) و حسن بن زین الدین، فرزند شهیدثانی معروف به صاحب معالم(متوفی ۱۰۱۱) از تربیت شدگان بزرگ مکتبِ فقهی و اصولی او هستند.[۲۳] مقدمه کتاب معالم الدین و ملاذالمجتهدینِ حسن بن زین الدین در اصول فقه است و متن آن به فقه اختصاص دارد که ناقص مانده است. این مقدمه از زمان تألیف تا به امروز محلّ توجه فقهای اصولی بوده و جایگزین کتابهای سه گانه تعلیمی اصول فقه در حوزههای امامیه ـ یعنی الشرح العمیدی علی تهذیب العلامه، شرح العلامه علی مختصر ابن الحاجب و شرح العضُدی علی مختصر ابن الحاجب ـ شده و تا سالیانی قبل متداولترین کتاب درسی مقدماتی اصول فقه در نظام تعلیمی شیعه به شمار میرفت.[۲۴]
دانشمندان و آثار علمی آنها در این دوره
این دوره کوتاه از تاریخ حوزه نجف از حیث تعداد دانشمندان و نویسندگان، کم اهمیت نیست:
محی الدین بن محمود نجفی (متوفی ۱۰۳۰) در شعر و ادب دستی داشت.[۲۵]
رکن الدین علی قُهپایی از شاگردان مکتب اردبیلی، در علم روایت و رجال متبحر بود و کتاب مجمع الرجال او از آثار دیگرش مشهورتر است.[۲۶]
ملا عبداللّه یزدی (متوفی ۹۸۱) مؤلف حاشیه بر بخش منطق تهذیب المنطق و الکلام اثر تفتازانی متعلق به همین دوره حوزه نجف بوده و کتاب او همچنان یکی از درسنامههای رایج در حوزههای علمیه است.[۲۷]
شیخ ابوالحسن فتونی عاملی نجفی (متوفی ۱۱۴۰) که از او به عنوان افقه المحدثین یاد شده، صاحب نوشتههایی چون مرآه الانوار در تفسیر و ضیاءالعالمین در کلام است. کتاب اخیر در زمره مفصّلترین تألیفات کلامی به شمار میرود.[۲۸] وی همچنین کتابی با عنوان تنزیه القمیین در نفی نسبت تشبیه و رؤیت به محدّثان قم، نگاشته است.
دوره اخباریان و افول آنان
از دهه چهارم قرن یازدهم حوزه علمیه نجف همانند دیگر حوزههای شیعه درگیر موضوع اخباری گری شد. بزرگترین تأثیر را در این بین محمدامین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۳ق) داشت. وی که خود درس آموخته حوزه علمیه نجف بود و از صاحب معالم و صاحب مدارک اجازه روایت داشت. با تألیف کتاب الفوائد المدنیه در ۱۰۳۰، به نقادی سخت روش اصولی و فقهی مجتهدان شیعه، که میراث پربهای شیخ طوسی در حوزه علمیه نجف بود، پرداخت. او امثال ابن جنید، ابن ابی عقیل، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و از همه بیشتر علامه حلی را به انحراف از طریقت ائمه(ع) متهم میکرد و تکیه آنان به علم کلام و اصول فقهِ مبتنی بر افکار عقلی و اعتقاد به قیاس را بدعت میشمرد.[۲۹] مکتب اخباری، با شتاب، در نجف و دیگر مراکز علمی عراق و ایران و بحرین نفوذ و بیشتر فقیهان را به خود جذب کرد.[۳۰]
دانش اصولِ فقه و اصولیان از جنبش اخباری لطمات بسیار خوردند و حوزه علمیه نجف نیز از این آسیبها مصون نماند،[۳۱] ولی از حرکت بازنایستاد و در این دوره نیز در نجف به نام دانشمندان یا آثار برجستهای بر میخوریم. از میان آنها مجمع البحرین اثر شیخ فخرالدین بن محمدعلی طُرَیحی نجفی (متوفی ۱۰۸۵) از مهمترین آثار قلمداد میشود، که موضوع آن واژگان دشوار قرآن و حدیث است.[۳۲] فاضل شِروانی (متوفی ۱۰۹۸ یا ۱۰۹۹) از نویسندگان کثیرالتألیف این روزگار و از دانش آموختگان نجف بود که به اصفهان مهاجرت کرد و ضمن نوشتن کتابهایی چون شرح الشرایع و حاشیه بر شرح تجرید قوشچی شاگردان بزرگی همچون میرزاعبداللّه افندی مؤلف ریاض العلماء، شیخ حسن بلاغی صاحب تنقیح المقال و مولی محمد اکمل اصفهانی پدر وحید بهبهانی[۳۳] پرورد.
درگیریهای پیوسته صفویان و عثمانیان بر سر تسلط بر عراق، هراس مردم از مهاجرت به عراق، فشار بر علمای مذهبی شیعه پس از سلطه عثمانیها و رویدادهای طبیعی چون وبا در افزایش رکود علمی در این دوره بیتأثیر نبودند.[۳۴] همین عوامل باعث شد تا پایان قرن یازدهم از آمد و شد طلاب و دانش پژوهان به نجف کاسته شود و حتی مرکزیت جهان تشیع به کربلا انتقال یابد.[۳۵]
نقش وحید بهبهانی در مبارزه با اخباریگری
محمدباقر بن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵ق) نقش مهمی در از میان بردن صولت و قدرت اخباریان داشت. به قول ابوعلی حائری (متوفی ۱۲۱۶)، شاگرد بهبهانی، عراق، خصوصا کربلا و نجف، پیش از آمدن بهبهانی آکنده از اخباریان بود تا آنجا که اگر کسی میخواست کتابی از آنِ فقهای اجتهادی را حمل کند، برای پرهیز از نجس شدن، آن را با دستمال به دست میگرفت.[۳۶] جنبشی که وحید بهبهانی در کربلا آغاز کرد، در نجف ثمر داد و با آمدن محمدمهدی بن مرتضی مشهور به بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲)، از شاگردان وحید بهبهانی، حوزه نجف با پشت سر گذاشتن ناملایمات دوره اخباریگری، به دوره جدیدی گام نهاد.[۳۷] این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که مجموعه انتقادهای دانشمندان اخباری و نیز میراث علمی آنان، به ویژه تلاشهای آخرین فقیه نامدار این جریان، شیخ یوسف بحرانی و کتاب مهم فقهی او، الحدائق الناضره، در بالندگی و شکوفایی این دوره جدید، تأثیر در خورتوجهی داشته است.
عصر درخشش و کمال
دوره بعدی را که از قرن سیزدهم شروع میشود و تا زمان حال ادامه مییابد، میتوان عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمی حوزه نجف دانست. با آغاز فعالیت علامه بحرالعلوم در نجف و عالمان و فقیهان بسیاری که به همت وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف عظمت و شکوه خود را بازیافت و از نو به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل شد. تلاشهای شاگردان مستقیم و غیرمستقیم وحید بهبهانی معطوف مبارزه با اخباری گری و پاسخگویی به شبهات آنان و اثبات نیاز به قواعد اصولی در استنباط شد.[۳۸] این کوششها ثمربخش بود؛ علم اصول را به کمال رساند و در زمینه فقه به طور محسوسی باب بحث، نقد و تحلیل موضوعات و کاوش در آرای پیشینیان و ادلّه آنان گشوده شد[۳۹] و سرانجام آنکه جریان اخباری هر چند از میان نرفت، به شدت محدود شد.
در امتداد سبک علمی وحید بهبهانی کتابهای نفیسی در حوزه نجف به رشته تحریر درآمد.
نگاشتههای علامه بحرالعلوم، به استوار کردن مکتب اجتهاد و کنار زدن جریان اخباری یاری رساند.
پس از او شیخ جعفر بن خضر نجفی، معروف به کاشف الغطاء به زعامت امامیه و ریاست حوزه علمیه نجف رسید. با مساعی او، میرزا محمد نیشابوری (متوفی ۱۲۳۲) که به شدت برای حفظ و احیای مکتب اخباری میکوشید و حتی به حکومت قاجار نیز متوسل شده بود، از رقابت با اصولیان بازماند. کاشف الغطاء رساله کشف الغطاء عن معایب المیرزا محمد عدوِّالعلماء خود را برای طرد او نزد فتحعلی شاه به ایران فرستاد.[۴۰]
دیگر دانشمندان حوزه علمیه نجف، همچون محمد تقی اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸) در هدایه المسترشدین فی شرح معالم الدین، محمد حسین اصفهانی در الفصول الغرویه، حجهالاسلام سیدمحمدباقر شفتی (متوفی ۱۲۶۰) در الزَهْره البارقه، شیخ محمدابراهیم کلباسی (متوفی ۱۲۶۱) در اشارات الأصول، سیدمحمدمجاهد طباطبائی نوه دختری وحید بهبهانی در مفاتیح الاصول، میرزاابوالقاسم قمی در قوانین الاصول و سرانجام شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱) در فرائدالأصول (مشهور به رسائل) هر کدام سهم مهمی در نقد فکر اخباری و توسعه علم اصول داشتهاند.
جایگاه شیخ انصاری در حوزه نجف
شیخ انصاری از شاگردان سید محمد مجاهد و شیخ علی کاشف الغطاء و شیخ محمدحسن نجفی مشهور به صاحب جواهر در نجف بود و پس از وفات صاحب جواهر در ۱۲۶۶ق به مرجعیت شیعه نایل آمد.[۴۱] کتاب رسائل او از برترین نوشتههای اصولی مذهب شیعه به شمار میرود؛ به ویژه طرح ابتکاری او در ساماندهی مباحث «حجّت»، افقهایی نو در برابر فقها و مجتهدان گشوده است. این کتاب از درسنامههای مهم حوزههای شیعی است که هم در مرتبه سطوح عالی تدریس میشود و هم بسیاری از استادان و مجتهدان حوزههای علمیه، دروس اجتهادی خود را در علم اصول، بر محور این کتاب ارائه میدهند.
فعالیتهای میرزامحمد حسن شیرازی
مکتب فقهی ـ اصولی شیخ انصاری، با پیگیری جدّی چند تن از شاگردان برجسته او، و در رأس آنان میرزامحمد حسن شیرازی استقرار یافت. میرزای شیرازی، پس از شیخ انصاری به سامرا رفت و در آنجا حوزه درسی تأسیس کرد. به دعوت او شماری از مجتهدان و فضلای حوزه نجف نیز راهی سامرا شدند و با محوریت میرزای شیرازی، که مرجع علی الاطلاق شیعه بود، در تثبیت و تبیین آرای شیخ انصاری کوشیدند. درواقع، حوزه سامرا که نزدیک به نیم قرن پایید، بخشی از حوزه نجف بود و صرفاً با آن فاصله مکانی داشت.
تاثیر آخوند خراسانی بر حوزه نجف
با اینکه دانشمندان دیگری در حوزه نجف، پس از شیخ انصاری، دست به تألیف و تصنیف در علم اصول زدند، ولی هیچ یک به رتبه آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹ق) نرسیدند. وی از تربیت شدگان مکتب اصولی شیخ انصاری است، ولی آرای او در همه مباحث با نظریات شیخ انطباق ندارد.[۴۲] پس از شیخ انصاری، او بیشترین تأثیر را بر حوزههای علمی شیعی گذاشته است. کتاب کفایه الاصول او در بردارنده نظریات و بیانهایی ابداعی است و چون به طور موجز تألیف شده، شروح و تعلیقات و تقریرات بسیاری بر آن نوشتهاند. این کتاب نیز به عنوان آخرین متن آموزشی علم اصول در سطح عالی مورد استفاده قرار میگیرد. اغلب فقیهان برجسته اصولی قرن چهاردهم از پرورش یافتگان مکتب اصولی شیخ انصاری و شمار زیادی از آنان شاگردان آخوند خراسانی بودهاند. صدها تن محضر خراسانی را درک کردند و برخی چون شیخ محمد جواد بلاغی (متوفی ۱۳۵۲)، ابوالحسن مشکینی (متوفی ۱۳۵۸)، محمد حسین نائینی(متوفی ۱۳۵۶)، محمد حسین غروی اصفهانی (متوفی ۱۳۶۱)، آقا ضیاء الدین عراقی(متوفی ۱۳۶۱)، سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵)، شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء (متوفی ۱۳۷۳)، سیدعبدالحسین شرف الدین عاملی (متوفی ۱۳۷۷) و حاج آقا حسین بروجردی (متوفی ۱۳۸۰ق) به بالاترین مدارج اجتهاد و مرجعیت نایل آمدند.[۴۳]
دانشهای حوزه نجف
فقه و اصول
به طور کلی، زعامت علمی در دو حوزه فقه و اصول، پس از شیخ انصاری بر محور آثار و آرای خراسانی شکل گرفته و به ویژه نظام مرجعیت شیعه از آن زمان تا عصر حاضر در اختیار شاگردان این مکتب قرار دارد. از آن گذشته، پس از استقرار مجدد روش اصولی در استنباط، در پی تلاش وحید بهبهانی و ارتقای آن با ظهور شیخ انصاری، حوزه نجف کانون اصلی نظام تعلیمی شیعه شد؛ از یک سو درس آموختگان و استادان حوزههای دیگر، مثل اصفهان، تهران، مشهد و سایر شهرهای ایران و شهرهای عراق و لبنان و شهرهای شیعه نشین هند، پاکستان و افغانستان، برای تکمیل مدارج بالاتر راهی نجف شدند و از سوی دیگر مجتهدان و دانش آموختگان حوزه نجف پس از بازگشت به موطن خود یا اقامت در شهرهای دیگر امکان تقویت بنیه علمی حوزههای موجود یا برپایی حوزههای دیگر را به دست آوردند.[۴۴]
کتابهای فقهی تالیف شده در حوزه نجف
دانش فقه نیز در این دوره از تاریخ حوزه نجف، بازگشتِ روشهای اصول استنباط به عرصه مباحث فقهی را آزمود.
مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه از آثار فقهی این دوره، تألیف محمد جواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) از شاگردان وحید بهبهانی است که مجمع آرای فقهای شیعی به شمار میرود و آرای آنان در هر موضوع را به اختصار و با ترتیبی خوش و متنی روان آورده است.
مستند الشیعه فی احکام الشریعه ملا احمد نراقی (متوفی ۱۲۴۵ق) دانش آموخته حلقههای درسی علامه بحرالعلوم و کاشف الغطاء در نجف، از کتب کم نظیر فقهی است که با شمّ استدلالی و بیان جنبههای گوناگون هر مسئله و آرای مختلف درباره آن تصنیف شده است.[۴۵]
جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام در میان مجموعههای بزرگ فقهی این دوره چشمگیر و بینظیر است و آرا و استدلالهای فقهای گذشته را با تتبعی درخور و نقادی علمی فراروی پژوهشگران دانش فقه قرار میدهد. مؤلف این اثر سترگ شیخ محمدحسن نجفی، مشهور به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶) از شاگردان سیدمحمدجواد عاملی و شیخ جعفر کاشف الغطاء است.
کتاب فقهی دیگر صاحب جواهر، نجاهالعباد فی یوم المعاد رساله عملیه اوست که تا زمان تألیفِ عروهالوثقی جزء متون تحقیقی فقیهان به شمار میآمد و اینان با نوشتن شرح درصدد توضیح مطالب و گشودن پیچیدگیهای آن بودند. [۴۶] هم اکنون نیز برخی مراجع استفتائات خود را در قالب حاشیه بر این کتاب عرضه میکنند.
از جدّیترین و ارزشمندترین نوشتههای فقهی این دوره حوزه نجف کتاب مکاسب شیخ مرتضی انصاری است که تا به امروز متن درسی سطوح عالی، و معیاری است برای سنجش فهم فقهی و اجتهادی طلاب. موضوع کتابْ دادوستد و مباحث پیرامونی آن است و با روش استدلالی وجوه گوناگون هر مسئله بررسی شده و نویسنده کاربرد و اثر قواعد اصولی و فقهی را در فقه به خوبی نمایانده است. شروح و حواشی بسیاری که بر این متن فقهی نوشته شده از اهمیت آن در میان محققان حوزوی حکایت میکند.
دیگر اینکه در این دوره، نوشتن تقریر، حاشیه، شرح و تعلیقه که خود مجالی بوده است برای تحقیق و ارائه آرای جدید، شیوع فراوان یافته و برای نمونه از بسیاری از شاگردان مستقیم و غیرمستقیم شیخ انصاری در حوزه نجف شرح و تقریری از دروس و آثار او در دست است.[۴۷]
عروهالوثقی مشهورترین اثر فتوایی سید محمد کاظم طباطبائی یزدی است که به جامعیت، روانی، ترتیب مناسب، و داشتن فروع بسیار، به ویژه در باب مسائل مستحدثه تا زمان مؤلف، ممتاز و مشهور است. این کتاب به سرعت با استقبال فقها مواجه و جایگزین نجاه العبادِ صاحب جواهر شد. در دورههای اخیر، این جایگاه برای کتاب وسیله النجاه سید ابوالحسن اصفهانی و بیش از آن برای منهاج الصالحین سیدمحسن حکیم پدید آمده است.
علم رجال
علم رجال، به عنوان یکی از شاخههای مطالعات حدیثی، نیز در حوزه نجف محل توجه بوده است و چند اثر جامع و تک نگاری رجالی نیز از دستاوردهای این دوره نجف است. از جمله: رساله عدیمه النظیر فی احوال ابی بصیر تألیف سید مهدی موسوی خوانساری، استاد برجسته رجال.تنقیح المقال تألیف ملا عبداللّه مامقانی و معجم رجال الحدیث تألیف آیت الله خویی.
علوم عقلی
شهرت و اعتبار علمی حوزه علمیه نجف به علوم نقلی، به ویژه فقه و اصول، اجتهاد پویا و پرورش اندیشمندان در قلمرو این دو دانش بود و عالمانی که در افق علوم معقول ظاهر شدهاند و نیز آثار ایشان، به هیچ روی قابل مقایسه با اصحاب علوم نقلی و نوشته هایشان نیست؛ حتی بر پایه برخی اطلاعات، در حوزه نجف، در دوره جدید، با خواندن فلسفه مخالفت میشده است.[۴۸] در عین حال، تلاشهایی برای تحقیق و تدریس این علوم صورت میگرفته است. مثلا شیخ محمدتقی گلپایگانی نجفی (متوفی ۱۲۹۲) علوم عقلی تدریس میکرد[۴۹] تا آنکه آخوند ملاحسین قلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱)، شاگرد حاج ملاهادی سبزواری، در نجف رحل اقامت افکند و شاگردان خویش را با حکمت متعالیه ملاصدرا آشنا ساخت[۵۰] هر چند شهرت او بیشتر ناشی از ترویج مکتب سلوکی عرفانی در این حوزه است. در این میان، سید حسین بادکوبهای (متوفی ۱۳۵۸) مهمترین شخصیت اثرگذار در تعلیم و نشر علوم عقلی در حوزه نجف بود. وی در حوزه فلسفی تهران درس آموخت و پس از مهاجرت به نجف، نزد استادان آن حوزه فقه و اصول آن را فراگرفت؛ سپس به تدریس متون فلسفی همت گماشت. از جمله شاگردان معروف او، فیلسوف معاصر، علامه طباطبائی بود.
به این نکته نیز باید توجه کرد که شمارِ نه چندان اندکی از استادان و دانش آموختگان حوزه نجف، پیش از انتقال به این شهر یا پس از بازگشت به موطن خود، در حوزههای تهران و اصفهان، به درس و بحث فلسفه اشتغال داشتهاند و این ورود و وقوف، در مباحث اصولی آنان نیز تأثیر گذاشته بوده است :
آخوند خراسانی نزد حاج ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه فلسفه خوانده بود و برخی نگرشهای فلسفی را در مهمترین اثرش، کفایه الاصول، مطرح ساخت؛
شیخ محمدحسین اصفهانی نیز همین روش را در مباحث اصولِ خود ادامه داد؛
مولی مهدی نراقی و فرزندش مولی احمد نراقی آثار متعددی در شرح متون فلسفی داشتهاند؛
میرزا احمد آشتیانی و شیخ محمدتقی آملی، دو مجتهد برجسته نیمه دوم قرن چهاردهم تهران، که مراتب عالی اجتهاد را در نجف طی کرده بودند، فلسفه نیز درس دادهاند و شروحی بر متون فلسفی داشتهاند.
علوم نقلی در دهههای اخیر
در دهههای اخیر، ورود اندیشههای فلسفی غرب، حوزه علمیه نجف را به تکاپو واداشت تا پاسخهای مناسبی به نظریات، فرضیات و مسائل مطرح شده توسط دانشمندان غربی، به ویژه درباره فلسفه مادیگری، ارائه کند.[۵۱] کتاب نقدُ فلسفهِ داروِن، تألیف عالم بزرگ اصفهانی، آقامحمدرضا مسجدشاهی (متوفی ۱۳۶۲) که آن را در ۱۳۳۱ در نجف نوشت و کتاب انوارالهدی از محمد جواد بلاغی (متوفی ۱۳۵۲ق) هر دو در رد مادیگری و طبیعت گرایان نوشته شده است؛ به ویژه از آن جهت که فرضیه تکامل دستاویزی برای طرفداران فلسفه مادیگری شده بود، مؤلفان این کتابها به نقد این فرضیه پرداختهاند. در تفسیر مواهب الرحمن سید عبدالاعلی سبزواری از مراجع معاصر (متوفی ۱۳۷۲ش) نیز نقد همین فرضیه مورد توجه بوده است.[۵۲]
نقش محمد جواد بلاغی
محمد جواد بلاغی در موضوع پاسداری از حریم فکری اسلام و شیعه بیش از همه فعال بود. در کنار جریانات فکری پیش گفته و رقبای سنّتی شیعه اجتهادی، یعنی مذهب تسنن و مکتب اخباری، فرقههایی انحرافی در قرن اخیر در دنیای اسلام همچون قادیانیه، وهابیه، و بابیه و بهائیت پدید آمدند. از ناحیه دیگر، گروههای تبشیری مسیحی تحت حمایت استعمارگران اروپایی آزادانه در جوامع اسلامی تبلیغ میکردند. بلاغی برای مقابله با فعالیت تبشیری و تبلیغات ضداسلامی آنان، زبان انگلیسی و عِبری آموخت و کتابهای بسیاری، نظیر المدرسه السیاره یا الرحله المدرسیه، را در رد یهود و نصارا تألیف کرد.[۵۳] مصابیح الهدی در نقد قادیانیه و نصائح الهدی در ردّ بابیان و بهائیان نیز توسط او نگاشته شده است.[۵۴]
ابوالحسن اصفهانی
سید ابوالحسن اصفهانی نیز شماری از فضلای حوزه را به نواحی مختلف عراق گسیل میکرد تا با جریان تبشیری انگلیسیها به مقابله فرهنگی برخیزند. حبیب بن محمد مهاجر از نمایندگان وی در جنوب عراق، تلاشی جدّی در این راه به خرج داد، از جمله تأسیس بیمارستان، چاپخانه، نشر مجلهای به نام الهدی و بنیاد چند مدرسه.[۵۵] جریان شیخیه نیز موجب بروز واکنشهایی در حوزه علمیه نجف گردید. همچنین نوشتههای متعددی از علمای نجف در رد وهابیت در دست است که منهج الرشاد لمن أراد السداد شیخ جعفر کاشف الغطاء نخستین نوشته شیعی در رد این فرقه به شمار میرود.[۵۶]
افکار کمونیستی در عراق و عکس العمل حوزه نجف
در سالهایی که رشد و تبلیغ افکار کمونیستی در میان جوانان عراقی چندان بود که حتی دامن طلاب و فرزندان علما را نیز گرفته بود، این امر باعث نگرانی بزرگان حوزه علمیه نجف شد و مقابله با این تبلیغات در کانون توجه آنان قرار گرفت. تأسیس مؤسسات علمی و تربیتی در سطوح مختلف در شهرهای عراق به توصیه و امر آیت اللّه سیدمحسن حکیم از جمله اقدامات فرهنگی در برابر این جریان بود.[۵۷] آیت اللّه شهید سید محمدباقر صدر نیز با تألیف کتابهایی چون فلسفتُنا و اقتصادُنا و البنک اللّارَبَوی همین رسالت را ادامه داد.
اقدامات سیاسی
فعالیت حوزه علمیه نجف به عرصه علم و دانش محدود نماند و به ویژه از دوره قاجار، به طور جدّی به صحنه سیاست کشیده شد. در آن دوران، دنیای اسلام با دو پدیده استعمار و استبداد مواجه بود و حوزه علمیه نجف به عنوان بزرگترین مرکز علمی تشیع، با رویکردی دینی، به آنها واکنش نشان داد. این واکنشها بیش از همه به تحولات ایران و عراق بود.
جنگهای ایران و روس
جنگهای ایران و روس از سرنوشت سازترین رخدادهای دوره قاجار در زمان فتحعلی شاه (حک : ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰ق) بود و مقامات دربار ایران در بحبوحه دوره نخست جنگ برای مقابله با روسیه به علما متوسل شدند که به صدور حکم جهاد توسط شیخ جعفر کاشف الغطاء و سایر علمای نجف و کربلا انجامید.[۵۸] وی حتی در توجیه جهاد طی نوشتهای اقدام مجتهدان به جهاد دفاعی را واجب شمرد و به عنوان نایب ائمه معصومین(ع) به فتحعلی شاه اذن داد از وجوه شرعیه برای تأمین مخارج جنگ استفاده کند. کتاب غایه المراد فی أحکام الجهاد او هم برای ترغیب مردم به دفاع از سرزمین خود و به خواهش عباس میرزا قاجار نوشته شد.[۵۹] علمای حوزه نجف همگام با علمای سایر حوزهها در سوق دادن مردم به جهاد با روسها و آغاز جنگ دوم برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی فعال بودند و حتی حکم جهاد نیز صادر کردند؛[۶۰] هرچند این مرحله از جنگ نیز سرنوشتی جز شکست برابر روسها نیافت.[۶۱]
تحریم تنباکو
ماجرای تحریم تنباکو نیز نمونهای دیگر از حضور حوزه نجف در قضایای سیاسی ایران بود؛ هرچند رهبری این اقدام مهم را مرجع علی الاطلاق آن زمان، میرزا حسن شیرازی ـ که در آن زمان در سامرا مقیم بودـ برعهده داشت.
نهضت مشروطه
اوج حضور سیاسی حوزه نجف در نهضت مشروطه است. محور فعالیتهای سیاسی نجف در این زمینه، سه تن از مراجع بزرگ بودند: حاج میرزاحسین خلیلی تهرانی، ملا عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی[۶۲] نوشتههای اینان به صورت اعلامیه، فتوا، نامه، تلگرام و رسالههای کوچک و بزرگ در دسترس مردم قرار میگرفت.[۶۳] این سه، نخستین بار همگام با سایر معترضان به حکومت قاجار برضد سیاستهای سوء امین السلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه، اعلامیه مشترک دادند[۶۴] و به دنبال مهاجرت کبرای علمای تهران و تحصن عدهای از مردم در سفارت انگلیس، طی نامهای به شاه خواستار بازگرداندن علما به تهران شدند[۶۵] و در مراحل بعد نیز از نهضت مشروطه حمایت کردند. پس از جلوس محمدعلی شاه بر تخت سلطنت و بروز اختلاف مشهور مشروعه و مشروطه، مواضع این سه فقیه و مرجع حوزه نجف کاملا در تأیید مشروطه بود و مخالفت با آن را کاری ناصواب میشمردند.[۶۶]
موضع علمای نجف بعد از بمباران مجلس
پیش از بمباران مجلس، اقدامات علمای نجف چندان جدّی و نافذ نبود؛ ولی مسئله مجلس سبب اصلی خیزش جدّی ایشان برای مبارزه بااستبداد شد.[۶۷] سرکوب آزادیخواهان و تبعید رهبران روحانی داخل، عملا مسئولیت دفاع از مشروطه را بر دوش علمای نجف گذاشت، مخصوصاً آنکه مستبدین، بر تعارض مشروطه با دین پای میفشردند.[۶۸] ضمن آنکه مبنای حمایت علمای نجف از مشروطه، مبارزه با ستم، استبداد و سلطه بیگانگان، فراهم کردن رفاه عمومی و اجرای قوانین اسلامی بود.[۶۹] نظر این علما در تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی به عنوان جدیترین متن نظری در دفاع از مشروطه ـکه از حوزه نجف منتشر شدـ نیز منعکس است.
به رغم کوششی که علمای حوزه نجف برای مبارزه با استبداد به خرج دادند، عملکرد برخی سران مشروطه پس از فتح تهران و پایان استبداد صغیر موجب ناخشنودی آنان شد و نفوذ ایشان به دلیل کمتوجهی حکومت مشروطه کاهش یافت و سران مشروطه فقط در مواردی که ضروری میدانستند به آنان رجوع میکردند؛ نظیر موضع گیری علیه ملاقربانعلی زنجانی[۷۰] و شیخ فضل الله نوری[۷۱] که اظهارنظر ایشان در هموارسازی برخورد مشروطه گران تندرو با آن دو مفید افتاد.[۷۲] اما در مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی احکام اسلامی به خواست آنان عنایت کمتری میشد.[۷۳] به همین سبب، علمای نجف مجبور میشدند در مواردی مانند چاپ مقاله انتقادآمیز حبل المتین از روحانیان و برخی رفتارهای تقی زاده از سران حزب دموکرات، واکنشهای تندی بروز دهند.[۷۴]
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در واقعه مشروطه، همه علمای حوزه نجف نظر یکسان نداشتند و به ویژه پس از رخدادهایی چون اعدام شیخ فضل اللّه نوری، کشته شدن سیدعبداللّه بهبهانی و تبعید ملاقربانعلی زنجانی عملا جریان حامی مشروطه از آن فاصله گرفت و جریان معارض با مشروطه قوت یافت.
اولتیماتوم دولت روس در ۱۳۲۹
بحرانی که بر اثر اولتیماتوم دولت روس در ۱۳۲۹ق، در پی اقدامات اصلاحی مورگان شوستر، خزانه دار کل ایران رخ داد، مردم و نخبگان سیاسی را دوباره متوجه حوزه نجف کرد. علمای نجف مردم را به ایستادگی تشویق کردند؛ دستور تحریم کالاهای روسی را دادند؛ جهاد اقتصادی را همپای جهاد و شهادت در رکاب امام زمان علیهالسلام شمردند؛ و با دولتهای روس و انگلیس برای رفع خطر، از طریق مکاتبه، تماسهایی برقرار کردند.[۷۵] علمای حوزه تصمیم داشتند استادان، طلاب و عشایر عراق عرب و مردم ایران را به رویارویی با تجاوز روسیه بکشانند، ولی هنگامی که مردم بیشماری برای حرکت به سمت ایران گرد علما جمع شده بودند و آخوند خراسانی عزم حرکت به سمت ایران داشت، شب پیش از حرکت، ناگهان جان سپرد.[۷۶] این پیش آمد که برخی آن را مشکوک و در اصل، قتل مرحوم آخوند تلقی کردهاند، پایان بخش این مرحله از جنبش علمای نجف بود.[۷۷]
دخالتهای استعماری
پایمال شدن استقلال ایران توسط روسیه و انگلستان و مداخلات استعماری این دو قدرت بزرگ در بسیاری از کشورهای اسلامی با انزجار عمومی علیه آن دو دولت همراه بود. از سوی دیگر، شروع جنگ اول جهانی با محوریت روسیه و انگلستان، عملا دولت عثمانی را وارد جنگ کرد که به صدور فتاوی جهادی مراجع نجف و قیام مردم عراق بر ضد انگلیس انجامید. دلیل مداخله علما و صدور فتوای جهاد، به طور عمده، حفظ سرزمین اسلام در برابر تجاوز کفار بود. هر چند پس از این جنگ، توجه علمای حوزه نجف به مسائل ایران و عراق منعطف شد، ولی شرایط خاصی که در عراق به علت دخالت انگلیسیها پیش آمده بود، ایجاب میکرد با مسئله عراق بیشتر درگیر باشند تا ایران. به همین جهت در ماجرای قیام شیخ حسین چاه کوتاهی و سید عبدالحسین لاری در جنوب ایران، میرزا کوچک خان جنگلی در شمال و شیخ محمد خیابانی در آذربایجان واکنش صریحی از خود نشان ندادند.
اعتراض به تبعید شیخ مهدی خالصی
پس از تبعید شیخ مهدی خالصی به دستور انگلیسیها به حجاز و اعتراض علمای نجف به این تبعید و در پی آن، خروج اعتراض آمیز میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی از عراق به قصد ایران،[۷۸] رضاخان سردار سپه کوشید از این واقعه برای مقاصد خود در تغییر سلطنت بهره برد. او با تظاهر به تبعیت از علما، نظر آنان را به سوی خود جلب کرد و هدایای ارسالی ایشان را پس از بازگشت به عراق، برای نشان دادن حمایت علما از او، به نمایش همگانی گذاشت.[۷۹] در واقع، او برای تغییر سلطنت به سود خود، از نفوذ مراجع حوزه نجف بهره برد و در دیدار با علمای بزرگی چون نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در قم و در قبال تعهدی که به حرکت در مسیر مورد تأیید علما، پذیرش نظارت مراجع بر مجلس و رسمیت بخشیدن به مذهب جعفری سپرد، رضایت ایشان را برای سلطنت خویش به دست آورد.[۸۰]
علمای نجف و سیاستهای رضاخان
در دوره سلطنت پهلوی اول، از سوی مراجع و علمای نجف برای مشارکت در امورسیاسی ایران تمایل چندانی دیده نمیشود. نائینی در برابر سیاستهای رضاشاه پهلوی به نوشتن نامه نصیحت گرانه بسنده کرد[۸۱] و سید ابوالحسن اصفهانی از حمایت رسمی از علمای معترض داخل خودداری کرد.[۸۲] به نظر میرسد شکستهای پی درپی در عرصه سیاست و فشار دولت عراق بر علمای نجف، در انتخاب سیاستِ خویشتنداری در مقابل حکومت ایران بیتأثیر نبوده است.[۸۳]
قیام پانزده خرداد
واپسین نقشهای سیاسی حوزه نجف در امور ایران به قیام پانزده خرداد تا وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، پیوند خورده است. پس از دستگیری امام خمینی و دو مرجع دیگر ایران (شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقا حسن قمی) در ماجرای پانزدهم خرداد، مراجع نجف (سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی و…) همراه با علما و مراجع ایران (قم و مشهد و اهواز و همدان و…) با صدور اعلامیههایی ضمن محکوم کردن اقدام دولت، خواستار آزادی سریع این سه مرجع تقلید و توجه به اعتراضات علما شدند.
حضور امام خمینی در حوزه نجف
امام خمینی پس از آزادی از زندان در فروردین ۱۳۴۳، بار دیگر در اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون در آذر ۱۳۴۳ دستگیر و به ترکیه تبعید شد و با مساعی مراجع ایران و نجف، پس از چند ماه به نجف انتقال یافت. ظاهراً دولت ایران امیدوار بود با حضور امام خمینی در نجف، عملا مرجعیت او تحت الشعاع قرارگیرد و جایگاه و نفوذ اجتماعی وی به تدریج به فراموشی سپرده شود، اما امام خمینی در عین پیگیری مبارزه با رژیم پهلوی و ارتباط با مبارزان داخل و خارج، همچنان در جایگاه مرجعیت به تدریس و تألیف و تصنیف ادامه داد و عملا شمار زیادی از فضلای ایرانی و غیرایرانی را به مبارزه با رژیم پهلوی سوق داد. وی تا مهر ۱۳۵۷ که به اجبارِ حکومت بعثی، در پی هماهنگیهای آن حکومت با دولت ایران، از عراق خارج شد، در نجف به فعالیتهای علمی و سیاسی اشتغال داشت.
حمله انگلیس و فتوای جهاد
حوزه علمیه نجف پیوسته در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق نیز نقش فعال وگاه محوری داشته است. انگلیس پس از آغاز جنگ اول جهانی در ۱۹۱۴ از جنوب به عراق حمله برد و بصره را به تصرف درآورد. مردم عراق و دولت عثمانی از علما یاری طلبیدند[۸۴] و گروهی بزرگ در محرّم ۱۳۳۳ از نجف به رهبری علمای عظام مانند سیدمصطفی کاشانی، شریعتِ اصفهانی، سید علی داماد (متوفی ۱۳۳۶) و سید محمدسعید حبوبی به سوی بغداد به راه افتادند و سیدمحمدکاظم یزدی، مرجعِ وقت، نیز با اعزام فرزند خویش به جبهه، با سایر علما همراهی کرد.[۸۵] شمار بسیاری از این مجاهدان طلاب عرب و ایرانی بودند[۸۶] و فرماندهی هر یک از گروههای مسلح با یک یا دو تن از علمای نجف بود.[۸۷] طلاب نجف همچنین وظیفه داشتند با عزیمت میان عشایر، آنان را به دفاع در برابر متجاوزان فراخوانند.[۸۸] سپاه مجاهدین در ۱۳۳۴/۱۹۱۶، در کوت العماره شکست سنگینی به نیروهای انگلیسی وارد آورد.[۸۹] اما بغداد و شمال عراق و نیز دیگر مناطق در سالهای بعد تسلیم انگلیسیها شدند.[۹۰]
اعتراض به اشغال عراق
نارضایی از سلطه بیگانگان موجب شد انجمنهایی در شهر نجف توسط عدهای از رجال دین و خانوادههای مشهور علمی تشکیل شود.[۹۱] مهمترین این انجمنها، جمعیت نهضت اسلامی (جمعیه النهضه الاسلامیه) بود و شاخه سیاسی آن را عمدتاً علما و مجتهدان بزرگ حوزه همانند سید محمدعلی بحرالعلوم و شیخ محمدجواد جزایری تشکیل میدادند.[۹۲] با ترور حاکم سیاسی نجف، ویلیام مارشال در ۱۹۱۸ توسط کمیته سرّی جمعیت، قیام نجف علیه اشغالگران آغاز شد.[۹۳] انگلیسیها به شدت آن را سرکوب کردند،[۹۴] ولی این قیام مقدمهای شد برای نقش مهمی که نجف در انقلاب سال ۱۹۲۰ ایفا کرد. انگلیسیها در پی آن بودند از طریق همه پرسی قیمومیت خویش را بر عراق محقق سازند، ولی در غالب شهرها با مخالفت مردم و علما مواجه شدند.[۹۵] میرزامحمدتقی شیرازی طی فتوایی ممنوعیت حکومت غیرمسلمانان را بر مسلمانان اعلام کرد،[۹۶] و همو طی نامهای به حاکم مکه، خواهان تأسیس یک حکومت عربی در عراق شد.[۹۷]
پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی و تصدی مرجعیت عام شیعیان توسط میرزامحمدتقی شیرازی، جنبشِ استقلال شتاب بیشتری گرفت.[۹۸] پس از اعلام تحت الحمایگی عراق، شیرازی مجلس مشورتی از علمای بزرگ برگزید که تعدادی از آنان از عالمان حوزه نجف بودند و از میان ایشان سیدابوالقاسم کاشانی از همه فعالتر بود.[۹۹] پس از وفات میرزای شیرازی، مرجعیت اعلای شیعه به شریعت اصفهانی انتقال یافت و به این ترتیب، نجف همچنان پایگاه رهبری کننده انقلاب ماند.[۱۰۰]
حوزه نجف پس از انقلاب
نجف پس از انقلاب به طور مستقل اداره میشد و «الهیئه العلمیه الدینیه العلیا» سومین تشکیلات مؤثر در نجف بود و نقش رهبری محلی را داشت و علمای برجستهای چون عبدالکریم جزایری، شیخ محمدجواد جزایری و سیدمحمدعلی بحرالعلوم از اعضای آن بودند.[۱۰۱] رهبران انقلاب در نجف و کربلا اهداف استقلال طلبانه انقلاب را به اطلاع مجامع بین المللی میرساندند، ولی منابع مالی نهضت تنها از داخل و با تکیه بر کمکهای مراجع تقلید وگاه تجار و رؤسای عشایر تأمین میشد.[۱۰۲] در پایان انقلاب، پیشنهاد گفتگوی انگلیسیها موجب بروز شکاف میان انقلابیون شد. اکثریت اعضای الهیئهالعلمیه الدینیهالعلیا و در رأس آنان شیخ الشریعه جزء مخالفان بودند.[۱۰۳] انگلیس با حملات گسترده انقلابیون را به تسلیم واداشت و در نجف و کربلا تعدادی از علمای مبارز دستگیر شدند و برخی از جمله سید ابوالقاسم کاشانی گریختند.[۱۰۴] پس از این، برای مدتی نسبتاً طولانی علمای نجف از دخالت در مسائل سیاسی خودداری میکردند، مخصوصاً آنکه شیعیان مورد بیمهری قرار گرفته بودند.[۱۰۵]
موضع حوزه نجف در اشغال فلسطین
حوزه نجف در قضیه اشغال فلسطین و استقرار رژیم اسرائیل و به ویژه پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (۱۳۴۶ش) مواجهاتی ایجابی داشت و مراجع نجف هم در محکوم کردن اشغال و هم در دفاع از مردم فلسطین و توصیه مسلمانان به مقابله با اشغالگران بیانیههایی صادر کردند.[۱۰۶]
حوزه نجف و طرفداران کمونیسم
در روی کار آمدن جریانهای طرفدار کمونیسم و سپس حاکمیت رژیم بعث نیز حوزه نجف بدون واکنشِ نماند و مقاومتها و مخالفتهای آشکار و مخفی حوزه نجف و متعاقب آن دستگیری و تعقیب و زندان و اعدام شمار زیادی از طلاب و استادانِ آن را در پی داشت.[۱۰۷]
تأسیس حزب الدعوه الاسلامیه
تأسیس حزب الدعوه الاسلامیه نقطه عطفی در کارکرد سیاسی حوزه علمیه نجف در چند دهه اخیر به شمار میرود. این حزب توسط گروهی از علمای جوان و اصلاح طلب حوزه نجف نظیر سیدمحمدباقر صدر و سید مرتضی عسکری در ۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷ بنا نهاده شد. دغدغه اصلی حزب مسائل اعتقادی و مقابله با شبهات و زدودن انحرافات بود، ولی دیری نپایید که ناگزیر به سیاست کشیده شد. رهبران حزب الدعوه و اخوان المسلمین عراق در ۱۳۳۹ش/۱۹۶۰ بر سر تأسیس یک دولت اسلامی با همکاری مردم شیعه و سنّی به توافق رسیده بودند.[۱۰۸] با فعالیتهای گسترده این حزب در عراق، شمار بسیاری از جوانان جذب حزب شدند، موضوعی که مخالفت کمونیستها و ناسیونالیستها را به دنبال داشت و سیدمحمدباقر صدر خود بارها مورد حمله ناسیونالیستهای نجف قرار گرفت.[۱۰۹] سیدمحسن حکیم از معدود مراجع بزرگ نجف بود که در خروج این حوزه از انزوای سیاسی نقش فوق العاده مؤثری داشت.
فعالیتهای سید محمدباقر صدر
از دهه ۱۳۵۰ش فعالیتهای سیاسی سید محمد باقر صدر، که در آن زمان یکی از استادان برجسته حوزه نجف بود، بیش از پیش در محافل سیاسی شیعه عراق مورد توجه قرار گرفت.[۱۱۰] با افزایش اعتراضات مذهبی که غالباً توسط علمای حوزه نجف سازماندهی میشد، سرکوب حزب حاکم بعث نیز شدت مییافت. انتفاضه صفر ۱۳۹۷/ بهمن ۱۳۵۵ دولت عراق را متوجه نقش رهبری علما در نهضت اسلامی کرد و به همین جهت محدودیتهایی را برای ایشان اعمال داشت[۱۱۱] حامیان آیت اللّه صدر در خرداد ۱۳۵۹ انتفاضه رجب را در منزل او آغاز کردند ولی این حرکت نیز فرجامی چون اقدامات پیشین یافت[۱۱۲] و در پی آن، صدر و خواهرش بنت الهدی دستگیر و اعدام شدند.[۱۱۳] آیت الله خویی در اعتراض به این عمل، درخواست کرد به وی اجازه دهند از عراق خارج شود، ولی دولت علاوه بر رد این درخواست، حسابهای او را مسدود و برخی از شاگردانش را دستگیر و عدهای از آنان را اعدام کرد.[۱۱۴] به طور کلی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت عراق مشکلات بیشتری برای علما و طلاب علوم دینی حوزه نجف ایجاد کرد و در نتیجه برخی از علمای مبارز حوزه به علت تنگناهای شدید در عراق، ناگزیر از مهاجرت به دیگر کشورها شدند و فعالیت سیاسی خود را در آنجا پی گرفتند.[۱۱۵]
ضوابط و نظامات تدریس
برای تدریس در حوزه علمیه شروط خاصی چون مدرک یا سن مطرح نیست و طلاب آزادانه مدرّسان و استادان خود را برمیگزینند. بنابراین، استاد باید از توانایی علمی و قدرت بیان و پیشینه درسی درخور ذکر برخوردار باشد. در برابر تدریس، حقوقی به استادان پرداخت نمیشود و نیازهای ضروری زندگی آنان را مراجع تقلید تأمین میکنند.[۱۱۶] طلاب رکن دیگر حوزه علمیه نجفاند که با داشتن برخی شرایط به تحصیل مشغول میشوند.[۱۱۷] معیشت طلاب از طریق شهریه مدرسه، کمکهای مالی مراجع نجف یا مراجع دیگر کشورها، خانوادههای طلاب، اشخاص حقیقی یا مراکز خیریه یا از محل موقوفات مدارس تأمین میشود.[۱۱۸] بعضاً نیز کمکهای غیرنقدی و تسهیلاتی چون لوازم التحریر در اختیار طلاب قرار داده میشد[۱۱۹] و هر از گاهی در برخی مدارس (نظیر مدرسه قوام) غذا توزیع میشد.[۱۲۰] برخی هم در حوزه نجف ترجیح میدادند معاش خویش را از دسترنج خود تأمین کنند.[۱۲۱]
ملیت طلاب
اغلب طلاب نجف غیر بومی بوده و ملیتهای گوناگونی داشتند؛ پاکستانی، هندی، تبتی، سوری، لبنانی، بحرینی، ترک، ایرانی و غیره؛ و از همه پرشمارتر ایرانیان بودند.[۱۲۲] علاوه بر ایرانیان، که همواره یکی از مراکز علمی خود را نجف قرار داده بودند، طلاب علوم دینی جبل عامل نیز از روزگار شهید اول (نیمه دوم قرن هشتم) از لبنان به نجف مهاجرت میکردند و در روزگار سید جواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶ق) بر تعداد آنان در این شهر افزوده شد.[۱۲۳] مدارس، معمولا ملیت طلبه را ملاک پذیرش قرار نمیدادند، ولی برخی از مدارس را بانیان آنها برای ملیت خاصی بنا میکردند، مثلا مدرسه عاملیین خاص لبنانیها، مدرسه هندی از آنِ هندیان، و مدرسه ایروانی ویژه ترکان بود.[۱۲۴] گاهی نیز اختلافاتی پیش میآمد.[۱۲۵] در سالهای اخیر، پس از سقوط رژیم بعثی، به تدریج طلاب از کشورهای مختلف برای تحصیل به نجف میروند.
تعداد اساتید و طلاب
تعداد استادان و طلاب حوزه نجف به شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق و نجف بستگی داشت.[۱۲۶] مثلا قبل از اشغال کامل عراق در ۱۳۳۵ توسط انگلیسیها، شمار طلاب نجف را بیش از ده هزار و در حدود ۱۳۷۶ق/ ۱۳۳۶ش نزدیک به دو هزار نفر برآورد کردهاند.[۱۲۷] در اوضاع بحرانی، تعداد آنان رو به کاهش مینهاد و بعضی روانه حوزههای علمیه دیگر شهرها میشدند، چنانکه بارها طاعون عامل این نوع مهاجرتها شد[۱۲۸] یا پس از تنگناهایی که رژیم عراق در ۱۳۴۹ش/ ۱۹۷۰ ایجاد کرد، حوزه علمیه قم پذیرای بسیاری از طلاب و استادان حوزه نجف شد.[۱۲۹]
مراحل تحصیل
مدرسه غرویه نجف
نظام درسی حوزه علمیه نجف بسان حوزههای مشابه شیعی دارای سه مرحله اصلی مقدمات، سطح و خارج است.[۱۳۰] مقدمات که سه تا پنج سال به درازا میکشد[۱۳۱] با ادبیات عرب آغاز میشود. طلاب عرب معمولا کتابهای أجرومیه، قَطرالنّدی و بَلّ الصّدی و شرح ابن عقیل را میخوانند و طلاب غیرعرب کتاب جامع المقدمات را (شامل امثله، شرح امثله، صرف میر، تصریف، عوامل النحو، هدایه، شرح أنموذج و صمدیه). سپس، برای تکمیل ادبیات عرب، النهجه المرضیه (شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک، معروف به سیوطی) و مغنی اللبیب خوانده میشود.[۱۳۲] مطول و مختصر تفتازانی در بلاغت و معانی و بیان و حاشیه ملاعبداللّه، شرح الشمسیه قطب الدین رازی و منطق مظفر[۱۳۳] و کتبی چون تبصره المتعلمین علامه حلّی یا برخی رسالههای عملیه در فقه خوانده میشود،[۱۳۴] بسیاری از طلاب از همین مرحله، در کنار درس و در روزهای تعطیل به تمرین عملی خطابه میپردازند.[۱۳۵] دروس اصلی در مرحله میانی یعنی سطح، فقه و اصول فقه است و به همین منظور کتابهایی همانند الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه (معروف به شرح لمعه) تألیف شهیدثانی (متوفی ۹۶۶) و مکاسب شیخ مرتضی انصاری در فقه و بخش اصول فقه معالم الدین حسن بن زین الدین جبعی عاملی (متوفی ۱۰۱۱)، رسائل شیخ مرتضی انصاری و کفایه الاصول آخوند خراسانی در اصول فقه تدریس میشود.[۱۳۶] همچنین طلاب میتوانند به آموختن کتابهایی چون درایه الحدیث شهید ثانی یا کتابهای مشابه در مباحث علوم حدیث، منظومه حاج ملا هادی سبزواری و الأسفار الاربعه ملاصدرا در فلسفه و شرح الباب الحادی عشر علامه حلّی و نیز شرح او بر تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی در کلام، یا دیگر دانشها همانند تفسیر قرآن و حساب بپردازند.[۱۳۷] به طور معمول، طلاب این مرحله را چهار ساله طی میکنند.[۱۳۸]
درس خارج
مرحله پایانی و عالی دروس حوزه نجف اشرف، مرحله خارج فقه و اصول است. برخی از طلاب علوم دینی پس از اتمام مرحله سطح، تحصیلات خود را پایان میبخشند، ولی کسانی که به دنبال فراگیری سطح بالاتری از دانش و نیل به مرتبه اجتهاد باشند، وارد مرحله خارج میشوند.[۱۳۹]از دروس تعلیم داده شده در حوزه نجف امتحان نمیگیرند و هیچ نوع مدرک علمی نیز برای فارغ التحصیلان صادر نمیشود.[۱۴۰] البته طلابی که به مرتبه علمی معینی یا درجه اجتهاد نایل میشوند، حسب معمول از استادان خویش یادداشتی به نام «اجازه» دریافت میکنند که در آن به تحصیلات و فضل و تواناییهای علمی صاحب اجازه اشاره میشود.
مکانهای تدریس
تدریس در مکانهای مختلفی انجام میگیرد: صحن علوی، مساجد، مقابر علما مثل مقبره شیخ طوسی، خانههای استادان و مدارس دینی.[۱۴۱]
صحن علوی، مرکز اصلی گردهمایی استادان و طلاب است[۱۴۲] و علمای مشهور معمولا مسجدی دارند که همانجا تدریس میکنند.[۱۴۳]
مدارس دینی حوزه نجف هم به اهتمام عالمان، بازرگانان یا صاحب منصبانِ خیر پاگرفته است. از حدود ۵۴ مدرسه در نجف نام برده شده[۱۴۴] و قدیمترین مدرسه که تنها نام آن به ما رسیده، مدرسه مرتضویه است که در ۷۸۶ سید حیدر آملی در آن سکونت داشت و شاه عباس اول آن را بازسازی کرد.[۱۴۵] مدرسهای که مقداد سیوری (متوفی ۸۲۸) در نجف تأسیس کرده، از دیگر مراکز تعلیمی کهن است که شخصی به نام سلیم خان آن را بازسازی کرده و نامِ سلیمیه یافته است.[۱۴۶] مدارسی چون قوام، قزوینی، بادکوبه ای و هندی را صاحب منصبانِ دولتی یا بازرگانان ثروتمند ساختهاند و مدرسههای ایروانی، شربیانی، آخوند خراسانی، سیدطباطبائی و بروجردی را مراجع و عالمان ساخته یا به نام ایشان بنیاد نهادهاند.[۱۴۷]
کتابخانه ها
۱. مرقد و کتابخانه آیت الله حکیم
۲. کتابخانه عمومی امیرالمومنین(ع) علامه امینی
۳. کتابخانههای بسیاری در شهر نجف برای تأمین منابع مطالعاتی استادان و طلاب حوزه علمیه شکل گرفتهاند. به همین دلیل، نجف همواره یکی از معتبرترین و مهمترین مراکز کتابخانهای دنیا بوده است.
برخی از این کتابخانهها همچون کتابخانه حیدریه (نام دیگر آن: الخزانه الغرویه) که پیشینه آن به قرن چهارم و شاید قبلتر میرسد و شاهد نظارت فقهای بزرگی چون علامه حلّی بوده است، در دوران حاکمیت رژیم بعثی آسیب بسیار دید، اما پس از سقوط صدام حسین بازسازی شد و زیر نظر مرجعیت شیعه در عراق فعالیت میکند. این کتابخانه در مجموعه حرم امیرمؤمنان علیهالسلام واقع است.
۴. کتابخانه حسینیه شوشتریها از معتبرترین کتابخانههای نجف بود که به تدریج از بین رفت.
۵. کتابخانه شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء از مشهورترین کتابخانههای نجف و مورد استفاده اهل علم بوده و هنوز نیز دایر است.[۱۴۸]
برخی از کتابخانههای مدارس نجف، دستخوش زوال شدهاند، نظیر کتابخانههای مدارس قوام، خلیلی و آخوند خراسانی؛ ولی برخی همچون کتابخانه مدرسه سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی اهمیت خود را همچنان حفظ کردهاند.[۱۴۹]
۶. کتابخانه عمومی امیرمؤمنان علیهالسلام، به دست شیخ عبدالحسین امینی، مؤلف کتاب الغدیر، در بیش از پنجاه سال پیش در نجف تأسیس شد و یکی از غنیترین کتابخانههای این شهر است.
۷. همچنین کتابخانه عمومی آیت الله سیدمحسن حکیم در مجموعه مسجد هندی قرار دارد. این کتابخانهها، علاوه بر فراهم آوردن منابع مطالعات حوزهای، مورد استفاده سایر دانش پژوهان نیز هستند.
تاسیس مدارس به سبک جدید
مؤسسه کاشف الغطاء در دوره اخیر اقداماتی اصلاحی در سبک و سیاق دروس و نظام آموزشی حوزه نجف صورت داده است. این کار در واقع واکنشی بود به تأسیس مدارس نوین به سبک اروپایی که در عراق پس از ظهور استعمار رو به افزایش بود. آغازگر این حرکت شیخ محمدرضا مظفر بود که با تأسیس «جمعیت مُنْتَدَی النشر» در بغداد دست به اصلاحات جدّی در این حوزه زد. در روش و سازمان از الگوی مدارس جدید پیروی شد، ولی محتوای دروس با اصلاحاتی با تعلیمات حوزوی انطباق داشت. این جمعیت از ۱۳۵۷ق نخستین کلاس به روش نو را راهاندازی کرد که در سالهای بعد گسترش چشمگیری در نجف و سایر شهرهای عراق پیدا کرد.[۱۵۰]
مدرسه علامه عزالدین جزایری که در ۱۳۶۲ در نجف تأسیس شد، از نمونه مدارس موفق حوزوی به سبک جدید است. تدریس و تعطیلات دارای زمان بندی مشخص شدند و امتحانات برای نیل به مدرک برگزار میشد. استادان به صورت روشمند تدریس میکردند و بر عربی فصیح تأکید میشد. وزارت معارف عراق بر رسمیت این مدرسه صحه گذاشت و وزارت دفاع، طلاب را از خدمت سربازی معاف داشت.[۱۵۱]
مظفر در ۱۳۷۶ق دانشکده فقه را نیز در نجف تأسیس کرد که وزارت معارف مدرک آن را برابر با مدارک آموزش عالی دانست.[۱۵۲]
جامعه النجف الدینیه نیز از مدارس جدیدالتأسیس حوزه نجف است که سید محمد کلانتر (متوفی ۱۳۷۹ش) در سال ۱۳۳۵ش تأسیس کرد. در عین انجام این اصلاحات، هنوز بخش عمدهای از حوزه علمیه نجف به همان شیوه سنّتی به راه خود ادامه میدهد.
مدارس علمیه نجف
- مدرسه مقداد سیوری، سلیمیه ، مؤسس فاضل مقداد در سال ۸۲۶ ،از مدارس بسیار قدیمی و مشهور نجف است.
- مدرسه صحن شریف؛ شاه صفی (م ۱۰۵۲)؛۱۰۴۲، ۲۹ حجره دارد.
- مدرسه غرویه؛ شاه عباس اول، مجاور صحن شریف.
- مدرسه صدر؛ محمد حسین خان اصفهانی صدر اعظم فتحعلی شاه ۱۲۲۶.
- مدرسه کاشف الغطاء معتمد؛ شیخ جعفر کاشف الغطاء، ۱۲۴۳، مزار خاندان کاشف الغطاء در آنجاست.
- مدرسه شیخ مهدی کاشف الغطاء (مدرسه مهدیه) مهدی بن جعفر کاشف الغطاء، ۱۲۸۴، در حال حاضر فعال است.
- مدرسه قوام ؛ قوام الملک فتحعلی خان شیرازی، ۱۳۰۰، با نام مدرسۀ رسول اعظم، مرکز اداره مدارس حوزه علمیه نجف است.
- مدرسه ایروانی؛ حاج مهدی ایروانی، ۱۳۰۷، مخصوص طلاب آذری زبان ساخته شد.
- مدرسه بزرگ خلیلی؛ میرزا حسین بن میرزا خلیل،۱۳۱۶، در ۱۴۱۲ تخریب شد.
- مدرسه شربیانی؛ شیخ فاضل شربیانی، ۱۳۱۶، در حال حاضر فعال است.
- مدرسه آخوند (کبری)؛ ملا محمد کاظم آخوند خراسانی ۱۳۲۷، با نام امام حسن(ع) فعال است.
- مدرسه کوچک میرزا حسین خلیلی؛ ۱۳۱۲، در ۱۴۱۲ تخریب شد.
- مدرسه قزوینی؛ محمد آغا امین قزوینی، ۱۳۲۴، فعال است.
- مدرسه آخوند (متوسط)؛ ملا محمد کاظم آخوند خراسانی ۱۳۲۶، در ۱۴۱۲ تخریب شد.
- مدرسه سید محمد کاظم یزدی؛ سید محمد کاظم یزدی، ۱۳۲۵، یکی از بهترین مدارس نجف و فعال است.
- مدرسه آخوند(کوچک)؛ ملا محمد کاظم آخوند خراسانی ۱۳۲۸.
- مدرسه بخارایی؛ محمد یوسف بخاری، ۱۳۲۹.
- مدرسه هندی؛ ۱۳۲۸، به نام مدرسه امام باقر(ع) از مدارس فعال نجف است.
- مدرسه علمیه آیتالله بروجردی (نجف)؛ سید حسین بروجردی، ۱۳۷۳، به نام مدرسه امام حسین(ع) فعال است.
- مدرسه مرتضویه؛ سید حیدر آملی در آن ساکن بوده است.
- مدرسه ملا شیخ عبدالله؛ ملا عبدالله بن شهاب الدین یزدی،۱۲۷۳، تخریب شد.
- مدرسه حکیم؛ فعال است.
- مدرسه شبّریه؛ سید علی شبّر
- مدرسه دارالحکمه؛ سید محسن حکیم،۱۳۲۶، در ۱۴۱۲ تخریب شد.
- مدرسه رحباوی؛ حاج عباس رحباوی، ۱۳۷۸، یکی از بهترین مدارس نجف و فعال است.
- مدرسه جوهرچی، حاج محمد صالح جوهرچی، ۱۳۸۳.
- مدرسه بغدادی؛ عبدالعزیز بغدادی،۱۳۸۳، فعال است.
- مدرسه عاملی؛ محمد تقی فقیه عاملی، فعال است.
- مدرسه الامام مهدی(ع)؛ فعال است.
- مدرسه افغانیها؛ شیخ حسن افغانی، ۱۳۸۴.
- مدرسه یزدی دوم ؛ سید اسدالله یزدی فرزند سید محمد کاظم یزدی، ۱۳۸۴
- مدرسهدار العلم؛ سید ابوالقاسم خویی، نیروهای صدام پس از انتفاضه شعبانیه این مدرسه را تخریب کردند.
- مدرسه شیرازی؛ سید عبدالله شیرازی، ۱۳۷۳.
- مدرسه علامه بلاغی؛ سید علی سیستانی.
- جامعه نجف الاشرف؛ حاج محمد تقی اتفاق- سید محمد کلانتر، ۱۳۳۵ش -۱۳۸۲ق،این مدرسه از فعالترین مدارس نجف است.
پی نوشت:
- ر.ک: بحرالعلوم، ص۱۱؛ محمدرضا شمس الدین، ص۶۷ـ۶۸
- ابن طاووس، ص۱۳۲ـ۱۳۳
- نجاشی، ص۴۴۰
- نجاشی، ص۶۸
- نجاشی، ص۷۴
- ر.ک: خویی، ج ۱۶، ص۳۳۷
- ابن طاووس، ص۱۴۸؛ بحرالعلوم، ص۱۳ـ۱۴
- برای اطلاع از نقد این آرا رجوع کنید به غروی، ص۱۹ـ۳۰
- نخستین مجلس املا : ۲۶ صفر ۴۵۶ در حرم امیرمؤمنان علیهالسلام
- ر.ک: طوسی، ج ۱، ص۱ـ۳
- شهیدثانی، ص۹۳
- ابن شهید ثانی، ص۱۷۶
- محمدباقر صدر، ص۶۳
- ر.ک: منتجب الدین رازی، ص۴۶؛ ابن شهر آشوب، ص۳۲۴
- بحرالعلوم، ص۴۴ـ۴۵
- ابن شهر آشوب، ص۴۳
- ر.ک: حرّعاملی، قسم ۲، ص۲۵۵
- آقابزرگ طهرانی، ج ۲، ص۵۰۹؛ زرکلی، ج ۳، ص۳۳۰
- آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص۴۶۳
- احمد مجید عیسی، ص۷۳۲
- فقیه، ص۱۲۵
- حسن صدر، ج ۱، ص۹۸، ۳۲۱
- حسن صدر، ج ۱، ص۹۳ـ۹۴؛ موسوی عاملی، ج ۱، مقدمه جواد شهرستانی، ص۳۰ـ۳۱
- اعرجی، ص۲۳۴
- ر.ک: امین، ج ۱۰، ص۱۱۵
- آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص۶۵
- فقیه، ص۱۲۷
- آقابزرگ طهرانی، ج۶، ص۱۷۵
- برای نمونه ر.ک: استرآبادی، ص۳۷، ۷۸، ۹۶
- طارمی راد، ج ۲، ص۹۶ـ۱۱۰
- ر.ک: فقیه، ص۱۲۸
- امین، ج ۸، ص۳۹۴
- همان، ج ۹، ص۱۴۲ـ۱۴۳
- احمد مجید عیسی، ص۷۳۲
- فقیه، ص۱۳۴
- مازندرانی حائری، ج۶، ص۱۷۸
- ر.ک: امین، ج ۱۰، ص۱۵۸ـ۱۶۳
- ر.ک: گرجی، ص۲۳۴ـ۲۳۵
- بحرالعلوم، ص۸۰
- خوانساری، ج ۲، ص۲۰۲؛ امین، ج ۴، ص۱۰۴
- حرزالدین، ج ۲، ص۴۰۲
- برای بررسی تطبیقی آرای این دو تن رجوع کنید به عنایهالاصول اثر سیدمرتضی فیروزآبادی
- موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص۷۸۹
- ر.ک: آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه، مجلدات الکرام البرره و نقباءالبشر؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۳ و ۱۴
- ر.ک: نراقی، ج ۱، ص۱۱ـ۱۸
- ر.ک: امین، ج ۹، ص۱۴۹
- برای اطلاع از برخی از آنها ر.ک: آقابزرگ طهرانی، ج ۶، ص۱۵۲ـ۱۶۲
- ر.ک: نجفی قوچانی، ص۵۲۵
- ر.ک: امین، ج ۹، ص۱۹۳
- رفاعی، ص۳۹
- رفاعی، ص۴۲
- رفاعی، ص۴۱ـ۴۲؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۲، ص۴۴۷
- «أعلام المعقول فی مدرسه النجف»، ص۸۳
- «أعلام المعقول فی مدرسه النجف»، ص۸۳
- موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۱، ص۱۷۰
- امین، ج ۴، ص۱۰۴؛ برای سایر فعالیتهای کاشف الغطاء در مقابله با حملات مکرر وهابیان به نجف ر.ک: محمدحسین حرزالدین، ج۲،ص۳۸۷
- ر.ک: وایلی، ص۲۳ـ۲۴؛ الموسم، ش ۱۶ (۱۴۱۴)، ص۳۰۷ـ۳۰۹
- ر.ک: مفتون دنبلی، ص۲۲۲
- آقابزرگ طهرانی، ج ۱۶، ص۱۶
- خاوری شیرازی، ج ۱، ص۶۱۶
- ر.ک: خاوری شیرازی، ج ۱، ص۶۲۵
- ر.ک: محمد حرزالدین، ج ۱، ص۲۷۷
- حائری، ص۱۲۳
- ملکزاده، ج ۱، ص۲۱۸
- ملکزاده، ج ۲، ص۳۷۴ـ۳۷۵
- کسروی، ۱۳۶۳ش، ص۶۱۴، ۶۱۶
- حائری، ص۱۰۸
- کسروی، ۱۳۶۳ش، ص۶۱۵
- حائری، ص۱۲۳
- ر.ک: کسروی، ۱۳۵۵ش، ص۱۰۵
- ملکزاده، ج ۶، ص۱۲۷۰
- کسروی، ۱۳۵۵ش، ص۶۶
- برای نمونه ر.ک: صادق، مجموعه ۲، ص۳۰۶؛ شریف کاشانی، ج ۳، ص۵۹۹ـ۶۰۰
- ر.ک: ملکزاده، ج ۶، ص۱۲۸۹ـ۱۲۹۲؛ اوراق تازه یاب مشروطیت، ص۲۰۷ـ۲۱۱
- ر.ک: کفائی، ص۲۵۰ـ۲۵۵
- ر.ک: شهرستانی، ص۲۹۳ـ ۲۹۸، که خود از شاگردان نزدیک خراسانی بوده و مشاهدات خود را گزارش کرده است؛ ر.ک: کسروی، ۱۳۵۵ش، ص۲۴۶، ۴۹۷ـ ۴۹۸؛ کفائی، ص۲۶۶ـ۲۷۷
- کسروی، ۱۳۵۵ش، ص۲۴۶ـ۲۴۷
- مرتضوی لنگرودی، ص۳۲
- ر.ک: مستوفی، ج ۳، ص۶۱۴ـ۶۱۵
- ر.ک: محمد حرزالدین، ج ۱، ص۴۹
- ر.ک: مرجعیت در عرصه اجتماع وسیاست، ص۶۱ـ۶۳
- مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص۱۳۴
- مرجعیت در عرصه اجتماع وسیاست، ص۱۵۷
- صادقی تهرانی، ص۵ـ۶
- صادقی تهرانی، ص۷ـ۸
- حائری، ص۱۶۹
- اسدی، ص۹۱
- اسدی، ص۹۲، پانویس
- صادقی تهرانی، ص۱۳، ۱۶
- جبوری، ص۲۹۱، ۳۴۹ـ۳۵۰
- رهیمی، ص۱۹۱
- علوی، ص۹۴
- رهیمی، ص۱۹۴
- ر.ک: اسدی، ص۳۰۶، ۳۴۸
- ر.ک: صادقی تهرانی، ص۴۲ـ۴۴
- وایلی، ص۱۶
- وایلی، ص۲۱۰
- اسحاق نقاش، ص۹۱
- صادقی تهرانی، ص۲۷
- اسحاق نقاش، ص۹۷
- رهیمی، ص۲۲۴
- صادقی تهرانی، ص۸۳، ۹۲ـ۹۳
- رهیمی، ص۲۲۸
- صادقی تهرانی، ص۹۹
- ر.ک: علوی، ص۱۵۰
- ر.ک: مفرجی، ص۳۰۲ـ ۳۰۴؛ مقدام عبدالحسن فیاض، ص۱۶۴ـ۱۷۲
- ر.ک: حسینی شیرازی، ص۱۲۱ـ ۱۲۸، ۲۸۰ـ۲۸۵
- وایلی، ص۳۶
- وایلی، ص۳۸ـ ۴۱
- وایلی، ص۴۸
- ر.ک:وایلی، ص۵۰ـ۵۱
- ر.ک:وایلی، ص۵۲
- ر.ک:وایلی، ص۵۵
- ر.ک:وایلی، ص۵۷
- ر.ک:وایلی، ص۷۸ـ۸۲
- بهادلی،ص۱۰۳ـ۱۰۶
- ر.ک: «بحوث شامله حول اسلوب الدراسه فی النجف»، ص۲۲۳
- آل محبوبه، ج ۱، ص۱۳۲؛ محمد خلیلی، ص۴۰۵؛ جمالی، ص۱۲۰؛ مرتضوی لنگرودی، ص۳۷
- جعفریان، ص۴۸
- آل محبوبه، ج ۱، ص۱۳۰
- نجفی قوچانی، ص۵۳۲؛ قاضی، ص۳۸
- جمالی، ص۱۱۸؛ محمد خلیلی، همانجا
- خلیل الزین، ص۱۸۰
- محمد خلیلی، ص۴۰۶
- ر.ک: آل محبوبه، ج ۱، ص۱۳۲
- ر.ک: بهادلی، ص۱۰۸ـ۱۰۹
- بهادلی، ص۱۰۸، پانویس ۱؛ جمالی، ص۱۱۸؛ وایلی، ص۲۰
- ر.ک: امین، ج ۵، ص۳۲۵، ج ۹، ص۵۴
- بهادلی، ص۱۱۰
- غروی، ص۲۵۱، ۲۵۵، ۲۵۷؛ برای دیگر تقسیم بندیها رجوع کنید به بهادلی، ص۲۷۰ـ۲۷۲؛ در باب تدریسِ غیررسمی مراحل پایین تر، چون خواندن و نوشتن و آموختن فارسی در حوزه نجف، رجوع کنید به مرتضوی لنگرودی، ص۲۵
- بحرالعلوم، الدراسه و تاریخها فی النجف، ص۹۵
- غروی، ص۲۵۱ـ۲۵۴؛ جمالی، ص۱۲۱
- بحرالعلوم، الدراسه و تاریخها فی النجف، ص۹۳
- ر.ک: بهادلی، ص۲۷۸ـ۲۷۹
- بهادلی، ص۲۷۹
- غروی، ص۲۵۵ـ۲۵۶؛ بهادلی، ص۲۸۰
- بهادلی، ص۲۸۱ـ۲۸۲
- غروی، ص۲۵۶
- ملکی، ص۲۶۹
- غروی، ص۲۳۷
- غروی، ص۲۳۲؛ احمد مجید عیسی، ص۷۳۱
- طریحی، ص۱۶۸، پانویس ۲
- رجوع کنید به آل محبوبه، ج ۱، ص۹۹
- امین و همکاران، ص۱۹۱
- طریحی، ص۱۶۸
- آل محبوبه، ج ۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶
- آل محبوبه، ج ۱، ص۱۳۰، ۱۳۲ـ۱۴۳
- ر.ک: آل محبوبه، ج ۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴؛ جعفر خلیلی، ص۲۴۳ـ۲۴۴
- جعفر خلیلی، ص۲۵۲ـ۲۵۵
- آصفی، ص۱۱ـ ۱۵، ۲۲
- «مدرسه الجزائری»، ص۸۳ـ۸۵
- آصفی، ص۲۸
منابع
آقابزرگ طهرانی.
ابن شهرآشوب، کتاب معالم العلماء، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۳
ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، قسمت اصول فقه معروف به معالم الاصول، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۲ش.
ابن طاووس، فرحه الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهالسلام فی النجف، قم: منشورات الرضی، بیتا.
محمدامین بن محمدشریف استرآبادی، الفوائدالمدنیه، چاپ رحمهاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۹.
زهیر اعرجی، «المدارس الاصولیه فی النجف»، در موسوعه النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دنبلی، ج ۷، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
محمدبن حسن حرّعاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد، ۱۳۸۵، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش.
خوانساری.
خویی.
خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایه فی علم الدرایه، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
حسن صدر، تکمله امل الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸.
محمدباقر صدر، المعالم الجدیده للاصول، نجف، ۱۳۸۵، چاپ افست تهران ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
حسن طارمی راد، تاریخ فقه و فقها، ج ۲، تهران، ۱۳۷۵ش.
محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج ۱، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
محمد غروی، الحوزه العلمیه فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
محمدجواد فقیه، «الدور الثانی للجامعه النجفیه»، در موسوعه النجف الاشرف، همان، ج ۶.
ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ش.
محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶.
محمدرضا شمس الدین، بهجهالراغبین، چاپ رضا محمد حدرج، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
مصطفی جواد، «نظرات فی الذریعه الی تصانیف الشیعه»، البیان، سال ۱، ش ۵ (شوال ۱۳۶۵).
علی بن عبیداللّه منتجب الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش.
محمدبن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۰.
احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعه فی احکام الشریعه، ج ۱، قم ۱۴۱۵.
محمدمهدی آصفی، «مدرسه النجف و تطور الحرکه الاصلاحیه فیها»، در موسوعه النجف الاشرف، جمع * بحوثها جعفر دجیلی، ج ۹، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
جعفربن باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
احمد مجید عیسی، «الدراسه فی النجف»، البیان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶).
اسحاق نقاش، شیعهالعراق، قم، ۱۳۷۷ش.
حسن اسدی، ثورهالنجف علی الانگلیز، او، الشراره الاولی لثوره العشرین، بغداد ۱۹۷۵.
«اعلام المعقول فی مدرسه النجف»، در موسوعهالنجف الاشرف، همان، ج ۸.
امین؛ محسن امین، علی شرقی، و فاضل جمالی، «کلمات قصیره حول اسلوب الدراسهفی النجف و نظام الحلقات»، در موسوعهالنجف الاشرف، همان، ج ۶، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
اوراق تازه یاب مشروطیت مربوط به سالهای ۱۳۲۵ـ۱۳۳۰ قمری، چاپ ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۹ش.
محمد بحرالعلوم، «الجامعه العلمیه فی النجف عبر ایامها الطویله»، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
محمد بحرالعلوم، «الدراسه و تاریخها فی النجف»، در موسوعه العتبات المقدسه، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
«بحوث شامله حول اسلوب الدراسه فی النجف و نظام الحلقات»، از محمدتقی فقیه و دیگران، در موسوعه النجف الاشرف، همان، ج ۶.
علی بهادلی، الحوزه العلمیه فی النجف: معالمها و حرکتها الاصلاحیه، ۱۳۳۹ـ۱۴۰۱ه / ۱۹۲۰ـ ۱۹۸۰م، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
کامل سلمان جبوری، النجف الاشرف و حرکهالجهاد: عام ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ه / ۱۹۱۴م، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
رسول جعفریان، تشیع در عراق، مرجعیت و ایران، تهران ۱۳۸۶ش.
فاضل جمالی، «جامعهالنجف الدینیه»، نقله الی العربیه جودت قزوینی، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ش.
محمدحسین حرزالدین، تاریخ النجف الاشرف، هَذَّبه و زاد علیه عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم ۱۳۸۵ش.
محمد حسینی شیرازی، تلک الایام: صفحات من تاریخ العراق السیاسی، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
فضل اللّه بن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ش.
محمد خلیل الزین، «ذکریاتی عن النجف الاشرف»، آفاق نجفیه، سال ۲، ش ۵ (۱۴۲۸).
جعفر خلیلی، «مکتبات النجف القدیمه و الحدیثه»، در موسوعه العتبات المقدسه، همان.
محمد خلیلی، «مدارس النجف القدیمه و الحدیثه»، در موسوعه النجف الاشرف، همان، ج ۶.
عبدالجبار رفاعی، «تطور الدرس الفلسفی فی النجفالاشرف»، در موسوعه النجف الاشرف، همان، ج ۸.
عبدالحلیم رهیمی، تاریخ الحرکه الاسلامیه فی العراق: الجذور الفکریه و الواقع التاریخی (۱۹۰۰ـ ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵.
محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ش.
هبهالدین شهرستانی، «فاجعه حضره آیهاللّه الخراسانی»، العلم، ج ۲، ش ۷ (محرّم ۱۳۳۰).
صادق صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۷۴ش.
محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم: دارالفکر، بیتا.
محمدکاظم طریحی، النجف الاشرف: مدینه العلم و العمران، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
حسن علوی، الشیعه و الدوله القومیه فی العراق: ۱۹۱۴ـ ۱۹۹۰، قم: دارالثقافه للطباعه و النشر، بیتا.
محمد غروی، الحوزهالعلمیه فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛
محمدحسن قاضی، «صفحات مطویه من تاریخ الحرکات الاصلاحیه فی النجف الاشرف»، در موسوعه النجف الاشرف، همان، ج ۹.
احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ش.
عبدالحسین مجید کفائی، مرگی در نور : زندگانی آخوند خراسانی، تهران ۱۳۵۹ش.
«مدرسه الجزائری: مدرسه النجف الدینیه»، در موسوعه النجف الاشرف، همان، ج ۹.
محمدحسن مرتضوی لنگرودی، «مصاحبه با حضرت آیهاللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی»، حوزه، سال ۱۰، ش ۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲).
مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش.
عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۱ش.
عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه : تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگری نژاد، تهران ۱۳۸۳ش.
عدی مفرجی، النجف الاشرف و حرکه التیار الاصلاحی: ۱۹۰۸ـ۱۹۳۲م، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
مقدام عبدالحسن فیاض، تاریخ النجف السیاسی: ۱۹۴۱ـ ۱۹۵۸، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران ۱۳۷۱ش.
محمد ملکی، آشنایی با متون درسی حوزههای علمیه ایران: شیعه، حنفی، شافعی، قم ۱۳۷۶ش.
موسوعه طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسه الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
محمدحسن نجفی قوچانی، سیاحت شرق، یا، زندگی نامه آقانجفی قوچانی، چاپ رمضان علی شاکری، تهران ۱۳۶۲ش.
منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام و ویکی شیعه