- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 27 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چکید:
نقش و جایگاه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در نظام هستی، دارای اهمیت بخصوصی می باشد؛ زیرا پیامبر یگانه منبع و واسطه اصلی فیض حق و واسطه حق و خلق است. دینداران قوانین و احکام دنیایی و دینی خویش را وامدار زحمات رسولان الهی و بخصوص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشند. عرضه و انجام تحقیقات ژرف از سوی دانشوران ژرف اندیش از همه نحلههای علمی، گویای واقعیت ذکر شده می باشد، در این میان، امام خمینی به عنوان عالم علوم عقلی و نقلی نیز به این مسئله توجه ویژه داشته است.از آنجایی که وی به جایگاه پیامبر با نگاه عمیق عرفانی پرداخته و از فیض عقل و تحفه نقل در کنار هم بهره برده و آن را با تکیه بر برهان مدلل نموده است. بنا شد جایگاه و منزلت پیامبر را از نگاه عرفانی ایشان بررسی نماییم. بدیهی است، با روشن شدن جایگاه پیامبر در عالم هستی و تبیین و تعمیق و بررسی دقیق آن، زمینه بحثهایی از شئونات مختلف و وظایف و مسئولیتهای پیامبر را، نیز فراهم خواهدنمود.
رابطه حقیقت محمدیه وجوهر نبوت درنگاه امام خمینی
برخی از حقیقت وجودی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان جوهر وحقیقت نبوت یاد کرده وحقیقت محمدیه را به “کتاب مبین” تعبیر نموده اند که آیات حکمت و معرفت درآن درج گردیده است. در وجه دیگر، وجود رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) را بعینه صراط مستقیم دانسته اند، که رسیدن به معرفت حق تعالی جز از طریق معرفت به حقیقت او ممکن نیست.(مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، ج۱ ، ص ۶۳).
امام خمینی به عنوان صاحب نظر در فلسفه و هم به عنوان یک عارف، با الهام از آموزههای دینی، می فرماید:
«… ذات مقدس حق .جل و علا. به حسب تجلی به اسم اعظم و مقام احدیت جمع… در مرآت عقل اول به جمیع شئون و مقام جامعیت تجلی فرمود؛ و از این سبب، همین اول مخلوق را به نور مقدس نبی ختمی … تعبیر نمودهاند؛ چنانچه در حدیث است از رسول خدا که: «اول مخلوق، نور من است».[بحار الانوار، ج۱۵ ص۲۴،ح۴۴] و در بعض روایات «اول مخلوق روح من است»[همان، ج۵۴،ص۳۰۹ ح۴]؛ (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۹)
طبق بیان امام خمینی ذات مقدس حق تعالی در مقام احدیت به اسم اعظم «الله» تجلی نموده وانگهی در مرآت و آینه عقل اول، حقیقت محمدیه تجلی نمود.
احاطه قیومیه پیامبر نسبت به مخلوقات
این که حضرت رسول فرمود: «خداوند موجودی برتر از من نیافریده است» (بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۴۵)، اشاره به افضلیت آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) در مقام تعیّن خلقی اوست. تحقیقا وجود مقدس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در نشئه خلقت و آفرینش اولین تعیّن و نزدیکترین مخلوق به اسم اعظم است که اسم اعظم امام ائمه اسماء و صفات است. و گرنه به لحاظ مقام ولایت کلی و برزخیت کبری که در قرآن از آن به مقام «دنی فتدلّی» (نجم / ۸) یاد شده و در اصطلاح عرفانی از آن به «وجود انبساطی اطلاقی» و «وجه الله الاعظم و باقی» و مانند آن یاد میشود، همه موجودات و تعیّنات در حقیقت وجود او مستهلکاند و اساساً چیزی از مخلوقات را نسبتی با او نیست؛ زیرا او بر همه احاطه قیّومیّه دارد، لذا افضلیت معنا ندارد و اولین و آخرین تصور نمیشود، بلکه او اول است در عین آخر بودن، و آخر است در عین اول بودن، به همان وجهی که باطن است، ظاهر است. (مصباح الهدایه، ص۷۵)
امام خمینی با تکیه بر آموزههای دینی و نکات دقیق عرفانی فضیلت پیامبر بر سایر مخلوقات را در نشئه خلقت بیان میکند. وی به لحاظ ولایت کلّی همه تعینات را پرتوی از نور وجود او دانسته و احاطه قیومیه برای پیامبر قائل است زیرا حقیقت نوری پیامبر تجلی اسم اعظم «الله»بوده، و صادر نخستین و اولین تجلی عالم وجود است.
جامعیت پیامبر و نظر امام خمینی
از مسائل مهمی که در روایات نیز مطرح شده است، برتری انبیای الهی بر فرشتگان می باشد. این آموزه دینی در آثار امام خمینی نیز به خوبی جلوه نموده است. امام خمینی در کتاب مصباح الهدایه حدیث مفصلی را مطرح مینماید. آنگاه به توضیح نکات کلیدی آن در برتری پیامبر بر فرشتهها میپردازد. حدیث این است: امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت مینماید:
«ما خلق الله افضل منّی و لا اکرم علیه منّی». قال علی علیه السلام، فقلت: یا رسول الله، فأنت افضل أم جبرئیل(ع)؟ فقال: یا علی، انّ الله تبارک و تعالی فضّل انبیائه المرسین علی ملائکته المقرّبین و فضّلنی علی جمیع النبیین و المرسلین…»[عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱،ص۲۰۴، ح۲۲]؛(، مصباح الهدایه، ص۷۲ – ۷۳٫) خداوند مخلوقی برتر از من نیافریده است و کرامت بیشتری از من به او نداده است. به رسول خدا گفتم: آیا شما برتر هستید یا جبرئیل؟ حضرت فرمود: ای علی! خداوند متعال انبیای مرسلین را بر فرشتگان مقرّب فضیلت داد و مرا بر همه انبیا و پیامبران فضیلت بخشیده است».
