- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در طول دوران رسالت خود بارها و بارها به مساله رهبری و امامت، امت اسلامی تصریح نموده و وظیفه مسلمانان بعد از وفات خود را مشخص کرده است. در متون اهل سنت تحت عنوان دوازده خلیفه و دوزاده امیر و به تعداد دوازده نقیب حضرت موسی به امامان دوازده گانه اشاره شده است. در رأس این احادیث حدیث ثقلین است که لزوم امامت را از سوی خداوند بیان می کند.
احادیث امامت در متون اهل سنت
احادیثی که درباره امامان نقل شده از نظر اجمال و تفصیل با هم تفاوت هایی دارند که ما به سه دسته از آنها اشاره می کنیم.
۱. دسته اول:احادیثی که به طور اجمال به امامت و رهبری و جانشینی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تصریح می کنند و آن را در اهل بیت (علیهم السلام) منحصر می نمایند و معروف ترین آنها «حدیث ثقلین» است که در کتب شیعه و اهل سنت وارد شده. در این حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرموده اند: «انی قد ترکت فیکم الثقلین، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی واحدهما اکبر من الآخر، کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الأرض و عترتی اهل بیتی، ألا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»(۱)؛ یعنی: همانا در بین شما دو امانت گرانبها باقی می گذارم، تا وقتی که به آن دو تمسک جویید، بعد از من گمراه نخواهید شد… یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهل بیتم و این دو تا روز قیامت از یکدیگر جدا نخواهند شد.
روشن است که اهل بیت و عترت پیامبر در کنار قرآن و عدل آن قرار داده شده، و تا روز قیامت همراه قرآن و مفسر و مبین آن هستند که اگر کسی به آن ها تمسک جویند از گمراهی نجات پیدا می کند.
این مطالب دقیقاً با اعتقادات شیعه در امر امامت مطابق وموافق است و با عقاید دیگر فرقه های اسلامی سازگار نیست. پس امامت به سر سلسله آن،یعنی حضرت علی (علیه السلام) منحصر نمی شود بلکه در زمان های بعد در فرزندان او تا قائم آل محمد (عج الله فرجه) تجلی پیدا می کند و اگر غیر از این بود، توصیه پیامبر به تمسک به ثقلین سخن کاملی نبود، در حالی که قرآن در مورد آن حضرت می فرماید: «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»(۲)؛ هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.
۲. دسته دوم:روایاتی است که به تعداد امامان تصریح کرده، آنان را به «دوازده» امام منحصر می کنند، به همین جهت به آنها «اثنی عشر» گفته می شود. این احادیث به اسناد مختلف و عبارت های گوناگون بیان شده اند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
الف) در صحیح بخاری از جابر بن سمره نقل شده که من به همراه پدرم نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودیم که ایشان فرمودند: «یکون بعدی اثنا عشر امیراً… کلهم من قریش»؛ بعد از من برای امت اسلام دوازده امیر و خلیفه وجود خواهد داشت که همگی آنها از قریش هستند. این حدیث به همین صورت در منابع شیعه از جمله در کتاب امالی و خصال شیخ صدوق هم بیان شده است.(۳)
ب) در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا یزال هذا الامر عزیزاً الی اثنی عشر خلیفهً… کلهم من قریش»؛ پیوسته امر امامت در بین است وبا وجود دوازده خلیفه پایدار خواهد بود، که همگی آنها از قریش هستند.(۴)
ج) شعبی از مسروق نقل می کند که: ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او برای ما قرآن می خواند، مردی به او گفت: آیا از رسول خدا پرسیده اید که چند نفر بر این امت خلافت خواهند کرد؟ عبدالله جواب داد: «نعم و لقد سألنا رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فقال: اثنا عشر، کعده نقباء بنی اسرائیل»؛ بله سؤال کردیم، ایشان فرمودند: دوازده نفر به تعداد پیشوایان بنی اسرائیل. این حدیث در کتاب های مسند احمد بن حنبل،(۵) مجمع الزوائد هیثمی،(۶) مسند ابویعلی(۷) و مستدرک حاکم،(۸) بیان شده است.
۳. دسته سوم:روایاتی که علاوه بر تعداد ائمه (علیه السلام) به نام آنها هم تصریح کرده اند. این احادیث در منابع فریقین بیان شده که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
الف) خوارزمی در مقتل الحسین از سلمان المحمدی نقل می کند که: حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدیم در حالیکه حسین (علیه السلام) در آغوش او بود، چشمان او را بوسید و فرمود: «انک سید ابو ساده، انک امام ابن ائمه، انک حجه ابن حجه ابو حجج تسعه من صلبک، تا سعهم قائمهم»(۹)؛ تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستی، تو خود امام و فرزند ائمه هستی، تو خود حجت و فرزند حجت خدایی و پدر ۹ امام بعد از خود هستی که نُهُمین آنها قائم آل محمد (عج) است.
ب) جوینی در فرائد السمطین نقل می کند که: نعثل یهودی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: از وصی خود به ما خبر بده، چرا که هیچ پیامبری نیست مگر این که وصی و جانشین دارد و نبی ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جواب فرمودند: همانا وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسین و بعد از آن ها ۹ امام دیگر از صلب حسین هستند. نعثل می گوید: ای محمد نام آن ۹ نفر را برایم بگو، پیامبر هم نام یکایک آنها را بیان نمود.(۱۰)
البته عده ای از اهل سنت به خاطر فرار از واقعیت از ذکر این دسته از احادیث در کتب خود، خودداری کرده اند، غافل از این که با پذیرش احادیث اثنی عشر، چاره ای ندارند جز پذیرش ائمه دوازده گانه که شیعیان به آن معتقدند، لذا بعضی از اهل سنت که خواسته اند عدد دوازده را با عقاید خود تطبیق دهند به بیراهه رفته اند.(۱۱)
نام کسانی را برده اند که فسقشان بر همگان ظاهر و آشکار است و حتی در کتب خود اهل سنت به فسق بعضی از آنها اشاره شده است،(۱۲) در حالی که امامان و جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید هدایت گر و نجات دهنده مردم از ضلالت باشند نه آن که خود محتاج هدایت باشند.
پی نوشت ها
- این روایت با عبارت های گوناگون در منابع فریقین نقل شده است از جمله: نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج۴، ص۱۸۷۳ و سنن ترمذی، دار احیاء التراث العربی، ج۵، ص۶۶۳ و فاضل هندی، کنز العمال، مؤسسه الرساله، ج۱، ص۳۸۰، و مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج۲۳، ص۱۰۶. و احمد بن جنبل، مسند احمد، بیروت، دارصادر، ج۳، ص۲۶.
- نجم:۳ـ۴.
- بخاری،محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، دار احیاء التراث العربی، ج۹، ص۱۰۱.
- نیشابوری ، مسلم بن حججاج ،صحیح مسلم، همان، ج۳، ص۱۴۵۳.
- احمد بن حنبل، مسند، مؤسسه الرساله، ج۶، ص۳۲۱.
- هیثمی،ابن حجر ، مجمع الزوائد، دار الکتاب العربی، بیروت، ج۵، ص۱۹۰.
- ابویعلی موصلی، مسند، بیروت، دار المأمون، ج۸، ص۴۴۴.
- حاکم نیشابوری، مستدرک، بیروت، دار المعرفه، ج۴، ص۵۰۱.
- خوارزمی، مقتل الحسین، قم، مکتبه المفید، ج۱، ص۱۴۶.
- جوینی، فرائد السمطین، بیروت، مؤسسه المحمودی، ج۲، ص۱۳۴.
- ر.ک: به فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار المعرفه، ج۱۳، ص۲۱۴. (اختلافات زیادی را در این زمینه ذکر می کنند و نام افرادی را نقل می کند و در ادامه خود قولی را می پذیرد که یکی از خلفا را یزید می شمارد). و ر.ک: ابن کثیر، به البدایه و النهایه، بیروت، دار المکتب العلمیه، ج۶، ص۲۵۶.
- که یکی از آنها یزید بن معاویه است که احدی در فسق او تردید ندارد چنانچه ابن کثیر می گوید اکثر ما نقم علیه فی عمله (یزید) شرب الخمر و اتیان بعض الفواحش (البدایه و النهایه، ابن کثیر، دار الکتب العلمیه، ج۸، ص۲۳۵) و ابن حجر می نویسد: اهل سنت در تکفیر یزید اختلاف دارند… ولی بنابر قول به مسلمان بودن، او شخصی است فاسق و شرابخوار (ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، مکتبه القاهره، ۱۳۸۵ ق، ص۲۲۱) آیا چنین شخصی و نظائر او می توانند خلیفه مسلمین باشند.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه