- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ».[۱]
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حسن و حسین(علیهمالسلام) را بسیار دوست میداشت، و نسبت به آنها فوقالعاده اظهار علاقه و عطوفت میکرد.
روایات و تواریخ بر این اتّفاق دارند که آن حضرت، علی و فاطمه و حسنین(علیهمالسلام) را از تمام مردم و کسان و نزدیکان خود بیشتر دوست میداشت و دوستی آنها یک دوستی ساده پدر نسبت به فرزند نبود؛ بلکه ریشه آن بر علائق و مبانی عمیق و یگانگی روحی استوار، و رمز یک اتحاد و اتّصال ناگسستنی معنوی و توافق کامل فکری بود که تعبیر:
«إِنَّهُمْ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُمْ»؛[۲]
«ایشان از من هستند، و من از ایشان هستم».
یا چنانچه در حدیث زید بن اَرْقَمْ است:
«أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ»؛[۳]
«من با هرکس که با شما در صلح و سازش باشد در صلح و سازشم، و با هرکس که با شما در جنگ و نبرد باشد در جنگ و نبردم».
و تعبیرات دیگر در ترجمه و تفسیر این رابطه و محبّت گزاف و مبالغه نیست؛ و عین واقع و حقیقت است.
یک اتّصال واقعی روحی، و همفکری تمامعیار و یگانگی خالص لازم است تا پیغمبر(صلی الله علیه و آله) آن را اینگونه شرح دهد جمله «أَنا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ» صریح است در اینکه طرز تفکّر و سلوک و روش آنها با وضع سلوک و روش
پیغمبر(صلی الله علیه و آله) یکی است، و هیچگونه فرق و تفاوتی ندارد، کردار و رفتار و جنگ و صلح آنها دقیقاً همان کردار و رفتار و جنگ و صلح رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.
ما وقتی این اخبار را مطالعه میکنیم، و از شدّت علاقه و دوستی پیامبر(صلی الله علیه و آله) به امامحسین(علیهالسلام) آگاه میشویم، نباید فراموش کنیم که گوینده این کلمات و الفاظ، پیغمبر خداست، و او کسی است که در دوره زندگانی با گزافگویی و سخنان دور از حقیقت و مدح بیجا مبارزه داشت؛ سخنان و کارهایش برای بشر حجّت و قانون و شریعت بوده و آنچه فرموده ترجمان حقیقت است.
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) غیر از فاطمه(علیهاالسلام) دختران دیگر، و غیر از علی(علیهالسلام) نیز عموزادهها و خویشاوندان بسیاری داشت، پس چرا اینهمه اظهار علاقه و محبّت، مخصوص به فاطمه و علی و فرزندان آنها شد؟ و چرا پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از همه کسان و اصحاب خود، آنها را برگزید؟
برای اینکه این چهار تن نماینده صفات، روحیات، اخلاق و کمالات او بودند.
برای یک نفر مسلمان مؤمن بهترین معرّف عظمت امامحسین(علیهالسلام) همین سخنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) است.
ازجمله احادیثی که از این دوستی و علاقه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) حکایت میکند. حدیث «یعلی بن مرّه»[۴] است که در خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به مجلس میهمانی که به آن دعوت شده بودند میرفتند، ناگاه به حسین(علیهالسلام) برخورد کردند که در کوچه بازی میکرد. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) جلو همراهان رفت، و دستهای خود را گشود (بغل باز کرد) کودک از این سوی به آن سوی میگریخت، و پیغمبر(صلی الله علیه و آله) او را میخندانید تا وی را گرفت، پس یک دستش را زیر چانه حسین و دست دیگرش را پشت سر او گذارد، و او را بوسید و فرمود:
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ»؛
«حسین از من است، و من از حسینم؛ هرکس حسین را دوست بدارد خدا او را دوست میدارد؛ حسین نوادهای از نوادگان است».
و نیز همین حدیث را بخاری،[۵] ترمذی،[۶] ابنماجه[۷] و حاکم[۸] به این لفظ روایت کردهاند:
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، اَلْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ سِبْطَانِ مِنَ الْأَسْباطِ».
«شرباصی» بعد از اینکه از قاموس نقل کرده که:
«حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ: اُمَّهٌ مِنَ الْاُمَمِ».
میگوید: معنای «سبط»، جماعت و قبیله است، و شاید معنای حدیث این باشد که حسین در رفعت و بلندی مقام، مرتبه یک امّت را دارد؛ یا اینکه اجر و ثواب او مثل اجر یک امّت است برای عظمت فضیلت و عظمت کاری که از او صادر شد.[۹]
مسلم و ابنعبدالبرّ و شبلنجی از ابوهریره روایت میکنند که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در حقّ حسن و حسین(علیهماالسلام) فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛[۱۰]
«خدایا من آن دو را دوست میدارم پس (تو نیز) آنها را دوست بدار، و هرکس که آنها را دوست بدارد دوست بدار».
بغوی، ترمذی،[۱۱] ابناثیر،[۱۲] نسائی،[۱۳] ابنحجر عسقلانی،[۱۴] و سید احمد زینی[۱۵] از اُسامه روایت کردهاند که گفت: یک شب در خانه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) برای عرض حاجتی رفتم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بیرون آمد درحالیکه چیزی را در عبای خود پیچیده بود که من ندانستم چیست، چون حاجتم را به عرض رساندم پرسیدم این چیست که عبا بر آن پیچیدهای؟ عبا را به یک سو کرد، حسن و حسین را دیدم؛ فرمود:
«هَذَانِ ابْنَایَ وَاِبْنَا ابْنَتِی اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا»؛
«این دو، پسران من و پسرهای دخترم هستند. خدایا! من آنها را دوست میدارم پس آنها را، دوست بدار و هرکس که آنها را دوست بدارد دوست بدار».
و ترمذی از براء نقل کرده که، فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا».[۱۶]
ترمذی[۱۷] و بغوی[۱۸] از انس روایت کردهاند که از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) سؤال شد کدامیک از اهلبیت را بیشتر دوست میداری؟
فرمود: «حسن و حسین را».
و سیوطی و مناوی نقل کردهاند که، میفرمود:
«أَحَبُّ أَهْلِ بَیْتی إِلَیَّ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ».[۱۹]
و نیز ترمذی و بغوی از انس حدیث کردهاند، که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به فاطمه(علیهاالسلام) میفرمود:
«اُدْعِی لِی إِبْنَیَّ فَیَشُمُّهُمَا وَیَضُمُّهُمَا إِلَیْهِ»؛[۲۰]
«پسرهایم را صدایشان کن تا پیش من بیایند، پس آن دو را میبویید و به سینه خود میچسبانید».
احمد بن حنبل روایت کرده که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّ حُسَیْناً فَأَحِبَّهُ، وَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُ»؛[۲۱]
«خدایا من حسین را دوست میدارم، پس هرکس او را دوست بدارد او را دوست بدار».
ابنابیشیبه نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود:
«اَللَّهُمَّ إِنّی اُحِبُّهُما فَأَحِبَّهُما وَأَبْغِضْ مَنْ یُبْغِضُهُما»؛[۲۲]
«خدایا! من حسن و حسین را دوست میدارم، پس دوست بدار آنها را، و دشمن بدار هرکسی را که آنها را دشمن بدارد».
صبّان از ابوهریره روایت کرده که، گفت:
رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ یَمْتَصُّ لُعَابَ الْحُسَیْنِ کَمَا یَمْتَصُّ الرَّجُلُ التَّمْرَهَ؛[۲۳]
دیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را که آب دهان حسین را میمکید همانگونه که کسی خرما را میمکد.
محبّالدین طبری از ابنبنت منیع و او نیز از یزید بن ابیزیاد حدیث کرده که گفت: پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از خانه عایشه بیرون آمد، پس بر خانه فاطمه(علیهاالسلام) عبور فرمود، صدای گریه حسین(علیهالسلام) را شنید فرمود:
«أَلَمْ تَعْلَمِی أَنَّ بُکَاءَهُ یُؤذِینِی»؛[۲۴]
«آیا نمیدانی که گریه او مرا اذیّت میکند».
از اینگونه احادیث بسیار است که برای نمونه آنچه نقل شد کفایت میکند، و از اخبار دیگر که در فصلهای بعد میآوریم نیز محبّت و شدّت علاقه و جوشش عاطفه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به حسین(علیهالسلام) معلوم میشود.
پی نوشت:
[۱]. احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۷۲؛ ابنماجه قزوینی، سنن، ج۱، ص۵۱؛ ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۴؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۷؛ ابنبطریق، عمده عیون صحاحالاخبار، ص۴۰۶؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص۱۳۳٫ «حسین از من و من از حسینم».
[۲]. خوارزمی، المناقب، ص۶۳؛ رزندی، نظم دررالسّمطین، ص۱۰۰؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج۱۲، ص۱۰۱؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج۱، ص۳۲۲؛ ج۲، ص۳۳۴، ۴۴۳٫
[۳]. ابنماجه قزوینی، سنن، ج۱، ص۵۲؛ ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۶۰ (باب ما جاء فی فضل فاطمه).
[۴]. ابنماجه قزوینی، سنن، ج۱، ص۵۱؛ ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۴؛ بغوی، مصابیحالسنه، ج۲، ص۴۵۹؛ ابنطلحه شافعی، مطالبالسّؤول، ص۳۷۷؛ ابناثیر جزری، اسدالغابه، ج۲، ص۱۹؛ ج۵، ص۱۳۰٫
.[۵] بخاری، الادبالمفرد، ص۸۵؛ همو، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۴۱۴ ـ ۴۱۵٫
[۶]. ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۴٫
[۷]. ابنماجه قزوینی، سنن، ج۱، ص۵۱٫
[۸]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۷۷٫
[۹]. شرباصی، حفیدهالرسول، ص۴۰٫
[۱۰]. مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۱۲۹؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۹۱؛ شبلنجی، نورالابصار، ص۲۶۸٫
[۱۱]. ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۲٫
[۱۲]. ابناثیر جزری، اسدالغابه، ج۲، ص۱۱٫
[۱۳] . نسائی، خصائص امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، ص۱۲۳٫
[۱۴]. ابنحجر عسقلانی، الاصابه، ج۲، ص۶۱٫
[۱۵]. زینی دحلان، السیرهالنبویه، ج۳، ص۳۱۳٫
[۱۶] . ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۲٫
.[۱۷] ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۳٫
[۱۸]. بغوی، مصابیحالسنه، ج۲، ص۴۵۹٫
[۱۹]. سیوطی، الجامعالصّغیر، ج۱، ص۳۷٫ «محبوبترین خاندانم نزد من حسن و حسین هستند».
[۲۰]. ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۳٫
[۲۱]. مناوی، کنوزالحقائق، ج۱، ص۴۴٫
[۲۲]. ابنابیشیبه کوفی، المصّنف، ج۷، ص۵۱۱ ـ ۵۱۳؛ مناوی، کنوزالحقائق، ج۱، ص۴۴؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج۲، ص۷۱٫
[۲۳]. صبان، اسعافالرّاغبین، ص۱۵۵؛ نیز ر.ک: صالحی شامی، سبلالهدی و الرّشاد، ج۱۱، ص۷۲٫
[۲۴]. طبری، ذخائرالعقبی، ص۱۴۳٫
نویسنده: آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی