- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
تشیع عراق،در تمام نقاط و درمیان تمام اقوام
تشیع و عراق با یکدیگر آمیخته اند و نمی توان این دو را از یکدیگر جدا کرد. ازاین منظرمی توان حضور تشیع درعراق را به دو دوره تقسیم کرد: دوره ی نخست دوره ای است که تشیع درسده های نخستین اسلامی در شهرهای عراق گسترش یافت و به نقاط دیگر نیز منتقل شد و دوره ی دوم نیز ازآغاز کار صفویان و رقابت آنها با عثمانی ها آغاز شد و طی آن بسیاری از قبایل عرب مهاجر به عراق به مذهب تشیع روی آوردند.
تشیع در سده های نخستین
سخن از تشیع در عراق به سده های نخستین پس ازظهور اسلام و حضور امیرمومنان علی(ع)درکوفه باز می گردد ،به گونه ای که عده ای معتقدند پیشینه ی تشیع در عراق بیش از هر نقطه ی دیگری در جهان اسلام است و حتی ادعا می کنند تشیع در اصل در محیط کوفه شکل گرفت و سپس به نقاط دیگر گسترش یافت. تشیع درعراق، نخست در قرن دوم و سوم هجری از کوفه به بغداد منتقل شد و سپس در قرن چهارم، وقتی حمایت دولت شیعی آل بویه چاشنی اهمیت یافتن دو چندان کربلا، نجف و کاظمین شد، در بخش های بیشتری از مرکز عراق، به ویژه بغداد، گسترش یافت. محله ی کرخ بغداد، که امروز سنی نشین است، در آن دوره محله ای شیعه نشین بود.
مکتب نجف و سپس حله تشیع عراق را طی سد ه های بعد تغذیه ی فکری می کرد. در قرن پنجم و پس از آن ایرانیان، حلبیان و جبل عاملیان بسیاری برای تحصیل به عراق آمدند و مکتب های گوناگون تشیع را تقویت نمودند.از سوی دیگراین عده تشیع را از این نقطه به مناطق دیگر، به ویژه به محل زادگاه و سکونت خود، منتقل کردند.
جغرافیای تشیع درعراق
سرشماری سال ۱۹۹۷م عراق نشان می دهد که تقریباً ۹۷ درصد از مردم عراق مسلمان، ۲/۱۴ درصد مسیحی ،۰/۸۶ درصد یزیدی ، ۰/۱۴ درصد صابئی و ۰/۰۱ درصد یهودی هستند.
دراین بین بیش از نیمی (بیش از۵۵ درصد) ازساکنان عراق مسلمانان شیعه هستند که در میان همه ی قوم های عراق، مانند عرب، کرد، ترک و ایرانی، یافت می شوند. بیشترشیعیان عراق در جلگه ی آبرفتی عراق، یعنی مناطق مرکز و جنوب این کشور،زندگی می کنند.
این منطقه،که در قدیم به آن سواد می گفتند، از نظر اقتصادی اهمیت فراوانی دارد. زیرا بیشتر زمین های کشاورزی عراق را و نیز ۲۰ درصد مساحت کلی عراق را دربر می گیرد. از سویی ذخایر نفتی بسیاری نیز در این منطقه یافت می شود. شهرهای مهم این ناحیه بغداد، بصره، کربلا و نجف اند که همگی اکثریتی شیعی دارند. در مناطق نیمه کوهستانی شمال شرقی عراق نیز که اکثریت با کردهاست شیعیان در عداد کردهای فیلی و ترکمانان و عربهای شیعه ظهوردارند. شهرهایی چون بلد و دجیل از توابع تکریت زادگاه صدام نیز چون شبهه جزیره ای در مناطق سنی نشین مرکزعراق نیز اکثریتی شیعه دارند.
موج جدید تشیع عراق در سده های اخیر
تشیع از قرن ها پیش در عراق ریشه داشته است، امّا آنچه به گسترش آن در عراق جدید کمک کرد وجود عتبات مقدس دراین کشور بود. عتبات متبرکه ی عراق در دوره ی تصرف عراق به وسیله ی صفویان بسیاری از بازرگانان شیعه ی ایرانی و هندی رابه عراق جذب کرد.
این شیعیان آمده از ایران و هند همراه باقی شیعیان عتبات بر قبایل بدوی مهاجر از بیابان عربستان تأثیرگذاشتند و با سخن از مظلومیت اهل بیت و آموزه های شیعی باعث جذب این قبایل به تشیع شدند. بعضی از این قبایل شیعه شده عبارت اند از: خزاعل، زبید، کعب، ربیعه، البومحمد، بنی عمیر، خزرج، شمر طوقه، الدفافعه، بنی لآم، آل اقرع، البدیر، الجبور، الشلیحات.
یکی دیگرازدلایل که برای شیعه شدن این قبایل برشمرده می شود دستوری است که طی آن سلطان سلیم عثمانی درسال ۱۵۱۷م و در رقابت با صفویان برای قتل عام شیعیان صادر کرد.با صدور این فرمان بسیاری از شیعیان شهرنشین بر اساس قوانین قبیله ای تحت حمایت قبایل قرار گرفتند و در میان ایشان ساکن شدند و در واقع از حضر به بدو رفتند. مهاجرانی که به میان قبایل رفتند سرگذشت اهل بیت را یادآورشدند و قبایل را آرام آرام به تشیع کشاندند. اسحاق نقاش معتقد است درپی تحولات قرن نوزدهم میلادی جامعه ی شیعی درعراق پدید آمد. وی ریشه ی فکری تشیع جدید در عراق را اسکان قبایل ایلی – عشیره ای در مناطق شهری دانسته است. به نظر او اسکان قبایل در همسایگی جوامع شیعی و بقاع متبرکه ی خاص این مذهب، این قبایل را به تعریفی جدید از خود واداشت. او براین ادعاست که فشاردولت سنی مذهب عثمانی، از یک سو، و وهابی گری سعودیها، از سوی دیگر، این گروه مهاجر را به تعریفی شیعی ازخود وادار کرد. تشدید شیعه گری درعراق، را نقّاش ازحملات سال های ۱۸۳۱م عثمانی ناشی دانسته است. از نظر وی اقدام نیروهای عثمانی در تخریب اماکن متبرکه ی شیعی در۱۸۴۳م به احساس هویت شیعیان دامن زد. مهاجرت ازعربستان و تلاش برای یافتن هویت جدید در قالب نظام اقتصادی کشاورزی به جای شبانی، ساکنان تازه وارد رابه دینی متضاد با وهابیت علاقه مند کرد.
شیعیان در میان اقوام دیگرعراق
نیمی ازقبایل ترکمان عراق(ترک)، که در شهرهایی چون تلعفر، کرکوک و سایر مناطق شمال عراق و در نزدیکی مرزهای ترکیه زندگی می کنند، شیعه هستند همچنین در میان کردها نیز گروهی به نام فیلی شیعه هستند.این عشایردرشمال شرقی عراق، یعنی دربدره، جصان، مندلی و خانقین، و غرب ایران، یعنی مهران، ایلام و کرمانشاه ،زندگی می کنند و اصلیتشان از پشتکوه لرستان ایران است.
فیلی ها از محله های گوناگون بغداد مانند رصافه و صدریه، و باب الشیخ و شورجه نیز بسیار یافت می شوند و بسیاری از آنها از بازرگانان بغداد بوده اند. بعضی از فیلی ها نیز گروه های فتوت را در بغداد تشکیل می دادند. اینان چنان با عرب ها در هم آمیخته بودند که کسی نمی توانست آنها را از عرب ها تشخیص دهد، با وجود این در دوره های گذشته نمی توانستند شناسنامه ی عراقی داشته باشند. با انقلاب عبد الکریم قاسم وضع بهترشد، امّا از دوره ی عبدالسلام عارف به بعد عملیات گسترده ای برای اخراج فیلی ها از عراق به بهانه ی ایرانی بودن و البته تشیع انجام شد و بسیاری ازایشان به ایران تبعید شدند. دراین میان گروه دیگری موسوم به شبک، که در پیرامون موصل (جلگه ی نینوا)زندگی می کنند، نیزشیعه اند. بحث درباره ی شبک ها بسیاراست، گاهی ایشان را یک قومیت عراقی، گاهی قومیتی ترکی و گاهی نیز ایرانی تلقی می کنند، گاهی نیزآنها را گروه دینی مستقلی که ریشه ی زردشتی گری دارد معرفی می کنند. عده ای دیگر نیز ایشان را غلات، و برخی نیز قومیتی می دانند که بعضی ازآنها شیعه و بعضی دیگر سنی شافعی مانند کردهای اطرافشان هستند. امّا خود شبکها و دست کم گروهی ازایشان، به ویژه دکتر حنین محمود القدو(چهره ی سیاسی و نماینده ی سابق پارلمان عراق)، شبک ها را در عصر حاضر گروهی متشکل ازنژادهای گوناگون می دانند که در گذر تاریخ و بر اثر حوادث و ارتباطات به شکل یک قومیت که زبانی خاص دارد درآمده اند. محمود القدو شبک های اولیه را آریایی هایی دانسته است که از دوره ی ساسانی در منطقه ی شرق موصل سکونت یافتند و پارسی سخن می گفتند. وی همچنین بر آن است که شبک ها در دوره ی صفوی به تشیع صوفیانه ی بکتاشی و قزلباشی روی آوردند و به صفویان، و پس ازایشان در حمله ی نادرشاه به موصل،به وی پیوستند.
منبع: حسین افق؛مجله زمانه، شماره۹۵