- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
اربعین حسینی از روزهای مهم تاریخ عاشورا است. این روز هر ساله به ویژه در سالهای اخیر به صورت بسیار با شکوه تجلیل می شود. این روز دارای مراسم خاصی است. یکی از آنها زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام) است که بسیار بر آن تأکید شده است. در تاریخ بیان شده که اولین زائر قبر امام حسین (علیهالسلام) جابر بن عبدالله انصاری یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اسلام بوده است. در این مقاله به این مطلب و کیفیت زیازت قبر مبارک امام حسین (علیهالسلام) توسط این صحابی بزرگ بیان گردیده است.
جابر بن عبدالله انصارى از صحابه رسول خدا و یاران با وفاى اهل بیت(علیهم السلام) است. پدرش عبدالله بن عمرو بن حرام انصارى از پیشگامان دعوت پیامبر براى هجرت به مدینه است. عبدالله بن عمرو در بیعت عقبه (در مکه) حضور داشت. در جنگ بدر و احد نیز در رکاب رسول خدا شرکت جست و در جنگ احد به شهادت رسید. (۱)
جابر خود نیز در بیعت عقبه ثانیه ـ در حالى که کودک بود ـ در کنار پدرش شرکت داشت. وى از یاران برجسته رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود. و در هیجده غزوه همراه پیامبر حضور داشت و در جنگ صفین نیز در رکاب على(علیه السلام) بود. او در اواخر عمر نابینا گردید و در سال ۷۴ یا ۷۷ هجرى در سنّ ۹۴ سالگى وفات یافت. (۲)
عطیّه عوفى (۳) مى گوید: همراه با جابر بن عبدالله انصارى براى زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) حرکت کردیم؛ وقتى به کربلا رسیدیم، جابر وارد رودخانه فرات شد و غسل (زیارت) کرد؛ آنگاه لنگى بر کمر بست و حوله اى بر دوش انداخت (همانند لباس محرم) و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام حسین(علیه السلام) حرکت کرد. به هنگام حرکت همواره ذکر مى گفت، تا آنکه به قبر نزدیک شدیم.
در آن هنگام به من گفت: دستم را روى قبر بگذار. هنگامى که دستش را روى قبر گذاشتم، جابر بی هوش بر روى قبر افتاد.
من آب به صورت جابر پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار صدا زد «یا حسین» (۴)
و ادامه داد: «حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ»؛ (آیا دوست، پاسخ دوستش را نمى دهد؟!)
سپس با خودش گفت: «چگونه (حسین) پاسخت را بدهد، در حالى که میان خون آغشته شده و بین بدن و سرش جدایى افتاده است؟»
سپس افزود: «فَأَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ خَیْرِ النَّبِیِّینَ، وَ ابْنُ سَیِّدِ الْمُؤْمِنینَ، وَ ابْنُ حَلیفِ التَّقْوى، وَ سَلیلُ الْهُدى، وَ خامِسُ أصْحابِ الْکِساءِ، وَ ابْنُ سَیِّدِ النُّقَباءِ، وَ ابْنُ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ النِّساءِ، وَ ما لَکَ لاتَکُونُ هکَذا وَ قَدْ غَذَّتْکَ کَفُّ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ، وَ رُبِّیتَ فِی حِجْرِ الْمُتَّقینَ، وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْىِ الاِْیمانِ، وَ فُطِمْتَ بِالاِْسْلامِ، فَطِبْتَ حَیّاً، وَ طِبْتَ مَیِّتاً، غَیْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ طَیِّبَه لِفِراقِکَ، وَ لا شاکَّه فِی الْخِیَرَهِ لَکَ، فَعَلَیْکَ سَلامُ اللهِ وَ رِضْوانُهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى ما مَضى عَلَیْهِ أَخُوکَ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیّا»؛ (گواهى مى دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند سرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و از سلاله هدایتى. تو پنجمین فرد از اصحاب کسایى، و فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه اى که بانوى همه زنان است. چرا چنین نباشد! (و این همه شرافت و بزرگى نداشته باشى) در حالى که بزرگ پیامبران با دست خویش به تو غذا داد و در دامن پرهیزکاران پرورش یافتى و از پستان ایمان شیر نوشیدى و با اعتقاد به اسلام از شیر باز گرفته شدى؛ تو پاک زیستى و پاک از دنیا رفتى، جز آنکه دل هاى مؤمنان از فراقت آسوده نیست در حالى که شک ندارند جایگاه بلندى براى توست؛ پس سلام و رضوان الهى بر تو باد. و (من) گواهى مى دهم که تو بر همان طریقى رفتى که برادرت یحیى بن زکریا رفت و در دفاع از حقّ به شهادت رسید).
