- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
معمولا والدین به طور غیر عمدى، رفتار کودک خود را تقویت مى کنند. یک مورد معمول تقویت غیر عمدى این است که به کودکان به هنگامى که رفتار نادرستى از آنان سرمى زند، بى توجه باشد. با این بى توجهى، پاداشى را که کودک شما مى توانست به احتمال زیاد از آن برخوردار شود، از او دریغ مى شود. به طور حتم کودکان در کانون توجه والدین نشو و نما مى کنند و محروم ساختن آنها حتى براى زمانى کوتاه، مى تواند اثر فورى بر جاى گذارد.
شیوه نادیدهانگارى، به ویژه وقتى موثر است که کودک شما، قصد داشته باشد شما را تحریک کرده یا به کلى غافلگیر کند. اگر ماهرانه بکوشید به سر و صدا یا حرف هاى زیادى و بى سابقه او ترتیب اثر ندهید، حتما جلو حرکات او را مى گیرید. وقتى که از عمل خود برگشت، حتما از وى به پاس این تغییر رفتار تعریف کنید.
وقتى به کودک خود بى محلى مى کنید، ثابت راى باشید. اگر دانه اى شکلات خواست و احساس کردید در این وقت نباید بخورد، تنها یک بار به او بگویید «حالا وقت شیرینى نیست» بعد چشم از او بردارید، به طورى که اصلا نگاهتان به نگاه او برخورد نکند و بر خلاف تقاضاى او ساکت بمانید. منظور از این عمل آن است که حتى حاضر نیستید به هیچ وجه به او رو نشان دهید.
اگر به رویش لبخند بزنید، به طور ضمنى به این معنى است که علنا وادارش خواهیدکرد تا پافشارى کند و این پافشارى، مطمئنا حاکى از آن است که دل شما را به دست خواهد آورد.
کودک شما ممکن است اکنون همه تلاش خود را براى جلب توجه شما به کار گیرد، از جمله در اتاق بدود، روى تخت بیفتد، یا روى فرش غلت بزند. برخى از کودکان وقتى مورد بى توجهى قرار مى گیرند، سرسختانه در پى آنند تا با پدر خود تماس جسمانى پیدا کنند. کودک شما ممکن است از سر و شانههایتان بالا رود، به لباستان بیاویزد، یا به پایتان بپیچد.
اینجاست که شاید دلتان نرم شود، به ویژه وقتى که او را باچهرهاى ناراحت ببینید. اما، اعمال او را به کل نادیده بگیرید. وقتى از حقهبازى دست برداشت، آن وقت به او توجه نشان دهید. اگر به فعالیت مورد قبولى مشغول شد و از درخواست خود براى شکلات دست برداشت، او را تشویق کنید.(۷)
والدینى که تسلیم گریه ها یا خواسته هاى غیر منطقى کودک خود شوند، نه تنها رفتار خلاف کودک را از بین نخواهند برد، بلکه همان رفتارى که قصد از میان بردنشان را داشتند، تقویت مى کنند.
بنابراین، ما مى توانیم به جاى تنبیه، از تقویت کنندههاى مثبت و منفى استفاده کنیم و کودکمان را به رفتار درست وادار نماییم، هر چند این روش در آغاز وقتگیر به نظر مى رسد، ولى زمانى که شما چندین بار در مقابل رفتار ناخوشایند آنها مقاومت کنید، آنان یاد خواهند گرفت که رفتارهایى که شما به آن بى توجه هستید، سریع ترک کنند. حتى نتیجه آزمایشهاى گوناگون نیز نشان دادهاند که از راه تنبیه همیشه گرایش به پاسخ دادن کاهش نمى یابد.
از آزمایشهاى نورندایک، دیگر روانشناس معروف و یکى از بنیانگذاران روانشناسى تجربى، یادگیرى، تربیتى و هوشى، در مورد انسان چنین نتیجه گرفته اند که پاداش، رفتار قبلى را تقویت مى کند(اگر رفتارمثبت بوده باشد)، اما تنبیه آن را تضعیف نمى کند(اگر رفتار منفى باشد). از طریق پاداش ممکن است رفتار به صورت ثابت و پایدار باقى بماند، اما خلاف آن همواره صدق نمى کند؛ یعنى به وسیله تنبیه نمى توان موجود را وادار به ترک رفتار کرد.
تقویت در ایجاد رفتار مطلوب موثر است، اما تنبیه سرانجام ممکن است. هم براى تنبیه شونده و هم براى تنبیه کننده، عواقب شوم و زیان آورى به بار آورد. نتایجت نبیه قابل پیش بینى و اعتبار نیستند. در خاموشى(زمانى که کودک کار مثبتى انجام نمى دهد و والدین کاملا بى توجه مى شوند) رفتار از راه تقویت نشدن محرک، از بین مى رود، اما تنبیه، به جز موارد خاص وسیله اى مناسب براى تحرک عادت نیست.(۸)
البته بعضى روانشناسان با تشویق و تقویت، تنبیه را نیز در مواردى محدود جایز مى دانند، اینها عقیده دارند که آدمى به علت تمایل غرائزش در هر سن و سال، از ارتکاب به گناه نمى تواند مبرا باشد و کودکان که باید چون نهالى تازه براى زندگى آینده تربیت شوند، احتیاج به دقت فراوان دارند.
این دقت نه تنها به راهنمایى هاى لازم و کمکهاى فکرى و عملى مفید اطلاق مى شود، بلکه جلوگیرى از انجام اعمال زشت و خلاف نیز باید در سرلوحه برنامه هاى تربیتى آنان قرار گیرد و براى این منظور راهنمایى ها و مراقبتهاى لازم از اصول اولیه تربیت کودکان به شمار مى رود و پس از آن توبیخ و سرزنش و احیانا تنبیه نیز براى آنان لازم است و به خصوص باید در نظر گرفت که مربى براى هدایت کامل فرزندانش به راههاى حقیقى زندگى، باید همیشه چهره اى راضى و متبسم و مهربان نسبتبه آنان داشته باشد، ولى چماق نیز در دست و بالاى سرش به نظر کودک برسد.
یعنى در حقیقت براى تربیت صحیح فرزند، و وادار داشتن او به راه زندگى. علاوه بر کلیه روابط اولیه پدر و مادر و فرزند و خانواده و تشویق و هدایت و راهنمایى هاى لازم، چماق تنبیه همیشه باید در دست مربى بوده باشد، ولى هیچ وقت آن را پایین نیاورد، چه در حقیقت با پایین آوردن آن، نه تنهاقبح عمل از بین مى رود و کودک دیگر از آن ترسى نخواهد داشت، بلکه شخصیت کودک نیز لکهدار خواهد شد، و پس از آن ارتکاب به گناه جدید و احیانا تنبیه و کتک خوردن مجدد ابا و ترس نخواهد داشت.
در هر حال تنبیه لازم است درست به میزان گناه اعمال شود و کمتر یا زیادتر آن از هر نوع و به هر شکل باشد، نه تنها زیان دارد، بلکه کودک را به تدریج انتقام جو و آزاررسان یا مهمل و سهلانگار بار مى آورد. اندازه تنبیه، قدرى است که کودک را وادار به موافقت کند.
در موقعیتهاى طبیعى، کودکان وقتى با تنبیه شدیدى رو به رو مى شوند، بیشتر احتمال دارد که اطاعت کنند، ولى تنبیه شدید در عین حال رفتار مطلوب دیگر را سرکوب مى کند و هم چنین تنبیه بسیار شدید کودکان را مى ترساند و خشم آنان را بر مى انگیزد، از این رو، کودکان کمتر احتمال دارد که قاعدهاى را که به آنان تحمیل شده بپذیرند و درونى کنند.(۹)
اما عدم تنبیه و اغماض کلى گناهان کودک، او را مهمل و لاابالى بار مى آورد و به او مى فهماند که در زندگى، اصولا تنبیهى در کار نیست و بهتر است بر خر مراد سوار شود و تا آن جا که مى تواند بتازد. و این خود، یک نوع خودخواهى و بى بند و بارى بى معنى است که بعدها به زیان زندگى شخصى او و اجتماع تمام مى شود.(۱۰)
البته منظور از تنبیه، تنبیه بدنى نیست، بلکه سایر روشهاى تنبیهى مانند: محروم کردن از چیزى، قهر، عدم توجه حس و مانند این ها، زیرا تنبیه بدنى هیچ وقت نتیجه مثبت نداشته و برعکس عوارض جانبى شدیدى نیز بر جاى گذاشته است. حضرت امام على(علیه السلام) مى فرمایند: پند پذیرى انسان عاقل، به وسیله ادب و تربیت است، این چهارپایان و حیوانات هستند که با زدن تربیت مى شوند.(۱۱)
اما امام على(علیه السلام) نیز تنبیه غیر بدنى را در مواقعى لازم دانسته و جواب مردى که از فرزند خود به حضرت شکایت مى کرد، فرمود: فرزندت را نزن و براى ادب کردنش، از او قهر کن، ولى مواظب باش قهرت طول نکشد و هر چه زودتر آشتى کن.(۱۲)
ابن خلدون، دانشمند اسلامى نیز، خشونت بى مورد را مردود دانسته و مى گوید: اگر آموزگار با شاگرد خود خشونت ورزد، دانشآموز نیز به خشونت خو مى گیرد، نشاط و شادى روح او از بین مى رود، به کسالت و انزوا روى مى آورد و به دروغ و باطل پناه مى برد، چرا که بیم آن دارد که اگر جز این رفتار کند، دیگران بر او غلبه کنند و او را مقهور خود سازند. این چنین است که دانشآموز با فریب و نیرنگ آشنا مى شود و کارهاى خود را بر این روش نادرست پىریزى مى کند.
بنابراین سزاوار است که آموزگاران در تعلیم و تربیت، شاگردان خود و پدران و مادران در تربیت فرزندان خود خشونت و سختگیرى نا به جا نداشته باشند، بلکه با آن به نرمى رفتار نمایند.(۱۳)
پىنوشتها
۱- دکتر على شریعتمدارى، روانشناسی تربیتى، نشر امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۷، ص۴۷۰؛
۲- دکتر مهدى کى نیا، مبانى جرم شناسى، نشر دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۰، ج۲، ص۶۴۲؛
۳- دکتر على پریور، تربیت و تندرستى، نشر آسیا، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ص۱۶۱؛
۴- رشد و شخصیت کودک، هنرى پاول ماسن و دیگرى، (ترجمه) مهشید یاسائى، نشرمرکز، چاپ چهارم، ۱۳۷۲، ص۴۵۰؛
۵- بى آر. هرگنهان، متیواچ السون، مقدمه اى بر نظریه هاى یادگیرى(ترجمه)دکتر على اکبر سیف، نشر دانا، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص۱۴۰؛
۶- رشد و شخصیت کودک، ص۴۵۳؛
۷- موسسه تایم لایف بوک، به کودک خود رفتار خوب بیاموزیم، (ترجمه) غلامرضا خواجه پور، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ص۸۸؛
۸- روانشناسى یادگیرى، دکتر محمد پارسا، نشر بعثت، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص۱۳۳؛
۹- رشد و شخصیت کودک، ص۴۴۹؛
۱۰- تربیت و تندرستى، ص۱۶۰؛
۱۱- حدیث تربیت کودک از سخنان چهارده معصوم، گردآورنده: پیام آزادى، نشر پیام آزادى، چاپ چهارم، ۱۳۶۴، ص۹۰؛
۱۲- همان، ص۹۰؛
۱۳- استاد باقر شریف قریشى، نظام تربیتى اسلام، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۱۲۷؛
منبع: فرض الله قلى زاده کلان؛ پاسدار اسلام؛ بهمن۱۳۷۶؛ شماره ۱۹۴