- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
جهاد از آموزههای اسلامی، به معنای کوشیدنِ همراه با فداکاری در راه خدا با جان، مال و دیگر داشتههای انسانی است. در اصطلاح به جنگها و مبارزاتی که با هدف گسترش اسلام و یا دفاع از آن انجام میشود جهاد گویند. به موجب آیات قرآن، کسانی که جان و مالشان را در راه خدا فدا کنند در درگاه الاهی از دیگر مسلمانان برترند و خداوند به آنها مژده بهشت و دستیابی به مقام شهادت داده است. جهاد از ابواب مهم کتب فقهی است. در فرهنگ شیعه، جهاد و شهادت آمیختگی وثیقی با قیام امام حسین(علیه السلام) دارند.
معنای لغوی و اصطلاحی جهاد
جِهاد واژهای عربی از ریشه «ج ه د» به معنای مشقت، تلاش، مبالغه در کار، به نهایت چیزی رسیدن و توانایی است.[۱] مهمترین مفهوم اصطلاحی این واژه در متون دینی، همانند کاربرد عام آن، گونهای خاص از تلاش است یعنی مبارزه کردن در راه خدا با جان، مال و داراییهای دیگر خود با هدف گسترش اسلام یا دفاع از آن.[۲]
در متون دینی، علاوه بر این معنای خاص و اصطلاحی، جهاد به مفهوم لغوی و عام خود نیز بسیار به کار رفته است، مانند کاربرد تعبیر «جهاد اکبر» درباره مجاهدت و تلاش نفس در برابر شیطان و هوای نفس.[۳] در احادیث برخی از کارها به مثابه جهاد شمرده شدهاند، که ظاهراً برای ارج نهادن به این کارها بوده است، مانند امر به معروف و نهی از منکر، سخن گفتن به عدالت در برابر سلطان ستمگر، تلاش مرد برای زنده کردن سنّتی نیکو در جامعه، خوب شوهرداری کردن زن و تلاش مرد برای کسب روزی حلال برای خانواده.[۴]
تشریع جهاد
چون حکم جهاد در مدینه تشریع شده، واژه جهاد و مشتقات آن در آیات مکی در معنای عام و لغوی آن به کار رفته است.[۵] نخستین آیه راجع به تشریع جهاد، به جهاد دفاعی اختصاص دارد که در سال اول هجری نازل شد و به مسلمانان اجازه داد که در برابر هجوم مشرکان به دفاع از خود بپردازند.[۶] آیات متعددی در بسیاری از سورههای مدنی، به ویژه بقره، انفال، آل عمران، توبه و احزاب، به جهاد و مباحث متعلق به آن اختصاص دارد.[۷] در تحلیل این آیات نباید شأن نزول آنها و اهداف اساسی پیامبر اکرم را، به ویژه در زمینه فلسفه جنگ و صلح، از نظر دور داشت.
پس از فتح مکه در سال هشتم هجری، آیاتی نازل شد که به حسب ظاهر، بر جنگ با همه مشرکان، در هر مکان و زمان، دلالت دارد.[۸] به نظر برخی از مفسران و فقها، این آیات، به ویژه آیه ۵ سوره توبه، مشهور به آیه «سیف»[۹] آیات دیگری را که به گونهای دالّ بر مدارا کردن با مشرکان هستند[۱۰] نسخ کرده است.[۱۱] شماری از مستشرقان نیز در موافقت با حکم نسخ گفتهاند که تنها آیاتی که به ظاهر مسلمانان را به جهاد با مشرکان، از جمله اهل کتاب، در هر زمان و مکان، دعوت میکنند، به قوّت خود باقیاند و بقیه آیات، که وجوب جهاد را منوط به وجود شرایط خاصی مانند فتنهانگیزی دشمنان کردهاند، منسوخ شدهاند.[۱۲] در برابر، مخالفان نسخ بر آناند که با توجه به قواعد نسخ آیات قرآن و تاریخ وشأن نزول آیات مورد نظر، امکان نسخِ آنها وجود ندارد.[۱۳]
فضیلت جهاد
در آیات و احادیث برخی از فضائل دنیوی و اخروی جهاد بیان شده است:
آیات قرآن
