- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از ریشه های «حرص» دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنیاست. هنگامی که آتش سوزان این عشق در درون جان انسان زبانه میکشد او را به سوی حرص و ولع نسبت به مواهب دنیای مادّی میکشاند، مانند: سایر عشّاق بیقرار که فارغ از هرگونه فکر منطقی پیوسته دست و پا میزنند و روز به روز خود را در این لجنزار آلوده تر میسازند.
به همین دلیل قرآن مجید برای خشکانیدن ریشه حرص و ولع به سراغ حبّ دنیای افراطی و یا به تعبیر دیگر «دنیاپرستی» میرود و با تعبیرات گوناگون قدر و قیمت مواهب دنیا را در نظرها میشکند تا عاشقان بیقرار دنیا به خود آیند و حریصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زیر پا نگذارند.
با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و تعبیرات دقیق و حساب شده قرآن را در این زمینه بررسی میکنیم.
۱- قرآن در موارد متعدّدی زندگی دنیا را نوعی بازیچه کودکانه و لهو و سرگرمی میشمرد، میفرماید:
«وَ مَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا الّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ …؛ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.»[۱]
در جای دیگر میفرماید: «اعْلَمُوا انَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الْامْوَالِ وَ الْاوْلَادِ …؛ بدانید زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزونطلبی در اموال و فرزندان است.»[۲]
در حقیقت دنیاپرستان را به کودکانی تشبیه میکند که از همه چیز غافل و بیخبرند و تنها به سرگرمی و بازی مشغولند و حتّی خطراتی را که در یک قدمی آنها وجود دارد نمیبینند!
بعضی از مفسّران زندگی انسان را به پنج دوران (از کودکی تا چهل سالگی) تقسیم کردهاند و برای هر دورانی مدّت هشت سال قائلند و میگویند: هشت سال به بازی مشغول است، هشت سال به لهو و سرگرمیها، هشت سال در بحبوحه جوانی به سراغ زینت و زیبایی میرود، هشت سال به تفاخر و فخرفروشی میپردازد و بالاخره در هشت سال آخر به دنبال تکاثر و افزونطلبی در اموال و نیروها میرود و در اینجا شخصیّت انسان تثبیت میشود و این حالت تا آخر عمر ممکن است باقی بماند و در نتیجه مجالی برای دنیاپرستان جهت اندیشیدن به حیات معنوی در ارزشهای جاودانی باقی نماند.
۲- در آیات دیگری زندگی دنیا سرمایه «فریب و غرور» شمرده شده است، میفرماید:
«… وَ مَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا الّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛ زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست!»[۳]
در جای دیگر میفرماید: «… فَلَاتَغُرَّنَکُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَ لَایَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ؛ پس
مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد و مبادا (شیطان) فریبکار شما را به (کرم) خدا مغرور سازد و فریب دهد!»[۴]
این تعبیرات نشان میدهد که زرق و برق دنیای فریبنده یکی از موانع مهم بر سر راه تکامل معنوی انسان است که تا این مانع را پشت سر ننهد راه به جایی نمیبرد.
زندگی دنیا همچون سرابی است که تشنهکامان را در بیابان سوزان تعلّقات مادّی به سوی خود فرامیخواند، امّا هنگامی که نزد آن میآیند چیزی که عطش را فرونشاند پیدا نیست، بلکه دویدن در این بیابان سوزان آنها را تشنهتر میکند، باز سراب را در فاصله دیگری جلو خود میبینند و به گمان اینکه آنجا آب است به سوی آن میشتابند و باز هم تشنهتر و تشنهتر میشوند تا هلاک گردند.
بسیارند کسانی که سالها به سوی دنیا دویدهاند، هنگامی که به آن رسیدهاند صریحاً اعلام میکنند نه تنها گمشده خود را (یعنی آرامش و آسایش) پیدا نکردهاند، بلکه «شهد» آن را با «شرنگ» و «گل» آن را با «خار» همراه دیدهاند، غالباً به جای آرامش، نگرانیها و اضطرابهای آنها برای حفظ آنچه دارند چندین برابر شده است!
۳- گروه دیگری از آیات از این حقیقت پرده برمیدارد که مجذوب شدن به زرق و برق دنیا انسان را از آخرت غافل میکند؛ یعنی شغل شاغل و همّ واحد آنها میشود و تمام توجّه آنان را به سوی خود جلب میکند.
