- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
آخرین روز ماه صفر سال اول هجرى قمرى
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، سه سال به طور پنهان و ده سال به طور آشکار در مکه معظمه، مردم را به دین اسلام دعوت کرد و در این مدت، تعدادى از اهالى مکه (اعم از آزادگان و بردگان) به او ایمان آورده و دین اسلام را پذیرا شدند.
ولیکن دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمان شدن مردم، بر سران مکه و بزرگان طوایف قریش و سایر سران قبایل این منطقه از عربستان، گران و سنگین آمد و با ادامه آن، منافع دنیوى و ستم کارانه خویش را بر باد فنا دیدند. بدین جهت از آغاز ظهور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با او مخالفت و دشمنى ورزیدند.
آنان از هر راه ممکن بر آن حضرت سخت گرفته و براى او مانع تراشى کردند. به ویژه نسبت به مردمى که مسلمانى اختیار کردند، با شدت تمام رفتار نمودند.
سرانجام در واپسین روزهاى ماه صفر سال سیزدهم بعثت، چهل نفر از سران قریش در “دارالنّدوه” که محل اجلاس اعیان و اشراف قریش بود، جلسه اى تشکیل داده و تصمیم گرفتند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به طور ناجوانمردانه به قتل آورند.
آنان که از افکار شیطانى و اندیشه هاى ابلیسى برخوردار بودند، قرار گذاشتند که از هر طایفه، یک نفر به صورت گروهى در تاریکى شب به خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هجوم آورده و با شمشیرها و یا ابزارهاى دیگر خویش آن حضرت را در رختخوابش به قتل آورند. تا از این راه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از میان برداشته و بنى هاشم را توان مقابله و تقاص با تمام قبایل توطئه گر نباشد.
آنان در این تصمیم خود، ابولهب، عموى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که با آن حضرت از آغاز دشمنى مى کرد، با خود همراه کردند تا نماینده اى از بنى هاشم نیز در جمع خود داشته باشند.
جوانان فریب خورده قریش با هماهنگى کامل، در شب اول ربیع الاول به خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هجوم آورده و آن را از آغاز، در محاصره کامل خویش گرفتند.
آنان قصد داشتند که در ابتداى شب، مقصود خویش را عملى کنند، ولى ابولهب، آنان را مانع گردید و گفت: تا طلوع فجر صادق اجازه نمى دهم، داخل خانه محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) گردید.
همگى تا طلوع فجر، لحظه شمارى مى کردند و از روزنه هاى اتاق، بستر آن حضرت را زیر نظر داشتند.
از سوى دیگر جبرئیل امین، این خبر را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسانید و او را از سوى خداوند متعال، مأمور کرد که به سوى یثرب (مدینه) هجرت کند.
اما بیرون رفتن آن حضرت از خانه و خالى گذاشتن رختخواب، دشمن را حساس مى کرد و در أمر هجرت، مشکلى به وجود مى آورد. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) براى اجراى فرمان الهى، به پسرعمویش على بن ابى طالب (علیه السلام) که از یاران نزدیک و فداکار آن حضرت بود، پیشنهاد کرد که در جاى او بخوابد و با فریب مشرکان، مسئله سرنوشت ساز هجرت را مهیا سازد.
على (علیه السلام) که خطر مرگ را در جلوى چشمان خویش مجسم مى کرد، به آن حضرت عرض کرد: اى رسول خدا، اگر من در جاى تو بخوابم، تو از دست مشرکان رهایى خواهى یافت؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بلى، من رهایى مى یابم. على (علیه السلام) در این هنگام خوشنود شد و اعلام آمادگى کرد و به رختخواب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و در آن جا به راحتى آرمید.
پذیرش پیشنهاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوى على بن ابى طالب (علیه السلام)، نشاط تازه اى در رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود آورد و او را در پى گیرى هدف هایش مصمم تر نمود.
خداوند متعال در فضیلت امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، این آیه را نازل فرمود:
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرضاهِ اللّهِ، وَاللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ (۱)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان مهاجمان و محاصره کنندگان قریش، بدون متوجه شدن کسى از آنان، از خانه خویش خارج گردید.
آن حضرت به سوى کوه هاى اطراف مکه رفت و در “غارثور” پناه گرفت و در بین راه به ابوبکر بن ابى قحافه رسید و وى را نیز به همراه خود به غار برد.
مهاجمان در هنگام بامداد، به طور گروهى داخل اتاق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شده و به سوى رختخوابش هجوم آوردند.
ناگهان امام على (علیه السلام) از میان رختخواب برخاست و بر آنان بانگ زد: واى بر شما، چه کار مى کنید؟
مهاجمان که ناباورانه، على (علیه السلام) را در رختخواب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى دیدند، از او پرسیدند: پس محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کجا است؟
على (علیه السلام) پاسخ داد: او را به من نسپرده بودید تا از من بخواهید.
میان آنان و على (علیه السلام) سخنانى رد و بدل شد و چون چیزى دستگیرشان نگردید، با خشم تمام از خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون رفته و در پى آن حضرت به راه افتادند. (۲)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه روز در غار ثور پنهان بود و در روز چهارم به سوى مدینه هجرت کرد و در روز دوشنبه، دوازدهم ربیع الاول وارد مدینه شد و مورد استقبال باشکوه اهالى این شهر قرار گرفت. (۳)
وقوع لیله المبیت و آغاز هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برخى از مورخان، در شب آخر ماه صفر دانسته، (۴) و برخى دیگر در شب اول ماه ربیع الاول ذکر کرده اند.
ولى به نظر مى آید که تشکیل جلسه دارالندوه در واپسین روزهاى ماه صفر، و لیله المبیت در نخستین شب ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت واقع شده باشد.
پی نوشت ها
۱- سوره بقره (۲)، آیه ۲۰۷
۲- بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۱۹، ص ۵۳؛ زندگانى چهارده معصوم (علیهم السلام) ترجمه اعلام الورى، ص ۸۸؛ ألارشاد (شیخ مفید)، ص ۴۵؛ فى رحاب أئمه اهل البیت (علیه السلام) (سید محسن امین عاملی)، ج۱، ص ۱۵۱ و سیره الائمه الإثنى عشر (هاشم معروف حسنی)، ج۱، ص۱۷۷
۳- بحارالانوار، ج۱۵، ص ۳۶۹
۴- همان