امام خمینی درباره پرسش امیرالمؤمنین(ع) از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به اینکه آن حضرت افضل است یا جبرئیل؟ می گوید این بیان برای کشف حقایق نسبت به بقیه خلایق است والّا امیرالمؤمنین(ع) و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در نشئه عقلی حقایق را از رسول الله دریافته است؛ زیرا هر دو نور واحد هستند.امام خمینی برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مقام احدیت جمع حقایق غیبیه و شهادتیه را قائل میشود و نسبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم را همانند نسبت اسم اعظم الله به سایر اسماء و صفات الهی میداند همان گونه که اسم اعظم جامع همه اسماء و صفات و محیط بر همه است ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، نیز از چنین جامعیتی برخوردار است.(،مصباح الهدایه، ص۷۵ – ۷۶)
به عقیده امام خمینی برتری پیامبر به فرشتگان و انسانها برتـــری اعتـــباری، قـــرار دادی و تشریفاتی نیست،مثل فضیلت سلطان بر رعیت، بلکه یک نوع فضیلت حقیقی و از کمالات وجودی است که ناشی از احاطه کامل و تسلط قیومی آن حضرت است که این احاطه و تسلط، پرتو و سایهای از احاطه اسم اعظم «الله» بر سایر اسماء و صفات الهی است. همانگونه که اسم اعظم
«الله» محیط شرافتش بر دیگر اسماء، شرافت تشریفاتی و اعتباری نیست، همچنین پیامبر هر عصر و مخصوصاً پیامبرما (صلی الله علیه و آله و سلم) که مربوب امام ائمه اسماء و صفات (اسم اعظم الله) است، ریاست تامه بر همه امتهای گذشته و آینده از آن اوست و بلکه همه نبوتها از شئون نبوت اوست و نبوت او دائره بزرگی است که بر همه دائرههای کلی و جزئی و بزرگ و کوچک احاطه دارد.(مصباح الهدایه، ص ۷۶ – ۷۷)
فضیلت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه(ع)
امام خمینی به توضیح جمله دیگر از حدیث پیامبر میپردازد که هم مرتبه برتر پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) را میرساند و هم اینکه امامان معصوم(ع) از این فضیلت بهرهمند هستند، همانگونه که پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به سایر انبیای الهی از فضیلت بیشتر برخوردار است و مظهر اسم اعظم «الله» است که اسم جامع الهی و محیط بر سایر اسماء الهی است، حضرت علی(ع) و ائمه اطهار(ع) نیز به خاطر اینکه حقیقت نوری واحدی با پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) دارند از چنین فضیلتی برخوردار هستند امام خمینی در مصابح الهدایه می فرماید:
قوله(صلی الله علیه و آله و سلم): و الفضل بعدی لک و للائمه من بعدک إشاره الی ما ذکرنا من أنّ مرتبه وجوده(ع) و وجود سائر الائمه: بالنسبه إلی النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) مرتبه الروح من النفس الناطقه الانسانیه؛ و رتبه سائر الانبیاء و الاولیاء رتبه سائر القوی النازله منه… و کل فضیله و کمال و شرف فی المملکه الانسانیه ثابته للمرتبه الروحیه و منها یصل الفیض إلی سائر القوی و المراتب» (مصباح الهدایه، ص ۷۷)
اینکه پیامبرفرمود: پس از من برتری از آنِ تو و امامان بعد از تو است. اشاره به آن است که مرتبه وجودی امیرالمؤمنین و دیگر امامان علیهم السلام نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، مرتبه روح نسبت به نفس ناطقه انسانی است و مرتبه دیگر انبیا و اولیاء نسبت به رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) مرتبه دیگر قوایی است نازل از نفس… و تمامی فضیلت و کمال و شرافت در مملکت وجود انسانی، از آن مرتبه روح است و از روح است که به دیگر قوا و مراتب وجود انسانی، فیض میرسد.
نکته دیگر راجع به دیگر انبیا و اولیاء است که مرتبه آنان پایینتر از مرتبه پیامبر و ائمه اطهار دانسته شده است، که این مسئله قابل توضیح بیشتر است؛ گرچه امام خمینی در ذیل همان مبحث با استناد به فرمایش امام علی(ع):
«کنت مع الانبیاء سرّاً و مع رسول الله جهراً»؛ من با پیامبران در نهان همراه بودم و با رسول خدا در آشکار».(ر.ک. مصباح الهدایه، ص۷۷)
این معیت و همراهی امام علی(ع) را نسبت به دیگر پیامبران، همراهی «قیّومی» میداند و نسبت به رسول خدا، همراهی تقوّمی؛ یعنی امام علی(ع) از نگاه حقیقت نوری و همراهیاش با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این مقام، نسبت به پیامبران احاطه و قیومیت دارد اما نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، تمکن قوام وجود علی(ع) به حقیقت وجودی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) است که او مظهر اسم اعظم الهی است.
امام در باره فضیلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به دیگر انبیا نیز می فرماید:«درمیان اسمای الهی اسم «الله» کاملتر است و درمیان مظاهر، انسان کامل و درمیان شرایع، شریعت انسان کامل، کاملترین است، وکمال شریعت انسان کامل به ولایت است… ولذا [ وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)] نبی بود درحالی که آدم بین آب وگل بود؛ بلکه نه آبی بود ونه گلی و[ حضرتش] با آدم و نوح و غیر آن ها ازانبیا (ع) بود».(شرح دعاءالسحر، ص ۶۶ – ۶۸)
بهم پیوستن پیامبری و امامت به «ولایت»
به عقیده امام خمینی ولایت باطن نبوت است.و این پیوستگی آثار و برکات علمی و عملی بسیاری دارد:
«ما قائل به این هستیم که نور نبوت و نور امامت از صدر خلقت بوده است و تا آخر خواهد بود. » (صحیفه امام، ج۲۰، ص۲۵۰) این سخن امام خمینی تکیهگاه روایی دارد و مبتنی بر آموزههایی از متون دین و متکی بر فرمایشات معصومین(ع) است.
امام خمینی همراهی نور نبوت و امامت را در گستره بیشتری نیز بیان مینماید و هر دو را در عالم غیب و شهادت با هم و تجلی یک حقیقت به نام «ولایت» میداند و در کلام دیگرش چنین میگوید:
«این دو بزرگوار در عوالم غیب با هم بودند، متحد بودند و در شهادت در این عالم، یکی مظهر آن غیب مطلق است در بعثت و یکی مظهر آن غیب مطلق است در امامت؛ «امامت» و «بعثت» دو امر هستند که اینها به ظهور آن معنویت بزرگ عام است و آن ولایت است … و این دو بزرگوار همان طوری که در عالم غیب و غیبِ غیب با هم بودند و متحد بودند. در عالم هم که آمدند … این ها اخوت داشتند… و یک بودند». (صحیفه امام، ج۲۰، ص ۲۳۲. ۲۳۳)
نکته این است که «ولایت» حقیقتی است که دو مظهر دارد؛ یکی «نبوت» و دیگری «امامت». نعمت «ولایت» که در طول ولایت تامه الهی است،» با بعثت و رسالت، در کسوت نبوت تجلی کرد و امامت ائمه معصومین (ع) نیز ادامه تجلی همان حقیقت الهی است و این دو مظهر حکایت از یک حقیقت دارند.