میفرماید: «یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمُ غَافِلُونَ؛ آنها تنها ظاهری از زندگی دنیا را میدانند و از آخرت غافلند!»[۵]
آنها حتّی زندگی دنیا را نشناختهاند و به جای اینکه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهی برای نیل به مقامات معنوی و میدانی برای ورزیدگی و تمرین جهت به دست آوردن فضایل اخلاقی بشناسند آن را به عنوان هدف نهایی و مطلوب حقیقی و معبود واقعی خود شناختهاند و طبیعی است که چنین افرادی از آخرت غافل میشوند.
در جای دیگر میفرماید: «ارَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ؛ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟!» سپس میافزاید: «فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَهِ الّا قَلِیلٌ؛ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندکی بیش نیست».[۶]
آری افراد کم ظرفیّت و هوسباز، چنان دنیای کوچک و ناپایدار در نظرشان بزرگ جلوه میکند که حیات جاویدان و ابدی را که مملوّ از مواهب الهی است به فراموشی میسپارند.
۴- در بخش دیگری از آیات، دنیا به عنوان «عَرَض» (بر وزن غَرَض) به معنی موجود بی ثبات و زوال پذیر تعبیر شده است، از جمله میفرماید: «… تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَهٌ …؛ شما سرمایه زوالپذیر دنیا را طلب میکنید در حالی که نزد خداوند غنیمتهای فراوانی برای شما (در سرای آخرت) است».[۷]
در جای دیگر خطاب به اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: «شما متاع ناپایدار دنیا را میخواهید ولی خداوند سرای دیگر را برای شما میخواهد»، (… یُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَهَ …)[۸]
در آیات دیگری نیز همین گونه تعبیر دیده میشود که نشان میدهد گروهی از مسلمانان یا غیر مسلمین به خاطر حرص در جمع آوری متاع زوالپذیر و ناپایدار دنیا از پرداختن به مواهب پایدار الهی در سرای دیگر و ارزشهای والای انسانی و مقام قرب به خدا باز میمانند. آری نعمت حقیقی زوال ناپذیر نزد اوست و باقی همه «عرض» و «عارضی» و زوال پذیر است.
این تعبیر هشداری است به همه دنیاپرستان که مراقب باشند سرمایههای عظیم انسانی خود را فدای امور زوالپذیر نکنند.
۵- در بخش دیگری از آیات، از مواهب مادّی دنیا تعبیر به زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا شده است[۹].
تعبیراتی مشابه آن در آیات دیگر نیز آمده است، مانند: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ الَیْهِمْ اعْمَالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیهَا لَایُبْخَسُونَ؛ کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آنها میدهیم و چیزی از آنها کم و کاست نخواهد شد (ولی در آخرت بهرهای نخواهند داشت)».[۱۰]
در جای دیگر خطاب به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: «یَا ایُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِازْوَاجِکَ انْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ امَتِّعْکُنَّ وَ اسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلًا؛ ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید با هدیهای شما را بهرهمند سازم و به طرز نیکویی رها سازم! (تا بتوانید به مقصد خود برسید)».[۱۱]
این تعبیرات به خوبی نشان میدهد که این زرق و برقها تنها زیور و زینتی است برای حیات دنیای مادّی. بدیهی است هرگز در مورد امور حیاتی و سرنوشتساز تعبیر به زینت نمیشود آن هم زینت «حیات دنیا» که به معنی زندگی پست است.
شایان توجّه اینکه: حتّی زینت بودن آن هم در آیات دیگر زیر سؤال رفته است و تعبیر به «زُیِّنَ» شده که نشان میدهد یک زینت مصنوعی و خیالی و پنداری است، نه یک زینت واقعی و حقیقی.
مثلًا در سوره بقره آیه ۲۱۲ میخوانیم: «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُنْیَا …؛ زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است»!
و در سوره آل عمران آیه ۱۴ میفرماید: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ …؛ محبّت امور مادّی از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و … در نظر مردم زینت داده شده است»!
این تعبیرات و تعبیرات مشابه آن نشان میدهد که حتّی زینت بودن این امور جنبه
پنداری و خیالی دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خیال و پندار خویشند.
