- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از مرگ مادرش آمنه بنت وهب و جدش عبدالمطلب در هشت سالگی به خانه عمش عبدمناف مکنی به ابوطالب منتقل شد و او و همسرش فاطمه بنت اسد مانند پدر و مادری دلسوز از آن حضرت سرپرستی کردند و تا بیست و پنج سالگی و به قولی سی و یا سی و هفت سالگی که با خدیجه ازدواج کرد و به خانه او رفت با ابوطالب زندگی می کرد.
از این رو وقتی علی (علیه السلام) متولد شد به چشم فرزند یا برادر کوچک بدو می نگریست و در پرستاری از او با فاطمه کمک می کرد و ساعت های بسیار در کنار گاهواره اش می نشست یا این که او را در آغوش می گرفت و به او غذا می داد و برایش آواز لالایی می خواند تا به خواب رود (اعیان الشیعه، ۱/۳۳۵)؛ سیره ابن هشام، ۱/۱۸۷، حواشی آن، ۱/۱۷۸؛ شرح مواهب؛ الاستیعاب)
علی (علیه السلام) وقتی بزرگتر شد و زبان باز کرد و به راه افتاد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مربی و زبان آموز او شد. او را به دوش می گرفت و به کوه و صحرا می برد و با او حرف می زد و به پرسش ها و کنجکاوی های او پاسخ می داد. هر چه زمان می گذشت تعالیم پیغمبر دقیق تر و عمیق تر و سرسپردگی و اخلاص علی (علیه السلام) به معلم و مربی خود افزونتر می شد تا این که رفته رفته نسخه دوم مقام رسالت و شایسته منصب ولایت گردید. قضا را بعد از انتقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه خدیجه و در ایام خردسالی علی (علیه السلام) واقعه ای پیش آمد که وی از خانه پدر به خانه پیغمبر نقل مکان کرد.
تفصیل چنین بود که در حجاز قحطی و خشکسالی پیش آمد (از آن خشک سالی ها که تا کشف و استخراج نفت غالبا گریبانگیر عرب بود) و مکیان از جمله ابوطالب که شیخ الاباطح و رئیس مکه و قریش بود دچار عسرت گردیدند. اما رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسرش خدیجه دولتمند و بازرگان بودند و عمش عباس نیز تاجر و ثروتمند بود. پس پیغمبر به عباس پیشنهاد کرد هر یک یکی از پسران ابوطالب را متکفل شوند و با هم به خانه ابوطالب رفته عباس، جعفر را و رسول الله علی (علیه السلام) را با خود به خانه بردند (سیره ابن هشام، ۱/۲۴۵).
از این پس علی پسر خوانده و عضو خانواده رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شد و شب و روز را با او می گذرانید. حتی در خلوت کوه حرا که هیچ کس را حق رفتن نزد پیغمبر نبود فقط علی حق داشت نزد آن حضرت برود (نهج البلاغه، خطبه قاصعه، ۳۰۰) به سبب همین پیوستگی است که محدثین سنی و شیعه آورده اند که رسول الله به علی فرمود: «انت منی و انا منک» تو پاره ای از تن من و من پاره ای از تن توام (صحیح، ترمذی، ۲/۲۹۷ و ۲۹۹؛ مسند، ابن حنبل، ۱/۱۰۸ و.۳۳۰٫)… و فرمود: «علی لحمه من لحمی و دمه من دمی» علی گوشتش از گوشت من و خونش از خون منست (کنز العمال، ۱۲/۱۱۷۶) و در خانه پیغمبر بود که علی علوم ظاهر و باطن را فراگرفت تا جائی که رسول الله در حق او می فرمود: «اعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب» بعد از من عالم ترین امت من علی بن ابی طالب است (کنزالعمال، ۱۲/۱۲۱۷). و خود او می گفت: سلونی قبل ان تفقدونی فانی لا اسال عن شی ء دون العرش الا اخبرت عنه» پیش از اینکه مرا از دست بدهید هر چه می خواهید بپرسید. درباره هیچ چیز فروتر از عرش از من پرسیده نمی شود مگر آن که از آن خبر می دهم (کنزالعمال، ۱۵/۴۱۷).