امام خمینی در یک نظم منطقی دیگر بین هر نبی و جانشین او سنخیت و هم طرازی قائل میشود؛ یعنی همانگونه که نبوت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) جامع همه نبوتها است، امامت که تداوم نبوت اوست نیز از چنین جامعیتی برخوردار است؛ زیرا که میراثدار همه کمالات، وظایف و مسئولیتهای پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) است. حضرت امام خمینی در این باره میگوید:
«آن که به تمام اسماء و صفات رسیده است، نبوت ختمیه دارد و آن که از طریق صفت محدود و خاصی رسیده است، نبوت محدود پیدا میکند و از طریق همان صفتی که از طریق او رسیده، مردم را به حق دعوت میکند، مثل حضرت یحیی که از راه خوف رسیده بود و مردم را از راه انذار و تخویف دعوت مینمود و حضرت موسی و عیسی که از راه اسمی جامعتر از آن رسیده بودند نبوتشان جامعتر گردید تا وجود شریف ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله و سلم) که از تمام اوصاف و اسماء رسیده بود، نبوت ختمیه پیدا نمود». (تقریرات فلسفه امام خمینی (س)، ج ۲، ص۲۴۷)
از بیان امام خمینی بدست میآید که انبیای الهی، هر کدام دارای مرتبه خاصی هستند و این به لحاظ آن است که هر کدام از آنها روی مصلحت الهی و ظرفیت وجودی که دارند، مظهر برخی از اسماء و اوصاف الهی هستند و از منظر همان اسم و وصف الهی به راهنمایی انسانها میپردازند، اما خاتم پیامبران تجلی تمامی اسماء و صفات الهی بوده و ما قبلا آوردیم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مظهر اسم اعظم «الله» است که جامع همه اسماء الهی است، از این رو روشنگری و احاطه او نیز به همان میزان گسترده و تام است و از این جهت است که وصف «خاتم پیامبران» را نصیب خود میسازد.
امام خمینی در ادامه به این نکته میپردازند که هر پیامبری که نبوت او از جامعیت برخوردار باشد، نیابت از آن نیز باید به همان جامعیت باشد؛ زیرا که ولایت انبیا به تبع پیامبری رسیده که از او نیابت میکند لذا ولایت حضرت علی(ع) را که وصی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، ولایت تام و ختمیه میداند.(همان؛ نیز ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۴۰. ۴۱)
سخن امام خمینی در تقریرات فلسفه اینگونه ادامه پیدا میکند:«و چون حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) نبوت جامعه داشته و ایشان به صفاتی که انبیای سلف رسیده بودند، با جامعیت دیگری رسیده بود، لذا ولایتی هم که باطن نبوت ایشان بوده، جامع میباشد. پس اگر نبوت ایشان، جامع تمام نبوات سلف بوده، ولایت نبوت ایشان هم جامع جمیع نبوات خواهد بود». (تقریرات فلسفه،ج۲،ص۲۴۷)
از نظر امام پیامبران الهی طبیب های نفوس و مربیان ارواحاند که شاگردان حق را از تاریکیها به نور و از نقص به کمال می رسانند.(طلب و اراده ، ص ۱۵۷)
و پیامبر و ائمه، واسطههای میان حق و خلقاند و روابط فی ما بین حضرت وحدت محض و کثرت تفصیلی هستند. آنان واسطه اصل وجود و مظهر رحمت رحمانیهاند که رحمت رحمانیه اصل وجود را افاضه میکند بلکه رحمت رحمانی، خود مقام ولایت آنها است و بلکه آنان اسم اعظم الهی هستند که اسم رحمن و رحیم تابع اسم اعظماند.(مصباح الهدایه، ترجمه فهری، ص ۱۸۰ – ۱۹۲)
مراتب انبیاء در مقام تجلی جمال و جلال
امام در بیان جمع بین خوف و رجا در مقام تبیین جایگاه انبیای الهی میپردازد ایشان قلب حضرت عیسی(ع) را از قلوبی میداند که در آن رجاء بر خوف غلبه داشته و تجلیات جمال بر تجلیات جلال غالب است.(نیز.ر.ک.شرح قصوص الحکم قیصری، فص یحیوی، ص۳۹۸. ۳۹۹٫) امام، طایفه دیگر از قلوب را بر عکس آن مطرح مینماید که تجلیات جلال در آن بر تجلیات جمال غالب است و از آن به قلب یحیوی(ع) مثال میآورد که در آن خوف بر رجا غلبه داشته و از این مسیر به هدایت مردم میپرداخت.
قسم سوم: قلوبی است جامع تجلیات جمال و جلال است به طور اعتدال.تعبیر امام برای صاحب این قلب چنین است:
«و صاحب این قلب جمعی احدی احمدی، خاتم دایره کمال و جامع ولایت مطلقه و نبوت مطلقه است. و آن ، خاتم نبوات و مرجع و مآب ولایات است».(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۴۳) در بیان امام به روشنی تفاوت مراتب انبیا در تجلی صفات جمال و جلال الهی مطرح شده است که از میان انبیا فقط رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جامع درمظهریت صفات جمال و جلال الهی به طور اعتدال و برابر است و این نشان کمال وجودی آن حضرت است که با توجه به آن، ولایت و نبوت مطلقه از آن ایشان است. و سرّ خاتمیت آن حضرت نیز در این جامعیت و کمال وجودی او نهفته است.
رجعت انبیا به سوی خلق برای هدایت انسان
امام خمینی مردم را به چند گروه تقسیم مینماید:
گروه محجوبان: انسانهایی که گرفتارحجاب ظلمانی طبیعت هستند مثل اکثر انسانها که به خاطر مسائل مادی باهم درگیر هستند؛
گروه سالکان: انسانهای مسافر به سوی خدا و مهاجرین به سوی بارگاه قدس الهی؛
گروه واصلان: که از حجاب های کثرت خارج و اشتغال به حق دارند و از برای آنها محو مطلق حاصل شده است؛
گروه راجعان الی الخلق: که سِمت مکمّلیت و هادویت دارند؛ چون انبیای عظام و اوصیای آنها علیهم السلام. از منظر امام، این طایفه با آنکه در کثرت واقع بوده و به ارشاد خلق مشغولند، کثرت، حجاب آنها نیست.(آداب الصلوه، ص ۲۸۱ . ۲۸۲)
از نظر امام انبیای الهی هم کثرت را با حقایق شان درک میکنند و هم وحدت را و هیچکدام حجاب برای آنها نمیگردد و اشتغال به یکی، آنان را از دیگری غافل نمیسازد و ما قبلاً فرمایش امام را ذکر کردیم که حقیقت و ماهیت نبی رادر درک هم زمان وحدت و کثرت دانستند. (تقریرات فلسفه امام خمینی (س)، ج۳، ص۳۵۲)
پیامبر ان و حفظ حدود الهی
پیامبران الهی برای هدایت انسانها جهت سوق دادن آنها به سوی مقصد واحد و عبودیت خدا گسیل داشته شدهاند، آنها اولی به این هستند که حدود و قوانین الهی را حفظ نمایند و هیچگاه از حد اعتدال خارج نشوند و جامعه انسانی را هم نگذارند که از حد اعتدال خارج گردند. امام خمینی شأن و جایگاه پیامبر را در رعایت حدود الهی میداند؛ چه درنشئه عالم نوری که واسطه فیض وجودی است و چه درعالم ملک که باز هم واسطه فیض و برکات الهی به مخلوقات خداوند در روی زمین است، در همه نشئهها و عوالم وجود، شأن نبی و پیامبر خدا آن است که حدود الهی را حفظ نموده و جامعه را نگذارد از حد اعتدال خارج گردد. از نظر امام خمینی پیامبر با دو اسم (حکم و عدل) ظاهر میشود و به عنوان انسان کامل مظهر اسمای الهی است.(مصباح الهدایه، ص۴۱)
درمنظومه فکری امام خمینی همه عالم پیکره بهم پیوسته است و انسان به عنوان عصاره عالم خلقت است، انبیا در این میان سرآمد و نمونه عالی انسانیت است که تمام ابعاد زندگی آنان جنبه الهی داشته و خواسته آنان نیز الهی کردن همه ابعاد عالم و همه ابعاد انسان بوده است؛ امام در این باره می گوید:
«آن چیزی که انبیا می خواستند این بود که همه امور را الهی کنند؛ تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را، که خلاصه عالم است؛ عصاره عالم است. انبیا برای این آمدند که همه اینها را الهی کنند. یعنی انسان، که خلاصه و عصاره همه عالم است، یک انسان الهی بشود که وقتی که هر کاری می کند روی جنبه الهیت بکند. انبیا این طور بودند که معاشرت هایشان هم جنبه الهی داشته است؛ ازدواجهاشان هم جنبه الهی داشته؛ همه چیزهایشان؛ هر جهتی که ما به نظرمان یک جهت مادی حیوانی هست آنها این جنبه را انسانی، این جنبه را الهی کرده اند. اگر جنگ می کنند، جنگهایشان الهی است و برای اوست. اگر صلح می کنند صلح هایشان هم الهی است و برای اوست». (صحیفه امام،، ج ۸، ص ۶۲؛ نیز برای اطلاع بیشترر.ک. همان، ج ۱۹، ص ۱۱؛ ج ۱۳، ص ۲۲۸؛ ج ۲۰، ص ۲۹۸).ازنظر امام انبیا و رسولان الهی آمدند، تا خدایی بودن را ذاتی و قلبی بشرکنند.(تقریرات فلسفه امام خمینی(س)، ، ج ۳، ص ۳۴۴٫)
نبوت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) روح نبوتها
امام بعد از بیان کیفیت سلوک و عبودیت و محو شدن سالک به حق، و رنگ باختن هر چیزی جز حق، به اختلاف مراتب انبیاء و اولیای الهی به حسب اختلاف تجلی اسماء الهی به آنان به بیان مراتب منزلت انبیا و برتری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته در بیان عرفانی آن می گوید:
«… ولی مطلق کسی است که از حضرت ذات به حسب مقام جمعی و اسم اعظم جامع که رب اسماء و اعیان است، ظهور نماید و «ولایت احمدیه احدیه جمعیه» مظهر اسم احدی جمعی است و دیگر اولیاء مظاهر ولایت و تجلیگاههای اویند، چنانچه همه نبوتها مظاهر نبوت اویند و هر دعوتی، دعوت به سوی او، بلکه بعینه دعوت آن حضرت است. پس همانگونه که در ازل و ابد، هیچ تجلی ای جز تجلی به اسم اعظم… وجود ندارد به همان ترتیب هیچ نبوت و ولایت و امامتی نیز جز نبوت و امامت و ولایت حضرتش نیست… الله تعالی همان «هوی» مطلق و پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) «ولی مطلق» است.» (تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۹.۴۱).
بیان عرفانی امام در جامعیت رسالت رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم)
امام خمینی با اشاره به جایگاه حقیقی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) و تکیه بر فرمایشات آن حضرت که نخستین چیزی که خداوند آفرید نور من یا روح من بود ایمان به رسالت آن حضرت را در نهاد تمامی موجودات میداند، به گونهای که سالکان جبروت و انوار قاهره و قلمهای عالیه الهی نخستین کسانی بودند که به رسول غیبی و ولی حقیقی(پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آوردند و همین گونه به ترتیب سیر نزولی وجودی از عالی تا سافل ایمان آوردن به این رسول الهی ادامه پیدا کرد تا به عالم ماده و ساکنان زمین رسید. امام این معنا را یکی از معانی فرمایش رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) می داند که فرمود آدم و هر آنکه غیر اوست، در زیر لوای من هستند.( مصباح الهدایه، ص۵۵)
همچنین یکی از معانی عرضه نمودن ولایت به جمیع موجودات، همین جایگاه رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ایمان آوردن جمیع موجودات به رسالت اوست. از نظر امام خمینی مسئله پیامبری و نبوت یک پروسه منظم است که ابتدا و انتهای آن به رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) مربوط میشود یعنی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) نخستین آفریده الهی است که از آن به عقل اول، حقیقت محمدیه و صادر نخستین یاد میگردد و فرستادن این همه پیامبران که به یک صدو بیست و چهار هزار پیغمر مشهور است همه برای این آمدند تا زمینه را آماده بکنند برای ظهور ملکی حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و شأن پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدر بزرگ است که تمامی موجودات در سیر صعودی و نزولی به او ایمان آوردند و این ایمان آوردن موجودات به معنای پذیرفتن ولایت باطنی آن حضرت است که امــام در ادامــه میفرماید:
«اما نپذیرفتن ایمان به این رسالت یا ولایت از جانب بعضی موجودات آن گونه که در حدیث بدان اشاره شد.(بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۸۱، کتاب الامامه، ج۱۷، حدیث۳و۵) مبتنی بر نقصان قابل و[نقص] استعداد [او] در قبول کمال است نه [مبنی] بر عدم قبول به طور مطلق حتی در مقام وجود بلکه،[این عدم پذیرش] در مقام کمال وجود است، و به بیان دیگر[در این جا] قبول مقام رحمانیت و عدم قبول مقام رحیمیت[صورت پذیرفته] و گرنه هر موجودی به میزان گستره و دامنه ی وجودی و قابلیت خود، و لایت و خلافت باطنیه را پذیرفته است. »(،مصباح الهدایه، ص۵۵)
امام در ادامه به مفاد آیه ۷۲ سوره احزاب اشاره می نماید این آیه، در موضوع عرضه امانت به کوه هاست که آنها با همه استحکام فیزیکی که دارند، به خاطر محدودیت وجودی شان از پذیرفتن آن استنکاف می کنند اما انسان «ظلوم و جهول» آن را می پذیرد، امام خمینی در یک تفسیر عرفانی متفاوت و نو، ظلوم بودن انسان را به معنای حقیقت اطلاقی و تجاوز از حدودات و تعینات و جهولیت انسان را به فناء از فناء معنی می نماید، و می فرماید:
«انسان کامل وقتی به مقام «قاب قوسین»[اشاره به آیه ۹ سوره نجم] رسید امانت را به حقیقت اطلاقی آن پذیرفت پس بیاندیش در فرموده حق «اوادنی» (همان)
نظر امام خمینی در لزوم اسفار اربعه برای پیامبران
امام ابتدا دیدگاه عارف کامل آقا محمدرضا قمشه ای را پیرامون اسفار اربعه ذکر نموده سپس دیدگاه خودش را مطرح می نماید که بنده تنها مجال پرداختن به دیدگاه امام را در این جا داشته و به طور اجمال به آن می پردازیم.البته سید جلال الدین آشتیانی ضمن اشاره به تفاوت آرای عارفان در اسفار، شرح و ترتیب اسفار اربعه توسط امام را دارای نظم و ترتیب مراتب وجودی و مقام نبوت انبائی و تشریعی، دقیق تر و حکیمانه تر دانسته و توضیح داده است.[ر.ک. ممدوحی، حسن، عرفان در منظر وحی و برهان: شرح کتاب مصباح الهدایه امام خمینی (س)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۹، ص ۵۲۶]
سفر اول: «من الخلق الی الحق» این سفر مقید است به رفع تمامی حجاب ها که امام از آن به جنبه ی یلی الخلقی یاد می کند که ثمره آن رویت جمال حق در ظهور فعلی آن است که در حقیقت ظهور ذات در مراتب موجودات است، و امام از آن به جنبه یلی الحقی یاد می کند و انتهای این سفر عبارت است از اینکه همه خلق را ظهور حق و آیات او ببیند.(همان، ص۸۸)
سفر دوم:«من الحق المقید الی الحق المطلق» پس، هویات وجودی نزد سالک فانی گردیده و تعینات خلقی به طور کلی در نظرش نابود می شود و حق تعالی به مقام وحدانیتش بر او تجلی میکند در این هنگام سالک اصلاً اشیاء را نمیبیند و از ذات و صفات و افعال خود فانی می گردد. از نظر امام این دو سفر برای رسیدن به نبوت کافی نیست و ممکن است ذرهای از انسانیت در وجود سالک باقی مانده باشد. لذا به معلمی نیاز دارد. اگر عنایت الهی نصیبش شود او را به خود بازگردانده و سالک سفر سوم را آغاز میکند.