در اینجا سؤال مهمّی مطرح است: چرا خداوند این امور را در نظرها زینت داده؟! به یقین برای آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنهاست؛ زیرا هنگامی که این اشیای زینتی جالب و دلربا که غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها میکند، نهال ایمان و تقوا در وجود آنها بارور میشود وگرنه صرف نظر کردن از اشیای غیر جالب افتخاری محسوب نمیشود.
به تعبیر دقیقتر تمایلات افسار گسیخته درونی و هوا و هوسهای سرکش، امور مادّی و گناه آلود را در نظر انسان جلوه میدهد، بنابراین زینت بودنش از درون انسان میجوشد و اگر به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است که خداوند چنین اثری را در آن تمایلات و هوسهای سرکش آفریده و اگر در بعضی از آیات به شیطان نسبت داده شده، مانند «… وَ زُیِّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ اعْمَالَهُم …؛ شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد»[۱۲] نیز به خاطر همین است که این تزیین از یک نظر کار خداست چرا که اثر هر چیزی از اوست و از نظر دیگر کار هوسهای درونی است و از دیدگاه سوم کار شیطان است (دقّت کنید).
به هر حال از مجموعه آیات بالا به دست میآید که حبّ دنیا هرگاه به صورت افراطی در آید انسان را به بیگانگی از خدا میکشاند.
دنیاپرستی در احادیث اسلامی
نکوهش از دنیاپرستی در روایات اسلامی مخصوصاً در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خطبههای نهج البلاغه به صورت بسیار وسیعی دیده میشود، از جمله:
۱- در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ این سؤال که چرا «دنیا»، «دنیا» نامیده شده؟ (توجّه داشته باشید که دنیا از مادّه دَنی به معنی پایین و پست است) فرمود: لِانَ
الدُّنْیَا دَنِیَّهٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَهِ …؛ به خاطر این است که دنیا پست است و پیش از آخرت آفریده شده».[۱۳]
۲- در حدیث دیگری از همان حضرت نقل شده که فرمود: «اکْبَرُ الْکَبَائِرِ حُبُّ الدُّنْیَا؛ بزرگترین گناهان، دنیاپرستی است»![۱۴]
۳- همین معنی از امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز آمده است که فرمود: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ اصْلُ الِمحَنِ؛ دنیاپرستی سرآغاز فتنهها و ریشه همه محنتها و رنجهاست»![۱۵]
۴- در حدیث دیگری از همان امام علیه السلام میخوانیم: «انَّ الدُّنْیَا لَمُفْسِدَهُ الدِّینِ وَ مُسْلِبَهُ الْیَقِینِ؛ دنیاپرستی دین انسان را بر باد میدهد و ایمان و یقین او را میگیرد».[۱۶]
۵- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود: «انَّ اوَّلَ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَهِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَهِ؛ نخستین چیزی که با آن عصیان و نافرمانی خدا شد شش چیز بود: دنیاپرستی، حبّ ریاست، علاقه به غذا (شکمپرستی)، محبّت (افراطی) زنان، پرخوابی و علاقه به راحتی و تنپروری».[۱۷]
غالب این امور ششگانه یا تمام آنها در داستان عصیان و سرکشی شیطان و ترک اولای آدم و گناه قابیل دیده میشود لذا به عنوان اولینها ذکر شده است.
۶- در حدیث دیگری میخوانیم که از امام علیّ بن الحسین علیه السلام پرسیدند: «ایُّ الْاعْمَالِ افْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ کدام عمل در نزد خداوند متعال افضل است» فرمود: «مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَهِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَهِ رَسُولِهِ افْضَلُ مِنْ بُغْضِ الدُّنْیَا وَ انَّ لِذَلِکَ لَشُعَباً کَثِیرَهً وَ لِلْمَعَاصِی شُعَباً؛ هیچ عملی بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پیامبر او صلی الله علیه و آله برتر از دشمنی با دنیا (و ترک دنیاپرستی) نیست و این شاخههای فراوانی دارد و همان گونه که گناهان دیگر شاخههای بسیار دارد».