به موجب آیات قرآن،[۱۴] کسانی که جان و مالشان را در راه خدا فدا کنند در درگاه الاهی از دیگر مسلمانان برترند و خداوند به آنها مژده بهشت و دستیابی به مقام شهادت داده است.[۱۵] قرآن کریم[۱۶] مهمترین مانع انسان برای جهاد را وابستگی به خانواده، مال و خانمان برشمرده است. همچنین کسانی را که از جهاد رویگرداناند فاسق خوانده و به آنها کیفر الاهی را وعید داده است. بنابر قرآن، پیروزی تنها به دست خداست[۱۷] و پیروی از فرمان خدا و پیامبر اکرم، دوری از نزاع و تفرقه، صبر و استقامت و فرار نکردن از دشمن، از مهمترین احکام جهاد به شمار رفته است.[۱۸] به موجب آیات قرآن،[۱۹] مجاهدان به میزان صبر و استقامت خود از امدادهای غیبی برخوردار میشوند.[۲۰] از جمله امدادهای غیبی الاهی، آرامش بخشیدن به مجاهدان و افکندن ترس و وحشت در دل کافران است.[۲۱]
احادیث
بنا بر احادیث، جهاد در راه خدا از برترین کارهاست و پاداش اخروی مجاهد شهید چنان است که وی نیل به جهاد و شهادت را دوباره آرزو میکند.[۲۲]
امام علی(علیه السلام): هـمانا جهاد یکی از درهـای بهشت است کـه خداوند آن را برای اولیای خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محکم اوست.[۲۳]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): یک شب نگهبانی در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز است که شبهایش به عبادت و روزهایش به روزهداری سپری شود.[۲۴]
تالیف آثاری درباره جهاد
به سبب اهمیت و جایگاه مهم جهاد در اسلام، آثار بسیاری درباره آن تدوین شده است.[۲۵] همچنین در منابع جامع حدیثی و فقهی همواره بخشی با عنوان کتاب «جهاد» یا «سِیر» به احکام جهاد اختصاص داشته است. مهمترین موضوعات این مبحث عبارتاند از:
۱. بالا بردن آمادگی رزمی مجاهدان،
۲. شرایط وجوب جهاد بر مؤمنان،
۳. اقسام جهاد،
۴. احکام مربوط به میدان جنگ مانند:
۵. شیوه مبارزه و چگونگی رفتار با نظامیان، کشته شدگان، اسرا و بازماندگان،
۶. تقسیم غنایم،
۷. خاتمه دادن به جهاد.[۲۶]
«رباط» یا «مرابطه» (مرزبانی) نیز موضوعی مرتبط با جهاد و در برخی موارد ـ بر پایه احادیث ـ از مصادیق آن است.[۲۷]
نگارش کتابهایی با عنوان «السِّیر» مانند السِیر اوزاعی (متوفی ۱۵۷) و السیر الصغیر و السیر الکبیر محمد بن حسن شیبانی (متوفی ۱۸۹) نیز، که بیانگر روش برخورد مسلمانان با غیرمسلمانان در زمان جنگ و صلح است، در میان فقهای متقدم، به ویژه اهل سنت، متداول بود. السیرالکبیر شیبانی به دلیل قدمت و جامعیت مباحث، اهمیت بسیاری دارد و شروح متعددی بر آن نوشته شده است. حکومت عثمانی این کتاب را به مثابه قانون روابط بین الملل میدانست.[۲۸] کتب فقه سیاسی، مانند الاحکام السلطانیه ماوردی و کتاب الخراج قاضی ابو یوسف (متوفی ۱۸۳)، نیز بخشی را به احکام جهاد اختصاص دادهاند.[۲۹] در منابع جامع فقه شیعه، گاه مباحث مربوط به جهاد در ضمن مباحث دیگر، مانند حدود و امر به معروف و نهی از منکر، مطرح شده است.[۳۰]
فتاوای جهاد
همچنین برخی از فتاوای جهادی علمای شیعه، به خصوص در مواجهه با هجوم استعمارگران، از جمله در جنگهای ایران و روسیه در قرن سیزدهم، که نقش عمدهای در دفاع از سرزمینهای اسلامی داشته، در مجموعههایی گردآوری شده است.[۳۱] در پارهای مقاطع تاریخی دعوت به جهاد در میان علمای اهل سنت نیز دیده میشود، مانند تشویق ابن عساکر (متوفی ۵۷۱) به جهاد در جریان جنگهای صلیبی، با گردآوری چهل حدیث در این باره.[۳۲]
جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی
فقها در کتابهایشان جهاد را به ابتدایی و دفاعی تقسیم کردهاند،[۳۳] این تقسیمبندی در کتابهای فقهی متقدم صریحاً ذکر نشده و آنان معمولاً احکام جهاد ابتدایی را به گونهای مبسوط و احکام جهاد تدافعی را به طور ضمنی بیان کردهاند.[۳۴]
جهاد ابتدایی به معنای جنگ با مشرکان و کفار برای دعوت آنان به اسلام و توحید و برقراری عدالت است. در این نوع از جهاد، که مسلمانان آغازگر نبردند، هدف، از بین بردن سیطره کفر و فراهم آوردن امکان گسترش دین الاهی است.[۳۵]