آنگاه چشمش را (مانند یک انسان بینا) به اطراف قبر گردانید و (و خطاب به سایر شهیدان) گفت:
«أَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الاَْرْواحُ الَّتی حَلَّتْ بِفِناءِ الْحُسَیْنِ، وَ أَناخَتْ بِرَحْلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّکُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ، وَ آتَیْتُمُ الزَّکاهَ، وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ جاهَدْتُمُ الْمُلْحِدینَ، وَ عَبَدْتُمُ اللهَ حَتّى أَتاکُمُ الْیَقینُ»؛ (درود بر شما اى ارواحى که بر آستان حسین فرود آمده، و در کنارش آرام گرفتید؛ گواهى مى دهم که شما نماز را بر پا داشتید و زکات را ادا کردید، امر به معروف و نهى از منکر نمودید و با ملحدان و بى دینان پیکار کردید و تا هنگام مرگ خدا را عبادت نمودید).
آنگاه افزود: «وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فیما دَخَلْتُمْ فیهِ»؛ (سوگند به خدایى که محمد را به حق براى پیامبرى برانگیخت، ما با شما شهیدان در راهى که وارد شده اید، شریکیم!).
«عطیّه» که این سخن را شنید، با شگفتى پرسید: «چگونه ما شریک (رزم و شهادت) آنها هستیم، با آن که (براى یارى حسین(علیه السلام)) نه فراز و نشیبى را پیمودیم و نه شمشیرى زدیم، درحالى که اینان، میان سرها و بدن هایشان جدایى افتاد (و به شهادت رسیدند) و فرزندانشان یتیم شدند و زنانشان بى شوهر؟»
جابر پاسخ داد: «یا عَطیَّهُ! سَمِعْتُ حَبیبی رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: «مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ، وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْم أُشْرِکَ فی عَمَلِهِمْ»، وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبیّاً إنَّ نِیَّتی وَ نِیَّهَ أَصْحابی عَلى ما مَضَى عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحابُهُ»؛ (اى عطیّه! از حبیبم رسول خدا شنیدم که مى فرمود: «هرکس گروهى را دوست داشته باشد در قیامت با آنان محشور خواهد شد و هر کس عمل گروهى را دوست داشته باشد، در عمل آنها شریک است». سوگند به خدایى که محمّد را به حق براى رسالت برانگیخت، [اگر من بر اثر ناتوانى نتوانستم همراه امام حسین(علیه السلام) باشم]، ولى نیّت و خواسته من و یارانم، بر همان مسیرى است که حسین(علیه السلام) و یارانش پیموده اند). (۵)
ورود جابر صحابى بزرگ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به کربلا در اربعین حسینى براى زیارت قبر پاک آن حضرت و سایر شهداى راه خدا، در واقع این هدف را دنبال مى کرد که سدّ خفقان را بشکند و راه را براى زائران حسینى بگشاید تا با زیارت پرشورشان پرچم عاشورا را در کربلا برافرازند و خاطره شهیدان را همواره زنده نگه دارند و مبارزه دامنه دارى را از این طریق بر ضدّ دشمن آغاز کنند.
اضافه بر این، زیارت این صحابى بزرگ، درسى است براى نابخردانى که از زیارت قبور اولیاءالله به خاطر کج فهمى و عدم درک حقیقت تعلیمات اسلام، ممانعت به عمل مى آورند.
مطابق نقل سید بن طاووس کاروان اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا با جابر و یارانش ملاقات کردند و با گریه و ناله و زارى به استقبال یکدیگر شتافتند و چند روزى را در کربلا به اقامه عزا پرداختند.
مقرّم در مقتل خود این واقعه را چنین بیان می کند که: پس از سه روز عزادارى، امام سجّاد(علیه السلام) چاره اى جز این ندید که دستور حرکت از کربلا را به سوى مدینه صادر نماید، چرا که مى دید عمه هایش و زنان و کودکان، شب و روز آرام و قرار ندارند و به نوحه و گریه مى پردازند. از کنار قبرى برمى خیزند و در جوار قبرى دیگر مى نشینند (خوف آن بود که آنجا جان خود را از دست دهند). (۶)
کاروان به سوى مدینه روانه شد در آن حال جناب امّ کلثوم(علیها السلام) اشعار جانسوزى را خطاب به مدینه خواند (که چند بیت از آن چنین است):
«مَدینَهَ جَدِّنا لاتَقْبَلینا *** فَبِالْحَسَراتِ وَالاَْحْزانِ جِئْنا
خَرَجْنا مِنْکِ بِالاَْهْلینَ جَمْعا *** رَجَعْنا لارِجـالَ وَلا بَنینا
وَرَهْطُکَ یا رَسُولَ اللهِ اُضْحُوا *** عَرایـا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبینا
أَفاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَى السَّبایا *** بَناتُکِ فِى الْبِلادِ مُشَتَّتینا
فَلَوْ دامَتْ حَیاتُکِ لَمْ تَزالی *** إِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ تَنْدُبینا
أَلا یـا جَدَّنا قَتَلوُا حُسَیْنا *** وَلَمْ یَرْعَوْا جِنابَ اللهِ فینا
لَقَدْ هَتَکُوا النِّساءَ وَحَمَّلُوها *** عَلَى الاْقْتابِ قَهْراً أَجْمَعینا»
(اى مدینه جدّ ما، مپذیر ما را، چرا که با حسرت و حزن به سویت آمده ایم!
از نزد تو با همه خویشاوندان بیرون رفتیم، ولى اکنون بدون مردان و فرزندان بازگشتیم!
اى رسول خدا! خاندانت قربانى شدند و بدنهایشان در صحراى گرم کربلا عریان گردید و [اموالشان] غارت شد.
اى فاطمه! اگر به دختران اسیرت که در شهرها پراکنده [و گردانده] شدند نگاه مى کردى؛ و زندگى ات در دنیا جاویدان بود، پیوسته تا قیامت ناله مى کردى!
اى جدّ ما! حسین را کشتند و حرمت الهى را درباره ما رعایت نکردند.
به زنان بى احترامى نمودند و به زور آنها را بر شتران تندخو سوار کردند). (۷)، (۸)
پی نوشت:
(۱). رجوع کنید به: الاصابه فی معرفه الصحابه، ج ۴، ص ۱۶۲ (شرح حال عبدالله بن عمرو بن حرام).
(۲). رجوع کنید به: الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۱۹؛ دائره المعارف الشیعیّه العامه، ج ۷، ص ۷۰؛ معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۱۱ و اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۴۷.
(۳). شیخ طوسى در رجال خود عطیه عوفى را از اصحاب امیرمؤمنان على(علیه السلام) شمرده است؛ وى از قبیله هَمْدان و داراى کتابى در تفسیر بوده است. خود او مى گوید: من قرآن را با تفسیرش سه بار بر ابن عباس عرضه کردم، ولى قرائت قرآن را هفتاد بار نزد او خواندم (رجوع کنید به: سفینه البحار، شرح حال عطیه).
(۴). در نقلى دیگر آمده که جابر نخست سه بار تکبیر گفت و آنگاه زیارت نامه اى خواند (رجوع کنید به: بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۲۹.)
(۵). بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۳۰، ح ۶۲.
(۶). مقتل الحسین مقرّم، ص ۳۷۳.
(۷). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۷. (با تلخیص)
(۸). گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، امام على بن ابى طالب علیه السلام، قم، ۱۳۸۸ ه. ش، ص ۶۲۲.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی.