- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
شعر و شاعری با بنی آدم زاده شده است. بنا بر روایات، نخستین شعر را حضرت آدم (علیه السلام) سرود.[۱] از این رو، در همه زبان ها و فرهنگ ها، کم و بیش شعر و شاعری وجود داشته است.
در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) نیز تاکید و توجه به شعر دیده می شود. حدیث نبوى «إِن مِنَ الشّعرِ لَحِکمه و إنّ مِنَ البیانِ لَسِحراً»؛ برخی شعرها حکیمانه و برخی بیان ها افسونگرند،[۲] شاهدی صادق بر این مدعاست.
در این نوشتار به بررسی حضور شعر در تفسیر به عنوان یکی از ابزار های مهم حاضر در تفاسیر خواهیم پرداخت.
اهمیت استفاده از شعر در تفسیر
جایگاه و اهمیت استفاده از شعر را می توان در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مشاهده کرد؛ وقتی عبدالرحمان بن کعب دیدگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در این باره جویا شد، ایشان فرمودند: «همانا مومن با شمشیر و زبان خود جهاد می کند. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، گویا آنان [شاعران با شعرهایشان] تیرهایی به دشمن می زنند»؛[۳]
برخی برای تخطئه توسل به سخن شعرگونه و کلام ادبی خیال انگیز به آیه «وَ الشَّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُون»؛[۴] (شاعران را گمراهان پیروی می کنند) استناد می کنند؛ اما ادامه آیه هم دلیل این نکوهش را بیان می کند و هم با مستثنی کردن مومنان صالحی که حکیمانه از این شیوه بهره می گیرند، به این شبهه و پندار پاسخ می دهد و شعرهای پوچ و لغو و هجوگونه شاعران پرگوی بی عمل را دلیل آن می شمارد:
«وَ الشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُنَ* أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کِلّ وَادٍ یَهِیمُونَ * و أنهمْ یَقُولُونَ مَا لا یَفْعَلُونَ إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَى مُنقَلبِ ینقَلِبُون؛
و شاعران را گمراهان پیروی می کنند. آیا ندیده ای که آنان در هر وادی ای سرگردان اند؟ و آنان اند که چیزهایی می گویند که انجام نمی دهند. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته اند، یاری خواسته اند و کسانی که ستم کرده اند، به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت»؛[۵]
هر چند قرآن کریم به دلیل ساختار بیانی بدیع و بی سابقه از قالب شعر بهره نگرفته است، از عناصر موجود در شعر مانند کلام موزون و آهنگین و جناس و دیگر آرایه های ادبی به گستردگی استفاده کرده است. از آنجا که شعر جاهلی غالبا بر محور خیال انگیزی صرف و به دور از واقع نگری و بر بنیاد موضوعات مادی و شهوانی نظیر عشق و مدح و هجو و جنگ و طبیعت و حیوان سروده می شد و کمتر به موضوعات اخلاقی و اعتقادی می پرداخت،[۶] نزول قرآن در این قالب اولا بدیع بودن آن را خدشه دار می ساخت.
ثانیا آن را همردیف اشعار سبک و سطحی جاهلی ترویج می کرد؛ اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) و بزرگان دین با درک اهمیت و تاثیر شگرف این عنصر ادبی در تعلیم و تبلیغ و وعظ و ارشاد، بسیار از آن بهره می جستند. علامه آقا بزرگ تهرانی در الذریعه ۱۵۰ صفحه شعر به امامان معصوم (علیهم السلام) نسبت داده است.[۷]
تاثیر استفاده از شعر در تفسیر
تاثیر کلام فصیح در مخاطب همان قوه مرموزی است که از آن به «سحر بیان» و گاهی «کیمیای سخن» تعبیر می کنند. به یقین خواندن مکاشف های عرفانی در قالب بیانی فلسفی از امثال صدرالمتالهین تاثیر کمتری در مخاطب می گذارد تا ترنم ابیاتی از لطایف عرفانی لسان الغیب حافظ شیرازی که در آن ظرایف کشف و شهود به سلک فصاحت کشیده شده، به دّرِ دری سفته گشته و به انواع صناعات ادبی آراسته گردیده است.
تاثیری که یک اندرز اخلاقی سعدی بر جان می نشاند، از نصایح معراج السعاده و مواعظ جامع السعادات به یقین بیشتر است. آن کس که پندهای اخلاقی منفلوطی را در العبرات که شاهکار فصاحت است، خوانده باشد، تاثیر و لذتى معنوی که وجودش را فرا می گیرد، قابل مقایسه با مواعظ و اندرزهای دیگر واعظان و مربیان که کلام خویش را با چنین آرایه هایی نمی آرایند، نیست.
به روایت تاریخ، هنگامی که متوکل عباسی در شبی که غرق عیش و نوش بر سفره شراب نشسته بود، امام هادی (علیه السلام) را به منظور تحقیر و تمسخر احضار کرد و برخوردهای ناشایستی با ایشان کرد و از ایشان خواست اشعاری بخواند. امام هادی (علیه السلام) اشعار معروفی را سرودند که خلیفه عباسی و همراهان او را به گریه انداخت.[۸]
آری، شعر حکیمانه چنین تاثیر و نفوذی در روح و جان می گذارد. در حقیقت قالب شعر زبان مشترکی است که با همه سلایق و مخاطبان سازگاری دارد و ارتباط برقرار می کند؛ سخن را جذاب می سازد و زمینه جلب توجه به سخن را فراهم می آورد.
از آنجا که بخش مهمی از تربیت بر محور عواطف هیجانات و احساسات مبتنی است، شعر و آرایه های ادبی با نشانه گیری این محور مهم سبب تحریک عاطفه و احساس مخاطب و افزایش درجه اثر پذیری او می شود؛ از همین رو در گذشته شاهد تدوین برخی متون آموزشی در قالب ادبی شعر هستیم که الفیه بن مالک نمونه برجسته آن است که با زبان شعر به بیان قواعد ادبیات عرف می پرداخت و طلاب علوم دینی به حفظ آن می پرداختند.
عنصر «خیال انگیزی» در برخی اشعار می تواند تاثیری افزون تر در احساس مخاطب بگذارد؛ از این رو علامه مظفر تاکید می کند: «تخیل از مهم ترین عوامل موثر در نفوس است».[۹] در نمونه ای از تاثیر شعر و عنصر خیال در تربیت، نظامی عروضی در چهار مقاله می نویسد:
«احمد بن عبدالله خجستانی را پرسیدند تو مردی خربنده[۱۰] بودی؛ به امارت خراسان چون رسیدی؟ گفت: روزی دیوان حنظله بادغیسی می خواندم؛ به این دو بیت رسیدم:
مهتری به کام شیر در است
شو خطر کن زکام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
داعیه ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم، راضی نتوانستم بود…».[۱۱]
دو بعد استفاده از شعر در تفسیر
مفسران قرآن از دیرباز از شعر در تفسیر خود بهره می جستند. این بهره گیری در دو بعد آموزشی و پرورشی بوده است. در بعد آموزشی، استناد به اشعار عرب عمدتا به منظور معناشناسی واژه ها یا ساختارهای بلاغی و ادبی قرآن بوده است.[۱۲] همچنین تفسیر[۱۳] و ترجمه[۱۴] منظوم قرآن کریم، معناشناسی واژه ها در قالب منظوم[۱۵] و روایت قصه های قرآن به زبان نظم[۱۶] از جمله کاربرد های شعر با رویکرد غالب آموزشی است.
کاربرد دیگر شعر در تفسیر از منظر تربیتی و تاثیر در جان ها و نفوس به منظور ایجاد زمینه عمل گرایی و اصلاح و تغییر رفتار نیز از دیرباز رایج بوده است. بهره گیری از اشعار اخلاقی، تربیتی و عرفانی کم و بیش در بسیاری از تفاسیر به ویژه تفاسیر قرون اخیر دیده می شود.
از میان تفاسیر گذشته، کاربرد انسان ساز و تحول آفرین در دو تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عده الابرار میبدی و روح البیان برسوی بسیار برجسته است. در دیگر تفاسیر نیز کم و بیش حضور این عنصر دیده می شود. در سده اخیر، تفاسیر بسیاری به اهمیت و ضرورت آن پی برده و از ظرفیت آن بهره گرفته اند؛ هر چند سطح و کیفیت بهره مندی آنها متفاوت است.[۱۷]
کیفیت حضور شعر در تفسیر
پرسشی که در اینجا مطرح می شود، این است که شعر در تفسیر چه خلایی را پر می کند؟ آیا صرفا نقش تاکیدی و جذاب سازی در محتوای آیه دارد یا می توان برای آن ماموریت دیگری نیز تصور کرد؟ شعر در کاربرد آموزشی می تواند دو نقش استنادی و تاکیدی برای یک کلمه، عبارت یا پیام قرآنی داشته باشد.
قرآن به زبان عربی نازل شده است و فهم برخی لغات و ساختارهای آن به کمک منابع اصیل که اشعار عرب نیز یکی از آنهاست صورت می گیرد. بنابراین در نقش استنادی، شعر عربی منبع فهم آیه قرار می گیرد. شعر در نقش تاکیدی نیز یافته تفسیری را که از منابع دیگر به دست آمده است، مورد تاکید قرار می دهد و به نوعی نقش اعتماد ساز را در صحت تحلیل تفسیری بر عهده دارد.
حضور شعر در ساحت تربیتی و پرورشی عمدتا جنبه تاکیدی دارد و کارکردهای جذاب سازی شورافکنی و شوق آفرینی، توجه دهی و تحرک بخشی در محتوای آیه دارد. اینک به ذکر چند نمونه از حضور شعر در تفسیر با کارکرد آموزشی و تربیتی می پردازیم:
شواهد استفاده از شعر در تفسیر
تفسیر نمونه ذیل آیه ۵۴ اعراف و در بحث از مفهوم آفرینش جهان در شش روز و مسئله تعارض یا عدم تعارض آن با علم، این شبهه را مطرح می کند که پیدایش مجموعه جهان در شش روز یعنی کمتر از یک هفته بر خلاف علم است که می گوید: وضعیت کنونی زمین و آسمان طی میلیاردها سال شکل گرفته است.
آنگاه با این استدلال به پاسخ آن می پردازد که «یوم» در بسیاری از موارد به معنای «یک دوران» به کار می رود، خواه این دوران یک سال یا صد سال یا بیشتر باشد. سپس شواهدی از قرآن، روایات، کتب لغت، گفتگوهای روزمره و اشعار شاعران ذکر می کند و در پایان می نویسد:
در گفتگوهای روزمره و اشعار شعرا در زبان های مختلف کلمه «یوم» و معادل آن نیز به معنای دوران زیاد دیده می شود؛ مثلا می گوییم کره زمین یک روز گداخته و سوزان بود و روز دیگر سرد شد و آثار حیات در آن آشکار گردید؛ در حالی که دوران گداختگی زمین به میلیاردها سال بالغ می شود. یا اینکه می گوییم یک روز بنی امیه خلافت اسلام را غصب کردند و روز دیگر بنی عباس؛ در حالی که دوران خلافت هر یک به ده ها یا صدها سال بالغ می گردد. شعر ظریف و پر معنایی از کلیم کاشانی هم شاهد روشنی بر این سخن است که می گوید:
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت؟
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل ز این و آن گذشت[۱۸]
این شعر صرف نظر از جنبه استنادی و آموزشی آن کارکرد تربیتی فوق العاده ای نیز دارد.
نمونه دیگر از کارکرد آموزشی تربیتی شعر را می توان در پاسخ عالم بزرگ اسلام سید مرتضی علم الهدی به این شبهه دانست که چگونه دستی کـه دیه آن پانصد دینار[۱۹] است، به سبب سرقت ربع دینار قطع می شود؟ سوال کننده در قالب شعر این سوال را چنین مطرح کرد:
ید بخمس مئین عسجد ودیت
ما بالها قطعت فی ربع دینار؟
سید مرتضی در جواب او این شعر را سرود:
عز الامانه اغلاها و ارخصها
ذل الخیانه فافهم حکمه البارئ
عزت امانت آن دست را گرانقیمت کرد و ذلت خیانت بهای آن را پایین آورد. فلسفه حکم خدا را بدان.[۲۰]
نمونه ای دیگر از استفاده از شعر در تفسیر
نمونه دیگر کاربرد شعر در تفسیر روض الجنان و روح الجنان ذیل آیه ۱۳۱ سوره مبارکه طه است: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى»؛ و زنهار به سوى آنچه اصنافی از ایشان را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور زندگی دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم. دیدگان خود مدوز و [بدان که] روزی پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.
نویسنده بعد از تفسیر آیه با روایتی زیبا از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مفهوم آن را در قالب شعری زیبا بیان می کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لا تنظروا الى من هو فوقکم و انظروا الى من هو اسفل منکم فانّه أجدر أن لا تزدروا نعمه الله علیکم»؛ در آن کس منگرید که بالای شما باشد. در آن نگرید که فرود شما باشد که آن اولی تر بود که نعمت خدای بر خود حقیر نداری.[۲۱]
این معنا را شاعری پارسی در بیتی چند گفته:
زمانه بندی آزاده وار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه بند است
زبان ببند مرا گفت و چشم دل بگشای
که را زبان نه به بند است پای با بند است
بدان کسی که فزون از تو آرزو چه کنی
بدان نگر که به حال تو آرزومند است[۲۲]
گاه نیز بیان شعر در تفسیر به منظور استناد به برداشت غلط از یک حقیقت قرآنی است که در افکار عمومی رایج شده است. یکی از مفسران بعد از تبیین «تقوا» به معنای قدرت بر حفظ و حراست خویشتن در مقابل گناهان و مفاسد، به اشتباه رایج مترجمان در معناکردن تقوا به «پرهیز» اشاره می کند و می نویسد:
در این دیدگاه، متقی انسانی است که از همه لذات چشم پوشیده و دست به سیاه و سفید نمی زند تا مبادا مرتکب لغزش و گناه گردد. دامن گرد آورده و پارسا گونه به کنجی می نشیند و از تقوای خود مراقبت می کند؛ همان گونه که شیخ اجل سعدی شیراز می گوید:
بزرگی دیدم اندر کوهساری
قناعت کرده از دنیا به غاری
چرا گفتم به شهر اندر نیایی
که باری بند از دل برگشایی؟
بگفت آنجا پریرویان نغزند
چو گل بسیار شد پیلان بلغزند[۲۳]
نتیجه گیری
حضور عنصر شعر در تفسیر مخصوصا در تفاسیر تربیتی به جهت نقش و کارکردهای فوق العاده تربیتی آن، ضرورت دارد. به صورت کلی حضور شعر در تفسیر عمدتا برای بهره گیری در امور آموزشی و تربیتی بوده است. از جمله کارکردهای شعر در بعد آموزشی، استفاده از آن به منظور معناشناسی واژه ها یا ساختار های بلاغی و ادبی قرآن کریم و در بعد تربیتی، تاثیر در جان ها و نفوس به منظور اصلاح و تغییر رفتار می باشد.
پی نوشت ها
[۱] . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار؛ ج ۷۹، ص۲۹۰.
[۲] . ابن بابویه؛ من لا یحضره الفقیه؛ ج ۴، ص ۳۷۹.
[۳] . عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی؛ تفسیر نور الثقلین؛ ج ۴، ص ۷۰.
[۴] . شعراء: ۲۲۴.
[۵] . شعراء: ۲۲۷_۲۲۷.
[۶] . محمد تقی رهبر؛ پژوهشی در تبلیغ؛ ص ۳۹۶_ ۳۹۵.
[۷] . آقا بزرگ تهرانی؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ۲، ص۱۰۸.
[۸] . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار: ج ۵۰، ص ۲۱۱_۲۱۲.
[۹] . محمدرضا مظفر؛ المنطق؛ ص ۴۰۶.
[۱۰] . خربنده: نگاهبان خر، خرکچی، کسی که خر را کرایه دهد، حسن عمید, فرهنگ فارسی عمید؛ ص ۴۷۹، ذیل واژه «خربنده».
[۱۱] . احمد بن عمر نظامی عروضی سمرقندی؛ چهار مقاله؛ مقاله دوم، ص۲۷.
[۱۲] . ابوالفتوح رازی در تفسیر روض الجنان و روح الجنان به بیش از پنج هزار بیت شعر عربی و فارسی استشهاد کرده است. به نقل بهاء الدین خرمشاهی از آیت الله شعرانی، شواهد شعری این تفسیر از تفسیر طبری و کشاف زمخشری هم بیشتر است (ر.ک خرمشاهی؛ قرآن پژوهی؛ ص۱۸۹). مجموعه اشعار عربی و ترجمه آن و نیز اشعار فارسی این تفسیر در جلد سوم فهرست های مجلدات بیست گانه روض الجنان و روح الجنان به همت کنکره بزرگداشت شیخ ابوالفتوح رازی چاپ شده است. (ر.ک زمانی نژاد، میر نعمتی فهرست های مجلدات بیستگانه روض الجنان و روح الجنان، جلد سوم فهرست اشعار عربی و فارسی در تفسیر مجمع البیان طبرسی نیز شواهد شعری بسیاری وجود دارد که البته بیشتر جنبه آموزشی دارد.
[۱۳] . ر.ک: حسین بن محمد باقر؛ صفی علی شاه تفسیر صفی؛ تهران: منوچهری ۱۳۷۸.
[۱۴] . ر.ک: امید مجد؛ ترجمه قرآن؛ ۱۶ تهران: انتشارات امید امجد، ۱۳۸۲.
[۱۵] . ر.ک: محمدحسن اسعدی؛ منظومه نور: لغات سوره حمد و بقره؛ قم: جامعه القرآن الکریم، ۱۳۸۰.
[۱۶] . ر.ک: عباس احمدی؛ همگام با پیامبران: ترجمان منظوم قصص قرآن؛ اصفهان، فرهنگ مردم،۱۳۸۰.
[۱۷] . تفسیر خسروی، تفسیر عاملی، تفسیر کاشف (حجتى و بى آزار) مشکاه: تفسیر قرآن کریم از نمونه های این تفاسیر در سده اخیرند. تنها در جلد اول تفسیر مشکاه بیش از ۱۹۰ بیت شعر دیده می شود که با توجه به هدایتی بودن این تفسیر تاثیر بسیاری در لطافت و تاثیر گذاری در مخاطبان دارد.
[۱۸] . ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج ۶، ص ۲۰۰_۲۰۲.
[۱۹] . البته این مقدار دیه بر اساس فقه اهل سنت است که باید پنج انگشت بریده شود. در فقه شیعه تنها چهار انگشت سارق البته بعد از اثبات شروط فراوانی در ارتکاب سرقت بریده می شود.
[۲۰] . ر.ک: همان، ج۴،ص۳۷۹، آلوسی در تفسیر خود این جریان را نقل کرده؛ ولی به جای علم الهدی، علم الدین سخاوی آمده است ( سید محمود آلوسی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ ج۳، ص۳۰۴).
[۲۱] . ابوالقاسم پاینده؛ نهج الفصاحه، ص ۲۶۶، ش ۵۶۳.
[۲۲]. حسین بن على ابو الفتوح رازی؛ روض الجنان و روح الجنان؛ ج ۱۳، ص ۱۹۸_۱۹۹.
[۲۳] . محمد علی انصاری؛ مشکاه، تفسیر قرآن کریم؛ ج ۲، ص ۵۷، سعدی؛ گستان؛ باب پنچم، حکایت ۱۶، ص ۱۴۲.
منابع
- ابن بابویه، محمد بن علی؛ من لا یحضره الفقیه؛ تحقیق علی اکبر غفاری؛ قم دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی؛ روض الجنان و روح الجنان؛ تحقیق محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح؛ مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
- اسعدی، محمد حسن؛ منظومه نور: لغات سوره حمد و بقره؛ قم: جامعه القرآن الکریم، ۱۳۸۰.
- انصاری، محمد علی؛ مشکاه: تفسیر قرآن کریم؛ مشهد: انتشارات بیان نور هدایت،۱۳۹۲.
- تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه؛ تهران و قم: اسماعیلیان، ۱۴۰۸ق.
- آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه؛ تهران، دنیای دانش، بی تا.
- خرمشاهی، بهاءالدین؛ قرآن پژوهی؛ چ۲، تهران: مرکز نشر فرهنگی مشرق، ۱۳۷۳.
- رهبر، محمد تقی؛ پژوهشی در تبلیغ؛ تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱.
- زمانی نژاد، علی اکبر و سید محمد باقر میر نعمتی؛ فهرست های مجلدات بیستگانه روض الجنان و روح الجنان؛ ج۳ (فهرست اشعار عربی و فارسی)؛ قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، ۱۳۸۴.
- صفی علی شاه، حسن بن محمد باقر؛ تفسیر صفی؛ تهران: منوچهری، ۱۳۷۸.
- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین؛ قم: انتشارات اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
- عمید، حسن؛ فرهنگ فارسی عمید؛ چ۳، تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۹.
- مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه، تحقیق جمعی از محققان؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مظفر، محمد رضا، المنطق؛ قم: اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
- مغنیه، محمد جواد؛ تفسیر الکاشف؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، اول، ۱۴۲۴ق.
- مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.
- نظامی عروضی سمرقندی، احمد بن عمر؛ چهار مقاله؛ اهتمام عزیزالله علیزاده؛ تصحیح محمد قزوینی و محمد معین؛ تهران: فردوس، ۱۳۸۸.
اقتباس از کتاب تفسیر تربیتی قرآن کریم، علی اسعدی؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص ۲۵۳ الی ۲۷۰.