سپس امام علیه السلام به سرکشی و عصیان شیطان که از «تکبّر» سرچشمه گرفت و «حرص» که سبب گناه و ترک اولای آدم و حوّا شد، و «حسد» که سرچشمه عصیان قابیل گشت تا
آنجا که دست خود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، میافزاید: «فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِکَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَهِ وَ حُبُّ الرَّاحَهِ وَ حُبُّ الْکَلَامِ وَ حُبُّ العُلُوِّ وَ الثَّرْوَهِ، فَصِرْنَ سَبْعُ خِصَالٍ، فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فی «حُبِّ الدُّنْیَا»! فَقَالَ الْانْبِیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَهِ ذَلِکَ، حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ؛ از اینجا شاخههای علاقه به زن، و محبّت دنیا و محبّت به ریاست و علاقه به راحتی و تنپروری و محبّت سخن گفتن (پرگویی) و محبّت برتریجویی و مال و ثروت پیدا شد، و این هفت صفت همه در «حبّ دنیا» خلاصه میشود و اینجاست که پیامبران و علما بعد از آگاهی بر این موضوع گفتند: محبّت دنیا سرچشمه همه گناهان است»!
سپس برای اینکه تفاوت میان دنیای ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پایان میفرماید: «وَ الدُّنْیَا دُنْیَائَان: دُنْیَا بَلَاغٍ وَ دُنْیَا مَلْعُونَه؛ و دنیا دو گونه است: دنیایی که به حدّ کفاف است (و انسان را به آخرت و معنویّت) میرساند و دنیای نفرین شده (که انسان را از خدا دور میکند)»![۱۸]
۷- در حدیث دیگری از امام علیّ بن ابی طالب علیه السلام میخوانیم، فرمود: «ارْفُضِ الدُّنْیَا فَانَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِلُّ الرِّقَابَ؛ دنیاپرستی را ترک کن چرا که حبّ دنیا چشم را کور و گوش را کر و زبان را لال میکند و گردنها را به ذلّت میکشاند»![۱۹]
طبیعی است که وقتی عشق به چیزی در وجود انسان چیره میشود، او را از روشنترین واقعیّتها غافل میکند، چشم دارد امّا گویی نابیناست، گوش دارد امّا گویی ناشنواست، زبان دارد ولی جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمیکند و برای رسیدن به این محبوب خود یعنی دنیا تن به هر ذلّتی میدهد.
۸- باز در حدیثی که در مورد آثار منفی دنیاپرستی از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده و در واقع فلسفه این حکم الهی در آن تبیین گردیده، میخوانیم: «حُبُّ الدُّنْیَا یُفْسِدُ الْعَقْلَ، وَ یُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سُمَاعِ الْحِکْمَهِ وَ یُوجِبُ الِیمَ الْعِقَابِ؛ دنیاپرستی خرد را فاسد میکند و
گوش قلب را از شنیدن سخنان حکمت آمیز ناشنوا میسازد و سبب عذاب دردناک (در دنیا و آخرت) میشود».[۲۰]
۹- در حدیث دیگری در بیان آثار زیانبار دنیاپرستی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین آمده است: «انَّ الدُّنْیَا مُشْغِلَهٌ لِلْقُلُوبِ وَ الْابْدَانِ؛ دنیاپرستی هم فکر انسان را به خود مشغول میدارد و هم بدنها را (نه آرامش فکر میگذارد و نه آسودگی جسم)»![۲۱]
۱۰- این سخن را با حدیث پرمعنی دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله پایان میدهیم، فرمود:
«انَّهُ مَا سَکَنَ حُبُّ الدُّنْیَا قَلْبَ عَبْدٍ الّا الْتَاطَ بِثَلَاثٍ: شُغْلٍ لَایَنْفَدُ عَنَاوَئُهُ، وَ فَقْرٌ لَایُدْرَکُ غِنَاهُ، وَ امَلٍ لَایَنَالُ مُنْتَهَاهُ؛ دنیاپرستی در هیچ دلی ساکن نمیشود مگر اینکه او را به سه چیز آلوده میکند، گرفتاری مستمرّی را که هرگز خستگی آن پایان نمیگیرد و احساس فقر و بینوایی که هرگز به غنا نمیرسد و آرزوی درازی که هیچگاه پایان نمیگیرد»![۲۲]
دنیای مطلوب و دنیای مذموم
بارها گفتهایم حبّ دنیا در این بحثها چیزی مساوی دنیاپرستی است نه بهرهگیری معقول از مواهب مادّی در طریق وصول به معنویّت که اگر چنین باشد حبّ دنیا نیست، بلکه حبّ آخرت است و به تعبیر دیگر بسیاری از برنامههای معنوی بدون امکانات مادّی میسّر نیست و در واقع امکانات مادّی از قبیل مقدّمه واجب است که انسان اگر آن را به نیّت مقدّمه واجب بجا آورد نه تنها عیبی ندارد بلکه مشمول ثواب الهی نیز میشود.