با این مقدمات طبیعی است وقتی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور ابلاغ رسالت شد نخستین مردی که از این واقعه با خبر گردید و دعوت او را پذیرفت علی (علیه السلام) بود. خود او در خطبه قاصعه در نهج البلاغه (۳۰۱) فرموده است: «…یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یأمرنی بالاقتداء به. و لقد کان یجاور فی کل سنه بحراء فأراه و لا یراه غیری و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه و انا ثالثهما. أری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه»
یعنی: (رسول الله) هر روز حکمت تازه ای از اخلاق خود به من می آموخت و مرا امر می فرمود از او پیروی کنم آن حضرت در هر سال چندی در کوه حراء مجاور می شد. در آن خلوت تنها من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید. خانه پیغمبر آن وقت تنها خانه در اسلام بود و رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه و من که سومی ایشان بودم در آن با هم به سر می بردیم. من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم.
به روایت سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد بن عمرو کندی و جابر بن عبدالله و ابوسعید خدری و زید بن ارقم و قتاده بن النعمان و سایر صحابه و تابعین (که علامه امینی در الغدیر ۳/۲۲۰، نام ۶۶ تن از ایشان را برده است) نخستین مردی که مسلمان شد علی (علیه السلام) بود. پیش از او تنها کسی که اسلام آورده بود خدیجه همسر رسول الله بود. در آن وقت علی پانزده ساله (سنن بیهقی، ۶/۲۰۶؛ ابن عبدالبر در الاستیعاب، ۲/۴۵۸) و به قولی یازده ساله (شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه به روایت از امام محمد باقر (علیه السلام)، ۳/۲۶۰) یا ده ساله (تاریخ الخلفاء، سیوطی، ۱۶۶) بود.
پیغمبر روز دوشنبه هفدهم رجب (اعیان الشیعه، ۱/۲۲۴) و به قولی دوشنبه دوازدهم رمضان (سیره ابن هشام، ۱/۲۳۳) به رسالت مبعوث شد و علی روز بعد سه شنبه ایمان آورد (سیوطی، ۱۶۶؛ اعیان الشیعه، ۱/۳۳۵). سپس زید بن حارثه (و همسرش ام ایمن) و بعد ابوبکر بن ابی قحافه به شرف مسلمانی نائل آمدند (سیره ابن هشام، ۱/۲۴۵؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی به نقل از ابن کثیر، ۳۴).
این که جمعی پنداشته اند ابوبکر مسلم اول بوده زیرا طبق بعض روایات علی (علیه السلام) هنگام اسلام به سن بلوغ نرسیده بود و خدیجه زن بوده و زید مولی بوده، هم بر خلاف نصوص و هم مخالف منطق و عقل است که علمای حدیث در این باره به تفصیل سخن گفته اند. اینک ترجمه چند حدیث که مؤید سبق اسلام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است بیان می شود:
۱) ابوبکر احمد بن الحسین البیهقی در السنن الکبری (۶/۲۰۶) چنین آورده است:… و کان اول من آمن به علی بن ابی طالب (علیه السلام) و هو ابن خمس عشره او ست عشره سنه، یعنی نخستین کسی که به رسول الله ایمان آورد علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود و او در آن وقت پانزده یا شانزده سال داشت. همین حدیث را هیثمی در مجمع الزوائد (۹/۱۰۲) به نقل از طبرانی روایت کرده و گفته است رجال این حدیث صحیحند؛
۲) متقی هندی در کنزالعمال (۱۵/۲۹۷ به بعد به روایت حسن بن بدر در کتاب ما رواه الخلفاء) و حاکم نیشابوری در الکنی و الالقاب و ابوبکر فارسی شیرازی در القاب الرجال از عمر بن الخطاب چنین آورده است: «… کنت أنا و أبوبکر و ابوعبیده بن الجراح و نعز من اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و النبی متکی ء علی علی بن ابی طالب حتی ضرب (فضرب) بیده علی منکبه ثم قال: أنت یا علی اول المؤمنین ایمانا و اولهم اسلاما. ثم قال : أنت منی بمنزله هارون من موسی. و کذب علی من زعم انه یحبنی و یبغضک»
یعنی: روزی من (عمر بن الخطاب) و ابوبکر و ابوعبیده جراح و چند تن دیگر از اصحاب نزد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم و آن حضرت بر علی بن ابی طالب تکیه داشت. پس دست بر شانه علی زد و گفت: تو ای علی نخستین مؤمنی که ایمان آوردی و نخستین مسلمانی که اسلام آوردی. سپس گفت: تو برای من به جای هارون برای موسی هستی (برادر و جانشین) و بر من دروغ بسته است آن که ادعا کند مرا دوست دارد ولی دشمن تو باشد؛
۳) حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین (۳/۱۳۶، به روایت از سلمان فارسی از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)) چنین آورده است: «اولکم واردا علی الحوض اولکم اسلاما، علی بن ابی طالب» نخستین کس از بین شما که در کنار حوض بر من وارد می شود همان است که پیش از شما مسلمان شده و او علی بن ابی طالب است. این حدیث را علاوه بر سلمان، ابن عباس و ابوموسی اشعری نیز روایت کرده اند و با الفاظی مشابه ابن ابی شیبه نیز روایت کرده است (کنز العمال، ۱۵/۳۶۷؛ اسد الغابه، ۴/۱۷؛ استیعاب، ۲/۴۵۷؛ مجمع الزوائد، ۹/.۱۰۲٫).؛
۴) در صحیح ترمذی به روایت زید به ارقم (۲/۳۰۱) و در «الاصابه فی معرفه الصحابه» (۴ ۱/۱۱۸) به روایت از عمرو بن مره جهنی و عبدالله بن فضاله مزنی و جابر بن عبدالله انصاری آمده است که: «اول من اسلم علی بن ابی طالب (علیه السلام)»
یعنی نخستین کسی که مسلمان شد علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود. این حدیث را علاوه بر محدثین امامی و عده دیگری که قبلا ذکر شد، امام نسائی در خصائص (۴۴) و ابن سعد کاتب واقدی در الطبقات الکبیر (۳ ۱/۱۲) و ابن اثیر در اسد الغابه (۴/۱۷) و احمد بن حنبل در المسند (۴/۳۶۸ و ۳۷۱ به دو سند) و محمد بن جریر طبری در تاریخ الامم و الملوک (۲/۵۵) نیز روایت کرده اند؛
۵) معاذ بن جبل از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت کرده است: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لعلی (علیه السلام): یا علی، أخصمک بالنبوه و لا نبوه بعدی و تخصم بسبع لا یحاجک فیها احد من قریش. انت اولهم ایمانا بالله و أوفاهم بعهد الله و أقومهم بأمر الله و أقسمهم بالسویه و أعدلهم فی الرعیه و أبصرهم بالقضیه و أعظمهم عندالله مزیه»
یعنی: «رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود: ای علی، من به سبب مقام نبوت از تو برترم و پس از من پیامبری نخواهد بود و تو نیز هفت فضیلت داری که هیچ یک از قریش در آنها به تو نمی رسند. پیش از همه به خدا ایمان آوردی و در پیمان با خدا از همه وفادارتری و در اجرای اوامر الهی از همه پایدارتری و مساوات را در تقسیم بیشتر از دیگران رعایت می کنی و در امور رعیت از همه عادلتری و هنگام دادرسی از هر قاضی دیگر بیناتری و نزد خدا مزیتی از همه بزرگتر داری. این حدیث را حافظ ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاء (۱/۶۶) و محب طبری در الریاض النضره (۲/۱۹۸) و دیگران روایت کرده اند؛
۶) سلمان فارسی و ابوذر غفاری از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت کرده اند: «… اخذ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بید علی (علیه السلام) فقال: ان هذا أول من آمن بی و اول من یصافحنی یوم القیامه و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الامه یفرق بین الحق و الباطل و هذا یعسوب الدین و المال یعسوب الظالمین قاله لعلی الطبرانی عن سلمان و أبی ذر معا. البیهقی و ابن عدی عن حذیفه»
یعنی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی را گرفت و گفت: همانا این است کسی که پیش از همه به من ایمان آورد و نخستین کسی است که در روز قیامت دستش را در دست من می گذارد. این است صدیق اکبر و این است فاروق این امت که حق و باطل را از هم جدا می کند. این است پشتیبان مؤمنان و مال پشتیبان ستمکاران است. این سخن را درباره علی فرمود. این حدیث را هیثمی در مجمع الزوائد و متقی در کنزالعمال (ج ۱۲ حدیث ۱۲۳۰) به روایت از طبرانی در المعجم الکبیر از سلمان و ابوذر و به روایت بیهقی در السنن الکبری و ابن عدی در الکامل از حذیفه الیمان و نیز عبدالرؤوف مناوی در فیض القدیر (۴/۳۵۸) از طبرانی نقل کرده اند؛
۷) احمد بن حنبل در المسند (۵/۲۶) و طبرانی در المعجم الکبیر (به نقل کنزالعمال) از معقل بن یسار روایت کرده اند که آن حضرت به فاطمه زهرا (علیه السلام) فرمود : «أوما ترضین انی زوجتک أقدم امتی اسلاما و اکثرهم علما و أعظمهم حلما» یعنی: آیا راضی نیستی از این که تو را به شوهری دادم که از همه امت من پیشتر اسلام آورده و علمش از همه بیشتر و عقل و حلمش از همه بزرگتر است.