جهاد دفاعی به معنای جنگ برای دفاع از مسلمانان و سرزمینهای اسلامی است.[۳۶]
شرایط وجوب جهاد ابتدایی
فقهای اهل سنّت جهاد ابتدایی را در صورت وجود مصلحت اسلام و مسلمانان در آن ـ که حاکم، چه عادل چه فاسق، آن را تشخیص میدهد ـ واجب دانستهاند.[۳۷] به نظر آنان، اطاعت از حاکم در امر جهاد مانند نمازهای پنج گانه واجب است.[۳۸]
بیشتر فقیهان امامی وجوب جهاد ابتدایی و حتی مشروعیت آن را منوط به موافقت و اجازه امام معصوم یا نایب او میدانند.[۳۹] مراد این فقها از نایب امام، نایب خاص است و شامل نایبان عام امام (فقها) در عصر غیبت نمیشود.[۴۰] اما به نظر برخی دیگر، اجازه امام معصوم یا نایب خاص او برای جهاد لازم نیست و حتی نایب عام او نیز میتواند برای بسط توحید و عدل و جلوگیری از ظلم و استبداد ظالمان و حمایت از مظلومان، به حکم عقل به جهاد ابتدایی روی آورد.[۴۱] به نظر این فقها اجماع مورد ادعا در این زمینه، مناقشهپذیر است و تعبیر «امام عادل» در احادیث جهاد به معنای امام معصوم نیست.[۴۲]
جهاد ابتدایی در برابر سه گروه
جهاد ابتدایی در برابر سه گروه واجب است:
۱. کافران غیر ذمّی اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب؛
۲. کفار ذمّیای که شرایط ذمّه را نادیده گرفتهاند؛
۳. باغیان.[۴۳]
جهاد با کفّار غیر کتابی با هدف دعوت به اسلام انجام میگیرد. آنان تنها دو راه در پیش دارند: پذیرش آیین اسلام یا تن دادن به جنگ.
جهاد با کفّار کتابی غیر ذمّی یا ذمّیای که پیمان ذمّه را نقض کرده باشند برای پذیرش اسلام و یا تن دادن به پیمان ذمّه و پرداخت جزیه است. در نتیجه آنان یکی از سه راه را باید برگزینند: گرویدن به اسلام، باقی ماندن بر آیین خود و پرداخت جزیه و یا تن دادن به جنگ.
جهاد با باغیان به جهت نقض پیمان و خروج آنان از بیعت با امام علیهالسلام و وادار کردن ایشان به بیعت مجدد است.[۴۴]
جهاد؛ آخرین راه حل
از دیدگاه برخی مؤلفان مسلمان، وجوب جهاد به معنای وجود تقابل همیشگی میان مسلمانان و غیرمسلمانان نیست، بلکه جهاد به منزله آخرین راه حل برای تثبیت مصالح اسلام و مسلمانان است.[۴۵] پیش از آغاز جهاد، لازم است که طرف مقابل را به اسلام و تعالیم الاهی آن و رها کردن کفر و عصیان در برابر خدا و زیرپا نگذاشتن حقوق انسانها دعوت کرد و ابتدا باید به مناطق نزدیکتر به سرزمین اسلامی پرداخت.[۴۶]
به نظر برخی فقها، به استنادِ سیره پیامبر اکرم، در صورت وجود شرایط مناسب و آمادگی سپاه اسلام برای جهاد، انجام دادن آن حداقل یک بار در هر سال واجب است.[۴۷] فرار از میدان نبرد جایز نیست، مگر در موارد استثنایی.[۴۸]
وجوب کفایی جهاد
به نظر مشهور در فقه اسلامی، جهاد ابتدایی واجب کفایی است، یعنی اگر تعداد مجاهدان آماده برای جهاد، کافی باشد، جهاد از عهده دیگران برداشته میشود، اما اگر حاکم به دلایل خاصی حضور کسانی را در جنگ ضروری بداند، جهاد برای آنها واجب عینی میشود. پس از حضور در صحنه جنگ و رویارویی دو طرف، جهاد واجب عینی است و انصراف از آن حرام است.[۴۹]
شرایط جهادگران
شرایط مذکور در منابع فقهی برای جهادگران عبارت است از:
۱. مرد بودن،
۲. عاقل بودن،
۳. آزاد بودن (برده نبودن)،
۴. داشتن توانایی جسمی و مالی بر جهاد،
۵. نداشتن عذر شرعی بر ترک آن. بنابراین، جهاد از عهده بردگان، زنان، کودکان، دیوانگان، پیرمردان، نابینایان و کسانی که به سبب شدت بیماری یا به سبب نقص عضو توان جهاد را ندارند، ساقط است.[۵۰]
همچنین جهاد از عهده کسی که پدر و مادرش راضی به شرکت کردن او در جهاد نیست، برداشته شده است، مگر آنکه جهاد برای او واجب عینی باشد.