سفر سوم:«من الحق الی الخلق الحقی باالحق»یعنی سفر از حضرت احدیت جمعی به حضرت اعیان ثابته در این هنگام حقایق اشیاء و کمالات آنها و کیفیت ارتقا یافتن آنها به مقام اول و رسیدن به وطن اصلی براو آشکار خواهد شد و سالک در این سفر پیامبر صاحب شریعت نخواهد بود. چرا که هنوز به عالم عینی باز نگشته و در عالم اعیان ثابته است.(همان، ص۸۷.۸۸٫)
سفر چهارم:«و هو من الخلق الی الخلق باالحق» این سفر از خلق یعنی اعیـان ثابته به ســوی اعیان خارجیه با وجود حقانیاش میباشد. در این سفر سالک شاهد جمال حق در همه اعیان خارجی است و مقاماتی را که در عالم علمی دارند و نحوه سلوک آنها تا حضرت اعیان و بالاتر از آن را میداند. در این سفر سالک به درجه نبوت میرسد و قانون وضع میکند و احکام ظاهری،قالبی و احکام باطنی، قلبی جعل مینماید و از خدا و صفات و اسمای او و از معارف حقه به اندازه استعداد و ظرفیت مستعدین خبر میدهد.(همان، ص۸۹) [ برای اطلاع بیشتر از تفاوت آراء امام و قمشه ای در اسفار اربعه و تفصیل آن ر.ک. ممدوحی، حسن، عرفان در منظر وحی و برهان، پیشین، ص۵۲۴ – ۵۲۹٫]
تفاوت مقامات انبیاء در اسفار اربعه
نکته دیگری که دراینجا مطرح است این است که اسفار اربعه برای همه پیامبران دارای شریعت لازم است یا خیر؟ و اگر لازم است آیا همه بطور برابر اسفار را انجام میدهند یا اینکه باهم تفاوت دارند؟ امام نظرش این است که اسفار اربعه برای هر پیامبر مرسل و دارای شریعت لازم است. اما جواب سئوال دوم این است که مراتب و مقامات پیامبران متفاوت است در انجام اسفار اربعه بعضی انبیا از مظاهر اسم الرحمن هستند. در سفر اول اسم رحمن را ظاهراً مشاهده می نماید و سفر دومش با استهلاک اشیاء در اسم الرحمن منتهی می شود و با رحمت و وجود رحمانی از عالم اعیان ثابته به عالم عینی مراجعه می کند از این رو دوره نبوتش محدود است، به همین ترتیب است مظاهر و تجلیات دیگر اسماء به حسب اختلافاتی که از اختلاف آنها در حضرت علم ناشی میگردد تا نوبت به مظهر اسم «الله» میرسد که در پایان سفر اول، حق را با همه شئونش ظاهر می بیند و هیچ شأنی او را از شئون دیگر باز نمی دارد و انتهای سفر دومش استهلاک و نابودی همه حقایق در اسم جامع الهی، حتی استهلاک اسم جامع الهی در احدیت محض خواهد بود. پس او با وجود جامع الهی به سوی خلق باز می گردد و صاحب نبوت ازلی ابدی و خلافت ظاهری و باطنی می باشد.(امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۸۹)
از آنچه تاکنون بیان شد نکاتی بدست میآید که بطور اختصار به آنها اشاره میشود:
رسیدن به مقام پیامبری و شئون نبوت، منوط به سیر و سلوک جدی است که پیامبران باید اسفار اربعه را انجام بدهند تا به مقام پیامبری برسند.
هر پیامبر صاحب شریعت برای رسیدن به مقام رسالت، علاوه برسفرهای سه گانه سفر معنوی چهارم را نیز انجام دهد و بتواند در عین اینکه وحدت را درک میکند، کثرات عالم عینی را نیز درک نموده و به هدایت گری جامعه بپردازد.
پیامبران اولوالعزم بایداین سفرهای معنوی را انجام بدهند اما مراتب و مقامات آنها متفاوت است و این تفاوت به خاطر آن است که هر پیامبری مظهر کدام اسم از اسمای الهی است از این رو نبوت دیگر پیامبران محدود است؛ زیرا که برخی مظهر اسم« رحمن» است و برخی مظهر اسم «رحیم»است. اما پیامبر خاتم که مظهر اسم اعظم الله است از جامعیت و کمال بیشتری برخوردار است و در سایه اسم اعظم جامع الله پیامبری و نبوتش ازلی و ابدی است به گونهای که پیامبران دیگر همه برای نبوت او آمدهاند و نبوت او خاتم نبوتها است.
جامعیت، شأن نبوت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم)
یکی از شئون پیامبری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) شأن جامعییت است که یک مسئله بنیادی در شناخت شأن و جایگاه پیامبر است و امام خمینی در جاهای مختلف به این جنبه از لحاظ تکوینی و تشریعی بحث نموده و آن را مورد توجه قرار داده است. خاستگاه این شأن، کلام دربار حضرت رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود:«اوتیت جوامع الکلم»(بحارالانوار، ج۸، ص۳۸) پیامبر خلیفه خدا و مجمع مظاهر اسمای الهی و کلمات تامه حق است.(الشواهد الربوبیه، ص۴۱۰).
