- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
عدالت از ارزش هاى بسیار والا است و حتى ارزش آن بالاتر از جُود است. عدالت رعایت استحقاق ها و عدم تجاوز به حقوق دیگران است؛ اما جود این است که افراد از حقوق خود درگذرند و آن را نثار دیگران کنند. اگر اخلاق فردى ملاک باشد ارزش جود بیش تر از عدالت است؛ چون کمال نفس را نشان مى دهد؛ اما از نظر اجتماعى، عدالت بالاتر است زیرا در عدالت حقوق واقعى افراد در نظر گرفته و مطابق استعدادها و شایستگى ها حق آن ها اعطا مى شود؛ اما در جود یک جریان غیرطبیعى است و مانند بدنى است که چون عضوى از آن بدن بیمار است، سایر اعضا فعالیت خود را به طور موقت متوجه اصلاح حال او مى کنند. عدالت یکى از مسائلى است که به وسیله اسلام حیات و زندگى را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت. اسلام به عدالت، تنها توصیه نکرد و یا تنها به اجراء آن قناعت نکرد بلکه عمده این است که ارزش آنرا بالا برد. فرد باهوش و نکته سنجى از امیرالمومنین على علیه السلام سوال مى کند: «افضل العدل ام الجود؟؛ آیا عدالت شریف تر و بالاتر است یا بخشندگى؟» (نهج البلاغه /حکمت ۴۳۷ ).
مورد سوال دو خصیصه انسانى است، بشر همواره از ستم، گریزان بوده است و همواره احسان و نیکى دیگرى را که بدون چشم داشت پاداش انجام مى داده مورد تحسین و ستایش قرار داده است. پاسخ پرسش بالا خیلى آسان به نظر مى رسد: جود و بخشندگى از عدالت بالاتر است زیرا عدالت رعایت حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنهاست، اما جود اینست که آدمى با دست خود حقوق مسلم خود را نثار غیر مى کند، آن که عدالت مى کند به حقوق دیگران تجاوز نمى کند و یا حافظ حقوق دیگران است از تجاوز و متجاوزان، و اما آنکه جود مى کند فداکارى مى نماید، و حق مسلم خود را به دیگرى تفویض مى کند پس جود بالاتر است.
واقعا هم اگر تنها با معیارهاى اخلاقى و فردى بسنجیم مطلب از این قرار است، یعنى جود بیش از عدالت معرف و نشانه کمال نفس و رقاء روح انسان است، ولى على (علیه السلام) برعکس نظر بالا جواب مى دهد. على (علیه السلام) به دو دلیل مى گوید عدل از جود بالاتر است: یکى اینکه: «العدل یضع الامور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها» یعنى «عدل جریانها را در مجراى طبیعى خود قرار مى دهد اما جود جریانها را از مجراى طبیعى خود خارج مى سازد» زیرا مفهوم عدالت این است که استحقاقهاى طبیعى و واقعى در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد، لیاقت دارد داده شود. اجتماع حکم ماشینى را پیدا مى کند که هر جزء آن در جاى خودش قرار گرفته است. و اما جود درست است که از نظر شخص جود کننده که مایملک مشروع خویش را به دیگرى مى بخشد فوق العاده با ارزش است، اما باید توجه داشت که یک جریان غیر طبیعى است، مانند بدنى است که عضوى از آن بدن بیمار است و سایر اعضاء موقتا براى اینکه آن عضو را نجات دهند فعالیت خویش را متوجه اصلاح وضع او مى کنند.
از نظر اجتماعى چه بهتر که اجتماع چنین اعضاء بیمارى را نداشته باشد تا توجه اعضاء اجتماع به جاى اینکه به طرف اصلاح و کمک به یک عضو خاص معطوف شود، به سوى تکامل عمومى اجتماع معطوف گردد. دیگر اینکه: «العدل سائس عام، و الجود عارض خاص» یعنى عدالت قانونى است عام و مدیر و مدبرى است کلى و شامل، که همه اجتماع را در بر مى گیرد و بزرگ راهى است که همه باید از آن بروند، اما جود و بخشش یک حالت استثنائى و غیر کلى است که نمى شود رویش حساب کرد. اساسا جود اگر جنبه قانونى و عمومى پیدا کند و کلیت یابد دیگر جود نیست. على علیه السلام آن گاه نتیجه گرفت. «فالعدل اشرفهما و افضلهما» یعنى پس از میان عدالت و جود، آنکه اشرف و افضل است عدالت است (حکمت/ ۴۳۷).
این گونه تفکر درباره انسان و مسائل انسانى نوعى خاص از اندیشه است بر اساس ارزیابى خاصى، ریشه این ارزیابى اهمیت و اصالت اجتماع است. ریشه این ارزیابى اینست که اصول و مبادى اجتماعى بر اصول و مبادى اخلاقى تقدم دارد، آن یکى اصل است و این یکى فرع، آن یکى تنه است و این یکى شاخه، آن یکى رکن است و این یکى زینت و زیور. حضرت علیه السلام در ادامه سخن خود، براى جود، زیان و خسارتى برنشمرده و صرفاً فرموده است که منفعت عدالت، عمومى است اما منفعت جود، اختصاصی. پس به هر حال، جود نیز منفعت دارد. در غیر این صورت، جود نیز، ظلم و خروج از عدالت بود. امیرمؤمنان (علیه السلام)، جود را عارضى و مقطعى تلقى مى فرماید. جود، قانونى همیشگى و ثابت نیست؛ بلکه بنابر اقتضاى مصلحت، به عنوان تصمیمى عارضى، مورد عمل قرار مى گیرد اما عدالت، سیاستى ثابت و عمومى است («سائس عام»). عدالت، به آحاد مردم سود مى رساند اما جود، در موقع اعمال، فقط براى متخلف، سودمند است در عین حال که به سایر مردم نیز زیان نمى رساند.
منبع :سیرى در نهج البلاغه ص ۱۱۳-۱۱۰ ،مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۱۵۷