- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
تکفیر یکی از پدیده های است که باعث چالشها و نا امنیهای خونریزی در جامعه اسلامی شده است. به ویژه در این چند دهه اخیر فرقه ها و گروه های تکفیری متعددی در کشورهای اسلامی سر برآورده و چهره اسلام را برای جهانیان مخدوش نموده اند. این گروهها با مبانی جهل آمیزی که دارند به بهانه های مختلف مسلمانان را مورد تکفیر قرار داده و سپس به کشتن آنان می پردازند. در این نوشته مختصر دیگاه مذهب شیعه درباره تکفیر مورد بررسی قرار گرفته است.
از نظر شیعه مانند همه مذاهب اسلامی بر طبق قرآن کریم و احادیث پیامبر اسلام(ص) ملاک کفر نفی یکی از شهادتین و یا هردوی آن می باشد. لکن شیعه جهت تکفیر دیکران به دنبال بهانه نمی گردد و کشتن کسی را هم که واقعاً کافر باشد جایز نمی داند. توضیح مطلب این است که تعیین ملاک کفر و ایمان در اختیار هرکسی نیست که بتواند بر اساس زوق و سلیقه خود برای آن ملاک تعیین کند و کسی را مؤمن و کسی دیگر را کافر معرفی کند. بلکه ملاک آن از سوی قرآن کریم و سنت پیامبر معرفی شده است و ما در اینگونه موارد باید از کتاب خدا و پیامبر تبعیت کنیم. چنانکه عموم فرق اسلامی نیز چنین کرده اند.
ملاک کفر و ایمان از نگاه قرآن و سنت
قرآن کریم خطاب به مسلمانان می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثیرَهٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً[۱]؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید هنگامى که در راه خدا گام برمىدارید [و به سفرى براى جهاد مىروید] تحقیق کنید و به کسى که [اظهار] اسلام مى کند نگوئید: «تو مؤمن نیستى» به خاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا و [غنائمى] به دست آورید زیرا غنیمتهاى بزرگى در نزد خدا [براى شما] ست شما قبلا چنین بودید و خداوند بر شما منت نهاد [و هدایت نمود] بنابراین [به شکرانه این نعمت بزرگ] رسیدگى کنید که خداوند به آنچه عمل مى کنید آگاه است.[۲]
بر اساس این آیه شریفه اظهار اسلام یعنی شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر موجب حرمت جان و مال می گردد. مفسرین در شان نزول این آیه آوردهاند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از بازگشت از جنگ خیبر، اسامه بن زید را با جمعى از مسلمانان به سوى یهودیانى که در یکى از روستاهاى فدک زندگى مى کردند فرستاد، تا آنها را به سوى اسلام و یا قبول شرائط ذمه دعوت کنند. یکى از یهودیان به نام مرداس که از آمدن سپاه اسلام با خبر شده بود اموال و فرزندان خود را در پناه کوهى قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت، در حالى که به یگانگى خدا و نبوت پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم گواهى مى داد. اسامه بن زید به گمان اینکه مرد یهودى از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام مى کند و در باطن مسلمان نیست به او حمله کرده و او را کشت. گوسفندان او را به غنیمت گرفت. هنگامى که خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانى را کشتى، اسامه ناراحت شد و عرض کرد این مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام کرد. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: تو که از درون او آگاه نبودى، چه می دانى؟ شاید به راستى مسلمان شده بود، در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که به خاطر غنائم جنگى و مانند آن هیچ گاه سخن کسانى را که اظهار اسلام مى کنند انکار نکنند. بنابراین طبق این آیه شریفه هرکسی اظهار اسلام کرده و شهادتین بر زبان جاری کند، به اسلام و ایمانش حکم می شود و بدینوسیله جان و مالش محترم و در حفظ حکومت اسلامی قرار می گیرد.
پیامبر اکرم – صلى الله علیه و آله و سلم- آنگاه که على علیه السلام را براى فتح قلعه های خیبر روانه مى کرد، پرچمى به دست او داد و یادآور شد که صاحب این پرچم، خیبر را فتح کرده و باز مى گردد. در این هنگام على علیه السلام رو به پیامبر کرد و گفت: حد نبرد با آنان چیست؟ پیامبر- صلى الله علیه و آله و سلم- فرمود: «قاتلهم حتى یشهدوا أن لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فاذا فعلوا ذلک فقد منعوا منک دمائهم و اموالهم؛ با آنان نبرد کن تا آنکه به یگانگى خدا و رسالت محمد گواهى دهند. هرگاه گواهى دادند، خونها و مالهاى آنان محترم خواهد بود.»[۳] در روایات متعدد از پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده است که حضرت به شدت عنایت داشتند که کسى از این معیار عدول نکند و متعرض گوینده لا اله الا الله نشود. پس بر اساس سنت پیامبر نیز گوینده شهادتین مسلمان به حساب آمده و در حمایت و حراست نظام و مقررات اسلامی قرار می گیرد.
به تبعیت از آیات قرآن کریم و روایات نبوی که برخی از آنها ذکر شد، قریب به اتفاق مذاهب اسلامی، ملاک تحقق ایمان را همان شهادتین می دانند. به شرطی که چیزی از ضروریات دین را که به انکار نبوت منتهی شود، انکار نکند.
فقیهان امامیه نیز با تاسی به سنت پیامبر و پیشوایان دین (علیهم السلام) تکفیر اهل قبله و اقرار کنندگان به شهادتین را جایز ندانسته اند این مساله از بیان آنها در باره ملاک اسلام و کفر به خوبی به دست می آید. شیخ صدوق در کتاب الهدایه ملاک اسلام را اقرار به شهادتین دانسته و آنرا موجب حقن جان و مال میداند «الإسلام هو الإقرار بالشهادتین وهو الذی یحقن به الدماء والأموال ومن قال:لا إله إلا الله محمد رسول الله فقد حقن ماله ودمه»[۴] اسلام عبارت است از اقرار به شهادتین و همین اقرار موجب حفظ جان ها و اموال می گردد و کسی که بگوید: لااله الاالله محمد رسول الله جان و مالش محقون و محفوظ خواهد بود. علامه مجلسی در تبیین ملاک اسلام می گوید: « اسلام عبارت است از اذعان ظاهرى به وجود خدا و رسالت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و انکارنکردن آنچه از ضروریات دین است. بنابراین ولایت ائمه علیه السلام در حکم به مسلمانى افراد شرط نیست، چنانکه اقرار قلبى نیز شرط نیست. براین اساس منافقین و همه مسلمانان که شهادتین را اظهار مى کنند، جز نواصب و غلات، داخل در اسلام خواهند بود.»[۵] و در تبیین ملاک تحقق کفر گفته اند: «و إن (الکافر) هو من أنکر إحدى الشهادتین، أو ضروریاً من ضروریات الإسلام مما علم من دین النبی (ص)»[۶] کافر کسی است که یکی از شهادتین را انکار کند یا ضروری دین را که ضرورتش از دین معلوم باشد انکار نماید.
بنابرآنچه ذکر شد، از نظر همه مذاهب اسلامی ملاک تحقق کفر یکی از دو چیز است: نخست انکار شهادتین یعنی شهادت به وحدانیت خداوند یا رسالت پیامبر اسلام. دوم انکار ضروری از ضروریات دین مانند نماز، روزه، حج و…. بنابراین تمام کسانی که اقرار به شهادتین دارند و هیچ ضروری از ضروریات دین را انکار نمی کنند از نظر همه مذاهب فقهی مسلمان به حساب آمده و جان، مال و آبروی شان محفوظ و در حمایت دولت اسلام قرار دارند.
تنها فرقه ای که با این اجماع مسلمین مخالفت کرده و راه تعارض و تکفیر را در پیش گرفته است فرقه افراطی وهابیت است. فرقه وهابیت به تبعیت از ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب با قرائت و تفسیری که از شرک و توحید ارائه کردند، بسیاری از مسلمین را کافر و مشرک دانسته و آنها را به بت پرستان تشبیه می کنند. بن باز مفتی اعظم وهابیت می گوید: «کان أهل نجد قبل دعوه الشیخ على حاله لا یرضاها مؤمن، کان الشرک الاکبر قد انتشر فی نجد حتى عبدت القباب و الاشجار و…؛ پیش از حرکت محمد بن عبد الوهاب، مردم نجد و عربستان به گونه اى بودند که هیچ مؤمنى از آن خشنود نبود و شرک بزرگ فراگیر شده بود تا جایى که درخت ها، گنبدها و… را پرستش مى کردند.» [۷]
پی نوشت:
[۱].نساء، ۹۴.
[۲] ابنعباس، عبدالله بن عباس، غریب القرآن فى شعر العرب، ۱جلد، مؤسسه الکتب الثقافیه – لبنان – بیروت، چاپ: ۱، ۱۴۱۳ ه.ق.
[۳] – مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا، ج۴، ص ۱۸۷۱. نیز ر. ک: شیخ طوسی، الأمالی، دارالثقافه، قم، چهارم ۱۴۱۴، ص ۳۸۱.
[۴] . شیخ صدوق، الهدایه، موسسه امام هادی، قم، اول ۱۴۱۸، ص ۵۴.
[۵] .محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، دوم ۱۴۰۳، ج۶۵، ص۲۴۴.
[۶] . محمد حسینی شیرازی، الاسئله و الجوبه، بینا، بیتا، ج ۱، ص۶۵.
[۷] . عبدالعزیز ابن عبدالله بنباز، الامام محمد بن عبدالوهاب دعوته و سیرته، ریاست اداره بحوث العلمیه و الافتاء، ریاض، دوم ۱۴۱۱، ج۱، ص ۲۳.