به همین دلیل در آیات فراوانی از قرآن مجید تعبیرات مثبتی درباره مواهب دنیا دیده میشود:
۱- از جمله در آیه وصیّت، از مال دنیا تعبیر به «خیر» (خیر مطلق) شده است، میفرماید: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ اذَا حَضَرَ احَدَکُمُ الْمَوْتُ إنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ الْاقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ …؛ بر شما نوشته شده: هنگامی که یکی از شما مرگش فرارسد، اگر «خیری» (مالی و ثروتی) از خود به جای گذارده برای پدر و مادر و نزدیکانش به طور شایسته وصیّت کند!».[۲۳]
۲- در جای دیگر از آن تعبیر به «برکات آسمان و زمین» نموده که درهای آن به روی پرهیزکاران گشوده میشود: «وَ لَوْ انَّ اهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْارْضِ …؛ اگر اهل شهر و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم».[۲۴]
۳- در جای دیگر از مال و ثروت تعبیر به «فَضْلِ اللَّه» شده است، در سوره جمعه میخوانیم: «فَاذَا قُضِیَتِ الصَّلَوهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْارْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ …؛ هنگامی که نماز (جمعه) پایان گرفت (ممنوع بودن معامله پایان مییابد و شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل الهی بهره بگیرید».[۲۵]
۴- در جای دیگر افزایش منابع مالی را به عنوان «پاداشی در برابر توبه از گناه و روی آوردن به سوی خدا» میشمرد، چنانکه در داستان نوح علیه السلام میخوانیم: «یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً* وَ یُمْدِدْکُمْ بِامْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ انْهَاراً؛ من به آنها (مشرکان) گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است- تا بارانهای پر برکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد- و شما را با اموال و فرزندان فراوان (نیروی مالی و انسانی) امداد و یاری کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیار شما قرار دهد».[۲۶]
در جای دیگر منابع مالی را وسیله قوام زندگی شمرده و تأکید میکند آن را به دست افراد بی کفایت و نادان قرار ندهید و از آن به خوبی نگهداری کنید: «وَ لَاتُؤْتُوا السُّفَهَاءَ امْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَاماً؛ اموال خود را که خداوند آن را وسیله قوام زندگی شما قرار داده به دست سفیهان نسپارید»![۲۷]
۵- در جای دیگر به مجاهدان راه خدا وعده غنایم جنگی میدهد و آن را پاداش
الهی میشمرد، میفرماید: «وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَهً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هَذِهِ …؛ خداوند به شما غنایم فراوانی وعده داده بود که آنها را به دست میآورید، این (موهبت) را در اختیار شما قرار داد».[۲۸]
۶- در بخش دیگر از آیات از نعمتهای مادّی دنیا تعبیر به «طیّبات» شده است، در سوره اعراف آیه ۳۲ میخوانیم: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی اخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ …؛ بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است»؟!
در جای دیگر میفرماید: «وَ اذْکُرُوا اذْ انْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْارْضِ تَخَافُونَ انْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَ ایَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ به خاطر بیاورید هنگامی را که شما گروهی اندک و ضعیف در روی زمین بودید، آنچنان که میترسیدید مردم شما را بربایند! ولی او شما را پناه داد و با یاری خود تقویت کرد و از روزیهای پاکیزه (طیّبات) بهرهمند ساخت شاید شکر نعمتش را بجا آورید».[۲۹]
از این تعبیرات پرمعنی و مانند آن که در قرآن وارد شده به خوبی استفاده میشود که مواهب مادّی دنیا در شرایط معقول، نه تنها نامطلوب و آلوده نیست بلکه پاک و پاکیزه و مایه پاکی و پاکیزگی انسانهاست!
