- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
درآمد:
در میان زنان و مادران معصومان، نام «نرگس »تلالو و نورانیت خاصى دارد، بانویى که در قسطنطنیه زاده شد و در قصر قیصر روم شرقى جدپدرى خود رشد کردوبه دلیل انتساب از سوى مادر به «شمعون صفا» آن حوارى نیک مسیح، «شهره شهر» فرزانگى گردید.
آن هنگام که سیزده بهار از عمر او مى گذشت، حوادث و تحولات قصربراى او به گونه اى خاص، سریع، ناگهانى و غیر منتظره رقم مى خورد و سرانجام آتیه زندگى اش در رویاهاى شیرین و پى در پى دگرگون شد؛ با رویاهایى که در آن با خاتم انبیاء(ص) و خاندان پاک طنیت ایشان آشنا شد و زمینه حضور در سامرا و ازدواج باامام عسکرى(ع) فراهم آمد و از این پیوند مبارک. «قائم آل محمد» به عرصه گیتى پا نهاد.
دراین مقال،باعنایت به تبار نرگس خاتون(س)، که به شمعون صفا منتهى مى گردد، گوشه اى از حیات و میراث آن وصى والا را رقم مى زنیم.
سرآمد حوارى
شمعون صفا، فرزند حمون از اصحاب خاص و یکى از دوازده حوارى حضرت عیسى(ع) و سرآمد آنان بود که به او «کیفاس » و یا«پطرس » نیز مى گفتند. شمعون از آن رو که عموزاده حضرت مریم(ع) بود،از دوران کودکى مسیح، در کنار او و مادر باکرامتش ایستاد و سختى ها و مرارتهاى دوران فشار بر مومنان رابه جان خرید و زندگى مخفى را با ایشان تجربه کرد.
او در مقاطع مختلف، به عنوان سفیر، رسول و فرستاده عیسى(ع) به مناطق مختلف سفر مى کرد و پیام توحید را به گوش ایشان مى رساندو آنان را از بت پرستى و شرک بر حذر مى داشت و در پاسخ به درخواست مردم، در ارائه دلیل بر صحت ادعاى خود، آن قدرتى راکه مسیح پیامبر به اذن پروردگار به او ارزانى داشته بود، عیان مى ساخت، لذا بیماران را شفا مى داد و مردگان را زنده مى کرد.
وصى عیسى
به هنگام غیبت عیسى(ع) و به امر خداوند، شمعون، جانشین و وصى مسیح پیامبر شد، پیامبر خاتم(ص) در این باره چنین مى فرماید:«…هنگامى که اراده خدا بر غیبت عیسى قرار گرفت، به او وحى شد که: نور و حکمت الهى و دانش کتابش را به شمعون بن حمون صفا به ودیعه بگذار و او را جانشین خود بر مومنین قرار بده. عیسى نیزچنین کرد و شمعون همواره میان قومش، دستورات پروردگار را احیاو اجرا مى ساخت و به تمام وظیفه عیسى در میان مردم عمل مى کرد وبا کفار پیکار مى نمود، هر که به او ایمان آورد و از وى اطاعت کرد، مومن، و هر آنکه به انکار او پرداخت و او را نافرمانى کرد، کافر گردید.» این انتصاب الهى که در روز ۱۸ ذى حجه انجام گرفت، نقطه عطف هدایت و رستگارى مومنان شد و رمز نجات و سعادت پس از غیبت مسیح، در گرو پیروى از شمعون بود. پیامبراسلام(ص) مى فرماید: «پیروان شمعون با ولایت شمعون نجات یافتند و شمعون به وسیله عیسى رهایى یافت و عیسى نیز به واسطه خداوند رستگار شد.»
حضرت امام محمد باقر(ع) نیز چنین مى فرماید:
«حضرت عیسى قبل از غیبت، به یاران خود چنین گفت: همانا شماپس از من به سه فرقه تقسیم خواهید شد، دو فرقه اى که به خداوندافترا مى بندند، دوزخى و یک فرقه پیرو شمعون که بر پیمان باخدا راستگویند. در بهشت خواهند بود.»
سربدار
آن هنگام که وصایت شمعون به پایان آمد، پروردگار رسالت وپیامبرى را به یحیى بن زکریا(ع) سپرد و شمعون نیز، خونین بال و سربدار، به سوى معبود عروج کرد. على بن حسن مسعودى مى نویسد:«پطرس را در شهر روسیه بکشتند و وارونه بر دار کردند.» امام باقر(ع) مى فرماید: «در آن شبى که شمعون به قتل رسید، هر سنگى را که از زمین برمى داشتند، زیر آن خون مى دیدند…»
گام در گام گل
فرزندان شمعون صفا، پس از درگذشت پدر، گام در گام او نهاده،راست قامت در پیروى و یارى از یحیى پیامبر(ص) تلاش کردند و پس از شهادت او، مقام وصایت را در خاندان خود احیا کردند، بدان گونه که یحیى(ع) پیش از شهادت و به فرموده خداوند، فرزندان شمعون را وصى خود ساخت و حواریون و یاران عیسى و دیگران را به پیروى از ایشان ترغیب کرد.
نسل شمعون بن حمون در طول تاریخ، خوش درخشیدند و در مقاطع مختلف، ایمان خود را از تندبادهاى تحریف و تهدید حفظ کردند وهمواره در گروه مومنان قرار داشتند.
این گوهر افتخار، در گفتگوى صمیمى یکى از نوادگان شمعون صفابا حضرت على(ع) هویداست؛ او در این دیدار که در نزدیکى منطقه «صفین » انجام گرفت؛ ضمن اعلام ارادات و پیروى، به حضرت چنین گفت: «..من از نسل شمعون هستم، او که برترین و دوست داشتنى ترین حوارى نزد عیسى بود و مسیح پیامبر به او وصایت در سیره و کتاب و دانش و حکمتش را به او داد. پیوسته خاندان او برآیینش استوار بودند و کافر و گمراه نگشتند.»
از تبار دو وصى
حکایت دیدار فوق ، نکته زیبایى را به ذهن متبادر مى سازد،تشابهى که در روایات اسلامى بین حضرت على(ع) و شمعون صفا بیان شده است، آن گونه که هر دو وصى و جانشین دو پیامبر بزرگ بودند، این مهم در کلام پیامبر رحمت، حضرت محمد(ص) چنین ترسیم مى شود: «شمعون وصى عیسى و على وصیى » شمعون وصى عیسى است وعلى وصى من. «یاعلى! انت منى… کشمعون من عیسى » اى على! تونسبت به من مانند شمعون نسبت به عیسى هستى.
روح این تشابه در هنگام ظهور نواده امیرمومنان(ع) و شمعون صفات جلى مى یابد، آن زمان که عطر کلام گل نرگس، مهدى منتظر در کناردر خانه حق، کعبه ، پراکنده مى گردد و این سخن از او به گوش مى رسد که: «یا معشر الخلائق.. الا و من اراد ان ینظر الى عیسى و شمعون فها انا ذا عیسى و شمعون، الا و من اراد ان ینظر الى محمد وامیر المومنین(صلوات الله علیهما) فها انا ذا محمد(صلى الله علیه وآله) و امیرالمومنین(علیه السلام »)
اى مردم!.. هر کس بخواهد عیسى و شمعون را بنگرد، همانا من عیسى و شمعون هستم ، هر کس که بخواهد محمد(ص) وامیرالمومنین(علیه السلام) را نظاره کند، همانا من محمد(ص) وامیرالمومنین(ع) هستم.
منبع : محمدباقر پورامینى؛شمع شمعون؛فرهنگ کوثر – شماره ۳۳؛