- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
اولین چیزی که انسان پس از تأمین غذا در جست و جوی آن است، تهیه سرپناهی است که بتواند در آن آرام گیرد. مسکن، کوچکترین شکل رابطه متقابل انسان و محیط است و تبلور فضایی کارکرد حیاتی سکونت انسانی در ایفای نقشهای اساسی وی است. در روانشناسی بخشی از هویت شخصی انسانها به واسطه خانهای است که در آن زندگی میکنند. لذا لزوم هویت داشتنِ خودِ مکان نیز از مسائل بسیار مهم در روانشناسی محیط، انسانشناسی و شهرسازی محسوب میشود. پیش از خلق مکانی برای سکونت، باید رابطه متقابل هویت و این مکان را بشناسیم. ما نمیتوانیم محیطمان را مجموعه نامرتبطی از اشیای مادی بنامیم و نمیتوانیم فضایمان را صرفاً ظرفی برای روابط اجتماعی، بدون بُعد فیزیکی، فرض کنیم.
عدم هویتبخشی و انتقال ارزشها
مسکن، نقطه پیوند انسان و جهان مادی اوست؛ امری است ملموس که در آن دنیایی نامحسوس از احساسات، عواطف، شادیها و رنجها و خاطرات و دلبستگیهای افراد و مهمتر از آن، بازتاب یک فرهنگ نهفته است.
به عبارت دیگر، اولین نظام فضایی که فرد در آن متولد میشود و شخصیت میگیرد، خانه است. خانه نه تنها یک سازه، بلکه نهادی نهادی است که برای اهداف پیچیدهای ایجاد شده است. از آنجا که ساخت خانه یک پدیده فرهنگی است، شکل و سازماندهی آن به شدت تحت تأثیر محیط فرهنگیای است که به آن تعلق دارد. خانه به عنوان مکانیسم فیزیکی، از آن جهت که به بیان جهانبینی، عادات و رسوم و باورها و ساختن و بازتولید آنها کمک میکند، قابل مقایسه با دیگر مکانیسمها یا نهادهای اجتماعی همچون آموزش و مذهب نیست.
خانه آپارتمانی، به دلیل نوع فضاسازی و ساخت آن، بسیاری از کارکردهای سنتیاش مانند خانه به مثابه محل تفریح و آسایش، محل ملاقات و میهمانی، محل جشنها و برگزاری آیینها و محل کار و البته تولید و همه چیز به جز محل خواب را به فضاهای شهری منتقل کرده است. بنابراین دیگر در شعار «شهر ما، خانه ما»، بیش از آن که خانه «استعارهای» برای شهر باشد، بیانگر و توصیفکننده «واقعیت» است. امروزه بخش عمدهای از اوقات زندگی در شهر و فضاها و مکانهای گوناگون شهری سپری میگردد. متعاقباً اوقات مختص به درون منزل بسیار کمتر شده و خانه بیشتر تبدیل به خوابگاه گشته است.
بنابراین هویتیابی و جامعهپذیری فرزندان به بیرون از خانه، مدرسه، خیابان، سینما، تلوزیون، اینترنت، پارک، کافی شاپ، کتابخانه، ورزشگاه و استادیوم، شهربازی، و… منتقل گردیده و تلقی کاملاً متفاوتی از جایگاه و نقش خانه نسبت به سابق به وجود آمده است.
خالی شدن آپارتمانها از روح معنوی
معماری سنتی به صورتهای مختلف، حاصل ارزشهای دینی و باورهای اسطورهای و متافیزیکی بود؛ اما در شرایط مدرن، دیگر خانهها از نمادها و نشانههای معنوی خالی میشود. ساخت و ساز خانه تحت قواعد خشکی که معماری و دانش مدرن تعیین و ایجاب میکند صورت میگیرد. برای مثال، در معماری ایرانی، گنبد، نمادی از آسمان و ملکوت بود و به خانه صورتی از معماری مسجد و اماکن مذهبی و زیارتگاهی میداد.
همچنین استفاده از رنگ فیروزهای، رو به قبله ساختن بنا، به کار بردن نمادهای دینی مانند نصب کاشیهای مزین به آیات قرآنی و ادعیه دینی و استفاده از نمادهای دینی دیگر در خانههای سنتی مرسوم بود. این مجموعه، علاوه بر کارکردهایی که در زمینههای مختلف برای ساکنین خانه داشتند، به خانه روح اسلامی و دینی میبخشیدند و به تبع آن، ساکنین خانه نیز متأثر از این گونه ارزشها و نشانهها میگردیدند. اما با گسترش معماری مدرن، خانههای گنبدی، استفاده از رنگ فیروزهای و کاشیهای مزین به آیات قرآن و دیگر نمادها و نشانههای مذهبی تنها محدود به مساجد، حسینیهها و اماکن متبرکه گردید و خانهها خالی از این مجموعهها و همچنین کارکردهای ارزشی و روانی و تربیتی آن شدند.
فردی شدن خانه
باید فضایی که در خانهها طراحی میشود، به گونهای باشد که در ساعاتی از شبانه روز تعاملاتی بین خانواده اتفاق بیفتد. این بدان معنا نسیت که از خانواده بخواهیم دور هم جمع شوند و با هم تعامل فیزیکی داشته باشند، بلکه باید طراحی فضا به گونهای باشد که موجب افزایش تعامل روحی اعضای خانواده شود؛ بدین لحاظ که فضایی در برگیرنده فعالیت مشترک خانواده باشد و نیز امکان گرد هم آمدن افراد خانواده برای مقاصد متعدد و متنوع را فراهم آورد.
با توجه به تاثیر انکارناپذیر فضا بر بُعد اجتماع و علیالخصوص سرمایه اجتماعی که در خانواده – به عنوان مهمترین نهاد جامعه – از طریق خانه حاصل میشود و به تقویت همبستگی مشارکت و اعتماد و روابط درون گروهی میانجامد، در شکل سنتی، خانه با المانهای ایرانی طراحی فضاها به منظور تعریف و تقویت سرمایه اجتماعی بوده و هست. اگر بررسیهای عمیقتری در نوع پلان خانههای سنتی داشته باشیم، کارکردهای فضایی اغلب در جهت تقویت و برقراری روابط اجتماعی بوده است. برای مثال، پلان معماری خانه به شکل اندرونی و بیرونی نه جهت کمبود فضا، بلکه به جهت اعتقاد به ارتباط اعضا با هم و ایجاد حس یگانگی و انسجام خانوادگی و اعتماد بوده و ملاک جداسازی (به معنای اندرونی و بیرونی) نه به خاطر فردیت افراد، بلکه بر اساس یک ارزش دینی بوده است.
اما طراحی آپارتمانها به گونهای است که سبب فردی شدن خانه و گسستن اعضای خانواده از یکدیگر میگردد. به عبارت دیگر، آپارتمان و زندگی آپارتمانی، یکی از عرصههای فردگرایی شده است. میل به جداییگزینی از خانواده و تخصیص یافتن فضای خصوصی به هر یک از افراد خانواده (اتاق فرزندان، اتاق خواب والدین)، اهمیت یافتن کارکرد حریم خصوصی و محدود شدن روابط خانوادگی سبب فردی شدن خانوادهها شده است. از این منظر شاید یکی از دلایل توسعه فضایی مانند خانههای سالمندان، توسعه آپارتماننشینی و فردگراییِ ناشی از آن باشد.
همچنین از سوی دیگر، نوع طراحی آپارتمان سنت مهمانی را که سبب پیوند خانوادهها بود دستخوش تغییر میسازد؛ چرا که نه فضای فیزیکی اجازه مهمانیهای بزرگ را به افراد میدهد و نه فضای اجتماعی برای انجام این امر در آپارتمانها میسر است. ساکنان واحدهای آپارتمانی در مواقع اضطرار، مهمانیها و مراسم ویژه خود را در رستورانها، پارکها و … برگزار میکنند که این نیز به نوبه خود سبب فردیتر شدن زندگی آپارتمانی و گسستن از خویشاوندان میشود، در حالی که تا پیش از این خویشاوندان نقش مهمی در زندگی اجتماعی، هویتیابی و جامعخپذیری ایفا مینمودند.
تضعیف حیا در خانه
یکی از کارکردهای مهم خانه ایجاد حریم برای زنان خانه بود، اما نوع معماری آپارتمانها سبب شده است تا کارکرد پنهان سازی خانه بسیار کاهش یابد و کمتر نقش ایجاد فاصله بین خودی و غیر خودی را در فرهنگ معاصر ایفا کند. آنچه به خانه و دیوارهایش اهمیت میبخشد حفاظت از اموال و داراییهای مادی درون خانه است تا از دسترس سارقان در امان بماند، نه روابط اجتماعی و معنوی ساکنان خانه.
برداشته شدن دیوارهای آشپزخانه، قابل رویت بودن اتاقها، برداشته شدن اندرونی و بیرونی، افزایش پنجرهها و گشودگی به فضاهای بیرون برخی از تغییراتی است که در آپارتمان نسبت به خانههایی با طراحی سنتی رخ داده است. اکنون اکثر فضاهای نشیمنگاهی آپارتمانها طوری طراحی شدهاند که در آنها تفکیک خاصی بین فضاهای مهمان و اهالی خانه وجود ندارد، چون دیگر فضای اندرونی و بیرونی قدیم را نداریم و تمام فضاها عمومی شدهاند و نوع طراحی آپارتمانها سبب شده است تا همه افرادِ حاضر در خانه، اعم از مهمانان و اهالی خانه، دور هم در یک فضا جمع شوند که این امر سبب میگردد تا هم حریمها کمرنگ شوند و هم حجب و حیاها از بین بروند.
کوچک شدن خانوادهها
ابعاد کوچک و نوع طراحی آپارتمانها، سبب تکفرزندی و کوچک شدن خانوادهها میگردد. همچنین محدودیتهای فضایی آپارتمانها، سبب ایجاد اختلالات عدیدهای در کودکان میشود، زیرا نبود فضای کافی برای جست و خیز کودکان، سبب میشود تا آنها نتوانند انرژیهای نهفته خود را با بازی و ورزش آزاد کنند و بنابراین دچار بیقراری، رفتارهای تخریبی و پرخاشگری میشوند. با گذشت زمان، این گونه رفتارها و ساختارشکنیها به داخل جامعه کشیده میشوند.
فقدان اخلاق آپارتماننشینی
هر چند از استقلال بخش قابل توجهی از جمعیت کشور در واحدهای آپارتمانی، سالها میگذرد، اما هنوز مانند خیلی موارد دیگر، فرهنگ این پدیده وارداتی غربی در کشورمان شکل نگرفته است یا حداقل اگر هم تا حدودی عرفی شده باشد، درونی نشده است. این مورد هر چند در کل کشور عمومیت دارد، در شهرهای کوچکتر که کمتر مردم با آپارتماننشینی خو گرفتهاند، به یکی از معضلات اساسی تبدیل خواهد شد که احتمالا منجر به نزاع میان اهالی خانه خواهد گردید.
منبع: ماهنامه آموزشی-تحلیلی-خبری اطلاع رسانی؛ ص ۴۲؛ پیش شماره دوم؛ بهمن۱۳۹۲