۷- در بعضی دیگر از آیات، تعبیراتی دیده میشود که نشان میدهد امکانات مادّی علاوه بر اینکه فضل الهی است میتواند سبب قرار گرفتن انسان در زمره صالحان شود، همان گونه که در آیه ۷۵ توبه میخوانیم: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ؛ گروهی از آنها کسانی هستند که با خدا پیمان بستهاند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان خواهیم بود»!
این آیه مخصوصاً با توجّه به شأن نزولش که درباره یکی از انصار به نام ثعلبه بن حاطب نازل شد که از پیامبر صلی الله علیه و آله درخواست کرد دعا کند خدا مال فراوانی به او دهد تا از آن در راه کمک به نیازمندان و رسیدن به مقام صالحان و شاکران بهره گیرد و پیامبر صلی الله علیه و آله
با روحیّهای که در او سراغ داشت برای او دعا نکرد و پس از اصرار دعا فرمود، به خوبی نشان میدهد که امکانات مادّی میتواند وسیلهای برای سعادت و خوشبختی انسانها و وصول آنان به درجه صالحان و مقرّبان گردد.
از مجموع عناوین هفتگانهای که در آیات بالا آمد به خوبی میتوان نتیجه گرفت که نعمتهای مادّی دنیا ذاتاً مذموم و منفور و زشت و پلید نیستند، بلکه تابع چگونگی بهرهگیری از آنهاست که به آنها این شکل را میدهد، اگر از آنها به طور صحیح بهرهگیری شود، چهرهای محبوب و مطلوب و زیبا و جالب و پاک و پاکیزه دارد، در غیر این صورت منفورند.
شاهد این سخن روایات متعدّدی است که در کتاب وسائل در باب «اسْتِحْبَابُ الْاستِعَانَهِ بِالدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَهِ»[۳۰] آمده است.
مرحوم شیخ حرّ عاملی در این باب یازده روایت نقل میکند که همه آنها شاهد بر این است که میتوان از مواهب مادّی برای سعادت جاویدان بهره گرفت، از جمله در حدیثی از رسول خدا نقل شده که فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی تَقْوَی اللَّهِ الْغِنَی؛ بهترین کمک برای به دست آوردن تقوای الهی، غنا و بینیازی است …».[۳۱]
در حدیث دیگری در همان باب از امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمود: «غِناً یَحْجُزُکَ عَنِ الظُّلْمِ خَیْرٌ مِنْ فَقْرٍ یَحْمِلُکَ عَلَی الْاثْمِ؛ آن غنا و بینیازی که تو را از ستم در باره دیگران بازدارد، بهتر از فقری است که تو را وادار به گناه کند»!
و در حدیث دیگری آمده است که یکی از یاران معروف امام صادق علیه السلام نقل میکند که در حضور آن حضرت بودم که مردی (از روی تأسّف و تأثّر) عرض کرد: «به خدا سوگند ما طالب دنیا هستیم و دوست داریم دنیا عاید ما شود»! امام فرمود: «تُحِبُّ انْ تَصْنَعَ بِهَا مَاذَا؟!؛ تو این دنیا را برای چه میخواهی؟» عرض کرد: «اعُودُ بِهَا عَلَی نَفْسِی وَ عِیَالِی، وَ اصِلُ بِهَا، وَ اتَصَدَّقُ بِهَا، وَ احُجُّ و اعْتَمِرُ؛ میخواهم به وسیله آن زندگی خود و خانوادهام (آبرومندانه) تأمین کنم و با آن صله رحم بجا آورم و برای خدا صدقه بدهم و حج و عمره بجا آورم.» امام فرمود: «لَیْسَ هَذَا طَلَبَ الدُّنْیَا هَذَا طَلَبُ الْآخِرَهِ؛ این طلب دنیا نیست، این طلب آخرت است»![۳۲]
این سخن را با کلام امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ۲۰۹ نهج البلاغه پایان میبریم:
هنگامی که امام با جمعی از یارانش برای عیادت «علاء بن زیاد حارثی» که از شخصیّتهای معروف بصره و از یاران علی علیه السلام بود، وارد خانه او شد و خانه وسیع و گسترده او را دید، به او فرمود: «مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَهِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیَا وَ انْتَ الَیْهَا فِی الْآخِرَهِ کُنْتَ احْوَجُ؛ با این خانه چنین وسیعی در دنیا چه میکنی؟ (و برای چه میخواهی؟) در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری»!
سپس امام علیه السلام سخن انتقاد آمیزش را با این جمله تکمیل فرمود: «وَ بَلَی انْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ تُقْرِیَ فِیهَا الضَّیْفَ، وَ تَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَاذَا انْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ؛ آری اگر بخواهی با همین خانه وسیع میتوانی به آخرت برسی (و سرای دیگرت را آباد کنی) از میهمانان در آن پذیرایی کنی و در آن صله رحم بجای آوری و حقوق واجب آن را ادا کنی، با این حال به وسیله این خانه به آخرت رسیدهای»![۳۳]
نتیجه اینکه: هرگاه مواهب مادّی دنیا ابزاری برای وصول به آخرت و کمک به نیازمندان و حمایت از ضعفا و ترویج و تحکیم پایههای حق و عدالت باشد، چیزی بهتر از آن نیست و اگر در مسیر گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه حلال و حرام مصرف گردد چیزی بدتر از آن نیست، آری این گونه دنیاپرستان مجموعهای از صفات زشت و رذیله را در درون خود گردآوری میکنند.
یکی از یاران معروف امام علیّ بن موسی الرضا علیه السلام به نام محمّد بن اسماعیل بن بزیع میگوید: از آن حضرت شنیدم میفرمود: «لَایَجْتَمِعُ الْمَالُ الّا بِخِصَالٍ خَمْسٍ بِبُخْلٍ شَدِیدٍ وَ امَلٍ طَوِیلٍ وَ حِرْصٍ غالبٍ وَ قَطِیعَهِ الرَّحِمِ وَ ایثَارِ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَهِ؛ اموال دنیا در یک جا جمع نمیشود، مگر (به کمک) پنج چیز: بخل شدید، آرزوهای دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم و مقدّم داشتن دنیا بر آخرت»![۳۴]
پی نوشت:
[۱] انعام، ۳۲.
[۲] حدید، ۲۰.
[۳] آل عمران، ۱۸۵.
[۴] لقمان، ۳۳.
[۵] روم، ۷.
[۶] توبه، ۳۸.
[۷] نساء، ۹۴.
[۸] ( انفال، ۶۷.
[۹] کهف، ۴۶ و ۲۸.
[۱۰] هود، ۱۵.
[۱۱] احزاب، ۲۸.
[۱۲] نمل، ۲۴.
[۱۳] بحار الانوار، جلد ۵۴، صفحه ۳۵۶.
[۱۴] کنز العمّال، جلد ۳، صفحه ۱۸۴، حدیث ۶۰۷۴.
[۱۵] غرر الحکم، حدیث ۴۸۷۰.
[۱۶] غرر الحکم، حدیث ۳۵۱۸.
[۱۷] بحار الانوار، جلد ۷۰، صفحه ۶۰.
[۱۸] اصول کافی، جلد ۲، صفحه ۱۳۰، باب« حبّ الدنیا»، حدیث ۱۱.
[۱۹] اصول کافی، جلد ۲، صفحه ۱۳۶.
[۲۰] غرر الحکم شرح فارسی، جلد ۳، صفحه ۳۹۷، شماره ۴۸۷۸.
[۲۱] بحار الانوار، جلد ۷۴، صفحه ۸۱.
[۲۲] بحار الانوار، جلد ۷۴، صفحه ۱۸۸.
[۲۳] بقره، ۱۸۰.
[۲۴] اعراف، ۹۶.
[۲۵] جمعه، ۱۰.
[۲۶] نوح، ۱۲ تا ۱۱.
[۲۷] نساء، ۵.
[۲۸] فتح، ۲۰.
[۲۹] انفال، ۲۶.
[۳۰] جلد ۱۲، صفحه ۱۸ تا ۱۶.
[۳۱] وسائل الشیعه، جلد ۱۲، صفحه ۱۶.
[۳۲] وسائل الشیعه، جلد ۱۲، صفحه ۱۹، باب استحباب جمع المال من حلال …، حدیث ۳.
[۳۳] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
[۳۴] وسائل الشیعه، جلد ۱۲، صفحه ۱۹، حدیث ۴.
منبع: اخلاق در قرآن،مکارم شیرازی، ج۲، ص ۱۱۹.