امام خمینی در توضیح حدیث فوق میگوید: «جامع الکلم و هادی الامه که پیغمبر، است از کلمات تأمه است و وجه جامع الکلم بودن این است که بعضی موجودات ناقص هستند …چون ترقی کرده و محو عالم بالا شدند، برای آنها نسبت به پایین حالت غفلت اتفاق میافتد… ولی آن کسی که به آن مقام عالی رسید و تمام اسماء و صفات در او تجلی کرد، در عین حال که آداب و شئون آن عالم را حفظ میکند، آداب و شئون امور این عالم را هم حفظ مینماید…از بس که وجود او کامل است، باعث انمحاء این تجلیات جزئیه در طبیعت نمیشود و هم آداب عالم بالا را و هم آداب این عالم را حفظ مینماید…باالجمله انسان کامل کسی است که فیوضات عالم بالا را… حفظ و ضبط کند و به طوری که باید به پایین فیض بدهد، فیض برساند و خلاصه از آن طرف دستش کوتاه نباشد و از این طرف هم غافل نباشد. لذا حضرت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جامع الکلام است و کاملترین موجود بین موجودات ممکنه است» (تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۵۳ . ۳۵۴).
امام در ادامه به این نکته میپردازد که خاتم پیامبران، یکی بیشتر نمیتواند باشد برای اینکه همانگونه که صرف الوجود قابل تکرار نیست صرف الجمال نیز تکرار بردار نیست.(همان) و این گونه امام مسئله مبتنی بر سنت را با استدلال فلسفی وثاقت بیشتر میبخشد تا برای آنان که روی مسئله استدلال تکیه میکنند نیز حجت تمام گردد.
واسطه فیض بودن پیامبر در نگاه امام خمینی
امام خمینی پیامبر خاتم را دارای شأن واسطه فیض حق و دارای ولایت مطلقه میداند. بیان امام چنین است:
«رسالت ختمیه را که تمام دایره وجود از عوالم غیب و شهود تکویناً و تشریعاً، وجوداً و هدایتاً ریزه خوار خوان نعمت آن سرور هستند؛ و آن بزرگوار واسطه فیض حق و رابطه بین حق و خلق است. و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقه او نبود، احدی از موجودات لایق استفاده از مقام غیب احدی نبود و فیض حق عبور به موجودی از موجودات نمی کرد و نور هدایت در هیچ یک از عوالم ظاهر و باطن نمیتابید. » (آداب الصلوه، ص۱۳۷)
از این بیان امام نیز به دست میآید که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها در عالم تشریع بلکه در عالم تکوین نیز واسطه فیض الهی برای خلق است و وجود مبارک آن حضرت تکویناً و تشریعاً واسطه رسیدن وجود نعمتها به سایر خلایق است که این شمول در بیان امام دیگر پیامبران و اولیاء الله را نیز در بر می گیرد و تأیید می شود بر اینکه همه خلایق حتی انبیاء و اولیای الهی ریزه خوار خوان نعمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. نبوت و رسالت آن حضرت محدود به زمان و مکان خاصی نیست. هم در عالم علمی و تکوینی و هم در عالم عینی به عنوان روح رسالتها و نبوتها جاری است. بد نیست بیان دیگر امام را در این زمینه بیاوریم که با صراحت بیشتر چنین میگوید:«دوره نبوت انبیاء (علیهم السلام) در واقع دوره نبوت و خلافت اوست و آنان مظاهر ذات شریف پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و خلافتشان مظاهر خلافت فراگیر و محیط اوست و ایشان(صلی الله علیه وآله و سلم) خلیفه اسم اعظم و سایر انبیا خلیفه دیگر اسمای محاطند بلکه انبیا همگی خلفای آنحضرت و دعوت شان در حقیقت به سوی او و به سوی نبوت اوست و آدم و غیر او همه زیر پرچم اوست.پس از اول ظهور عالم ملک تا انقضا و مقهور شدن آن در زیر ستیغ نور واحد قهار، دوره خلافت ظاهری او در عالم ملک است.(مصباح الهدایه،ص۸۳٫)
امام قبل از این بیان ، سر اختلاف مراتب انبیاء در خلافت و نبوت را در مظهریت آنها از اسمای الهی میداند که پیامبر خاتم مظهر اسم اعظم الله است و محیط و حاکم به همه ی اسما و صفات الهی است. و عالم را نقشه آنچه در عالم اسمای الهی و علم ربوبی است،معرفی مینماید،و از آنجایی که هر اسمی جامعیت و احاطه بیشتر داشته باشد شمول حکمش بیشتر میباشد تا به اسم اعظم برسد که به تعبیر امام خمینی محیط بر همه اسماء است ازلاً و ابداً و هم چنین است و حکم و مظاهر طابق النعل باالنعل. (همان). ما قبلا به طور مکرر آوردیم که از نگاه امام خمینی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) مظهر اسم اعظم است لذا جامعیت ازلی(تکوینی و وجودی) و ابدی(تشریعی و خاتمیت) دارد.
نگین نبوت ازنظر امام خمینی
امام در جای دیگر فضیلت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر دیگر پیامبران الهی را به حلقه و نگین انگشتر تشبیه مینماید که هم به فضیلت آن حضرت نسبت به پیامبران دیگر دلالت دارد و هم بر خاتمیت و محوریت ایشان. بیان امام چنین است:
«بدان که نگین احدیت جمع، حلقه انگشتری است وحلقه انگشتر از آن شروع و به آن ختم میشود. به همین ترتیب هریک از ادوار نبوت مانند یک دایره است و همه این دایرهها به منزلهای نقطهای تشکیل دهنده دایره ختمیه هستند و نگین آن، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) است». (تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح االانس،ص۷۲).
مرحوم فیض کاشانی، نبوت را جزء نظام هستی دانسته که سایر نبوتها مقدمه نبوت پیامبر
خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است و نبوت به عمارتی تشبیه شده؛ همانگونه که در عمارت، پایه ها و دیوارها هدف نیست بلکه مقدمه و وسیله برای شکل گیری کامل عمارت است، نبوت نیز چنین است، وی در ادامه میگوید:
«اصل نبوت با آدم ابوالبشر آغاز شد و پیوسته رشد کرد تا با نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت کامل خود ظاهر گردید که مقصود و هدف اصلی نبوت بود، و سایر نبوتها همه مقدمه و راه رسیدن به این مرحله بوده است و به همین جهت، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم انبیاء شد».(علم الیقین، ج۱، ص۴۵۸٫)
مرحوم صدر المتألهین نیز حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را جامع شئون ظاهری و باطنی انبیا و در بر دارنده همه کمالات و حالات غیب و شهادت آنان معرفی می نماید که خداوند آن حضرت را از هرجهت نسبت به بزرگان انبیا و پیامبران اولوالعزم، برتری داده است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را اولویت داده است نسبت به کرامات و کمالاتی که به هیچ کسی دیگر بخشش نکرده است(تفسیر القرآن الکریم،ج۵ ، ص۶۸ ) مرحوم خواجه نصیر نیز از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان جامع مبدأ و معاد یاد می نماید و با استناد به حدیثی اورا جوهر خلق، معرفی می نماید.(آغاز و انجام، ص ۱۱)
امام خمینی بعد از آنکه سلسله مراتب انبیا را از اسمای الهی تا حقیقت نوری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و اینکه انبیا همه زمینه سازان ظهور ملکی پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان مظهر اسم اعظم از جامعیت ازلی و ابدی برخوردار است، حضرت امیرالمومنین(ع) را دارای ولایت مطلقه میداند و آنجایی که ولایت باطن خلافت (و نبوت) است، ولایت مطلقه کلیه که حضرت امام علی(ع) دارای آن میباشد. باطن خلافت کلیه است که از آن رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) است.(مصباح الهدایه، ص۸۳.۸۴) امام خمینی، در ص۶۱ مصباح الهدایه از امر به مقام مشیئه تعبیر نموده است«اَلا لَهُ الخلق والامر» [اعراف / ۵۴٫] امام درجاهای مختلف به اتحاد حقیقت ولایت علوی(ع) با حقیقت خلافت محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) در عالم امر و خلق اشاره نموده است.(ر.ک، همان ص۳۶ و ص۶۱.۶۳٫)
تجلی تام اسم جامع حق در وجود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
در منظومه فکری امام خمینی عالم تجلی حق است و در این میان پیامبران به عنوان واسطه فیض حق، ظرفیت حق نمایی بیشتری دارند و از میان آنان پیامبر خاتم به عنوان انسان کامل، اسم جامع حق را باتمامی شئون آن نشان می دهد:
«بدان ای سالک طالب، که خدای تعالی را به مقتضای «کلّ یوم هو فی شأن» در هر آنی از زمان شأنی است؛ و تجلی به جمیع شئونات جز برای انسان کامل امکان ندارد، زیرا هر یک از موجودات از عوالم عقول مجرده و فرشتگان مهیمن و فرشتگان به صف کشیده گرفته تا نفوس کلیه الهیه و ملائکه مدبره … همه و همه مظهر اسم خاصی هستند که پروردگارشان به همان اسم بر آنان تجلی می کند؛ و هر یک از آنان را مقامی است معلوم و معین، چنانکه در روایت است که «برخی از فرشتگان همیشه در رکوعند و به سجده نمی روند، و برخی دیگر همیشه در سجده اند و رکوع نمی کنند.» و این اشاره به آن است که تجاوز از مقام خود نتوانند کرد و قدم از محلی که دارند فراتر نتوانند گذاشت. و از این جهت بود که جبرئیل علیه السّلام در جواب رسول خدا که پرسید چرا به همراه من نمی آیی عرض کرد (به این مضمون):
اگر بند انگشت برتر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم
و اما اهل یثرب انسانیت و مدینه نبوت را مقام معین و محدودی نیست، و از این جهت بود که ولایت مطلقه علویه را که همه شئون الهیه بود حامل گردید و استحقاق خلافت تامه کبری را یافت و صاحب مقام ظلومیت شد» [اشاره به آیه شریفه است: انّا عَرَضْنَا الامانَهَ عَلَی السَّمواتِ و الارْضِ وَ الْجِبالِ فَابَیْنَ انْ یَحْمِلْنَها وَ اشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَها الانْسانُ انَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً.(احزاب. ۷۲).]
که درباره اش گفته شده است: مقام ظلومیت عبارت است از تجاوز از همه مقامات، و شکستن بتهای انانیات و انّیّات؛ و صاحب مقام جهولیت شد که عبارت است از فناء در فنا و مرتبه جهل مطلق و عدم محض.
پس هنگامی که پروردگار با یکایک اسمائش بر سالک تجلی کرد و به مقام هر یک از اسماء خاص تحقق یافت قلبش قابلیت می یابد که اسم جامع که دارای همه شئونات است و تمام جبروت و سلطان در آن است در آن قلب تجلی نماید اولا به وحدت جمعی و کثرت در وحدت، و ثاًنیا به کثرت تفصیلی و بقاء بعد از فناء…. و با رسیدن به این مرتبه مراتب سیر و ترقی پایان می پذیرد. و این آخرین مرتبه سیر إلی الله است و سفر چهارم است که عبارت است از بقــاء بعــد از فنـاء پس از استهلاک تام سالک، زیرا حفظ نمودن حضرات و تمکن یافتن در مقام جمع و تفصیل و وحدت و کثرت از بالاترین مراتب انسانیت است و از تمامترین مراحل سیر و سلوک است* و حقیقت این مقام برای هیچ کس از اهل سلوک و اصحاب معرفت اتفاق نیفتاده مگر از برای پیغمـبر اکــرم و رسول مکرم ما و اولیاء آن حضرت که از مشکات او علم و معرفت را اقتباس نموده اند، و مصباح ذات و صفاتش چراغ راه سلوک آنان بوده است».(شرح دعاء السحر (ترجمه سید احمد فهری)، ص ۱۹۷. ۱۹۹)
نتیجه
دراین مقاله، به جایگاه پیامبر به عنوان نخستین آفریده الهی و برتری آن بر فرشتگان پرداخته شد و همچنین به احاطه قیومیه پیامبر نسبت به مخلوقات اشاره گردید و جامعیت و برتری پیامبر بر تمامی ساکنین عالم جبروت بررسی گردید، وبا شرح حدیثی از سوی امام برتری پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (ع) نسبت به سایر انبیا را از نقطه نظر عرفانی امام راحل مطرح نمودیم. بهم پیوستن نبوت و امامت در ولایت مطلب دیگری بود که بدان اشاره گردید. از نظر امام، انبیای الهی دارای مراتب متفاوت هستند از جمله در تجلی مقام جمال و جلال این تفــاوت، بــروز و نمــود می یابد. رجعت به سوی خلق و حفظ حدود الهی از شئون انبیا است. از نگاه امام، نبوت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) روح نبوتها و شخص ایشان عصاره انسانیت است. از جمله مسائلی که در جایگاه و مراتب انبیاء در بیان امام، مطرح گردید، لزوم اسفار اربعه معنویه برای پیامبر می باشد که باز هم دراین مرحله مراتب متفاوتی برای پیامبران مطرح گردیده است که در رأس آن مراتب جایگاه پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار دارد. جامعیت، واسطه فیض الهی ونگین نبوت بودن وعصاره انسانیت و نخستین آفریده الهی از ویژگیهای برجسته پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که برای آن حضرت جایگاه بس بلندی را در کلام امام خمینی تداعی می نماید.