فقها درباره ضرورت اجازه گرفتن از پدر و مادر مشرک، و نیز اجداد خود و نیز درباره لزوم اجازه گرفتن از طلبکار برای عزیمت به جهاد اختلاف نظر دارند.[۵۱] همچنین درباره اجیر گرفتن و نیز قراردادن جعاله برای جهاد اختلاف نظر وجود دارد.[۵۲]
برای جهادِ دفاعی بسیاری از شرایط مذکور از جمله اجازه امام لازم نیست، زیرا دفاع از جان و مال و حیثیت مسلمانان بر هر مسلمانی که توان دفاع دارد، در هر شرایطی واجب است.[۵۳]
احکام و آداب
جنگ در ماههای حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه، محرم) نزد عرب قبل از اسلام، ممنوع بود و اسلام نیز آن را تأیید کرد و فقها به استناد آیات قرآن، از جمله آیه ۲۱۷ بقره و ۵ توبه، قائل به حرمت جهاد در این ماهها شدهاند،[۵۴] مگر آنکه دشمن آغازگر جنگ باشد و حرمتی برای ماههای حرام قائل نباشد.[۵۵] البته به نظر برخی از فقهای اهل سنت حرمت کارزار در ماههای حرام نسخ شده و جهاد در همه مکانها و زمانها جایز است.[۵۶]
فرار از جنگ حرام، بلکه از گناهان کبیره[۵۷] است، مگر آنکه شمار مسلمانان کمتر از نصف نیروهای دشمن باشد، که در این صورت مقاومت در برابر آنها واجب نیست.[۵۸]
بر امام علیهالسلام یا منصوب از جانب او واجب است قبل از آغاز به جنگ، کفار را به اسلام (شهادت به توحید و رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و لوازم آن از اصول و فروع دین) فراخواند، مگر آنکه پیش از آن، دعوت به آنان رسیده باشد، که در این صورت تکرار دعوت مستحب است.[۵۹]
مستحب است آغاز جنگ پس از اقامه نماز ظهر و عصر باشد و شروع آن قبل از زوال و نیز یورش شبانه جز در حال ضرورت مکروه است.[۶۰]
مبارز طلبیدن بدون اذن امام علیهالسلام بنابر قولی مکروه است و برخی آن را حرام دانستهاند؛ لیکن با منع امام علیهالسلام شکی در حرمت آن نیست. مبارزه کردن با دعوت امام علیهالسلام، مستحب، و با الزام او، واجب است.[۶۱]
جنگیدن با دشمن با هر نوع سلاح و با هر کیفیتی که منجر به پیروزی گردد جایز است؛ لیکن قطع کردن درختان، پرتاب آتش و گسیل کردن آب به سوی دشمن جز در حال ضرورت مکروه است. در حرمت ریختن سمّ بر دشمن یا کراهت آن در غیر حال ضرورت اختلاف است.[۶۲] برخی، بریدن درختان، خراب کردن دژها و به کارگیری منجنیق را تنها در صورت توقف پیروزی بر آن جایز دانستهاند.[۶۳]
کشتن زنان، کودکان، دیوانگان و نیز ناتوانان از جنگ، مانند افراد پیر، نابینا و زمینگیر در صورتی که از فکر و نظر آنان در جنگ استفاده نشود، حرام است، مگر در حال ضرورت، مانند آنکه کفّار از وجود آنان به عنوان سپر استفاده کنند یا چیره شدن بر دشمن منوط به کشتن آنها باشد.[۶۴]
مُثله کردن دشمن به بریدن گوشها، بینی و سایر اعضا حرام است.[۶۵]
نیرنگ در جنگ، جز در صورتی که دشمن امان داشته باشد، جایز است.[۶۶]
پی کردن مَرکب مسلمان مکروه است؛ لیکن پی کردن مرکب کافر بنابه تصریح برخی کراهت ندارد.[۶۷]
یاری گرفتن از کفّار در جنگ در صورتی که مصلحت اقتضا کند و خیانتپیشه نباشند جایز است.[۶۸]
فقها جهاد را در منطقه حرم (محدوده خاصی که شهر مکه جزو آن است) حرام دانستهاند مگر آنکه دشمن در این منطقه اقدام به پیکار کند.[۶۹]
در منابع فقهی، به استناد احادیث، برخی کارهای مستحب برای جهاد ذکر شده است، از جمله : بالا بردن روحیه نظامی مجاهدان و برقراری نظم میان آنها با قراردادن علائم و پرچمهایی برای هر گروه و نیز تکبیر گفتن و رجز خواندن،[۷۰] و خواندن دعاهای مخصوص.[۷۱]
متارکه جهاد
جهاد ممکن است از یکی از این راهها به پایان برسد: اسلام آوردن دشمن در صورتی که جنگ با هدف هدایت آغاز شده باشد،[۷۲] پناهندگی افراد دشمن به مسلمانان، بستن قرارداد موقت ترک مخاصمه یا مصالحه دائم.
