- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
از اموری که افرادی نظیر هیتلر، اسلام را به آن متهم نموده و کوشیدهاند دامن مسیحیت را از آن بپیرایند، مسئله جنگ و خشونت است. چندی پیش نیز این اتهام علاوه بر عوامل سیاسی ـ فرهنگی غرب از زبان پاپ ـ رهبر مسیحیان کاتولیک ـ نیز بر زبان رانده شد؛ اما این بار نه تنها طرفدار چندانی نداشت، که واکنشهایی را از سوی پیروان ادیان و مذاهب مختلف جهان برانگیخت.
اکنون برآنیم با نگاهی چند جانبه، اما کوتاه این مسئله را وارسیم و نه تنها در مقام نظر، که در عمل نیز کارنامه اسلام و مسلمانان را با داعیهداران صلح و مدارا در ترازوی سنجش گذاریم. ـ درآمد مسئله جنگ و صلح، خشونت و مدارا، توسل به زور و منع از آن از مهمترین مباحث حقوقی و سیاسی در ادوار مختلف تاریخ بوده است.
در رابطه با اینکه آیا هر یک از جنگ و صلح دارای ارزش ذاتی و مطلقند یا ضد ارزش؟ روایند یا ناروا؟ و یا هر دو اموری اقتضایی و تابع شرایطند دیدگاههای مختلفی وجود دارد.[۱] انگاره اخیر که خردپذیرترین آنهاست سئوالاتی چند در پی میآورد:
آیا جنگ و صلح دارای ارزشی برابرند؟ یا یکی اصل است و دیگری فرع؟ عوامل تجویز کننده هر یک کدام است؟ و… اینها از مسائل مهمی است که پاسخ به آنها، همچون دیگر آموزههای مربوط به حوزه مناسبات انسانی، ریشه در بنیادهای معرفتشناختی، هستیشناختی و انسانشناختی دارد.
در مَثَل برخی از ایدئولوژیهای سیاسی مدرن چون فاشیسم،[۲] ناسیونال سوسیالیسم،[۳] و… بر اساس بنیادهایی چون دارونیسم اجتماعی،[۴] میلیتاریسم،[۵] نژادپرستی[۶] و… اصل را بر جنگ و خشونت نهاده و صلح و همزیستی مسالمتآمیز را در شرایط محدود و اجتنابناپذیر توصیه میکنند.[۷] اما در اسلام صلح و همزیستی مسالمتآمیز مسئلهای اصیل و ریشهدار است.
این رهیافت، پیوندی ناگسستنی با طبیعت اسلام و نظریه عمومی و کلی آن درباره جهان و زندگی انسان دارد. اسلام دین همبستگی و وحدت و یگانگی بزرگ در سراسر جهان عظیم و پهناور است.
آموزه توحید،[۸] قرار داشتن همه هستی در گردونه تدبیر واحد و حکیمانه الهی، پیوند نسلی همه آدمیان به یک پدر و مادر و اشتراک خانوادگی همه انسانها،[۹] حرکت جهان و انسان به سوی غایت واحد الهی،[۱۰] وجود فطرت یگانه خداجو و کمالخواه در همه انسانها، استوارترین زیرساختهای نظری صلح و همبستگی جهانی است و این همه اموری است که دین مبین اسلام طلایهدار و پیشاهنگ آن است.
بنابراین اگر منطقی بیندیشیم آموزههای اسلامی برآیندی جز دعوت به صلح جهانی و همزیستی مسالمتآمیز بر اساس توحید و عدالت و پارسایی ندارد. از اینرو میتوان گفت صلح در اسلام قاعدهای جاودان و پایدار است و جنگ حالتی استثنایی است که بر اثر برونرفت از همبستگی بزرگ پدید میآید و در واکنش به تجاوز و ستم یا فساد و هرج و مرج و به تباهی کشاندن انسانها لازم میشود.
قرآن، منشور صلح جهانی چشمانداز کلی و راهبرد اساسی قرآن درباره صلح و همزیستی را میتوان در آیات زیر جستجو نمود:
۱. قرآن مجید به صراحت جنگافروزی را مذمت و منشأ آن را فساد و تباهی میداند: «وَ اِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی ٱلاَرْضِ لِیفْسِدَ فِیهَا وَ یهْلِک ٱلْحَرْثَ وَ ٱلْنَّسْلَ وَ ٱللَّهُ لَایحِبُّ ٱلْفَسَادْ؛[۱۱] و چون حاکمیت یابد [با جنگ و خونریزی]، در راه فساد در زمین میکوشد و زراعتها و چهارپایان را نابود میسازد.»
۲. قرآن خدا را فرونشاننده آتش جنگ میخواند: «کُلَّمَا اَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ اَطْفَأهَااللهُ وَ یسْعَوْنَ فِی ٱلْاَرْضِ فَسَاداً وَ ٱللهُ لَایحِبُّ ٱلْمُفْسِدِینْ؛[۱۲] هرگاه آتش جنگ برافروزند خداوند آن را فرو مینشاند. آنان در زمین فساد میگسترند، اما خدا فسادگران را دوست نمیدارد.»
۳. قرآن به صلح و زندگی مسالمتآمیز دعوت میکند: «یا اَیهَا ٱلَّذِینَ اَمَنوُاْ ٱدْخُلُواْ فِی ٱلْسِّلْمِ کافَّهً وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ ٱلْشَّیطَانِ اِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینْ؛[۱۳] ای ایمان آوردگان! همگی در صلح و آشتی درآیید؛ و از گامهای شیطانی پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست.»
۴. قرآن اهل کتاب را به اصول مشترک که بزرگترین بنیاد و زیرساخت همزیستی مسالمتآمیز است فرامیخواند: «قُلْ یا اَهْلَ ٱلْکتَابِ تَعَالَواْ اِلَی کلِمَهٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَ بَینَکُمْ اَلَّا نَعْبُدَ اِلَّا ٱللَّهَ وَلاَ نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَلاَ یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً اَرْبَاباً مَنْ دُونِ ٱللَّه…؛[۱۴] بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که بین ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یکتا را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و کسی از ما، دیگری را ـجز خدای یگانهـ به پروردگاری نپذیرد.»
۵. قرآن هر گونه تعدی، تجاوز و ستمگری را محکوم و از آن نهی مینماید: «وَلَا تَعْتَدُوا اِنَّ ٱللَّهَ لَایحِبُّ ٱلْمُعْتَدِینْ؛[۱۵] تعدی و تجاوز نکنید، زیرا خداوند ستمپیشگان و تجاوزگران را دوست ندارد.»
۶. قرآن هر گونه نابرابری نژادی، قومی و ذاتی انسانها را، که زمینه زیادهخواهی و تجاوزگری است، نفی نموده و تنها ملاک برتری را درستکاری و پاسداشت فضیلتهای اخلاقی و انسانی میداند: «یا اَیهَا ٱلْنَاسُ اِنَا خَلَقْنَاکم مِن ذَّکرٍ وَ اُنْثَی وَ جَعَلْنَاکمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُواْ اِّنَّ اَکرَمَکمْ عِنْدَاللَّهَ اَتْقَیکمْ اِنَّ ٱللهَ عَلِیمٌ خَبِیرْ؛[۱۶] ای آدمیان! ما شما را از یک مرد و زن آفریده و تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛
(این امور ملاک امتیاز نیست)، همانا گرامیترین شما نزد پروردگار پارساترین شماست، به درستی که خداوند دانا و آگاه است.»
۷. قرآن تأکید میکند که هرگاه گروهی از کفار واقعاً بیطرفی برگزیده و در پی مسالمت باشند، مسلمانان بر آنان سلطهای نداشته و حق جنگیدن با آنها را ندارند: «فَاِنِ ٱعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یقَاتِلُوکمْ وَ ٱلْقَوْا ٱِلَیکمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللََّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سَبِیلاْ؛[۱۷] پس اگر از شما کنارهگیری کردند و با شما پیکار ننمودند، بلکه پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمیدهد که متعرض آنان شوید.» قرآن در جای دیگر، ضمن تأکید بر آمادگی دفاعی، به پیامبر(ص) دستور میدهد که اگر دشمنان به صلح گرایند از صلح و آشتی استقبال کند: «وَ اِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لهَاَ وَ تَوَکلْ عَلَیٱللهِ اِنَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلْعَلِیمْ؛[۱۸] و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی؛ و بر خداوند توکل کن، که او شنوا و داناست.»
