- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
بررسی جایگاه و نقش جوان از دیدگاه امام علی(ع) به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامى، می تواند چشم انداز ارزشمندی را در این حوزه برای ما به ارمغان بیاورد. آنچه جاى دقت دارد و «چرایی» بحث را تشکیل می دهد، این است که چرا حضرت امیر(ع) از تیپ جوان به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامى که جایگاه بسیار مهمی است بهره می جست؟ با مروری بر تاریخ اسلام و نیز نهج البلاغه می توان ضمن یافتن پاسخ این پرسش، به جایگاه و نقش جوان از دیدگاه امام علی(ع) نیز پی برد.
نکات مهم در بررسی جوان از دیدگاه امام علی(ع)
۱-خلاقیّت و نوآورى جوانان
خلاقیت و نوآوری، دو مولفه مهم جوان از دیدگاه امام علی(ع) است. حضرت علی(ع) قلب و استعداد جوانان را تشبیه می کند به زمین ناکِشت هاى که هر چه در آن افکنند بپذیرد. زمین ناکشته، بر خلاف زمین کِشته ـ که خاک آن پیر گشته است ـ از خلاقیّت ویژه اى برخوردار است. همیشه ثمرش بیشتر از زمینه اى کِشته است. زمین هاى کِشته نیاز به «آیش» دارند و توانایى ندارند هر نوع بذر را بپذیرند.
ولى زمین ناکِشته گاهى چندین برابر، بیشتر از زمین هاى کِشته و آیش خورده ثمر می دهد. محصولش چشم نواز و چشمگیر است و از ویژگی ها و کیفیت خاصى برخوردار است. کشاورز در کاشت و داشت زمین ناکشت هاى که زیر کشت می برد چندان مشکلى ندارد؛ زیرا خود زمین در درون خود داراى آمادگى است که نیاز به کمک و کود از خارج ندارد…
همچنین است سرزمین وجودى یک جوان، آن هم جوانى که می خواهد در بدنه حکومت اسلامى، بکارگیرى شود. بدنه حکومت نیاز به کادرى دارد که سرشار از استعداد و آمادگى باشند و از خودشان خلاقیّت نشان بدهند و خستگى ناپذیر باشند.
امام علی(ع) میفرمایند: «انّما قَلْبُ الْحَدَثِ کالأرضِ الخالیَهِ مَا اُلقِیَ فیهَا مِنْ شیءٍ قَبِلَتْهُ. فَبادَرْتُکَ بِالأدَبِ قَبْل اَنْ یَقْسو قَلْبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبُّکَ…؛ دل جوان همچون زمین ناکِشته است؛ هرچه در آن افکنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت هوایى دیگر گیرد، تا با رأى قاطع روى به کار آری…»۱
والدین، مسئولین فرهنگى و امور تربیتى، دلسوخته گان و در کلّ حکومت اسلامى، باید به موضوع جوان از دیدگاه امام علی(ع) عنایت ویژه ای داشته و توانمندی هاى جوانان را جدّى بگیرند.
۲-اولویت نسل جوان و آینده حکومت
جوان از دیدگاه امام علی(ع)، از یک اولویت بندی ویژه ای نسبت به سایر اقشار جامعه برخوردار است و از نگاه امیرالمومنین(ع) می بایست با راهنمایی های لازم، راه و مسیر را برای جوانان هموار ساخت.
حضرت امیر(ع) میفرمایند: ای جوان! من حاضرم تمام گذشته تاریخ و آینده دور را جلو رویت حاضر و ترسیم سازم و هر چیز زبده آن را جدا سازم و نیکویى آن را برایت جستجو کنم، آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور اندازم… تا تو بتوانى از بهار زندگانى و عنفوان جوانى و نیّت پاک و نهاد پاک خود، درست بهره ببرى و سپس در خدمت خلق خدا باشی.
«پسرم! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده اند نزیسته ام، اما در کاره اشان نگریسته ام و در سرگذشته اشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیده ام گویى چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده ام. پس آنچه ـ دیدم ـ روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم… و بر ادب آموختنت همّت گماشتم.»۲
امام علی(ع) میفرماید: «مَنِ اتَّخَذَ اَخا مِنْ غَیْرِ اخْتبارٍ اَلجأهُ الاضْطِرارُ الى مُرافَقَهِ الاَشْرار».(۳) کسى که ناسنجیده با دیگران پیمان دوستى می بندد، بناچار به دوستى اشرار تن در می دهد.
پس هشیارانه باید سرزمین وجود جوان را تصرف کرد و دور آن سنگ چین نمود سپس بر آن زمین ناکِشته، بذر نیک و نیک اندیشى پاشید و به دنبال آن از عنفوان جوانى، بهار زندگانى، نیّت پاک و نهاد بیآک وى در بدنه حکومت اسلامى استفاده کرد و به دنبال آن، حکومت را از خطرات و خیانت ها بیمه ساخت.
از این رو می بینیم حضرت امیر(ع) حکومت مصر را طى یک عهدنامه نسبتا طولانى واگذار می کند به محمد بن ابی بکر در حالى که وى کاملاً در سنین جوانى بسر می برد.۴ و یا اینکه در جنگ تبوک، پیامبر(ص) دستور دادند تا همه مهاجر و انصار تحت فرماندهی «اسامه بن زید» که بیش از ۱۷ سال نداشت راهى این منطقه(منطقه موته) شوند.۵ این، دو نمونه عملی ارزشمند از باور داشتن به توانمندی های جوان از دیدگاه امام علی(ع) است.
۳-جوان از دیدگاه امام علی(ع) و شایسته سالاری
در نگرش به جوان از دیدگاه امام علی(ع)، هیچ دلیلى وجود ندارد که یک جوان، به صرف جوان بودن، نتواند در پُست هاى کلیدى یک کشور بکار گرفته شود. این منطق کور و کهنه دوران جاهلیت بود که از بکارگیرى تیپ جوان در بدنه حکومت اسلامى اعراض میکردند و یکى از مشکلات آنها با خود حضرت امیر(ع) همین بود که حضرت امیر جوان است و کم تجربه؛ و شایستگى ندارد در مسئولیت هاى کلیدى حکومت اسلامى بکار گرفته شود.
چندین حدیث زیبا، در همین نوشتار بیان گشت که حضرت امیر(ع) در این زمینه قایل به شایسته سالارى هستند. با توجه به این دیدگاه، امام(ع) جوانان توانمند، متخصص و متعهد را در بدنه حکومت اسلامى بکارگیرى می کردند و از استعدادهاى سرشار جوانان به نفع مملکت استفاده می نمودند. حضرت امیر(ع) جایى که کار به کار دان سپرده نشد بسیار می نالد و میفرمایند:
«مردى که پشتواره اى از نادانى فراهم ساخته، و خود را میان مردم نادان در انداخته. شتابان در تاریکى فتنه تازان، کور در بستن پیمان سازش-میان مردمان-آدمی نمایان او را دانا نامیده اند و او نه چنان است، چیزى را بسیار فراهم آورده که اندکش بهتر از بسیار آن است. تا آنگاه که از آب بد مزه سیر شود، و دانش بیهوده اندوزد ـو دلیر شودـ پس میان مردم به داورى نشیند و خود را عهده دار گشودنِ مشکل دیگرى بیند.»۶
در جاى دیگر حضرت میفرمایند: «خدا را چه شورایی! من از نخستین چه کم داشتم، که مرا در پایه او نپنداشتند؛ و در وصف اینان داشتند؛ ناچار با آنان انباز، و در گفتگوشان دمساز گشتم. امّا یکى از کینه راهى گزید و دیگرى داماد خود را بهتر دید، و این دوخت و آن بُرید، تا سوّمین به مقصود رسید و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشت زار مسلمانان انداخت.»۷
به هر تقدیر، امام علی(ع) در جاى جاى نهج البلاغه در زمینه شایسته سالارى و واگذارى کار به کاردان مطالب بلندى دارند. بنابراین ملاک در بکارگیری جوان از دیدگاه امام علی(ع) کاردانی اوست و باید کار به کاردان واگذار گردد.
۴-جوانان و تعهد و عشق به اسلام
جوان از دیدگاه امام علی(ع)، به اسلام و فطرت گرایش خاصی دارد. از روح تاریخ اسلام نیز بدست می آید که در صدر اسلام، جوانان، گرایش بیشترى در روى آوردن به اسلام داشتند و به دنبال آن از خود عشق و علاقه خاصى نشان میدادند.
حضرت امیر(ع) میفرمایند: «سپاس خداى را، که راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهاى آن را بر تشنگان آن، آسان فرمود؛ و ارکان آن را استوار ساخت تا کس با آن چیرگى نتواند، و نستیزد… راه روشن آن تصدیق آوردن است و نشانه هاى آن کار نیک کردن.»۸
همچنین میفرمایند: «گله خود را با خدا می کنم از مردمى که عمر خود را به نادانى به سر می برند، و با گمراهى رخت از این جهان به در می برند. کالایى خوارتر نزد آنان از کتاب خدا نیست.»۹
شاید به راحتى بتوان استنباط کرد که غالب جمعیت کلان سال در حکومت امام علی(ع) یا روحیات ابوسفیانى داشتند و یا نفاق پنهان و تعصّب و تقدّس کور جاهلى که بسیار خطرناک و خطرساز بودند. از این رو، حضرت از میان جمعیت کلان سال، مواجه بود با چهار گروه که عبارتند از: ابوسفیان. منافقان پنهان. سالخوردگان متعهد ولى بی تخصص و گروه بسیار اندک هم، متعهد و هم متخصص و کاردان بودند. از این روى، حضرت باید این خلأ بزرگ را با بکارگیرى تیپ جوان، جبران می کرد و آنها را با توجه به لیاقت ها و توانمندی ها، در بدنه حکومت به کار می گمارد.
۵-جوانان و کارگزاران نظام
به راستی، جوان از دیدگاه امام علی(ع) چه جایگاهی داشت و جوانان در میان کارگزاران نظام چه جایگاهى داشتند؟ علی(ع) میفرمایند: «الجاهِلُ صَغیرٌ و اِنْ کانَ شَیْخا، و العالِمُ کبیرٌ و اِنْ کانَ حَدَثا؛ نادان کوچک است هر چند سال خورده و پیر باشد، دانا بزرگ است، هر چند کوچک و خردسال باشد.»۱۰
از این گفتار گرانسنگ امیرالمؤمنین(ع) می توان استنباط کرد که ملاک و محور در تمام امور، به ویژه در گزینش نیروهایى که پیکره و هسته مرکزى حکومت اسلامى را تشکیل می دهند، «تعهد، تخصص و شایسته سالاری» است. ملاک و محور اصلى در گزینش ها، دانش توأم با دیندارى و شایستگى است و این معیار کلى، هیچ ارتباطى با سنّ و سال اشخاص ندارد. با یک دقت عمیق می توان چنین استنباط و تصوّر کرد که:
۱ـ ممکن است فردى متخصص باشد ولى دیندار نباشد.
۲ـ ممکن است کسى متعهد و دیندار باشد ولى متخصص نباشد.
۳ـ ممکن است فردى متعهد باشد، متخصص هم باشد امّا شایستگى لازم براى یک امر مهمّ را نداشته باشد. مثلاً فردى که تخصص اش ادبیات زبان فارسى است به او نمی توان امر قضاوت را واگذار کرد.
۴ـ ممکن است فردى هم متعهد باشد، هم متخصص و هم شایستگى لازم براى یک امر مهمّ را داشته باشد، مثلاً فردى که متعهد و متخصص است، تخصص اش هم در حقوق باشد، در این صورت، هم می توان وى را به عنوان قضاوت بکار گرفت و هم او را به عنوان نماینده مردم در مجلس قانون گذارى انتخاب نمود و هم به عنوان وکیل به معناى خاص.
آنچه از «روح اسلام و روح روایات» بدست می آید، قسم چهارم از اقسام چهارگانه فوق است که به طور خلاصه از آن به «شایسته سالاری» نام می بریم. این ملاک و مبنا، سنّ و سال، رنگ پوست، چپ و راست و خویشاوندى نمی شناسد. جوان متعهد است، تخصص اش در نیروهاى مسلّح بسیار بالا است، در این صورت، وى شایسته است به عنوان فرمانده لشکر، در نیروهاى زمینى منصوب گردد.
از این رو علی(ع) فرمودند: «رُبَّ صَغیرٍ اَحزَمُ مِنْ کَبیرٍ؛ بسا خردسالى از بزرگ دور اندیش تر است.» در جاى دیگر فرمودند: «اُنظُرْ فى حال کُتّابکَ فَوَلِّ على اُمورِکَ خَیرَهُمْ، و اخْصُصْ رَسائلِکَ التى تُدْخِلُ فیها مَکائدَکَ و اَسرارَکَ باَجْمَعِهِمْ لِوُجودِ صالحِ الاَخلاق؛ درباره کاتبان خود بنگر، و بهترینشان را بر سر کار بیاور، و نامه هایى را که در آن تدبیرها و رازهایت نهان است، از میان جمع کاتبان به کسى مخصوص دار که صالح تر از دیگران است»۱۱
همچنین در جاى دیگر فرمود: «فانَّ الرّجالَ یَتَعرّضُونَ لِفَراساتِ الوُلاهِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَراءَ ذلکَ مِنَ النّصیحهِ و الامانَهِ شَیءٌ…؛ مردمان براى جلب نظر والیان به آراستن ظاهر می پردازند، و خوش خدمتى را پیشه می سازند. امّا در پس آن، نه خیرخواهى است و نه از امانت نشان. لیکن آنان را بیازماى به خدمتى که براى والیان نیکوکار پیش از تو عهده دار بوده اند، و بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثرى نیکو نهاده، و به امانت از همه شناخته تر است.»۱۲
با توجه به این اصل اساسى، یعنى «شایسته سالاری» در منابع و مبانى دینى، می توان گفت: از نیروى جوان، در صدر اسلام به نحو شایسته استفاده می شد و البته در مورد جوان از دیدگاه امام علی(ع) نیز این ویژگی در نظر گرفته شده است.
اولین کسى که به پیامبر اسلام(ص)، اسلام و ایمان آورد، جوانى بود به نام على بزرگ(ع) و اوّلین کسى که به عنوان جانشین حضرت محمّد(ص)، منصوب گردید، جوانى بود به نام على بزرگ(ع)
عشق بازى که هم آغوش خطر خُفت در خوابگه پیغمبر(ص) ۱۳
جوانى بود به نام على بزرگ(ع).
پیامبر(ص)، علی(ع) را که چهرهاى بسیار جوان داشت براى امر قضاوت به یمن فرستاد.۱۴ کسى که قالع باب خیبر است، جوانى بنام على بزرگ(ع). آیا تا به حال فکر کرده اید که تمام عظمت هاى بزرگ زندگى فاطمه زهرا(س)، در دوران نوجوانى و جوانى به وقوع پیوست و مدّت عمر حضرت زهرا(س) از هیجده سال تجاوز نکرد؟!
«آئین مقدّس اسلام در چهارده قرن قبل، ضمن برنامه هاى جامع و سعادت بخش خود توجّه مخصوصى به نسل جوان معطوف داشته و جوانان را از نظر مادّى و معنوى، تربیتى و روانى، اخلاقى و اجتماعى، دنیوى و اخروى و خلاصه از کلیه جهات، تحت مراقبت کامل قرار داده است.»۱۵
در دعوت پیامبر(ص)، آن کسانى که بیشتر از همه استقبال می کردند، جوانان بودند. در مدّت سه سال دعوت پنهانى پیامبر(ص)، در حدود بیست و پنج نفر، به پیامبر ایمان آوردند. آن هم با سختی ها و مرارت هایى که تحمل می کردند. امّا اکثر آنها، آنطور که به تاریخ استناد می شود جوانان بودند. بعد از آن هم، در جنگ ها و کارهاى دیگر همین جوانها فعّال بودند.
در زمان پیروزى انقلاب و بعد هم در مسئله جنگ و این هشت سال دفاع مقدّس، همه جوانان بودند. اگر کسى با جبهه سر و کار داشت و میرفت آنجا، گاهى پیرمرد آنجا بود، ولى خیلى کم بود.۱۶
امام علی(ع) میفرماید: «اَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنا ما عَسى أَنْ یَکونَ بغیْضَکَ یَوْما ما وَ اَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنا ما عَسى أَن یَکوُنَ حَبیبَکَ یَوْما ما».(۱۷) در دوست داشتن، میانه رو باش، چه بسا دوست، روزى دشمن گردد و در دشمن نیز میانه رو باش، شاید روزى دشمن، دوست تو گردد.
در عصر کنونى، مزارع سرسبز و خرّم با سعى و کوشش نسل جوان آباد است، چرخه اى عظیم صنایع سنگین با نیروى جوانان در حرکت است، ذخایر طبیعى آن در اعماق معادن نهفته است با همّت نسل جوان استخراج می شود، کاخ هاى مجلّل و آسمان خراش هاى بزرگ جهان را اراده خستگى ناپذیر جوانان بپا داشته است، عمران و آبادی ها، مدیون کار و کوشش نسل جوان است، پایه هاى اقتصادى کشورها بر نیروى فعّاله جوانان استوار است، دفاع از مرزها و حفظ استقلال و امنیت مملکت ها بر عهده نسل جوان است.
خلاصه در همه کشورها آثار پُر ارج فعالیت جوانان در تمام مظاهر زندگى مشهود است و نیروى خستگى ناپذیر نسل جوان مایه امیدوارى تمام ملت ها است.۱۸
جوان از دیدگاه امام علی(ع) در عرصه اجرا
اهمیت و ارزشدهی به جوان از دیدگاه امام علی(ع) صرفا به بعد نظری منحصر نمی شود و حضرت در مقام عمل و اجرا، به جوانان شایسته مسئولیت می سپردند. محمّد ابن ابى بکر عظیم المنزله از خواص یاران امام(ع) بوده که در سال حجه الوداع سال دهم هجرت به دنیا آمده و در سال سى و هشت هجرى در زمان خلافت حضرت امیر(ع)، در مصر به شهادت رسیده است، حضرت امیر(ع) حکومت مصر را به او واگذار فرموده و در یک عهدنامه نسبتا طولانى او را به عدالت و برابرى بین مردم امر کرده است.
همانطوری که پیدا است، محمّد بن ابى بکر در سنین کاملاً «جوانی» حکومت مصر از ناحیه امام علی(ع) به وى واگذار شد.۱۹ امام علی(ع) در نامه ۳۵ می فرمایند: مصر را فتح کردند(لشگر معاویه آن را گرفتند) و محمد بن ابی بکر که خدایش بیامرزد شهید شد، از خدا مزد و پاداش او را می خواهیم که براى ما فرزندى خیراندیش و مهربان، و کارگردانى رنج کشیده، و شمشیرى برنده، و ستونى جلوگیرنده بود.
محمّد ربیب یعنى پسر زن امام(ع) بود، مادرش اسماء دختر عُمَیس خثعمیّه است خلاصه چون محمّد را امام(ع) تربیت نموده بود او را فرزند می خواند… .۲۰
زیاد ابْن ابیه، در طائف سال فتح مکّه یا سال هجرت یا روز جنگ بدر به دنیا آمده، و پیغمبر اکرم(ص) را ندیده، و در همه جا با حضرت امیر(ع) و بعد از آن حضرت، با امام حسن(ع) و تا زمان صلح آن بزرگوار با معاویه بوده و پس از آن به معاویه ملحق گردید، و در کوفه در ماه رمضان سال پنجاه و سه هجرى بر اثر نفرین امام حسن(ع) به مرض طاعون و وباء هلاک گردید.
زیاد ابن ابیه تقریبا در سنّ جوانى بود که حضرت امیر(ع) وى را طى عهدنامه اى حاکم فارس گردانیده بود که آن دیار را نیکو ضبط کرده، نگهدارى می نمود و از این رو معاویه نامه اى به او نوشت تا او را به برادرى بفریبد. ـ او برادر معاویه بوده است ـ چون به امام(ع) خبر رسید به زیاد نوشت: آگاه شدم که معاویه نامه اى به تو نوشته می خواهد دلت را(از راه نیک بختی) بلغزاند، و می خواهد در تیزى و تندى(زیرکی) تو رخنه کند… .۲۱
از آنجایى که ملاک و معیار امام(ع) شایسته سالارى است، زیاد ابن ابیه را که برادر معاویه می باشد، در بدنه حکومت بکار می گیرد و او را به عنوان حاکم فارس منصوب گردانید. زیاد ابن ابیه جوان تیز، تند و باکفایتى بوده اگرچه با گذشت زمان از خود بی کفایتی نشان داده است… .
مُنذر بن جارود عَبْدیّ، سال دوّم هجرت تولّد یافت و در سال شصت و یک هجرت، وفات. وى در پنج سال آخر حکومت حضرت امیر(ع)، فرد میان سال بود که حضرت امیر(ع) حکمرانی بعضى از شهرهاى فارس را به او واگذار کرد.۲۲
عمر بن ابى سَلَمه مخزومى که تولدش دوم هجرت و وفاتش هشتاد و سه هجرى، وى هم در پنج سال آخر حکومت حضرت علی(ع) جوانسال بوده که حضرت، طیّ نامه اى او را که از جانب حضرت امیر(ع)، بر بحرین حاکمیت داشت عزل نمود.۲۳
صعصعه بن صوحان عَبدیّ از یاران بزرگوار مولاى متقیان و کسى است که گفته اند بیش از دیگران و با معرفت کامل به حقّ، علی(ع) خود را می شناخت. او محضر رسول اکرم(ص) را درک نکرده و در زمان خلیفه دوّم بسیار جوان بود. روزى در محضر آن خلیفه بود که موضوع مشورت در باب مالى پیش آمد. او به خلیفه متذکر شد که مشورت جایز نیست، زیرا قرآن تکلیف را معیّن نموده است. خلیفه تصدیق کرد و او را ستود.
صعصعه از جمله کسانى است که امام حسن(ع) براى او از معاویه امان گرفت ولى معاویه در دیدار او گفت دلم نمی خواست به تو امان داده باشم. صعصعه گفت: من اصلاً دلم نمی خواست تو عنوان خلیفه داشته باشی. معاویه او را مجبور کرد به منبر برود و علی(ع) را سبّ کند. او هم به منبر رفت و پس از ایراد مطالبی گفت: کسى که شرّ خود را به خیر خود مقدّم داشته مرا امر کرد که على را لعن کنم، «خداوند او را لعنت کند.»۲۴
مردم همه آمین گفتند. معاویه گفت مقصودت من بودم و او را دوباره به منبر فرستاد. صعصعه این بار گفت: معاویه مرا دستور داده که على را لعنت کنم. من لعنت می کنم کسی را که على را لعن کند، مردم همه آمین گفتند و معاویه روى این اصل او را تبعید کرد. صعصعه در مرگ امام خود اشعار سوزناکى سروده است. به امام فرمود یا علی! خلافت را زینت دادى و آن تو را زینت نداد.
صعصعه در صفین در رکاب مولاى متقیان بود و همراه ابن عباس براى مناظره با خوارج مأموریت داشت و آنها را پند داد و موفق شدند دو هزار نفر را برحذر داشته و به کوفه بازگردانند. او از طایفه بنی کلب و از نیک مردان کوفه بود. صعصعه فاضل و در سخن بلیغ بود. برادرش زید هم چون او در دین مخلص بود و با برادر دیگرش به نام سیحان هر دو در صفین کشته شدند.۲۵
نتیجه گیری
جوان از دیدگاه امام علی(ع) در نقش آفرینی و ایفای مسئولیت، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. جوان از دیدگاه امام علی(ع)، یک پتانسیل ارزشمند و بسیار موثر در حوزه مدیریت کلان جامعه است و با توجه به اهمیت و لزوم شایسته سالاری، می بایست به جوانان مستعد و باانگیزه، متناسب با توانمندی هایشان مسئولیت سپرد.
پی نوشت ها
۱-نهج البلاغه، نامه۳۱
۲-نهج البلاغه، نامه۳۱
۳-آمدی، غرر الحکم، ص۲۹۵
۴-نهج البلاغه، نامه۲۷
۵-جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۲۶۰
۶-نهج البلاغه، خطبه ۱۷
۷-نهج البلاغه، خطبه ۳
۸-نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶
۹-نهج البلاغه، خطبه ۱۷
۱۰-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۳
۱۱-نهج البلاغه، نامه۵۳
۱۲-نهج البلاغه، نامه۵۳
۱۳-شهریار، گزیده غزلیات، غزل شمارهٔ ۲، مناجات
۱۴-جعفریان، «تاریخ سیاسی اسلام»، ج۲، ص۲۶۰
۱۵-گفتار فلسفى «جوانان از نظر عقل و احساسات»، ج۱، ۱۳۶۶، ص۶
۱۶-جوانان و رسالت حوزه، «مجموعه مقالات همایش جوان و رسالت حوزه».
۱۷-ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۱۰
۱۸-گفتار فلسفى «جوانان از نظر عقل و احساسات»، ج۱، ۱۳۶۶، ص۶
۱۹-نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه۲۷
۲۰-نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه۳۵
۲۱-نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه۴۴
۲۲-نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه۷۱
۲۳-نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه۴۲
۲۴-نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام
۲۵-نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام
فهرست منابع
- نهج البلاغه؛ ترجمه علینقی فیض الاسلام؛ انتشارات سپهر؛ ۱۳۶۴ ش
- علامه مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ تهران؛ دارالکتب الاسلامیه؛ ۱۳۸۲ ش
- جعفریان، رسول؛ «تاریخ سیاسی اسلام؛ تهران؛ وزارت ارشاد اسلامى؛ چاپ دوم
- صمیمی، محمدعلی؛ على (ع) و نیمرخ هایى از قرن اوّل اسلام؛ تهران؛ انتشارات تابان؛ ۱۳۷۵ ش
- تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ قم؛ دار الکتاب الإسلامی؛ چاپ دوم؛ ۱۴۱۰ ق
- فلسفی، محمدتقی؛ گفتار فلسفى؛ جوانان از نظر عقل و احساسات؛ تهران؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛ چاپ نهم ۱۳۸۸ ش
- جوانان و رسالت حوزه، «مجموعه مقالات همایش جوان و رسالت حوزه»؛ موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر؛ چاپ اول؛ ۱۳۷۹ ش
منبع اقتباس: جوانان از دیدگاه امام على(ع)؛ اصغر بابایى؛ نشریه پاسدار اسلام؛ سال ۱۳۸۰؛ شماره ۲۳۶