پی نوشت:
- خلیل بن احمد؛ ابن سکیت ؛ جوهری ؛ ابن اثیر، ذیل «جهد»
- ر.ک:ابن عابدین، ج ۳، ص۲۱۷؛ هیکل، ج ۱، ص۴۴
- ر.ک: به حرّ عاملی، ج ۱۵، ص۱۶۱؛ نجفی، ج ۲۱، ص۳۵۰
- ر.ک: کلینی، ج ۴، ص۲۵۹، ج ۵، ص۹ـ۱۰، ۱۲، ۶۰، ۸۸؛ مناوی، ج ۳، ص۳۶۶؛ حرّ عاملی، ج ۱۶، ص۳۴؛ هیکل، ج ۱، ص۴۶ـ۴۷، ۱۰۹ـ۱۱۰
- ر.ک: به عنکبوت : ۶، ۸، ۶۹؛ لقمان : ۱۵
- ر.ک: حج : ۳۹، ۴۰؛ نیز ر.ک: واحدی نیشابوری، ص۲۰۸؛ طباطبائی، ذیل آیات
- ر.ک: محمد فؤاد عبدالباقی، ذیل «جهد»، «قتل»
- ر.ک: توبه : ۵، ۳۶، ۴۱
- یا شمشیر؛ قس خوئی، ۱۳۹۵، ص۳۰۵، که آیه ۳۶ توبه را آیه سیف دانسته است
- برای نمونه ر.ک:اعراف : ۱۹۹؛ بقره : ۱۰۹؛ انعام : ۱۱۲؛ حجر: ۸۵؛ زخرف : ۸۹
- ر.ک: ابن حزم، الناسخ و المنسوخ، ص۳۰، ۳۴ـ۳۵؛ طوسی، التبیان، ذیل بقره : ۸۳؛ طبرسی، ذیل انعام : ۱۵۹؛ سجده : ۳۰؛ ابن جوزی، ص۲۴۲؛ ابن کثیر، ج ۲، ص۳۵۰
- د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «جهاد»
- ر.ک: سیوطی، ج ۲، ص۲۹؛ رشیدرضا، ج ۲، ص۲۱۵؛ خوئی، ۱۳۹۵، ص۳۰۵، ۳۵۳؛ طباطبائی، ذیل بقره : ۲۵۶؛ حجر: ۸۵؛ زحیلی، ص۱۱۴ـ۱۲۰
- نساء: ۹۵؛ عنکبوت : ۶۹؛ توبه : ۲۰
- ر.ک: توبه : ۲۱؛ آل عمران : ۱۶۹
- ر.ک: توبه : ۲۴
- ر.ک: آل عمران : ۱۲۶؛ انفال : ۱۰
- ر.ک: انفال : ۱۵ـ۱۶، ۴۴ـ۴۶
- انفال : ۶۵ـ ۶۶؛ آل عمران : ۱۲۳ـ۱۲۵
- ر.ک: احزاب : ۹ـ۱۰؛ توبه : ۲۶
- ر.ک: آل عمران : ۱۲۶؛ انفال : ۱۲؛ احزاب : ۲۶
- ر.ک:ابن حنبل، ج ۱، ص۱۴، ج ۳، ص۱۲۶؛ بخاری، ج ۱، ص۱۲، ج ۶، ص۱۵؛ مسلم بن حجاج، ج ۱، ص۸۸؛ نیز ر.ک: مالک بن انس، ج ۲، ص۴۴۳ـ ۴۴۵؛ کلینی، ج ۵، ص۲، ۴، ۵۳
- نهج البلاغه، الخطبه ۲۷
- کنزالعمال، ج۴، ص۳۲۶
- ر.ک:حاجی خلیفه، ج ۱، ستون ۵۶؛ بغدادی، ایضاح المکنون، ج ۱، ستون ۲۵۱، ۲۸۲، و جاهای دیگر، ج ۲، ستون ۱۹۶، ۷۰۷، و جاهای دیگر؛ همو، هدیه العارفین، ج ۱، ستون ۱۹۲، ۲۶۴، و جاهای دیگر، ج ۲، ستون ۱۲۳، و جاهای دیگر
- ر.ک: زیدبن علی، ص۳۴۹ـ ۳۶۲؛ شافعی، ج ۴، ص۱۶۷ـ۳۱۳؛ سحنون، ج ۲، ص۲ـ ۵۰؛ مسلم بن حجاج، ج ۲، ص۱۳۵۶ـ ۱۴۵۰؛ کلینی، ج ۵، ص۲ـ ۵۵؛ طوسی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص۲ـ۷۵؛ ابن حزم، المحلّی، ج ۷، ص۲۹۱ـ ۳۵۴؛ شمس الائمه سرخسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰، ص۲ـ ۱۴۴؛ ابن قدامه، ج ۱۰، ص۳۶۴ ـ۶۳۵
- ر.ک: علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۹، ص۴۵۱؛ مناوی، ج ۴، ص۱۸
- شمس الائمه سرخسی، ۱۹۷۱، ج ۱، مقدمه منجد، ص۱۴؛ همو، ۱۴۰۳، ج ۱۰، ص۲
- برای آثار در فقه شیعه و اهل سنّت ر.ک: به نجاشی، ص۳۵۲، ۳۵۴، ۳۷۵، ۳۸۸؛ بغدادی، هدیه العارفین، ج ۱، ستون ۵، ۶۸، ۲۴۸، ۴۳۸، ۵۸۹، ۶۱۸، ۷۰۶، ج ۲، ستون ۲۴، ۵۲
- برای نمونه ر.ک: مفید، ص۸۱۰ ـ ۸۱۲
- ر.ک: میرزابزرگ قائم مقام، مقدمه زرگری نژاد، ص۶۲، ۷۴، ۷۶؛ رسایل و فتاوای جهادی، ص۲۰ـ۳۵۱
- ر.ک: حلوانی، ص۱۱ـ۱۳
- منتظری، ج ۱، ص۱۱۵
- ر.ک: شافعی، ج ۴، ص۱۷۰؛ کلینی، ج ۵، ص۲ـ۲۳؛ شمس الائمه سرخسی، ۱۹۷۱، ج ۱، ص۱۸۷ـ ۱۸۹
- ر.ک: بقره : ۱۹۳؛ انفال :۳۹؛ جصاص، ج ۳، ص۶۵؛ قرطبی ؛ طباطبائی، ذیل بقره : ۱۹۳
- منتظری، ج ۱، ص۱۱۵
- ر.ک: جصاص، ج ۳، ص۱۵۴؛ شمس الائمه سرخسی، ۱۹۷۱، ج ۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷؛ ابن قدامه، ج ۱۰، ص۳۷۱؛ شوکانی، ج ۷، ص۲۴۲ـ ۲۴۳
- ر.ک: مطیعی، ج ۱۹، ص۲۶۹؛ شروانی، ج ۹، ص۲۳۷، ۲۷۷
- برای نمونه ر.ک: کلینی، ج ۵، ص۲۳؛ طوسی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص۸؛ همو، ۱۴۰۰، ص۲۹۰؛ شهیدثانی، ج ۳، ص۹؛ نجفی، ج ۲۱، ص۱۱
- ر.ک: شهیدثانی ؛ نجفی، همانجاها
- ر.ک: خوئی، ۱۴۱۰، ج ۱، ص۳۶۴؛ منتظری، ج ۱، ص۱۱۵؛ خامنهای، ج ۱، ص۳۳۱؛ ر.ک: میرزابزرگ قائم مقام، ص۶۶
- ر.ک: منتظری، ج ۱، ص۱۱۸
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۴۶
- کشف الرموز، ج۱، ص۴۱۸ ـ ۴۲۲؛ المهذّب البارع، ج ۲، ص۳۰۰ ـ ۳۱۰
- زحیلی، ص۹۰، ۹۷
- ر.ک: شافعی، ج ۴، ص۱۷۷؛ مطیعی، ج ۱۹، ص۲۸۵ـ ۲۸۷؛ فخرالمحققین، ج ۱، ص۳۵۴؛ نجفی، ج ۲۱، ص۵۱؛ خوئی، ۱۴۱۰، ج ۱، ص۳۶۹
- ر.ک: طوسی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص۱۰؛ ابن قدامه، ج ۱۰، ص۳۶۷ـ۳۶۸؛ مطیعی، ج ۱۹، ص۲۶۶؛ علامه حلّی، ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹، ج ۱، ص۴۷۷؛ نجفی، ج ۲۱، ص۴۹
- نجفی، ج ۲۱، ص۷۳؛ خوئی، ۱۴۱۰، ج ۱، ص۳۷۱
- طوسی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص۲؛ مطیعی، ج ۱۹، ص۲۶۷، ۲۷۷؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۹، ص۸؛ قس ابن قدامه، ج ۱۰، ص۳۶۴
- ر.ک: طوسی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص۲، ۴ـ۵؛ ابن قدامه، ج ۱۰، ص۳۶۶ـ۳۶۷؛ مطیعی، ج ۱۹، ص۲۷۰ـ۲۷۲؛ خوئی، ۱۴۱۰، ج ۱، ص۳۶۲ـ ۳۶۳
- ر.ک: مطیعی، ج ۱۹، ص۲۷۴ـ۲۷۶؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۹، ص۲۷ـ ۳۳؛ نجفی، ج ۲۱، ص۲۱ـ۲۶؛ خوئی، ۱۴۱۰، ج ۱، ص۳۶۶ـ ۳۶۷
- ر.ک: مطیعی،ج ۱۹، ص۲۸۰؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۹، ص۵۴ـ۵۷
- ر.ک: مطیعی، ج ۱۹، ص۲۶۹؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۹، ص۳۷؛ نجفی، ج ۲۱، ص۱۵ـ۱۶، ج ۴۱، ص۶۵۰ـ۶۵۱؛ برای دیگر تفاوتهای جهاد ابتدایی با جهاد دفاعی ر.ک: نجفی، ج ۲۱، ص۱۵ـ ۱۶
- ر.ک: طوسی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص۳؛ قرطبی، ذیل بقره : ۹۰؛ خوئی، ۱۴۱۰، ج ۱، ص۳۶۸ـ ۳۶۹
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۳۲ ـ ۳۴
- ر.ک: جصاص، ج ۱، ص۳۹۰؛ قرطبی، همانجا
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۵۶
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۶۱
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۵۴ ـ ۵۱