۸. قرآن صلح و صفا و صمیمیت را برای بشر مایه خیر و نیکبختی میداند: «وَٱلْصُّلْحُ خَیرٌ…؛[۱۹] صلح و آشتی بهتر است» از همینرو قرآن مجید در موارد متعددی به ایجاد صلح و امنیت، وفاق و دوستی و همزیستی مسالمتآمیز فرمان میدهد.[۲۰]
۹. رویکرد اساسی قرآن نیکرفتاری با همنوعان است هر چند از کفار باشند، مشروط بر آنکه آنان نیز به اصول همزیستی مسالمتآمیز پایبند و متعهد باشند: «لَا ینْهَاکمُ ٱللهُ عَنِ ٱلَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکمْ فِیٱلدِّین وَ لَمْ یخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکم اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ اِلَیهِمْ اِنَّ اللهَ یحِبُّ ٱلْمُقْسِطِینْ؛[۲۱] خدا شما را از نیکیکردن و رعایت عدالت نسبت به کسانیکه در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.» ۱۰. قرآن هرگونه فشار و اجبار در پذیرش دین و دعوت اسلامی را مردود انگاشته و به صراحت اعلام میکند: «لاَ اِکرَاهَ فِیٱلْدّینْ قَدْ تَبَّینَ ٱلْرُّشْدُ مِنَ ٱلْغَی؛[۲۲] هیچ اجباری در دین نیست؛ زیرا هدایت و رشد، از گمراهی روشن شده است.» از دیدگاه قرآن وظیفه پیامبر(ص) ابلاغ پیام روشن الهی است: «وَ مَا عَلَی ٱلرَّسُولِ إِلَّاٱلْبَلَاغُ ٱلْمُبِینْ؛[۲۳] بر پیامبر نیست مگر رساندن آشکار.» در این راستا پیامبر(ص) هیچ سلطه و قدرت اجبار و اکراهی ندارد: «فَذَکرْ اِنََّماٰ اَنتَ مُذَکرٌ، لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرْ؛[۲۴] پس تذکر ده که تو فقط تذکردهندهای، تو سلطهگر بر آنان نیستی که (بر ایمان) مجبورشان کنی.» از آنچه گذشت به خوبی روشن میشود که اولاً در چشمانداز قرآن صلح یک «قاعده» است، و جنگ «استثنا»؛ ثانیاً لشکرکشی و نبرد در راه تحمیل عقیده و اجبار در پذیرش دین در منطق قرآن مردود و بیاساس است.
صلح در سنت پیامبر اسلام (ص)
صلح در سنت پیامبر از دیگر اموری که در آشنایی با چشمانداز اسلامی پیرامون مسئله جنگ و صلح مفید و مؤثر میباشد آشنایی با خلق و خوی پیامبر(ص) و سیره رفتاری آن حضرت است.
آنچه آشکارا در آینه تاریخ میتوان دید این است که سماحت و گذشت، حسن خلق و معاشرت نیکو از بارزترین ویژگیهای پیامبر برزگوار اسلام بوده است. قرآن مجید شیوه رفتاری آن حضرت را چنین توصیف میکند: «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمْ»؛[۲۵] به راستی تو دارای اخلاقی عظیم و تحسینبرانگیز هستی؛
در رابطه با دلسوزی و مهربانی انتهاناپذیر حضرتش میفرماید: «لَقَدْ جَائَکمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسَکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَحِیمْ؛[۲۶] به یقین برای شما پیامبری از خودتان آمد که در رنج افتادن شما برای او دشوار است. به جِدّ خواستار هدایت شماست و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان میباشد.»
از دیدگاه قرآن یکی از رموز اساسی گسترش اسلام وگرایش سریع و شدید همگانی به سوی آیین خاتم همان اخلاق نیکو و رفتار کریمانه پیامبر(ص) بوده است: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظّاً غَلیظَ ٱلْقَلْبِ لَانْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک… ؛[۲۷] پس به برکت رحمت خداوند با آنان نرمخو و مهربان شدی و چنانچه تندخو و سختدل بودی هر آینه از گرد تو پراکنده میشدند».
حضرتش در تمام عمر شریف خود هرگز به کسی دشنام نگفت، سخن بیهوده بر زبان نیاورد، آه دردمندان را میشنید، به فریاد اعتراضگران گوش فرا میداد، و هر اعتراضی را به نیکی پاسخ میفرمود، سخن کسی را قطع نمیکرد، فکر آزاد را سرکوب نمیکرد، اما خطای در اندیشه و کردار را با منطق استوار و بیانی شیرین و دلنشین روشن میساخت.
بر روی زخمهای دلشکستگان مرهم مینهاد. رقیقالقلب بود و از رنج دیگران آزردهخاطر میگشت. او با دشمنان خویش نیز با سعهصدر و عطوفت برخورد مینمود. سنت رفتاری پیامبر عظیمالشان اسلام گواه بر این است که «حضرت رسول اکرم(ص) و پیروان آن حضرت، حتی یک جنگ تجاوزگرانه نداشتهاند، بلکه همه جنگهای پیامبر دفاعی محض و در پاسخ به تجاوزات و پیمانشکنیهای دشمنان دین بوده است»[۲۸].
سید قطب مینویسد: «حضرت محمد(ص) هیچگاه نسبت به مردم راه ظلم را نمیپیمود، تنها خواستهاش از مردم این بود که گفتارش را بشنوند، که اگر دلهایشان نرم و متمایل به خدا گردید، ایمان بیاورند. و چنانچه دلهایشان را قساوت فرا گرفت و گمراهی بر آن چیره گردید، کارشان موکول به خدا باشد.
اما مردم آن طوریکه محمد(ص) با آنها سازش میکرد، با وی سازش نداشتند و راه دعوت صلحجویانهاش را باز و آزاد نمیگذاشتند، و آزادی پیروانش را محترم نمیشمرند؛ به آنها اذیتها میکردند و آنها را از خانه و وطنشان بیرون مینمودند و هر کسی که آنها را مییافت، به قتل میرساندند.
بدون داشتن هیچگونه منطق قانعکنندهای مانع دعوت و تبلیغ آنها میشدند و نمیگذاشتند منطق آنها به گوش همگان برسد. در این وقت بود که اسلام توسل به قوه قهریه را برای دفاع از مبدأ اساسی پیشرفتش، که عبارت از آزادی دعوت و عقیده است، جایز شمرد».[۲۹]
پیامبر با هر کس که به او پیشنهاد صلح میداد، پیمان صلح برقرار میکرد و هر کس با او پیمانی میبست با او نمیجنگید، مگر آنکه آنان عهدشان را میشکستند، و علیه مسلمین به نبرد پرداخته و یا با دشمنان حربی مسلمین همکاری میکردند.
از این قبیل است جنگ با یهود بنیقریظه که با حضرت پیمان بستند، ولی دیری نپایید که عهد خود را شکسته و با احزاب مختلف، در جنگ «خندق» علیه مسلمین وارد کارزار شدند.
شیخ جواد بلاغی مینویسد: «قاعده اولیه نزد رسول خدا(ص) صلح بوده است، هرگاه که کفار متمایل به صلح و مسالمت و زندگی طبیعی بودند با آنان از در صلح و مسالمت در میآمد؛ حتی اگر میدانست که در صورت جنگ با آنان پیروز و غالب است.»[۳۰]
بر خلاف تبلیغات سوء دشمنان، رشد و بالندگی اسلام بیش از هر چیز در گرو اخلاق فاضله و روش بشر دوستانه پیامبر بوده است، تا آنجا که گفتهاند: «شمار کسانی که پس از صلح حدیبیه به اسلام گرویدهاند، بیش از همه کسانی است که ظرف بیست سال پیش از آن مسلمان شده بودند».[۳۱]
در سیره پیامبر هیچگاه عنف و اجبار در پذیرش دین مشاهده نگردیده است؛ حتی آن حضرت پیشنهاد برخی از انصار مسلمان در مورد الزام فرزندانشان برای پذیرش اسلام را رد کرده و در این باره به آیه «لاَ اِکرَاهَ فِی ٱلْدّینْ قَدْ تَبَّینَ ٱلْرُّشْدُ مِنَ ٱلْغَی»[۳۲] استناد میکردند.[۳۳]
گاندی رهبر استقلال هند مینویسد: «عنف و اجبار در دین اسلام وجود ندارد. حیات شخصی پیامبر اسلام، به نوبه خود، نشانه و سرمشق بارزی برای رد فلسفه عنف و اجبار، در امر مذهب میباشد».[۳۴] جالب است دانسته شود «طبق مدارک معتبر تاریخی مجموع کشتهشدگان همه جنگهای صدر اسلام حدود یکهزار و چند نفر از مجموع مسلمانان و کفار بوده است».[۳۵]
پروفسور حمیدالله مینویسد: «محمد(ص) بر بیش از یک میلیون میل مربع حکومت میکرد. این مساحت، معادل تمام خاک اروپا منهای روسیه بود و به طور قطع در آن روزها این محوطه مسکن میلیونها جمعیت بود.
در ضمن تسخیر این منطقه وسیع، یکصد و پنجاه نفر از افراد مخالف در میدانهای جنگ از بین رفته بودند و تلفات مسلمین، رویهمرفته برای مدت ده سال در هر ماه یک نفر شهید بود. این اندازه احترام به خون بشر در داستانهای بشری، امری است بینظیر…»[۳۶]
پینوشت ها
[۱] ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمید رضا شاکرین، خشونت، کانون اندیشه جوان.
[۲] ـ Fascism. [3] ـ
National Socialism. [4] ـ
Social Darvinism. [5] ـ
Milijhrism. [6] ـ
Racism. [7] ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الف) حمیدرضا شاکرین، سوسیالیسم، فصلنامه اندیشه سبز، شماره چهارم، پاییز ۱۳۸۳. ب) همو، فاشیسم، همان، شماره پنجم و ششم.
[۸] ـ «وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ»؛ بقره، ۱۶۳.
[۹] ـ «إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»؛ حجرات، ۱۳.
[۱۰] ـ «الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیهِ رَاجِعُونَ، بقره،۴۶؛ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»؛ بقره، ۱۵۶.
[۱۱] ـ بقره، ۲۰۵ و ۲۰۸.
[۱۲] ـ مائده، ۶۴.
[۱۳] ـ بقره،۲۰۸.
[۱۴] ـ ٱلعمران، ۶۳.
[۱۵] ـ بقره، ۱۹۰و مائده، ۸۷ و مشابه آن اعراف، ۵۵.
[۱۶] ـ حجرات، ۱۳.
[۱۷] ـ نساء، ۹۰.
[۱۸] ـ انفال، ۶۰ نیز بنگرید بقره ، ۱۹۲و۱۹۳.
[۱۹] ـ نساء،۱۲۸، این آیه اگر چه در مورد روابط خانوادگی است اما قابل تعمیم به همه حوزههای روابط انسانی و اجتماعی است.
[۲۰] ـ انفال،۱، حجرات، ۹و۱۰و… .
[۲۱] ـ ممتحنه، ۸.
[۲۲] ـ بقره، ۲۵۶.
[۲۳] ـ نور، ۵۴، عنکبوت، ۱۸، نیز بنگرید: آلعمران، ۲۰ ، مائده، ۹۲ و۹۹، رعد، ۴۰، نحل، ۳۵و۸۲، یس، ۱۷، شوری، ۴۸، تغابن، ۱۲.
[۲۴] ـ غاشیه، ۲۱و۲۲.
[۲۵] ـ قلم، ۴.
[۲۶] ـ توبه،۱۲۸.
[۲۷] ـ آلعمران، ۱۵۹
[۲۸] ـ محمصانی صبحی، القانون و العلاقات الدولیه فی الاسلام، ص۱۷۷، بیروت؛ دارالعلم، ۱۳۹۲.
[۲۹] ـ قطب، سید، زیر بنای صلح جهانی، ترجمه خسروشاهی و قربانی، ص۵۷، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۵.
[۳۰] ـ الرکابی، الجهاد فی الاسلام ص۴۳-۴۴؛ دمشق، بیروت: حسینی، سید ابراهیم، منع توسل به زور، ص۹۷.
[۳۱] ـ نجفی، محمد حسین؛ نکتههایی از فقه روابط بینالملل، مجله فقه (کاوشی نو در فقه اسلامی) ص۸، قم: دفتر تبلیغات اسلامیحوزه علمیه قم، شماره۱۰، سال۳، زمستان۱۳۵۷. ق: همان ص۸۶
[۳۲] بقره، ۲۵۶.
[۳۳] ـ جهت آگاهی بیشتر نگا: مطهری، مرتضی، جهاد، ص۲۰-۲۲، قم، صدرا، چاپ ششم،۱۳۷۴.
[۳۴] ـ نیکبین، نصرالله، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، ص۵۵، درود، فارسیست، بیتا؛ به نقل از اسلام شناسی غرب، ص۳۶.
[۳۵] ـ نگا: الطبقات، ج۲، بحارالانوارج۲۰، تاریخ طبری ج۳، مودودی ابوالاعلی، برنامه انقلاب اسلامی، ترجمه غلامرضا سعیدی ص۴۳، چاپ دوم.
[۳۶] ـ حمیدالله، محمد، رسولاکرم در میدان جنگ، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص ۱۵-۲۰.
منبع: پرسمان دانشگاهیان