- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
واژه «ثقلین» دوگونه خوانده میشود؛ گاه بر وزن «حَرَمَین» که مفرد آن «ثَقَل» است، خوانده میشود، به معناى چیز گرانمایه و پرارزش و به معناى متاع مسافر نیز آمده است و گاه بر وزن «سِبطَین» به معناى شى سنگین وزن میآید. برخى از محقّقان اولى را به معناى گران مایه معنوى و دومى را به معناى اعم گرفتهاند. (ر.ک: التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ماده ثقل؛ مجمع البحرین، لسان العرب و…؛ ماده ثقل).
واژه «ثقلان» در کلام الهى درباره «جن و انس» به کار رفته (الرحمن، آیه ۳) و در سخن پیامبر بیانگر «قرآن و عترت» است.
حدیث ثقلین
«حدیث ثقلین» از پرآوازهترین احادیث گنجینه هاى حدیث مسلمانان است و دانشمندان و بزرگان مذاهب اسلامى در کتابهایشان، اعم از صحاح و سنن و مسائید و تفاسیر و سیره ها و تواریخ و لغت و غیر اینها، از این حدیث یاد کرده اند. شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یکى از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ میدانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ روایت کرده اند. (دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۷۰). اهل سنّت نیز این حدیث را معتبر دانسته و آن را از دهها طریق و از بیست و اندى صحابه پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ روایت کردهاند. «سخاوى شافعی» (شمس الدین ابى الخیر) متوفاى ۹۰۲ ق، در کتاب «استجلاب ارتقاء الغرف» و «سمهودى شافعی» متوفاى ۹۱۱ ق، در کتاب «جواهر العقدین»، پس از نقل حدیث شریف ثقلین به روایت «زید بن ارقم»، «ابوسعید خدری»، از مسلم و ترمذى و دارمى و نسایى و ابى یعلى و ابن خزیمه و طبرانى و حاکم و ضیاء مقدسى ـ که همه آنها از مشاهیر و بعضاً از امامان اهل سنت به شمار میروند ـ آن را به تفصیل از بیش از بیست صحابى روایت کرده اند. نامهاى صحابیان راوى، به نقل سخاوى عبارت است از: زید بن ارقم، ابوسعید خدرى، جابر. خدیفه بن السید، خزیمه بن ثابت، سهل بن سعد، ضمره (الأسلمى)، عامر بن لیلى (الغفارى)، عبد الرحمن بن عوف، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عدى بن حاتم، على بن ابى طالب ـ علیه السّلام ـ ، ابیذر، ابیرافع، ابى شریح الخزاعى، ابن قدامه الانصارى، ابى هریره، ابى الهیثم بن التیهان، و مردانى از قریش و ام سلمه و ام هانى دختر ابى طالب. (خلاصه العبقات، سید على حسین میلانى، ج ۱، ص ۹۳ ـ ۹۶، منشورات قم الدراسات الاسلامیه).
مرحوم علامه میرحامد حسین هندى، اسناد این حدیث را در منهج دوّم کتاب گران سنگ «عبقات الانوار فى امامه الائمه الاطهار» که به چاپ جدید، بر صد جلد بالغ میشود». به تفصیل آورده است و استاد حسین میلانى آن را تحت عنوان «خلاصه العبقات»تلخیص نموده و راویان آن را تا قرن چهارده یاد کرده است؛ همچنین فصل بزرگ را براى توثیق راویان و تأیید آنها و اثبات تواتر حدیث ـ مستند به گفتار بزرگان اهل سنّت ـ اختصاص داده و گفته هاى معدود مخالفان را استادانه به نقد کشیده است.
صاحب عبقات راویان این حدیث را که روایت آنها ثبت شود، برشمرده و از امام على بن ابى طالب ـ علیه السّلام ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله علیه السلام ـ و حسن بن على ـ علیه السّلام ـ یاد کرده است. (ر.ک: همان و حدیث ثقلین، دار النقریب بین المذاهب الاسلامیه، القاهره)
گفتنى است حدیث شریف «ثقلین» در مقاطع و زمانها و مکانهاى گوناگونى از پیامبر گرامى اسلام ـ صلّى الله علیه و آله ـ صادر شده و با اختلافهایى در الفاظ نقل گردیده است که عموماً در الفاظى چون «کتاب»، «عترت» و «اهل بیت» مشترک اند و «دیگر» الفاظ، در صدر و ذیل روایات اختلافاتى دیده میشود. مقاطعى که این حدیث از پیامبر گرامى اسلام ـ صلّى الله علیه و آله ـ نقل شده عبارت است از: غدیر خم در راه بازگشت پیامبر از حجه الوداع (مسلم[۱] و نسایى)، در ایام حج و روز عرفه (ترمذى، ج ۵، ص ۶۶۲، حدیث ۳۷۸۶، دار احیاء التراث العربى)، حجفه (اسد الغابه، فى معرفه الصحابه، ابن اثیر، ج ۳، ص ۴۷، ط مصر)، در بیمارى وفات (الصواعق المحرقه، ابن حجر الهیثمى الملکى، ص ۷۵، مطبعه المیمنیه ـ مصر)، در حجه الوداع در مسجد خیف (بحار الانوار، علامه مجلسى، ۲۳، ص ۱۲۹)، هنگام بازگشت از طائف و پس از فتح مکّه (صواعق، ص ۸۹).
در کتاب «صحیح مسلم» که از معروفترین منابع دست اوّل اهل سنّت است چنین آمده «قام رسول الله ـ صلّى الله علیه و آله ـ یوماً فینا خطیباً بماءٍ یدعى خمّاً، بین مکه و المدینه، فحمداله و اثنى علیه و وَعَظَ و ذکر ثمّ قال: امّا بعد، الا ایها الناس فانما انا بشر، یوشک أن یاتى رسول ربّى فاجیب، و انى تارک فیکم الثقلین، اولهما کتاب الله فیه الهدى و النور، فخدوا بکتاب الله و استمسکوا به فحثّ على کتاب الله و رغب فیه، ثم قال و اهل بیتى، اذکر کم الله فى اهل بیتى، اذکر کم الله فى اهل بیتى، اذکر کم الله فى اهل بیتى…» (صحیح مسلم، ج ۴، حدیث ۲۴۰۸)؛ پیامبر خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ در میان ما برخواست و خطبه خواند، در محلى که آبى بود به نام «خمّ» (غدیر خم) که در میان مکه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه کرد و پند و اندرز داد؛ سپس فرمود: امّا بعد، اى مردم! من بشرى هستم و نزدیک است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار میگذارم؛ نخست، کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّک جویید ـ پیامبر درباره قرآن تشویق و ترغیب فراوانى کرد ـ سپس فرمود: و اهل بیتم را؛ به شما توصیه میکنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید، به شما توصیه میکنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید، به شما توصیه میکنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید (اشاره به این که مسئولیت الهى خویش را درباره آنان رعایت کنید)…».
روایت دیگرى از حدیث ثقلین:
در کتاب معروف سنن ترمذى (صحیح ترمذى)، در بحث مناقب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ از قول «جابر بن عبدالله» میخوانیم: «رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ را هنگام حج، روز عرفه دیدم که بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه میخواند. شنیدم که میفرمود: یا ایها الناس! ابن قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ کتاب الله و عترتى، اهل بیتى (صحیح ترمذى، حدیث ۳۷۸۶)؛اى مردم! من در میان شما دو چیز گذاردم که اگر آنها را بگیرید (و دست به دامن آنها بیاویزید) هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا وعترتم، اهل بیتم» سپس ترمذى می افزاید:همین معنا را ابوذر و ابوسعید (خدرى) و زید بن ارقم و خدیفه نیز روایت کرده اند.
همو پس از نقل این روایت با کمى فاصله، از ابوسعید و زید بن ارقم نقل میکند که هر دو گفتند: «قال رسول ـ صلّى الله علیه و آله ـ انى تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی؛ احدهما اعظم من الاخر ما کتاب الله حبلٌ ممدود من السماء الى الارض، و عترتى اهل بیتى، و من یفترقا حتّى یردا على الحوض، فانظروا کیف تخلفونى فیهما (همان، حدیث ۳۷۸۸)؛ رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرمود، من در میان شما چیزى به یادگار میگذارم که اگر به آن تمسک جویید ، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکى از آن دو بزرگتر از دیگرى است؛ کتاب خدا که ریسمانى است کشیده شد از آسمان به سوى زمین و (دیگر) عترتم ـ اهل بیتم ـ واینها هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند؛ پس ببینید بعد از من، چگونه درباره آنها رفتار خواهید کرد».
روایات دیگر این حدیث، چنان که ذکر شد، در لفظ و محتوا نزدیک و شبیه به هم میباشند، لذا از ذکر آنها خوددارى میکنیم (رک: خلاصه عبقات، حدیث ثقلین، دایره المعارف تشیع، مدخل حدیث ثقلین، پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازى و دیگران، ج ۹، ص ۶۲ ـ ۷۱، مطبوعاتى هدف، قم و…)
نکات مهم حدیث ثقلین
این حدیث شریف خطوط مهمى را در برابر مسلمانان ترسیم میکند که به قسمتى از آنها اشاره میشود:
۱. قرآن و اهل بیت ـ علیه السّلام ـ همیشه همراه یکدیگر و جداى ناپذیرند و آنها که طالب حقایق قرآناند، باید به اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رجوع کنند.
۲. همان گونه که پیروى از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروى از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ نیز بدون قید و شرط واجب میباشد.
۳. اهل بیت ـ علیه السّلام ـ معصوم اند؛ زیرا جدایى ناپذیر بودن آنها از قرآن از یک سو و لزوم پیروى بدون قید و شرط از آنان از سوى دیگر، دلیل روشنى بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛ چرا که اگر آنها گناه یا خطایى داشتند از قرآن جدا میشدند، و پیروى از آنان، مسلمانان را از ضلالت وگمراهى بیمه نمی کرد و این که می فرماید: با پیروى از آنان در برابر گمراهیها مصونیت دارند، (لن تضلوا) دلیل روشنى بر عصمت آنها است.
۴. پیامبر گرامى اسلام ـ صلّى الله علیه و آله ـ در این حدیث شریف فرمود: «این دو همیشه با هم هستند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند، این به خوبى نشان میدهدکه در تمام طول تاریخ اسلام فردى از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان پیشواى معصوم وجود دارد و همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتاند، پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را بیابیم؛ این مطلبى است که برخى از دانشمندانى اهل سنّت مانند «سمهودی»، بدان تصریح کرده است. (رک: خلاصه عبقات الانوار، ج ۲۲، ص ۲۸۵).
۵. از این حدیث شریف استفاده میشود که جدا شدن یا پیشى گرفتن از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ پایه گمراهی است و هیچ انتخابى را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.
۶. آنها از همه افضل و اعلم و برترند. (رک: پیام قرآن، ج ۹، ص ۷۵ ـ ۷۶).
پى نوشت:
[۱] . صحیح مسلم، ج ۴، باب ۴، ۲۴۰۸، دار الفکر؛ خصایص نسایى، ص ۲۰، ط التقدم ـ مصر.
منبع : سید محمدحسن جواهرى مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه – سایت اندیشه قم