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۸۲ ـ ۸۱
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۸۸ ـ ۸۵
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۶۶ ـ ۶۸؛اشاره السبق، ص۱۴۳؛ إصباح الشیعه، ص۱۸۹
- الروضه البهیه، ج۲، ص۳۹۲
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۶۸ و ۷۳ ـ ۷۷
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۷۸ ـ ۷۷
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۷۹ ـ ۷۸
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۸۵ ـ ۸۲
- جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۱۹۴ ـ ۱۹۳
- ر.ک:ابن جوزی، ص۷۲ـ۷۴؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۹، ص۹؛ خوئی، ۱۴۱۰، ج ۱، ص۳۶۹
- زیدبن علی، ص۳۵۵؛ کلینی، ج ۵، ص۳۴؛ بیهقی، ج ۹، ص۱۵۳؛ علامه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۹، ص۵۲؛ بهوتی حنبلی، ج ۳، ص۷۲
- معزی ملایری، ج ۱۶، ص۱۹۰ـ ۱۹۹
- ر.ک: بخاری، ج ۱، ص۳۹؛ طبری، ذیل فتح : ۱۶
منابع
- ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
- ابن جوزی، نواسخ القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
- ابن حزم، المحلّی، چاپ احمد محمدشاکر، بیروت، دارالا´فاق الجدیده، بی تا.
- همو، الناسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر، بیتا.
- ابن سکیت، ترتیب اصلاح المنطق، چاپ محمدحسن بکائی، مشهد، ۱۴۱۲.
- ابن عابدین، ردّ المحتار علی الدّر المختار، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱-۱۲۷۲، چاپ افست بیروت، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
- ابن قدامه، المغنی، بیروت: دارالکتاب العربی، بیتا.
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۱۲.
- محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، [چاپ محمد ذهنی افندی]، استانبول، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج ۱-۲، در حاجی خلیفه، ج ۳-۴.
- همو، هدیه العارفین، ج ۱ـ۲، در همان، ج ۵-۶؛ منصوربن یونس بهوتی حنبلی، کشاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
- احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت، ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
- احمدبن علی جصاص، احکام القرآن، چاپ عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت، ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
- اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، بیتا.، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
- حاجی خلیفه؛ حرّ عاملی؛ احمد عبدالکریم حلوانی، ابن عساکر و دوره فی الجهاد ضدالصلیبیین فی عهد الدولتین النوریه و الایوبیه، دمشق، ۱۹۹۱.
- علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، اجوبه الاستفتاءات، ج ۱، کویت، ۱۴۱۵/۱۹۹۹.
- خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، ۱۴۰۵.
- ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
- همو، منهاج الصالحین، قم، ۱۴۱۰.
- رسایل و فتاوای جهادی، تدوین، تحقیق و تحشیه از محمدحسن رجبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت پژوهشی و آموزشی، ۱۳۷۸ش.
- محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار،[تقریرات درس ] شیخ محمد عبده، مصر، ج ۲، ۱۳۶۷.
- وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، [دمشق ] ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- زیدبن علی(علیه السلام)، مسند الامام زید، بیروت، دارمکتبه الحیاه، بیتا.
- عبدالسلام بن سعید سحنون، المدونه الکبری، التی رواها سحنون بن سعید تنوخی عن عبدالرحمان بن قاسم عتقی عن مالک بن انس، قاهره ۱۳۲۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
- عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- محمدبن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- عبدالحمید شروانی، حاشیه العلامه الشیخ عبدالحمید الشروانی، در حواشی الشروانی و ابن قاسم العابدی علی تحفه المحتاج بشرح المنهاج، چاپ سنگی مصر ۱۳۱۵، چاپ افست بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
- محمدبن احمد شمس الائمه سرخسی، شرح کتاب السیر الکبیر، چاپ صلاح الدین منجد، قاهره، ۱۹۷۱.
- همو، کتاب المبسوط، قاهره ۱۳۲۴ـ۱۳۳۱، چاپ افست استانبول، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- محمد شوکانی، نیل الاوطار: شرح منتقی الاخبار من احادیث سیدالاخیار، مصر: شرکه مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی، [بی تا.]، چاپ افست بیروت، بیتا.
- زین الدین بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، ۱۴۱۳-۱۴۱۹.
- طباطبائی، محمدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، بیروت، ۱۳۹۰-۱۳۹۴/ ۱۹۷۱-۱۹۷۴.
- طبرسی، فضلبن حسن، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضلالله یزدى طباطبائى، بیروت، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- طبری، محمدبن جریر، تاریخالطبرى: تاریخالامم والملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/۱۹۶۲-۱۹۶۷.
- محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران، ۱۴۰۰.
- همو، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بیتا.
- همو، المبسوط فی فقه الامامیه، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران، ۱۳۸۷.
- حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکره الفقهاء، قم، ۱۴۱۴.
- همو، قواعد الاحکام، قم، ۱۴۱۳-۱۴۱۹.
- محمدبن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، چاپ حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷-۱۳۸۹، چاپ افست ۱۳۶۳ش.
- محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافى، چاپ علىاکبر غفارى، بیروت، ۱۴۰۱.
- مالک بن انس، المُوَطّأ، استانبول، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
- مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- محمد نجیب مطیعی، التکمله الثانیه، المجموع : شرح المهذّب، در یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- اسماعیل معزی ملایری، جامع احادیث الشیعه فی احکام الشریعه، قم، ۱۳۷۱-۱۳۸۳ش.
- محمدبن محمد مفید، المقنعه، قم، ۱۴۱۰.
- محمد عبدالرووف بن تاج العارفین مناوی، فیض القدیر: شرح الجامع الصغیر، بیروت، ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
- حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، قم، ۱۴۰۹-۱۴۱۱.
- عیسی بن حسن میرزا بزرگ قائم مقام، احکام الجهاد و اسباب الرشاد، چاپ غلامحسین زرگری نژاد، تهران، ۱۳۸۰ش.
- احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفّی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷.
- محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۹۸۱.
- علی بن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول الا´یات، قاهره، ۱۳۸۸ / ۱۹۶۸.
- محمد خیر هیکل، الجهاد و القتال فی السیاسه الشرعیه، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
- حلبی، علی بن حسن، اشاره السبق الی معرفه الحق، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۴ق.
- کیدری، محمد بن حسن، اصباح الشریعه بمصباح الشریعه، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ۱۴۱۶ق.
- عاملی، زین الدین بن علی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه(المحشی کلانتر)، کتابفروشی داوری، قم، ۱۴۱۰ق.
- آبی، حسن بن ابی طالب، کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، محقق: علی پناه اشتهاردی ـ آقا حسین یزدی، قم، ۱۴۱۷ق.
- علی بن حسام، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، موسسه الرساله، بیروت، ۱۴۱۳ق، ۱۹۹۳م.
- حلی، احمد بن محمد اسدی، المهذب البارع فی شرح مختصرالنافع، مصحح: مجتبی عراقی، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۷ق.
منبع: ویکی شیعه (دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت )