- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین (سلام الله علیها) همسر امام علی (علیه السلام) و مادر حضرت ابوالفضل عباس (علیه السلام)، عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار تن در کربلا و در رکاب مولایشان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
چگونگی ازدواج امیرالمومنین (علیه السلام) با حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
امام علی (علیه السلام) به عمویش عقل می فرماید که همسری مناسب برای آن حضرت انتخاب کند. از این رو به عقیل می فرماید: «یا عقیل! دخترى از طوائف مشهور عرب برایم انتخاب کن تا از او فرزندى شجاع، رشید، دلیر و با شهامت به وجود آید.»
همگان عقیل را متخصص در علم انساب مى دانستند و نظر او برای ایشان نافذ و قابل قبول بود. سرانجام وی دخترى به نام فاطمه از طایفه بنى کلاب را یافت که تمام امتیازات ویژه را در خود جاى داده بود. حضرت وقتى اوصاف این زن را شنید، دستور داد عقیل براى خواستگارى از او اقدام کند.[۱]
خرام ابن خالد، پدر فاطمه، مردى با صداقت و راستگو بود. او با کمال تواضع گفت: ای عقیل شایسته امیرالمومنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند.
ولى رای و نظر حضرت علی (علیه السلام) چیز دیگرى بود. پدر فاطمه مهلت خواست تا از مادر دختر، شمامه بن سهیل و خود دختر، سوالاتى را داشته باشد. وقتى پدر به نزد همسر و دخترش بازگشت، دید همسرش موهاى فاطمه را شانه می زند و اشک مى ریزد. دختر با آمدن پدر خوابى را که شب گذشته دیده بود بازگو کرد:
خواب دیدم در باغ سرسبز و پر درختى نشسته ام. نهرهاى روان و میوه هاى فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم. در این عوالم غرق بودم که دیدم ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نورى از آسمان ساطع شد که چشم ها را خیره مى کرد. در حال تعجب بودم که سه ستاره ى نورانى دیگر هم در دامنم پدیدار شدند. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود، هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفى مرا ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد:
«فاطمه! مژده باد تو را به سیادت و نورانیت، به ماه نورانى و ستاره ى درخشان، مژده باد تو را بر پدرشان، که بعد از پیامبر گرامی (ص) سید و سرور همه انسان هاست».
و مادر همانطور که اشک شوق می ریخت، تاویل رویاى صادقانه دختر را اینگونه بیان مى کرد:
«دخترم! به زودى تو با مرد جلیل القدری، که مجد و عظمت فراوانى دارد، ازدواج میکنى مردى که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند می شوی، که اولین آنها ماه بنى هاشم است همان که در خواب دیدى چون ماه مى درخشد و سه ستاره دیگر فرزندان دیگر تو هستند».[۲]
ام البنین، همان زنى بود که حضرت علی (علیه السلام) در جستجوى وى بود. زنى با عقلى سترگ، ایمانى استوار، ادبى والا و صفاتى نیکو. کسى که قرار بود جاى خالى مادر را در زندگى دو سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دو ریحانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پر کند. فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سراپاى وجود این بانوى پارسا مادر خود را مى دیدند و رنج فقدان مادر را کمتر احساس می کردند.
او فرزندان دختر گرامى رسول خدا (ص) را بر فرزندان خود که نمونه هاى والاى کمال بودند. مقدم می داشت و بخش عمده محبت و علاقه ى خود را متوجه آنان مى کرد. ام البنین توجه به فرزندان رسول خدا (ص) را فریضه اى دینى مى شمرد. او با درک عظمت آنان به خدمتشان قیام کرد و در این راه از بذل آنچه در توان داشت دریغ نکرد.[۳]
مرا ام البنین صدا زنید
همان روز که وى پا به خانه مولا على (علیه السلام) گذاشت، حسنین هر دو مریض و در بستر افتاده بودند. اما عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد. خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادرى مهربان و دلسوز به دلجویى و پرستارى آنان پرداخت.
چنان که گفته مى شود خود نیز پس از چندى به مولا على (علیه السلام) پیشنهاد داد که به جاى فاطمه، او را «ام البنین» صدا زنند تا حسنین (علیهما السلام) از ذکر نام اصلى او یعنى فاطمه توسط مولا علی (علیه السلام) به یاد مادر خویش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیفتاده، در نتیجه خاطرات گذشته در ذهنشان تداعى نگردد و رنج بى مادرى آن ها را آزار ندهد.[۴]
تولد ماه بنی هاشم
با دنیا آمدن حضرت عباس (علیه السلام) خانه، مملو از شادى و هیجان است. مادر با ذوق و شوقى وصف ناشدنى طفل را در دامان پدر مى گذارد. علی، وقتى طفل را دردامان خود دید، آستین هاى او را بالا زد و در حالى که به شدت مى گریست به بوسیدن بازوهاى طفل پرداخت.
مادر حیرت زده و نگران از این صحنه، از امام پرسید: «چرا گریه مى کنید؟»
حضرت، با صداى آرام و اندوه زده پاسخ داد: «به این دو دست نگریستم و آنچه را که بر سرشان خواهد آمد به یاد آوردم.» مادر، شتابان و هراسان پرسید: «چه بر سر آنها خواهد آمد!؟» امام با لحن مملو از غم و اندوه گفت: «آنها از بازو قطع خواهد شد.»[۵]
کلام حضرت چون صاعقه بر جان مادر فرود آمد و قلبش را ذوب کرد. دوباره پرسید:
«چرا دستهایش قطع مى شوند؟» امام به او خبر داد دستان فرزندش به خاطر یارى اسلام و دفاع از برادرش قطع خواهد شد. سپس آن کانون مهر و وفا به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت که فرزندش فداى سبط گرامى رسول خدا خواهد گردید.
امیر المومنین علی (علیه السلام) فرمود:
«فرزندت عباس (علیه السلام) نزد خداى تبارک و تعالى منزلتى عظیم دارد و خداى متعال درعوض دو دستش، دو بال به او مرحمت خواهد کرد که با آنها همراه با ملائکه در بهشت پرواز کند.»[۶] مادر با شنیدن این بشارت ابدى و سعادت جاودانه مسرور شد.
حضرت که خود مربى و معلم بشریت بود فرزندش را طورى تربیت کرد که نمونه کامل انسانیت و شرافت و فضیلت باشد. از آموختن علوم و آداب اسلامى تا احادیث نبوى و علوی، از کار زراعى و تمرین سوارى و تیر اندازى و شمشیر زنى تا صف آرایى در جنگ هاى سه گانه جمل و نهروان و صفین کار را به جایى رساند که شجاعت او را زبانزد عرب کرد.
طبیعتا از چنین مادرى باید این فرزند به وجود آید که خود او دخترى از طایفه دلیران و شجاعان بود. مادرى از جنس ادب و وقار و شهامت، مادرى بود از آن سوى کرانه هاى پایدارى و وفاداری.
به فدای حسین (علیه السلام)
هنگامی که امام حسین (علیه لسلام) آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آن هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین (س) به همراهان امام حسین (علیه السلام) و پسران خود چنین سفارش می کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین (علیه السلام) و فرمانبردار او باشید».
مورخان می نویسند: پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام البنین (س) را ملاقات می کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنین (س) پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد (علیه السلام) بود می گوید:
«ای بشیر! از امام حسین (علیه السلام) چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام البنین (س) فرمود: از حسین (علیه السلام) مرا خبر ده!» بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام البنین (س) پیوسته از امام حسین (علیه السلام) خبر می گرفت وبا صبر و بصیرتی بی نظیر می گوید:
«یا بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه (علیه السلام) أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»؛ ای بشیر خبر از (امام من) اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله (علیه السلام) باد.
چون بشیر خبر شهادت امام حسین (علیهالسلام) را به آن حضرت داد، صیحه ای کشید و گفت: «قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی؛» ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
وقتى لحظاتى بعد کنار بقیع زینب (سلام الله علیها) را در آغوش گرفت تا تسکین دردهاى دختر على (س) باشد، دید بدن عقیله بنى هاشم مى لرزد! دستان زینب را گرفت و علت را از او پرسید؛ زینب (سلام الله علیها) فرمود :«از پسرت عباس برایت یادگارى آوردم!». حضرت زینب (سلام الله علیها) سپر خونین اباالفضل (ع) را از زیر عباى خود بیرون آورد. مادر که این صحنه را دید نتوانست تحمل کند و بیهوش بر زمین افتاد.[۷]
او هر روز عبیدالله فرزند عباس بن على (علیه السلام) را در آغوش مى گرفت و به بقیع مى آمد و مشغول مرثیه خوانى مى شد؛ به طورى که مروان با آن قساوت قلب از گریه و ناله ام البنین به گریه مى افتاد. وقتى زنان او را با لقب ام البنین صدا مى زدند این ابیات را مى سرود:
لاتدعُوّنّى وى أم البنین
تَذکرینى بلُیوث العَرین
کانت بنُون لى أدعى بهم
و الیومَ اَصبَحتُ وَلا من بنین
اربعه مثل تُسور الرّبى
قد واصلوا الموت بقطع الوتین
تنازع الخصرات اشلاءهم
فکلّهم امسى صـریعا طعین
یا لیت شعرى أ کما أخبروا
بانّ عبّاسـا قطیع الیمین
ای زنان مدینه، دیگر مرا ام البنین نخوانید. چون مرا به یاد فرزندانم می اندازید.
فرزندانی داشتم که به خاطر آنها مرا ام البنین می گفتند ولی اکنون دیگر پسری ندارم.
و چهار باز شکاری داشتم که آنها را آماج تیر قرار دادند، با جدا کردن سرهایشان آنها را کشتند.
دشمنان با نیزه های خود، بدن پاک آنها را قطعه قطعه کردند و هر چهار پسرم با بدن مجروح بر روی خاک افتادند.
ای کاش می دانستم آیا همان طور که به من خبر دادند، دست عباسم قطع شده است؟
ام البنین با این اشعار هم حماسه کربلا و شجاعت پسران خود را و هم حق را به مردم زمان معرفى می کرد و همه تاریخ کربلا را در قالب عزادارى و مرثیه سرایى و با نوعی نوعى اعتراض به حکومت وقت بیان می کرد. به راستى وقتى قبر عباس و برادرانش در کربلاست چرا مادر به بقیع مى رود؟ چرا فرزند کوچک اباالفضل را با خود همراه مى کند؟ آرى او در صدد بود پیام عاشورا را به مردم ابلاغ کند او مى خواست نسل آینده را نسبت به حقایق قیام عاشورا آگاه سازد.
وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
ام البنین این شجاع ترین زن بنى کلاب همسر شهید مادر چهار شهید و طلایه دار پیام آوران کربلا بعد از وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) لحظه به لحظه عمر خویش را با خداى خود معامله کرد و بالاخره در سیزدهم جمادی الثانى سال ۶۴ هجرى، این اسوه ادب و وفا این مادر مهر و عاطفه چشم از جهان فروبست . اگر چه جسم او در خاک بقیع مدفون است. ولى روح بلند او، صفات کریمه و عظیمه او تا بلنداى آفتاب مانده است و در پرتو صفات این بانوى فاضله انسان هایى تربیت شده اند که در تاریخ ماندگار خواهد بود.
معرفی کتب در مورد حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
برای شناخت و بررسی بیشتر شخصیت والای حضرت ام البنین (س) می توان به کتاب ها و منابع زیر مراجعه کرد:
- اعلام النساء المومنات، محمد حسون – ام علی مشکور، تهران، انتشارات اسوه، ۱۴۱۱ق.
- اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، عمر رضا کحاله، دمشق ۱۳۷۹ق.
- اعیان الشیعه، سید محسن امین، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۳ق ، جلد ۶، ۷.
- ام البنین، محمد علی سالکی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۲.
- شروع مرثیه عاشورا ، ذبیح ا… صاحبکار، نگاه حوزه، ش ۷۸- ۷۷، فروردین ۱۳۸۱.
- ادب الطف او شعر الحسین، جواد شبر، بیروت، دارالمرتضی، ۱۴۰۹ق.
- مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱۷، ص ۲۴۲.
- ام البنین (س) زیباترین الگوی نامادری، محمدرضا یکتایی، فارابی.
- ام البنین (س)، مادر مهتاب، ناحیدطیبی.
- ام البنین نمادى از خودگذشتگى، محمدرضاعبدالامیرانصاری.
- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵.
- ام البنین سیده نساء العرب، سیدمهدی سویج.
- مادر فرزندان زهرا(س) ،ابوالفضل هادی منش.
- ام البنین شمع یتیمان علی (ع)، محمد آخوند، انتشارات یاس زهرا.
- ام البنین (علیها سلام)، سلمان هادی طعمه، دارالبقیع.
- ام البنین بانوی ایثار،فرزانه یاورزاده.
- ام البنین شیرزن ولایت مدار ، علی اکبرخدایی.
- ام البنین اسوه مادران وهمسران شهید، فاطمه اسلامی.
پى نوشت ها
[۱]. ستاره درخشان مدینه،ص۳۲.
[۲]. ام البنین نمادى از خودگذشتگى، محمدرضا عبدالامیر انصاری.
[۳]. چهره درخشان مدینه.
[۴]. خصائص العباسیه.
[۵]. زندگانى حضرت ابالفضل، علامه شریف قرشی،ص۳۰.
[۶]. سردار کربلا،ص۱۶۴؛ خصائص العباسیه،ص۱۲۰.
[۷]. مادر فرزندان زهرا (سلام الله علیها)، ابوالفضل هادی منش.