- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
یکی از مسائل چالشی در حوزه خانواده این است که ارتباط میان درآمد مردان و تقسیم نقش های خانوادگی، برعکس ارتباط میزان تحصیلات مردان با تقسیم نقش های خانوادگی است…
جنسیت و نقش آن در تقسیم کار خانواده
چگونگی تقسیم نقش های خانوادگی یکی از موضوعات مورد بحث در خانواده است که در طول تاریخ بر اثر عوامل متعددی دستخوش تحول شده است.
سؤال اساسی پژوهش حاضر این است که تقسیم نقش های خانوادگی متأثر از چه عواملی است و چه عواملی موجب شکل گیری تقسیم نقش تفکیکی و یا اشتراکی در خانواده است؟
جامعه مورد مطالعه در این تحقیق زنان متأهل ۲۵ تا ۴۵ ساله ساکن در شهر تهران هستند که حداقل ۳ سال از ازدواج آنها گذشته باشد و حداقل یک فرزند داشته باشند؛ که یک نمونه ۲۰۱ نفری را شامل می شود.
نتیجه این پژوهش نشان می دهد که تقسیم نقش های خانوادگی تحت تأثیر عواملی همچون شبکه اجتماعی خانواده، پایگاه (طبقه) اجتماعی و اقتصادی خانواده، وضعیت اشتغال زنان، میزان تحصیلات زنان و مردان، درآمد مردان و منزلت شغلی مردان قرار دارد.
نتیجه این پژوهش نشان می دهد که در خانواده هایی که شبکه اجتماعی متراکم دارند، تقسیم نقش تفکیکی و در خانواده هایی که شبکه اجتماعی پراکنده دارند تقسیم اشتراکی است. در خانواده هایی که به طبقه پایین تعلق دارند تقسیم نقش بستر شکل تفکیکی به خود می گیرد و در مقابل در خانواده هایی با طبقه اجتماعی اقتصادی متوسط و با گرایش بیشتری به تقسیم نقش اشتراکی دیده می شود.
اشتغال زنان یکی از عوامل مهم و اثرگذار در تقسیم نقش های خانوادگی است و موجب شکل گیری تقسیم نقش اشتراکی در خانواده می شود. همچنین در خانواده هایی که زنان و مردان دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، تقسیم نقش های خانوادگی اشتراکی می باشد. افزایش درآمد مردان موجب کاهش مشارکت آنان در انجام کارهای مربوط به خانه می شود. و در مقابل بالا رفتن منزلت شغلی مردان تقسیم نقش های خانوادگی اشتراکی تر می شود.
در صحبت از مسائل و مشکلات زنان، چگونگی تقسیم نقش های خانوادگی میان زن و مرد، از جمله موضوعات بحث برانگیز است. در جوامع امروزی، زنان گرایش بیشتری به اشتغال و سایر فعالیت های اجتماعی پیدا کرده اند و لازمه این امر، حضور بیشتر آنان در فضاهای خارج از خانه است؛ اما تا زمانی که حوزه های زنانه و مردانه در خانواده مستقل از یکدیگر تعریف شده اند و به ویژه زنان مسئول انجام تمام وظایف مربوط به حوزه خانگی هستند، حضور فعالشان در عرصه های اجتماعی دور از دسترس می نماید.
حوزه های تفکیک شده زنانه و مردانه هم در خانواده و هم در جامعه از دیر باز وجود داشته است؛ حتی وقتی به زنان اجازه داده می شود به آن بخش از عرصه های اجتماعی که حوزه ای مردانه تلقی می شود وارد شوند، باز هم نوعی تقسیم جنسیتی در مشاغل زنان و مردان به چشم میخورد؛ به گونه ای که زنان عموماً به مشاغلی چون منشی گری، امور دفتری، معلمی، پرستاری و… که تا حدودی زیادی به وظایف و نقش های آنان در خانه نزدیک است، اشتغال می یابند.
البته این گونه تفکیک نقش های اجتماعی روز به روز در حال دگرگونی است و زنان به شکل فزاینده وارد مشاغلی می شوند که قبل از این کاملاً در اختیار مردان بوده است.
البته اگر حضور زنان به عرصه های اجتماعی همراه با تغییراتی در نحوه تقسیم نقش های خانوادگی و به خصوص کار در خانه نباشد، فشار مضاعفی بر زنان وارد خواهد شد.
بنابراین تغییر در چگونگی تقسیم نقش های خانوادگی در کنار تغییر در نقش های اجتماعی و ورود زنان به عرصه های اجتماعی، امری لازم می نماید. تا زنان بتوانند استعدادها و توانایی های خود را هر چه بهتر به منصه ظهور رسانند و جامعه نیز حداکثر بهره را از این استعدادها و توانایی ها برای دستیابی به توسعه ببرد.
از سوی دیگر زنان در جوامع در حال توسعه تابع سنت های رایج و فرهنگهای محلی هستند که تقسیم کار سنتی و اجباری را بر آنان تحمیل کرده است. جامعه در حال توسعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و فرهنگ مردسالاری در تمام عرصه های خانوادگی و اجتماعی قابل مشاهده است.
تقسیم نقش جنسیتی و تفکیک حوزه های زنانه و مردانه از یکدیگر، انعطاف ناپذیر بودن این تقسیم نقش و عدم امکان جا به جایی میان زن و مرد در انجام وظایف و قبول مسئولیت های خانگی از جمله نشانه های فرهنگ مردسالار هستند.
نقطه مقابل تقسیم نقش تفکیکی، تقسیم نقش اشتراکی است که تحقق آن در خانواده ها، مرز میان حوزه های مردانه و زنانه را محو می کند و به زنان و مردان امکان می دهد تا براساس توانایی ها و علایق خود، نقش های متفاوتی را در خانواده ایفا کنند. این وضعیت گردش وظایف و مسئولیت های خانگی میان زن و مرد را تسهیل می کند.
با کمی اغماض می توان تقسیم نقش های تفکیکی را به خانواده های سنتی و تقسیم نقش های اشتراکی را به خانواده مدرن نسبت داد.
در جامعه ایران که جامعه ای در حال گذار از سنت به مدرنیته است، نابرابری میان زن و مرد چه در خانواده و چه در جامعه دیده می شود. در این وضعیت توزیع نابرابر و جنسیتی نقش های خانوادگی، موجب تحمیل کارها و وظایف تکراری خانگی به زنان شده و آنان را از ورود به عرصه های اجتماعی دور کرده است.
وجود کلیشه هایی که بر مبنای آن زنان از ورود به برخی عرصه های اجتماعی که مردانه تلقی می شوند، منع می گردند و در عین حال مردان نیز پرداختن به برخی کارها و خصوصاً کارهای خانگی را به سبب “زنانه بودن” دور از شأن می پندارند، موجب تثبیت نابرابری جنسیتی در خانواده های ایرانی شده است.
بدیهی است که دگرگونی این وضعیت و بهبود شرایط زنان مستلزم شناخت ابعاد مختلف آن و به ویژه عوامل مؤثر بر تقسیم نقش های خانوادگی است؛ چه آن که شناخت این عوامل، در وهله اول امکان کنترل و در وهله دوم امکان تغییر شرایط در جهت ایجاد روابط نقشی اشتراکی را فراهم میآورد.
گفتار حاضر بر آن است که تصویر روشنی از چگونگی تقسیم نقش های خانوادگی به دست دهد و معلوم دارد که چه عواملی موجب تنوع در تقسیم نقش های خانوادگی و شکل گیری انواع تقسیم نقش های تفکیکی و اشتراکی می شوند.
برای دستیابی به این مهم پاسخ به پرسشهای زیر ضروری به نظر می رسد:
شبکه اجتماعی خانواده چه تأثیری بر تقسیم نقش های خانوادگی دارد؟
وضعیت اشتغال زن چه تأثیری بر تقسیم نقش های خانوادگی دارد؟
منزلت شغلی زن چه تأثیری بر تقسیم نقش های خانوادگی دارد؟
میزان درآمد زن چه تأثیری در تقسیم نقش های خانوادگی دارد؟
چه رابطه ای میان پایگاه اقتصادی اجتماعی خانواده و تقسیم نقش های خانوادگی وجود دارد؟
چارچوب مفهومی
بدیهی که پژوهش میدانی برای یافتن پاسخ این پرسش ها مبتنی بر مبانی نظری خاصی است که تاکنون در خصوص تقسیم نقش های خانوادگی مطرح شده اند. این نظریات را می توان در سه دسته توضیح داد لیکن برای پرهیز از اطاله کلام در ادامه ضمن معرفی اجمالی نظریات دسته اول و دوم به توضیح مبسوط تر دسته سوم که مبنای نظری پژوهش حاضر است، می پردازیم:
دسته نخست، نظریاتی هستند که حفظ ثبات خانواده را مدنظر قرار می دهند و هر گونه تغییر در الگوی تقسیم نقش موجود خانواده را موجب اخلال در نظم خانواده می دانند. دورکیم، پارسونز، شلسکی و ویلموت و یونگ از جمله نظری پردازان این دسته اند.
دسته دوم نظریات، تقسیم نقش موجود و تبعیض جنسی رایج در خانواده ها را ناشی از نابرابری های اجتماعی میان زن و مرد می دانند و بر این باورند که تقسیم سنتی و جنسیتی باید دگرگون شود. هارتمن، بلود و ولف، آتیک، آندره میشل، انگلس و نظریات فمینیستی، در این دسته جای می گیرند.
هارتمن در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده است که با اشتغال به کار زنان علی رغم افزایش ساعات کاری آنها در هفته، ساعات کار خانگی آنها کاهش می یابد. لذا متغیر وضعیت اشتغال به عنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر تقسیم نقش های خانوادگی از نظریه هارتمن اخذ شده است.
تحقیقات آندره میشل نوعی همبستگی را بین اشتغال زنان و توزیع عادلانه تر نقش ها و وظایف را نشان می دهد. هر چه که اعتبار آن بخش از فعالیت های اقتصادی که زنان در آن اشتغال داشتند بیشتر می شد و زنان به مشاغل تخصصی تر اشتغال داشتند، موقعیت آنان در توازن قدرت بین زوجین بهتر می شد.
آتیک نیز در بررسی های خود مشخص کرد که مردانی که همسران آنها در پست های بالا قرار دارند، بیشتر از سایر شوهران در انجام فعالیت های خانگی شرکت دارند. متغیر منزلت شغلی زن از نتیجه تحقیقات آندره میشل و آتیک استخراج شده است.
همچنین بلود و ولف معتقدند که اگر زنان در خانواده پول و درآمد بیشتری به دست آورند، مردان ناگزیر قدرت بیشتری به آنها خواهند داد. آتیک نیز همچون بلود و ولف افزایش درآمد زنان را موجبی برای افزایش همکاری مردان در انجام کارهای خانگی می داند. آندره میشل نیز میزان درآمد زن را عاملی تعیین کننده در توازن قدرت و چگونگی تقسیم نقش های خانوادگی می داند، بنابراین میزان درآمد زن براساس نظریات این محققان به عنوان یکی دیگر از متغییرهای تأثیرگذار بر تقسیم نقش های خانوادگی در نظر گرفته شده است.
دسته سوم، نظریه شبکه الیزابت بات است که دو متغیر پایگاه اقتصادی اجتماعی و شبکه اجتماعی خانواده از نظریه وی استخراج شده است.
البته بات در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده است که پایگاه اقتصادی اجتماعی در چگونگی تقسیم نقش های خانوادگی، مؤثر نیست، اما به دلیل اینکه تحقیقات بات در دهه ۵۰ و در انگلیس انجام شده است و به علت تفاوت های زمانی و مکانی موجود، در این تحقیق تأثیر پایگاه اقتصادی اجتماعی هر خانواده که از جمع چند شاخص تحصیلات زن و مرد، شغل زن و مرد، درآمد زن و مرد، کل درآمد خانواده، کل مخارج خانواده و منطقه محل سکونت آنها به دست آمده، در کنار سایر متغیرها مورد سنجش قرار گرفته است.
بات نظریه خود را در کتاب “خانواده و شبکه اجتماعی” (Family and social network) با ترکیب دو مفهوم اساسی تبیین می کند. این دو مفهوم عبارتند از: جدایی نقش های خانوادگی و متصلانه بودن شبکه اجتماعی خانواده. منظور بات از متصلانه بودن (connectedness) اندازه آشنایی و دیدارهای میان اشخاصی است که یک خانواده با آنها آشناست اما مستقل خانواده.
اصطلاح “شبکه متراکم یا متصل” (close knite) برای توصیف شبکه ای به کار می رود که در آن میان واحدهای تشکیل دهنده روابط بسیاری وجود دارد. و عبارت شبکه پراکنده (loose knite) برای توصیف شبکه ای که در آن روابط کمی میان واحدهای تشکیل دهنده وجود دارد به کار می رود.
بررسی دقیقتر بات بر روی داده های تحقیق روشن کرد که میزان جدایی نقش های خانوادگی با میزان متصلانه بودن کل شبکه خانواده مرتبط است.
“خانواده هایی که میزان بالایی از جدایی روابط نقشی زن و شوهر را داشتند، یک شبکه متراکم (close knite) داشتند، بسیاری از دوستان، همسایگان و خویشاوندان همدیگر را می شناختند.
خانواده هایی که روابط نقشی نسبتاً مشترکی میان زن و شوهر داشتند، یک شبکه پراکنده (losse knite) داشتند، تعداد کمی از خویشاوندان، همسایگان و دوستان شان همدیگر را می شناختند.” (Bott.1971:59).
براین اساس سپس بات فرضیه اصلی خود را مطرح می کند:”میزان جدایی نقش های زن و شوهر مستقیماً با متصلانه بودن شبکه اجتماعی خانواده تفاوت می کند.” شبکه های متراکم میزان بیشتری از جدایی میان نقش های زن و شوهر را داشتند. (Bott.1971:60)
در نتیجه طبق نظریه بات خانواده هایی که شبکه متراکم دارند، تقسیم نقش در آنها تفکیکی و جنسیتی و خانواده هایی که شبکه پراکنده دارند تقسیم نقش در آنها اشتراکی است.
در این زمینه، پنج فرض اصلی باید مدنظر قرار گیرد:
۱) میان شبکه اجتماعی خانواده و تقسیم نقش های خانوادگی رابطه وجود دارد.
۲) میان پایگاه اجتماعی اقتصادی خانواده و تقسیم نقش های خانوادگی رابطه وجود دارد.
۳) میان وضعیت اشتغال زنان و تقسیم نقش های خانوادگی رابطه وجود دارد.
۴) میان منزلت شغلی زنان و تقسیم نقش های خانوادگی رابطه وجود دارد.
۵) میان میزان درآمد زنان و تقسیم نقش های خانوادگی رابطه وجود دارد.
در کنار این فرضیه ها، فرضیه های دیگری نیز مورد توجه قرار گرفته اند که بر رابطه هر یک از متغیرهای سن زنان، سن مردان، تحصیلات زنان، تحصیلات مردان، میزان درآمد مردان، منزلت شغلی مردان و تعدادسالهای ازدواج با تقسیم نقش های خانوادگی نظر می افکنند.
منبع: اقتباس از آفتاب آنلاین