- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : کارشناس محتوایی شماره چهار
- 0 نظر
حسن صباح مؤسس دعوت و دولت اسماعیلیه نزاری در ایران بوده است. وی در جوانی به اسماعیلیان پیوست و به قاهره، مرکز دعوت اسماعیلیه، سفر کرد، و پس از بازگشت و مسافرت های طولانی در شهرهای ایران، قلعه الموت را تصرف، و به مرکز فعالیت های اسماعیلیان در ایران تبدیل کرد. وی پس از حدود سی سال رهبری اسماعیلیان ایران و مبارزه با حکومت سلجوقیان از دنیا رفت و رهبری الموت را به کیابزرگ امید واگذار کرد.
زندگی نامه حسن صباح
از آغاز زندگی حسن صباح، اطلاعات اندکی در دست است. او در اواسط دهه ۴۴۰ ق، در شهر قم در یک خانواده شیعی اثنى عشری متولد شد. پس از آن، خانواده صباح به شهر ری که یکی دیگر از مراکز مهم شیعه در ایران بود رفتند و در آنجا حسن مطابق با مذهب شیعه اثنى عشری به تحصیل علم برخاست.
گرویدن حسن صباح به مذهب اسماعیلی
وی در همان شهر که از اواسط سده ۳ ق، مرکز فعالیت داعیان اسماعیلی در منطقه جبال بود توسط امیره ضراب، یکی از داعیان محلی، با تعالیم اسماعیلیه آشنا شد. بعدها، از داعیان دیگر اسماعیلی در ری، از جمله از بونجم سراج، اطلاعات بیشتری درباره اسماعیلیان کسب کرد؛ و بالأخره اندکی پس از ۱۷ سالگی به مذهب اسماعیلی گروید و یکی از داعیان به نام مؤمن از او برای امام اسماعیلی زمان، المستنصر بالله، هشتمین خلیفه فاطمی، بیعت گرفت.
ورود حسن صباح به سازمان دعوت اسماعیلیه
در رمضان ۴۶۴ ق، یعنی اندکی پس از آنکه حسن به کیش اسماعیلی درآمده بود، به عبدالملک ابن عطاش (رئیس دعوت اسماعیلیه در قلمرو سلاجقه، که پایگاهش در اصفهان بود، ولی برای مدتی به ری درآمده بود) معرفی شد و مورد توجه وی قرارگرفت. ابن عطاش به اندازه ای تحت تأثیر استعداد حسن قرار گرفت که به او شغلی در سازمان دعوت داد و چندی بعد، در ۴۶۷ ق، که ابن عطاش از ری به پایگاهش در اصفهان مراجعت کرد، حسن را همراه خود به آنجا برد.
سفر حسن صباح به قاهره و اسکندریه
دو سال بعد، در ۴۶۹ ق، حسن به توصیه ابن عطاش عازم قاهره، پایتخت فاطمیان شد تا در مذهب اسماعیلیه به تحصیل بپردازد.
وقتی حسن صباح در صفر ۴۷۱ ق به قاهره رسید، بدرالجمالی، وزیر قدرتمند فاطمی، به عنوان داعی الدعات جانشین المؤید فی الدین شیرازی شده بود. حسن ۳ سال، نخست در قاهره و سپس در اسکندریه که ظاهراً پایگاه مخالفان بدرالجمالی بود سکونت کرد.
اطلاعاتی درباره این دوره زندگی وی در مصر در دست نیست، اما این مسلم است که به طور خصوصی به دیدن المستنصر بالله موفق نشد. همچنین یقین است که وی با بدرالجمالی که قدرت سیاسی را در دولت فاطمی در دست داشته، درگیر بوده؛ و این می تواند سبب توقف او در اسکندریه باشد، جایی که تحصیل دانش اسماعیلی مقدور نبوده است.
طبق منابع نزاری که مورخان ایرانی از آنها استفاده کرده اند، حسن صباح به عنوان طرفدار ولایتعهدی نزار پسر المستنصر، با بدرالجمالی نزاع داشته است.[۱]
اخراج از مصر و بازگشت به ایران
در هر صورت، در اوضاع و احوالی نامعلوم، حسن صباح سرانجام به فرمان بدرالجمالی از مصر بیرون رانده شد و پس از سفری پر ماجرا در ذیحجه ۴۷۳ ق به اصفهان بازگشت.[۲]
دست آورد سفر به مصر
حسن می بایستی طی اقامتش در مصر درس های مهمی فرا گرفته بوده باشد؛ درس هایی که بعداً در طرح سیاست های انقلابی او مورد استفاده قرار گرفت. در دهه ۴۶۰ ق، که دولت فاطمی شاهد بحران های سیاسی، اقتصادی و نظامی بی شماری بود، اسماعیلیان ایران از اقبال رو به زوال دولت فاطمیان آگاهی پیدا کرده بودند. حسن صباح نیز، با تیزهوشی خود، شخصاً موقعیت دشوار خلیفه را در مرکز خلافت فاطمی به چشم دیده بود.
ظاهراً او دریافته بود که دولت فاطمی که در آن زمان تحت فرمان بدرالجمالی بود از وسایل و اراده کافی برای کمک به اسماعیلیان ایران در مبارزه بر ضد سلاجقه، یعنی بزرگترین قدرت نظامی و سیاسی خاورمیانه، برخوردار نیست؛ به عبارت دیگر، حسن صباح به وضوح دریافته بود که اسماعیلیان ایران نمی توانند انتظار داشته باشند از کمک مؤثری از سوی دولت فاطمی برخوردار شوند. با شناخت این واقعیت ها بود که حسن صباح سرانجام نقشه عملیاتی مستقل را بر ضد سلاجقه، که اینک استیلای خود را بر سراسر خاورمیانه گسترانیده بودند، طراحی کرد.
جنبش حسن صباح
حسن چون به ایران بازگشت، در پایگاه دعوت در اصفهان نماند، بلکه طبق برنامه ای در خدمت به دعوت اسماعیلی به مسافرت های گسترده در سراسر ایران پرداخت که ۹ سال به طول انجامید.[۳]
طی همین دوره، او اندیشه های انقلابی خود را سامان داد و نیز قدرت نظامی سلجوقیان را در نقاط مختلف ایران ارزیابی کرد. حسن ابتدا به کرمان و یزد رفت و در آنجا مدتی به اشاعه دعوت اسماعیلی پرداخت؛ سپس چند ماهی در خوزستان به سر برد و آنگاه به دامغان رفت و ۳ سال در آن شهر ماند. وی به تدریج به مشکلات کسب پیروزی در نواحی مرکزی و غربی ایران، که مراکز قدرت سلاجقه بود، پی برد.
فعالیت مستقل حسن صباح در دیلم
او تا ۴۸۰ ق، توجه خود را به منطقه دیلم معطوف کرده بود که از مراکز قدرت سلجوقیان به دور بود و پناهگاه امنی برای علویان محسوب می شد.
گذشته از این، شیعیان، به خصوص زیدیان، نیز در این منطقه کوهستانی پایگاه های مهمی داشتند؛ و داعیان اسماعیلی منطقه جبال نیز از دو سده قبل از آن تاریخ در آنجا مشغول فعالیت بودند؛ یعنی پیش از زمانی که ابوحاتم رازی (م ۳۲۲ ق)، شماری از امرای دیلمی را به کیش اسماعیلی درآورد.[۴]
حسن صباح در آن زمان خود را آماده شورشی بر ضد سلاجقه می کرد، و در جست و جوی پایگاه مناسبی برای استقرار مرکز فعالیت هایش بود. در آن ایام، دعوت اسماعیلیه در ایران هنوز تحت رهبری کلی عبدالملک ابن عطاش قرار داشت، در حالی که حسن صباح سیاست مستقلی را در پیش گرفته بود و در اصل تا حدود زیادی مستقل از هر دو، یعنی ابن عطاش و نیز قاهره عمل می کرد.
تصرف الموت: سرآغاز دعوت و دولت نزاریان
وی سرانجام قلعه الموت، واقع بر کوهستان های مرکزی البرز در ناحیه رودبار دیلم را به عنوان پایگاه خود انتخاب کرد. او برای تصرف الموت نقشه ای دقیق طرح کرد.
الموت در آن زمان در تصرف شخصی به نام مهدی علوی بود که از جانب سلطان سلجوقی آنجا را در اختیار داشت. حسن صباح که با گذشت زمان داعی دیلم شده بود، اینک کار دعوت را در آن منطقه شدت بخشید و عده ای از داعیان تابع خود را به نواحی اطراف الموت فرستاد تا اهالی آنجا را به کیش اسماعیلی درآورند.
دیری نگذشت که فعالیت های حسن صباح به اطلاع خواجه نظام الملک، وزیر قدرتمند سلاطین بزرگ سلجوقی رسید. اما کوشش های وزیر که نفرت خاصی نسبت به اسماعیلیان داشت[۵]، برای دستگیری او به جایی نرسید.
حسن سرانجام به قزوین رفت و در اوایل سال ۴۸۳ ق، به اشکور و سپس به انجرود از توابع الموت روانه شد و بالأخره در شب چهارشنبه، ۶ رجب ۴۸۳ ق، مخفیانه به قلعه الموت درآمد. وی تا مدتی هویت خود را مخفی کرد و خویشتن را «دهخدا» نامید و در زی معلم، به کودکان محافظان قلعه درس می داد و در همان حال مردان خود را به قلعه و اطراف آن در می آورد.
چون پیروانش در داخل و پیرامون قلعه استقرار یافتند، حسن سرانجام هویتش را آشکار ساخت. مهدی علوی که دریافته بود دیگر جایی برای او در الموت نیست، در اواخر پاییز ۴۸۳ ق، قلعه را به حسن تسلیم کرد. حسن حاضر شد به میل خود براتی به مبلغ ۳ هزار دینار به عنوان بهای قلعه به مهدی علوی بدهد. این برات که بر عهده رئیس مظفر، یکی از کارگزاران سلجوقی که پنهانی به کیش اسماعیلی درآمده بود، صادر شده بود، به موقعِ خود و با شگفتی مهدی علوی به او پرداخت شد.[۶]
تسخیر قلعه الموت، فعالیت های اسماعیلیان ایران را که تا آن زمان به طور مخفیانه عمل می کردند، وارد مرحله ای جدید کرد. این در واقع آغاز قیام مسلحانه اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه بود و ضمناً تأسیس واقعی آنچه را که مقدر بود به صورت دولت مستقل اسماعیلیان نزاری درآید، مشخص می ساخت.
مسلم است که قاهره در شروع این مرحله از فعالیت های انقلابی اسماعیلیان ایران نقشی نداشت؛ و برعکس، شواهد موجود دلالت بر آن دارند که تا آن تاریخ، حسن صباح روابط نزدیکی با دعوت و دولت فاطمی که تحت اختیار بدرالجمالی بود، نداشته است.
اقدامات حسن صباح پس از تصرف الموت
حسن صباح همین که در الموت مستقر شد، به مرمت آن قلعه قدیمی و اصلاح استحکامات، انبارهای آذوقه و شبکه منابع آب آنجا برخاست. او به الموت را تسخیرناپذیر ساخت و بدان امکان داد تا بتواند مدت های طولانی در برابر محاصره دشمنان مقاومت کند.
حسن سپس نفوذ خود را در سراسر رودبار و نواحی هم جوار در دیلم گسترش داد؛ بدین ترتیب شمار بیشتری از اهالی دیلم را به کیش اسماعیلی درآورد و قلاع استوار بیشتری را در آن منطقه تصرف کرد یا بساخت.
وی همچنین وضع کشاورزی و شبکه آب رسانی دره الموت را اصلاح، و آنجا را به منطقه مولّد و انبار مواد غذایی تبدیل کرد. بعداً این سیاست در مورد دیگر قلعه های عمده اسماعیلی نیز اعمال شد.[۷]
حسن صباح همچنین کتابخانه مهمی در الموت تأسیس کرد. مجموعه کتاب ها، اسناد، آلات و افزار علمی در این کتابخانه تا زمانیکه مغولان آن را همراه با دیگر قسمت های قلعه در ۶۵۴ ق ویران کردند، طی سال ها به طور قابل توجهی گسترش یافته بود.[۸]
تأسیس فرقه نزاریه
در آن حال که قیام اسماعیلیان ایران با موفقیت گسترش می یافت، مشاجره بر سر جانشینی المستنصر بالله، خلیفه هشتم فاطمیان، که در ۴۸۷ ق درگذشت، اسماعیلیه را به دو شاخه مستعلویه و نزاریه تقسیم کرد.
تا آن زمان حسن صباح رهبر بلامنازع اسماعیلیان در سرزمین های سلاجقه شده بود و سیاست انقلابی مستقلی را دنبال می کرد. حسن بدون هیچ درنگی از حقوق نزار، فرزند ارشد المستنصر و ولیعهد او، پشتیبانی کرد. اما الأفضل، وزیر قدرتمند فاطمی که چند ماه قبل به جای پدرش، بدرالجمالی، به قدرت رسیده بود، نزار را از خلافت محروم کرده و برادر کوچک ترش را با لقب «المستعلی بالله» بر مسند خلافت نشانده بود.[۹]
نزار به اسکندریه گریخت و در آنجا سر به شورش برداشت. خلافت و امامت نزار با لقب «المصطفى لدین الله» برای مدت کوتاهی در اسکندریه حامیانی پیدا کرد، اما سرانجام در اواخر سال ۴۸۵ ق، نزار شکست خورد و به قتل رسید.[۱۰]
حسن صباح بر اساس نصّ المستنصر بالله، نزار را جانشین پدرش در امامت شناخت و روابط خود را با دولت فاطمی و مرکز دعوت اسماعیلیه در قاهره، که با المستعلی بیعتکرده بودند، قطعکرد. با این تصمیم، حسن صباح دعوت مستقل اسماعیلیه نزاری را بنیان نهاد، و از این تصمیم همه اعضای جامعه اسماعیلیان قلمرو سلاجقه نیز بدون هیچ مخالفتی حمایت کردند.[۱۱]
آغاز دومین دوره ستر پس از کشته شدن نزار
اسماعیلیان نزاری به زودی با مشکل بزرگی مواجه شدند و آن جانشینی نزار در امامت بود. نزار که یک سال پس از مرگ پدرش به قتل رسید، پسرانی داشت که برخی مدعی خلافت فاطمی شدند. اما حسن صباح در الموت از جانشین نزار نامی نبرد. ممکن است که اسماعیلیان نزاری ایران تا مدت ها از سرنوشت نزار آگاهی پیدا نکردند و همچنان در انتظار ظهور مجدد او بوده اند.
موضوع مبهم است؛ اما سکه هایی که در کرسی دیلم، یعنی الموت، ضرب شده، آشکار می سازد که نام خود نزار و لقبش «المصطفى لدین الله» تا حدود ۷۰ سال پس از مرگش بر روی این سکه ها ذکر می شده است.[۱۲] در نوشته های روی این سکه های نادر الموت، به ذریه نزار، بدون ذکر نام هایشان، درود فرستاده شده است.
حسن صباح: حجت امام مستور
به هر حال، نزاریان در آن ایام در یک دور ستر دیگری به سر می بردند، زیرا به شخص امام دسترسی نداشتند. در این ایام، نماینده تام الاختیار امام مستور در جامعه اسماعیلی عنوان «حجت» داشته است. به نظر می رسد که اندکی پس از انشعاب ۴۸۷ ق، حسن صباح به عنوان حجت امام غایب شناخته شد. در واقع حسن صباح و دو جانشین بعدی او در الموت تا هنگام ظهور امام نزاری در آنجا به عنوان حجت امام، رهبری دعوت و دولت اسماعیلیان نزاری را در دست داشتند.[۱۳]
نظریه تعلیم: اساس دعوت نزاریان در ایران
در چنین اوضاع و احوالی، ناظران خارجی از همان آغاز این احساس را داشتند که اسماعیلیان ایران به رهبری حسن صباح، تعالیم جدیدی را عرضه می کردند که بعداً به «دعوت جدید»، در مقایسه با «دعوت قدیم» فاطمیان، شهرت پیدا کرد. اما دعوت جدید بیانگر عقاید جدیدی نبود و در اصل تنظیم و تهذیب نوینی از یک عقیده قدیم شیعی، یعنی نظریه تعلیم بود که در میان اسماعیلیان نیز سابقه ای طولانی داشت. این نظریه به وسیله حسن صباح در رساله ای کلامی به نام چهار فصل به صورتی پرداخته و پر قوت، و به زبان فارسی بیان شده است.[۱۴]
در رساله چهار فصل، حسن صباح در مورد چهار اصل بحث می کند، از جمله آنکه عقل انسان برای شناخت خداوند و حقایق دینی بسنده نیست؛ سپس استدلال می کند که یک «معلم صادق»، نه علمای متعددی که اهل سنت راهنمایان خویش قرار داده اند، به عنوان راهنمای روحانی آدمیان ضروری است؛ معلمی که جز امام اسماعیلی در هر زمان نمی تواند باشد. این نظریه تعلیم با تأکید نهادن بر مرجعیت تعلیمی مستقل هر امام در روزگار خود، عقیده اصلی اسماعیلیان نزاری گردید.
سیره حسن صباح
حسن صباح مدیری مدبر و سازمان دهنده ای با استعداد و در همان حال متکلم، فیلسوف و منجمی دانشمند هم به شمار می رفت. اسماعیلیان نزاری برای او احترام زیادی قائل بودند و او را «سیدنا» می خواندند. وی زندگی زاهدانه ای داشت و آن سرمشقی شده بود برای دیگر رهبران و فرماندهان نزاری که همگی درگیر یک ستیز انقلابی بودند.
مورخان ایرانی می گویند در تمام سی و اندی سالی که از استیلای حسن بر الموت می گذشت، هرگز از قلعه به زیر نیامد و فقط دو بار از سرای خویش به پشت بام رفت. او تمام وقتش را به مطالعه کتاب و تقریر سخن دعوت و تدبیر امور دولت نزاریه گذرانید.[۱۵]
حسن همچنین نسبت به دوست و دشمن یکسان سخت گیر بود و در شیوه زندگی ساده و اسلامی خود مصالحه نمی پذیرفت. گویند احکام شریعت را به سختی پاس می داشت و از جامعه خود اجرای آنها را طلب می کرد، به خصوص به رعایت وظیفه امر به معروف و نهی از منکر اصرار داشت. در زمان او در دره الموت هیچ کس آشکارا شراب ننوشید و نواختن آلات موسیقی نیز قدغن بود.
او همیشه داعی دیلم، که شامل سرزمین های ایرانی و یکی از ۱۲ جزیره سازمان دعوت اسماعیلی در دوره فاطمیان بود، باقی ماند؛ اما پس از مرگ نزار بن مستنصر او را حجت امام مستور نیز می دانستند.
به رغم مشکلات زیاد، حسن صباح دولت و دعوت مستقل اسماعیلیه نزاری را بنیان نهاد و آنها را در دهه های پر تلاطم آغازینشان رهبری کرد و به جامعه نزاری این توانایی را داد که باقی بماند.
وفات حسن صباح
حسن صباح چون بیمار شد و پایان عمر خویش را نزدیک دید، کیابزرگ امید را که از جانب او در قلعه لمسر فرمان می راند، به الموت احضار کرد و ریاست دولت و دعوت اسماعیلیه نزاری را به وی سپرد. حسن در عین حال شورایی از ۳ تن از بزرگان نزاری برای کمک به کیابزرگ امید در امور مختلف تشکیل داد تا زمانی که امام نزاری خود ظاهر شود.
حسن صباح پس از یک بیماری کوتاه، در ۲۶ ربیع الآخر ۵۱۸ ق در الموت درگذشت. مقبره حسن صباح در نزدیکی الموت، تا هنگامی که در ۶۵۴ ق به دست مغولان ویران شد، همچنان زیارتگاه اسماعیلیان نزاری بود.
نتیجه گیری
حسن صباح، پس از گرویدن به مذهب اسماعیلی و سفر به قاهره، به ایران بازگشت و فعالیت مستقل خود را در دعوت به مذهب اسماعیلیه و مبارزه با حکومت سلجوقیان آغاز کرد. حسن صباح پس از تصرف الموت، به رهبر مقتدر اسماعیلیان ایران بدل گشت، و پس از اختلاف اسماعیلیان بر سر جانشینی المستنصر، هشتمین خلیفه فاطمی، فرقه نزاریه را تأسیس کرد. با کشته شدن نزار، او به عنوان حجت امام مستور شناخته شد.
پی نوشت ها
[۱] . رشیدالدین، جامع التواریخ، ص۷۷
[۲] جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۱۹۱؛ رشیدالدین، جامع التواریخ، ۱۰۲-۱۰۳
[۳] . جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۱۹۱-۱۹۳؛ رشیدالدین، جامع التواریخ، ص۱۰۳؛ حافظ ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ص۱۹۳-۱۹۴
[۴] . دفتری، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۶۱۷۷
[۵] . نظام الملک، سیر الملوک، ص۲۸۲
[۶] . جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۱۹۳-۱۹۵؛ رشیدالدین، جامع التواریخ، ص۱۰۴-۱۰۵؛ حافظ ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ص۱۹۳-۱۹۴
[۷] . جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۲۷۲-۲۷۳؛ رشیدالدین، جامع التواریخ، ص۱۰۵؛ حافظ ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، ص۱۹۵؛ مستوفی، نزهه القلوب، ص۶۰-۶۱
[۸] . جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۲۷۲-۲۷۳
[۹] . ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۵، ص۱۴۲
[۱۰] . ابن میسر، المنتقى من اخبار مصر، ج۲، ص۳۷
[۱۱] . دفتری، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۶۱۷۷
[۱۲] . دفتری، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۶۱۷۷
[۱۳] . طوسی، روضه التسلیم، ۱۴۸؛ قهستانی، هفت باب، ص۲۳، ۴۳
[۱۴] . دفتری، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۶۱۷۷
[۱۵] . جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶؛ رشیدالدین، جامع التواریخ، ص۱۳۳-۱۳۴
منابع
۱- ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره، وزاره الثقافه و الإرشاد القومی، المؤسسه المصریه العامه، چاپ اول، ۱۳۹۲ق
۲- ابن میسر، محمد بن علی، المنتقی من اخبار مصر، قاهره، المعهد العلمی الفرنسی للآثار الشرقیه، چاپ اول، ۱۹۸۱م
۳- جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشا، تهران، دنیای کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش
۴- حافظ ابرو، عبدالله، مجمع التواریخ السلطانیه، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۴ش
۵- پورجوادی، نصرالله، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش
۶- رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۵۶ش
۷- طوسى، نصیر الدین محمد، روضه التسلیم، تهران، جامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش
۸- قهستانی، ابواسحاق، هفت باب، تهران، مطبع حیدری، چاپ اول، ۱۳۷۰ش
۹- مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، قزوین، حدیث امروز، چاپ اول، ۱۳۸۱ش
۱۰- نظام الملک، حسن بن علی، سیر الملوک (سیاست نامه)، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴ ش
منبع مقاله | اقتباس از:
دفتری، فرهاد، مدخل حسن صباح، دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش