- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از مطالبی که در مسئله نبوت مطرح است، جهانی بودن رسالت برخی از انبیا است. برخی درباره جهانی بودن رسالت حضرت مسیح و حضرت موسی (علیهما السلام) تردید ایجاد می کنند که در این نوشتار به آن پرداخته می شود.
در میان پیامبران الهی پنج پیامبر که عبارت اند از حضرت نوح، ابراهبم، موسی، عیسی و محمد (علیهم السلام) عنوان اولوالعزم را دارند. تفاوت این پیامبران با سایر انبیای الهی در این است که دین آنان جهانی بوده اند؛ یعنی این پیامبران رسالت جهانی داشته اند. اما سایر انبیا رسالت شان محدود به یک قوم و یک منطقه بوده اند.
طبق فرمایش آیت الله مصباح یزدی (ره) جهانی بودن رسالت یک پیامبر به دو معنا و مفهوم قابل تصور است. یک معنا اینکه پیامبران بزرگ وظیفه دارند با هر وسیله ای که در اختیار دارند، با همه اقوام و ملل ارتباط برقرار کنند و پیام خود را به آنان برسانند تا به آیین آنان گرایش پیدا کنند. در مقابل این معنا وظیفه یک پیامبر این است که دین خود را به یک قوم و یک منطقه تبلیغ کند.
اما یک معنای دیگر نیز برای جهانی بودن رسالت قابل تصور است و آن اینکه دعوت و رسالت پیامبر مشروط به ملاقات و هر انسانی باشد. یعنی پیامبر الهی موظف است که با هر کسی که رو به رو شود او را به دین خود دعوت کند. یعنی لزوم ابلاغ رسالت درصورت برخورد با دیگران تحقق پیدا می کند تا آنان را به توحید، معاد و دستورات سازنده الهی دعوت کند؛ اما وظیفه ندارد که رسالت خود را به گوش همه جهانیان برساند.
بنا بر معنای دوم جهانی بودن رسالت، رسالت همه پیامبران الهی جهانی بوده اند و نمی بایست هیچ انسانی از نعمت هدایت و دستورات الهی بی بهره بماند.[۱]
عقل نیز به این مطلب حکم می کند که اگر یک پیامبر با انسان جاهل و گمراه ملاقات کند، نباید نسبت به او بی تفاوت باشد بلکه باید او را هدایت کند.
بعد از این مقدمه بحث جهانی بودن رسالت دو پیامبر بزرگ الهی بر طبق معنای اول قابل طرح است یعنی آیا رسالت حضرت موسی و عیسی (علیهماالسلام)، جهانی بوده است یا قومی؟
دلیل عمومی جهانی بودن رسالت پیامبران اولوالعزم
آیه «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً[۲]؛ به خاطر بیاور هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بن مریم، از همه آن ها پیمان محکمى گرفتیم»، بعد از ذکر همه انبیا به صورت جمع، به این پنج پیامبر بزرگ اشاره می کند، و این دلیل بر ویژگى آن ها است.
آیه «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَینا إِلَیکَ وَ ما وَصَّینا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى[۳]؛که می گوید آیینى براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و بر ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم»، نیز بر ویژگی خاص این پنج پیامبر اشاره نموده است.[۴]
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «مِنْهُمْ خَمْسَهٌ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ قُلْنَا مَنْ هُمْ قَالَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ قُلْنَا لَهُ مَا مَعْنَى أُولُو الْعَزْمِ قَالَ بُعِثُوا إِلَى شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا جِنِّهَا وَ إِنْسِهَا» [۵] در این حدیث امام صادق (علیه السلام) این پنج پیامبر را اولوالعزم می نامد و سپس وجه تسمیه آنان به اولوالعزم بودن آنان را توجیه می کند و می فرماید که آنان برای شرق و غرب زمین و نیز جن و انس مبعوث شده اند.
دلیل خاص جهانی بودن رسالت حضرت موسی (علیه السلام)
حضرت موسی (علیه السلام) از پیامبران اولوالعزم است. اما آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که ظاهر آن ها با جهانی بودن رسالت آن حضرت منافات دارد. این آیات رسالت آن حضرت را متوجه قوم بنی اسرائیل می کند و از این رو ممکن است جهانی بودن دین او را زیر سوال ببرد. در این جا به یک نمونه از این آیات اشاره می شود:
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ آتَیْنَا مُوسَی الْکتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکیلاً»[۶] یعنی ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل ساختیم [و گفتیم] غیر ما را تکیه گاه خود قرار ندهید!.
این قبیل آیات ظهور در این دارد که رسالت آن حضرت محدود به بنی اسرائیل می شود؛ اما آیات دیگر در قرآن جهانی بودن رسالت آن حضرت را به اثبات می رساند:
«وَ مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَی بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکتَابَ الَّذِی جَاء بهِ مُوسَی نُورًا وَ هُدًی لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ کثِیراً وَ عُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَ لاَ آبَاؤُکمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهمْ یَلْعَبُونَ.[۷] آن ها خدا را درست نشناختند که گفتند: خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی نفرستاده است! بگو: چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود؛ اما شما آن را به صورت پراکنده قرار می دهید؛ قسمتی را آشکار و قسمت زیادی را پنهان می دارید؛ و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان از آن با خبر نبودید! بگو: خدا!، سپس آن ها را در گفتگو های لجاجت آمیزشان رها کن، تا بازی کنند!
آیه «وَ لَقَدْ آتَینا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقینَ»[۸] که می فرماید ما به موسی و هارون، فرقان [وسیله جدا کردن حق از باطل] و نور و آنچه مایه یادآوری برای پرهیزگاران است، دادیم، نیز جهانی بودن رسالت حضرت موسی (علیه السلام) را ثابت می کند.
خداوند همان تعبیری را که نسبت به قرآن کریم دارد و می فرماید: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ[۹]؛ آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است»، درباره رسالت حضرت موسی (علیه السلام) نیز به کار برده است.
خداوند در آیه دیگری می فرماید:«وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرینَ قالُوا یا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَریقٍ مُسْتَقیمٍ [۱۰] ؛ (به یاد آور) هنگامى که گروهى از جن را به سوى تو متوجه ساختیم که قرآن را بشنوند؛ وقتى حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید!» و هنگامى که پایان گرفت، به سوى قوم خود بازگشتند و آن ها را بیم دادند! گفتند: «اى قوم ما! ما کتابى را شنیدیم که بعد از موسى نازل شده، هماهنگ با نشانه هاى کتاب هاى پیش از آن که به سوى حق و راه راست هدایت مى کند».
در این آیه شریفه از قول جنیان دین حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مانند دین حضرت موسی (علیه السلام) تلقی شده است؛ یعنی همان گونه که دین اسلام جهانی و شامل انس و جن می شود دین حضرت موسی (علیه السلام) نیز چنین بوده است.
پس معنای آیاتی که ظاهر آن ها محدویت دین آن حضرت را به قوم بنی اسرائیل می رساند به وسیله این آیات و روایت از محدودیت خارج می گردد؛ زیرا مراد از کلمه «قوم» این است که موسی (علیه السلام) در میان آنان ظهور کرده است. این بیان در مورد سایر پیامبران نیز وجود دارد.
در نتیجه با نگاه به آیات قرآن، معلوم می شود که شریعت موسی(علیه السلام) متوجه همه انسان ها و حتی جنیان بوده و نمی توان آن را به گروه خاصی اختصاص داد.[۱۱]
علامه طباطبایی با تفکیک رسالت از نبوت، مشکل آیاتی که ظهور در اختصاص حضرت موسی و عیسی (علیهما السلام) به بنی اسرائیل دارد را حل می کند و می فرماید نبوت ایشان جهانی و عام است؛ ولی رسالت و پیام خاصی نیز برای قوم خود داشته اند.[۱۲]
دلیل خاص جهانی بودن رسالت حضرت عیسی (ع)
حضرت عیسی (علیه السلام) نیز از پیامبران اولوالعزم بوده اند. افزون بر آنچه که بر رسالت جهانی پیامبران اولوالعزم دلالت دارند، دلیل خاصی هم بر رسالت جهانی آن حضرت وجود دارد. هرچند ظاهر برخی آیات در قرآن کریم از رسالت آن حضرت برای قوم بنی اسرائیل سخن می گوید ولی با مطالبی که بیان می شود این مسئله مانع از جهانی بودن رسالت آن حضرت نمی شود.
به یک نمونه از آیاتی اشاره می شود که ظاهراً بر اختصاص رسالت عیسی(علیه السلام) به بنی اسرائیل دلالت دارد.
« وَ رَسُولاً إِلَی بنیاسرائیل أَنِّی قَدْ جِئْتُکم بآیَهٍ مِّن رَّبِّکمْ ….[۱۳] ؛ و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آن ها می گوید:) من نشانه ای از طرف پروردگار شما برایتان آورده ام … .» اما در عین حال آیاتی وجود دارد که بر رسالت جهانی آن حضرت دلالت دارند:
«نَزَّلَ عَلَیْک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الإِنجِیلَ * مِن قَبْلُ هُدًی لِّلنَّاسِ وَ أَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ بِآیَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَام»ٍ.[۱۴] ؛ [همان کسی که] کتاب را به حق بر تو نازل کرد، که با نشانه های کتب پیشین منطبق است؛ و تورات و انجیل را پیش از آن، برای هدایت مردم فرستاد؛ و [نیز] کتابی که حق را از باطل مشخص می سازد، نازل کرد؛ کسانی که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدی دارند؛ و خداوند [برای کیفر بدکاران و کافران لجوج] توانا و صاحب انتقام است.
در این آیه کتاب انجیل در کنار کتاب تورات هدایت برای همه مردم دنیا معرفی شده است. افزون بر آن ذکر حضرت موسی و عیسی (علیهما السلام) در ردیف ایشان در آیات و روایات، خود گواهی است بر جهانی بودن آنان.
در مورد پیامبر مکر م اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) براساس ادله مختلف باید گفت که او وظیفه دعوت عمومی و ابلاغ پیام داشته است. درباره حضرت عیسی (علیه السلام) نیز شواهدی بر عمویت او از عهد جدید وجود دارد. اما در عهد عتیق، پیامبری حضرت موسی (علیه السلام) را قومی می داند، در حال که آیات قرآن بر عمومیت او دلالت دارد. و دین حضرت نوح (علیه السلام) را غالب عالمان شیعی جهانی می دانند، ولی دانشمندان اهل سنت درباره او دو دیدگاه دارند.[۱۵]
نتیجه گیری
از مطالب فوق به دست آمد که در جهانی بودن رسالت حضرت موسی و حضرت عیسی (علیهما السلام) تردیدی وجود ندارد. هرچند آیاتی در قرآن وجود دارند که ظاهر آن ها رسالت این دو پیامبر الهی اختصاص به بنی اسرائیل می دهند اما آیات متعدد دیگر به صراحت به جهانی بودن رسالت آنان دلالت دارند.
تاریخ ادیان گواهی می دهد که دین حضرت مسیح (علیه السلام) از همان ابتدا در جهان گسترش پیدا کرد و هیچ کسی نگفته است که این دین اختصاص به قوم بنی اسرائیل دارد. دین حضرت موسی (علیه السلام) نیز چنین بوده است اما یهودیان دین آن حضرت را بر خلاف اراده خداوند اختصاص به قوم یهود داده و ادعا می کنند که غیر یهود حق ندارد از دین حضرت موسی (علیه السلام) پیروی کند.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱]. رک: راه و راهنماشناسی، ص۴۶.
[۲] . احزاب، ۷.
[۳] . شورا، ۱۳.
[۴] . تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۷۹.
[۵]. کتاب المزار- مناسک المزار (للمفید)، ص۴۲.
[۶].اسراء،۲.
[۷] .انعام،۹۱.
[۸] . انبیاء، ۴۸.
[۹] .آل عمران، ۲.
[۱۰]. احقاف، ۲۹- ۳۰.
[۱۱] . مفاهیم القرآن، ج۳،ص۸۳-۷۹.
[۱۲] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص ۱۴۴- ۱۴۷.
[۱۳] .آل عمران،۴۹.
[۱۴] .آل عمران،۳و۴.
[۱۵] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۷۱.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه الامام الصادق، ۱۴۱۳ق. بیتا.
۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ ۳ ، ۱۳۷۹ش.
۴. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ ۲، بیتا.
۵. مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار- مناسک المزار(للمفید)، قم، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید- رحمه الله علیه، چ۱، ۱۴۱۳ق. محقق / مصحح: ابطحى، محمد باقر.
۶. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه ، چ ۱۰، ۱۳۷۱ ش.