*مترجم متن، در توضیح مطلب فوق می گوید: برای تمکن در این مقام و محو شدن تلوین بود که آیه شریفه فَاسْتَقِمْ کَما امِرْتَ (هود. ۱۱۲) نازل شد و پیغمبر فرمود: سوره هود مرا پیر کرد.گفته شده است که به خاطر این آیه بود، هر چند شیخ عارف کامل مرحوم شاه آبادی فرموده است که این روایت نظر به آن دارد که استقامت امت نیز از آن حضرت خواسته شده، زیرا این آیه در دو سوره از قرآن است، سوره شوری و سوره هود، و در سوره هود است که جمله: وَ مَنْ تابَ مَعَکَ را به دنبال دارد. و چون امت از فروع شجره نبوتند از این رو آن حضرت مأمور به استقامت امت نیز شده است.
فهرست منابع:
۱. قرآن کریم
۲. نهج البلاغه
۳. آشتیانی، جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۵
۴. آملی، سید حیدر، اسرار الشریعه واطوارالطریقه و انوار الحقیقه، مقدمه و تصحیح: محمد خواجوی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،تهران،۱۳۶۲
۵. ابن بابویه قمی، صدوق، محمدبن علی، اعتقادات، ترجمه سید محمدعلی حسنی، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۱٫
۶. ابن بابویه، محمدبن علی، التوحید، تحقیق: سید هاشم حسینی تهرانی، قم، جماعه المدرسین، ۱۳۸۷٫
۷. ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، ۱۳۷۵
۸. ابن شعبه حرانی، ابو محمد بن علی بن حسین ، تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، تصحیح علیاکبر غفاری، تهران، کتابخانه اسلامیه؛ کتابچی، چ. پنجم، ۱۳۷۳٫
۹. ابن عربی، محی الدین، شجره الکون، ترجمه سعیدی گل بابا، تهران، طریق کمال، ۱۳۷۶ .
۱۰. احسائی، ابن ابیجمهور ، محمد، عوالی اللئالی، تحقیق: مجتبی عراقی، قم، سید الشهدا، ۱۴۰۳ق.
۱۱. اردبیلی، عبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی (س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار
امام خمینی، ۱۳۸۱ .
۱۲. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ بیست و پنجم، ۱۳۸۱٫
۱۳. …………، شرح دعاء السحر (ترجمه سید احمد فهری) تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۶٫
۱۴. …………، صحیفه امام، (مجموعه ۲۲ جلدی)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۷۸٫
۱۵. ………..، طلب واراده، ترجمه سید احمد فهری، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲٫
۱۶. ………..، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ترجمه سید احمد فهری، [تهران]، پیام آزادی،۱۳۶۰٫
۱۷. ………..، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۷۲
۱۸. ………..، آداب الصلوه (آداب نماز)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، ۱۳۷۸٫
۱۹. ………..، التعلیقه علی الفوائد الرضویه، تهران، ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)،موسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۷۵
۲۰. ………..، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس( قم موسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.،
۲۱. ………..، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ ششم، ۱۳۸۱٫
۲۲. ………..، جهاد اکبر یا مبارزه بانفس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ سوم، ۱۳۷۳٫
۲۳. ………..، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۱۳۷۷٫
۲۴. ………..، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ترجمه حسین مستوفی، تهران، موسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۹
۲۵. ………..، وصیتنامه سیاسی. الهی امام خمینی (س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ ششم، ۱۳۷۸
۲۶. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱
۲۷. جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰٫
۲۸. حرّ عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق.
۲۹. حسن زاده آملی، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، مرکز فرهنگی رجاء، تهران،۱۳۷۵٫
۳۰. ………..، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۸٫
۳۱. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، میقات، تهران، ۱۳۶۳
۳۲. خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، تصحیح: محمد خواجوی، تهران، دارالعلم، ۱۴۱۷ق.
۳۳. خوارزمی، تاج الدین حسین بن حسن، شرح فصوص الحکم، تهران، مولی، چاپ دوم، ۱۳۶۸٫
۳۴. داورپناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن ، صدر، تهران، ۱۳۷۵٫
۳۵. رحیم پور، فروغ السادات، نبوت از دیدگاه امام خمینی ( تبیان آثار موضوعی، دفتر چهل و یکم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۰ .
۳۶. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن زاده آملی، تحقیق و تقدیم مسعود طالبی، تهران، نشر ناب، ۱۳۷۹ ..
۳۷. شریف کاشانی، ملا حبیب الله ، بوارق القهر فی تفسیر سوره الدهر، شمس الضحی، تهران، ۱۳۸۳٫
۳۸. صادقی ارزگانی، محمد امین، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در نگاه عرفانی امام خمینی (س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۶٫
۳۹. صدر المتألهین شیرازی، محمدبن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۰ق.
۴۰. صدر المتألهین شیرازی، محمدبن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶
۴۱. صدرالمتألهین شیرازی، الشواهد الربوبیه، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲٫
۴۲. صدرالمتألهین شیرازی، محمدبن ابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح و تعلیق: جلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴٫
۴۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴٫
۴۴. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ ق.
۴۵. عزالدین ابوحامد ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۳۳۷٫
۴۶. عیون اخبارالرضا (ع)، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۹۰ ق.
۴۷. فرغانی، سعدالدین سعید، مشارق الدرراری، (شرح تائیه ابن فارض)، مقدمه و تعلیقات جلال الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹٫
۴۸. فیض کاشانی، ملا محسن، المحجه البیضاء، ترجمه شده با عنوان راه روشن، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲
۴۹. فیض کاشانی، محسن، علم الیقین، قم،بیدار،۱۳۵۸
۵۰. قمشه ای محمدرضا، مجموعه آثار حکیم صهبا، تحقیق و تصحیح حامد ناجی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش اصفهان، ۱۳۷۸٫
۵۱. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، بیروت، مؤسسه الاعلمی، بی تا
۵۲. قیصری رومی، محمدداود، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵
۵۳. کاشانی, عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تهران، طبع سنگی، ۱۳۱۵ ق.
۵۴. کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰٫
۵۵. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
۵۶. کیاشمشکی، ابوالفضل، ولایت در عرفان با تکیه بر آرای امام خمینی ، قم، دارالصادقین، ۱۳۷۸٫
۵۷. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۰۳٫
۵۸. محقق سبزواری، اسرار الحکم، بامقدمه صدوقی و تصحیح کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، ۱۳۸۳٫
۵۹. مفید، محمدبن محمد، الاعتقادات، دارالمفید، بیروت چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
۶۰. ممدوحی، حسن، عرفان در منظر وحی وبرهان: شرح کتاب مصباح الهدایه امام خمینی (س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۹٫
۶۱. نصیرالدین طوسی، محمدبن محمد، آغاز و انجام، مقدمه، شرح و تعلیقات: آیت الله حسن زاده آملی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ. چهارم، ۱۳۷۴
منبع: حسین صالحی مالستانی؛حضور، ش ۷۹، ص ۲۵٫