متقی هندی در کنزالعمال (ج ۱۲ حدیث ۱۱۶۴) می گوید: احمد بن حنبل تمامی این حدیث را روایت کرده و گفته است: معقل گوید: روزی رسول الله را شستشو می دادم. مرا فرمود آیا میل داری از فاطمه عیادت کنی؟ گفتم: آری. پس برخاست و به من تکیه کرد و فرمود: سنگینی آن را دیگری تحمل می کند و ثوابش مال تو است. معقل گوید: مثل این که هیچ سنگینی بر من نبود. با هم به خانه فاطمه علیها السلام رفتیم. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود حالت چطور است؟ عرض کرد به خدا سوگند اندوهم سخت و فقرم شدید و بیماریم دراز شده است. پس آن حضرت حدیث فوق را به فاطمه فرمود.
عبدالله به احمد بن محمد بن حنبل که این حدیث را روایت کرده گفته است: آن را در کتاب پدرم به خط او یافته ام. همین حدیث به روایت از ابن عباس و ابوهریره و برده بن الحصیب در جلد پانزدهم کنزالعمال شماره های ۱۱۶۵ و ۱۱۶۶ و ۱۱۶۷ نقل شده است؛
۸) احمد بن شعیب نسائی در خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) حدیث ذیل را از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن سلیمان الرهاوی قال: حدثنا عبدالله بن موسی. قال: حدثنا العلاء بن صالح عن المنهال عن عمرو بن عباد بن عبدالله قال: قال علی رضی الله عنه أنا عبدالله و أخو رسول الله و أنا الصدیق الاکبر لایقولها بعدی الا کاذب. آمنت قبل الناس سبع سنین»
یعنی: احمد بن سلیمان رهاوی از عبدالله بن موسی و او از علاء بن صالح و علاء از منهال و منهال از عمرو بن عباد چنین روایت کرده است: علی رضی الله عنه فرمود: من بنده خدا و برادر رسول خدا و صدیق اکبرم. بعد از من هر که این سخن را بگوید دروغگو است. من هفت سال پیش از سایر مردم به خدا ایمان آوردم (خصائص، ۴۶؛ الغدیر، ۳/۲۲۱).
حدیث سبق اسلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد شیعه متواتر و رجال آن همه از ثقات محدثین به شمار می روند. علمای اهل سنت نیز صحت و اعتبار آن را پذیرفته اند. علاوه بر گواهی کبار صحابه چون سلمان و ابوذر و مقداد و جابر و ابوسعید خدری و سعد وقاص و زید بن ارقم… که احادیث ایشان در صحاح مسانید معتبر ثبت است کتب تاریخ و سیره نیز از قدیمترین ایام تاکنون آن را به صورت حدیثی مسلم الصدور روایت می کنند. علامه امینی در الغدیر (۳/۲۱۹ تا ۲۴۷) صد و یک حدیث در این باره از طرق اهل سنت نقل نموده و اتفاق نظر علمای اسلام را در این باره به اثبات رسانده است.
منبع: دایره المعارف تشیع؛ ج ۶، ص ۱۶۸؛ مشایخ فریدنی؛ ص۱۶۸-۱۶۹