- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
پیش از آن که چگونگی تأثیر تشیع را بر هنرهای ایران در طول تاریخ توضیح دهیم, این موضوع را مطرح می کنیم که اگر قرار باشد ما این تأثیر و تأثّر را مورد بررسی قرار دهیم, باید از چه مجراهایی وارد شویم و چگونه نگاه کنیم
مقدمه
پیش از آن که چگونگی تأثیر تشیع را بر هنرهای ایران در طول تاریخ توضیح دهیم، این موضوع را مطرح می کنیم که اگر قرار باشد ما این تأثیر و تأثّر را مورد بررسی قرار دهیم، باید از چه مجراهایی وارد شویم و چگونه نگاه کنیم تا سرشاخههای مناسبتری برای بررسی این تأثیر و تأثر پیدا کنیم. برای این که ببینیم از جانب هنر چه دستی و از جانب تشیع چه دستی به سوی همدیگر دراز میشود تا بتوانند همدیگر را بفشارند، باید اندامهای تشکیل دهنده هنر را از یک سو، و اندامهای تأثیر گذار بر هنر را از سوی تشیع مورد بررسی قرار دهیم. تذکر کوتاهی که لازم است عرض کنم این که هر وقت درباره تشیع صحبت میکنیم، اسلام مقدم بر آن قرار میگیرد. بنابراین، خیلی جاها ممکن است از یک امر شیعی صحبت کنیم و کسی مدعی شود این امر ذاتاً یک امر اسلامی است که در صورت تشیع نمود پیدا کرده؛ یعنی شاید در حوزههای غیر شیعی هم بتوان شبیه آن را با قدرت و ضعف پیدا کرد.
نکته دیگری هم که باید به آن توجه داشته باشیم این است که «ای بسا هندو و ترک همزبان»؛ بسیاری جاها در مطالعه ظهور حالات مربوط به تشیع، ممکن است فقط منحصراً این امر را در ایران یا حتی در جوامعی که اشتهار به تشیع دارند نبینیم، بلکه پدیدهای باشد که به خاطر خصوصیات ذاتی توجه همه مذاهب اسلام به روشنگری و هدایت دلها به سوی خداوند متعال و حتی در سایر ادیان الهی به ظهور رسیده باشد. بزرگی میفرمود: گاهی بعضی جوامع غیر شیعی میزان تقیّدشان و ظهور تشیع در وجودشان در قالب اجتماعی پر رنگ است؛ گرچه این جوامع اشتهار به تشیع ندارند، ولی در رعایت شریعت اسلامی، مقیّد به قیودی هستند که تشیع دعوت کننده به آنهاست.
حکمت و صناعت؛ دو بال پرواز هنرمند
اگر بخواهیم بررسی کنیم که هنر چگونه میتواند از امری مثل تشیع تأثیر بپذیرد، باید توجه کنیم که دو عنصر تشکیل دهنده در هنر وجود دارد: یکی آن چیزی است که در اثر هنری مطرح میشود؛ و دیگری چگونگی طرح شدن آن. به عبارت دیگر، یکی معنایی است که توسط یک فعالیت هنری مطرح میشود؛ و دیگری صورت عینی بیرونی است که آن معنا را در خود به منصّه بروز میرساند. تعبیر عمومی کلی در این باب، تعبیر «حکمت» و «صناعت» است. در این باب، زیاد توضیح نمیدهم؛ چون فکر میکنم مجال دیگری میطلبد و جای دیگری باید درباره آن صحبت کرد. ولی مبنای سخن من بر این است که از دو بال هنر، که یکی «حکمت» است و دیگری «صناعت»، یکی بال مشاهده حقایقی است عرفانی و آسمانی که با الهاماتی در اختیار فکر و حس هنرمند قرار میگیرد. او با استعانت از این بال (حکمت)، آنچه را از حقایق باطنی عالم بتواند به اندازه خودش دریافت میکند؛ و دیگری دستی است که او در زمین دارد و او را قادر میسازد برای بروز آن چه به او الهام شده است تغییری در عالم ماده بدهد. پس دو بال «حکمت» برای دریافت و «صناعت» برای پرداخت، برای بررسی آنچه از جانب هنر میتواند تأثیر بپذیرد قابل تصورند. به این دلیل، این مبنا را عرض میکنم تا هنگام بررسی تأثیرات تشیع، بر هر دو بخش این مطلب توجه کنیم؛ یعنی ببینیم تشیع بر «حکمت» و قدرت دریافتی که هنرمند دارد و آنچه برای گرفتن است چه تأثیری گذاشته؛ و دیگر آن که در این صناعت و پرداخت، چه تأثیری نهاده است.
تأثیر تشیع بر هنر
در بررسی کیفیت تأثیر تشیع بر هنر، آنچه غالباً مغفولٌ عنه واقع میشود بخش اول است؛ یعنی تأثیراتی که تشیع بر هنرمند، بر باورهای او برای دریافتش، برای نگاهش به عالم، و برای کیفیت تجلّی این عقاید در دلش میگذارد. این را معمولاً کمتر مورد توجه قرار میدهند. غالباً ما به کیفیت تأثیراتی توجه میکنیم که عناصر ظاهری و بیرونی (آثار هنری) از تشیع پذیرفتهاند، در حالی که اصل موضوع تأثیراتی هستند که دل هنرمند از توجه به معارف شیعی مییابد.
ذات نیافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش؟
تا دل هنرمند به تشیع روشن نشود، امکان تجلی آن در امر بیرونی فراهم نمیشود. بنابراین، هر دوی این عالم را باید مورد دقت قرار داد. پس حوزههایی را که هنر از آنها تأثیر میپذیرد میتوان به دو بخش تقسیم کرد: یک بخش «حکمی» و یک بخش «صناعی» و هر کدام از اینها قابلیت تأثیر پذیرفتن از تشیع را دارند.
در بخش دیگر، که مربوط به تأثیراتی است که تشیع میگذارد بر آنچه به وجود میآید؛ یعنی آنچه به عنوان اثر هنری باید مورد مطالعه قرار گیرد، بسیاری از اموری که مورد دقت ما قرار میگیرند در نگاه اول، کیفیت تأثیر گذاری باورهای شیعی در آن اقدام به وضوح قابل پیگیری نیست؛ چون ما در داوریهای هنری عادت کردهایم به ظواهر توجه کنیم. از این رو، روشن نیست که این تأثیر عینی به چه نحو و از کجا منبعث از تفکر شیعی تلقی میشود.
درباره این قسمت، با ذکر چند مثال بیشتر توضیح خواهم داد تا موضوع را روشنتر نمایم:
الف) فراهم آوردن مجموعههای قرآنی ـ حدیثی
شاید در نگاه متعارف، نه نرم افزارهای قرآنی را کار هنری میدانند، نه این کار را تحت تأثیر تفکر شیعی میشمارند، در حالی که اگر به مجموعه فعالیتهایی که دوستان ما در فراهم کردن مجموعههای قرآنی و احادیث و اخبار و مانند اینها در ایران انجام دادهاند، دقت کنید، که نه تنها مورد تحسین خود ما، بلکه مورد تحسین مجامع بسیار قوی بین المللی واقع شدهاند، متوجه میشویم که هم حکمت پنهان پشت این اقدام و هم کیفیت بروز آن به شدت امری شیعی است. من این را جزو هنرهای شیعی میدانم؛ برای این که تا جوهر تشیع، یعنی مظلومیت و محرومیت و عزم بر احقاق حق در انسانی و جود نداشته باشد، چنین عزمی برایش ایجاد نمیشود که این گونه امری را ـ مثل دستاوردهایی که دوستان ما فراهم کردهاند ـ به منصّه ظهور برساند.
ب) مجموعههای گرافیکی
عشق به ائمه اطهار و فرزندان ایشان ـ علیهم السّلام ـ به خوبی در تشیع نمود دارد. ما با این حقیقت که مواجه میشویم آنچه به ذهنمان میرسد کیفیت تجلی توجهی است که شیعیان نسبت به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ از این باب پیدا کردهاند. این تجلی در نوع عشق بازی که آنها ـ مثلاً ـ با نام «علی ـ علیه السّلام ـ » داشتهاند، در مجموعه کارهای گرافیکی از قدیم وجود دارد. یکی از زیباترین کارهای گرافیکی، که حقیقتاً مورد ستایش بین المللی است، شش نام مبارک حضرت علی ـ علیه السّلام ـ است که به صورت مثبت و منفی در همدیگر ادغام شدهاند و در کاشیهای دیوار حاشیه «گنبد سلطانیه» در زمان اولجایتو به کار گرفته شده است. هر کس به این مجموعه نگاه کند میفهمد که چه میزان از شیفتگی در هنرمند باید وجود داشته باشد تا بتواند به این بلوغ برسد. کارهای متعددی نظیر این در هنر خطّاطی انجام شدهاند. اگر بخواهید عشق به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ را مورد دقت قرار دهید، کافی است به کیفیت بقاع متبرّکهای که طی قرنها به وجود آمدهاند و آنچه در آنها هست، به در و دیوارشان نگاه کنید، یک زمینه مطالعاتی هنری بسیار وسیع در این گونه اماکن وجود دارد که انواع هنرها در آنها ظهور پیدا کرده و کیفیت بناها، هنرهای وابسته به درها، پنجرهها و ضریحها چگونه و با چه میزان از قابلیت هنری فراهم شدهاند؛ اگر چوبی هستند یا فلزی، از طلا هستند یا نقره؛ همه از اعتبار هنری فوق العاده برخوردارند. در طول تاریخ، بر روی کاشیهای اطراف این بقاع، خطاطیهایی شدهاند که تناسب رنگ، تناسب معماری، کیفیت طراحی و در مجموع، نوع حال و هوا و زندگی، که باید در آنجا تحقق پیدا کند، وقتی همه این ها را نگاه کنید، به خصوص وقتی وارد جزئیات آنها بشوید، حیرتآور است که چقدر عشق وجود دارد که توانسته است در عین سادگی، محل زیارتگاهی را تا این اندازه به زیبایی بکشاند. البته ممکن است بگویید در ادیان دیگر هم چنین عشقی نسبت به قدّیسانشان وجود دارد. بله، آنجا هم وجود دارد، ما این را یک امر انحصاری نمیدانیم، بلکه منظور این است که هر جا چنین کششی وجود داشته باشد، چنین امری تجّلی پیدا میکند. پس به عنوان یک سرشاخه، باید آن را مورد مطالعه قرار دهیم. البته مطالعه خصوصیات منحصر به فرد هر یک از بقاع و خصوصیات مشترک فی ما بین آنها، که نمایش واقعی تأثیر تشیع بر هنرهاست، جای تأمل و بذل توجه بسیار دارد.
ج) به کارگیری ایما، اشاره و نشانه
یکی از مشخصههای تشیع در طول تاریخ، این بوده که برای اعلام و اظهار و جود در تنگنا بوده است. شیعه گروه آزاد نبوده است که بتواند آزادانه اعتقادات خود را مطرح کند. همین خاصیت در جوهر بیان هنری نیز و جود دارد که شما در کار هنری امری را به صورت صریح بیان نمیکنید؛ از ایما و اشاره و کنایه و نشانه استفاده میکنید. این نحوه بیان در ادبیات، نمایش، سینما و هر کدام از شاخههای هنر بحث مفصّل مربوط به خود را دارد. غرض اصلی من این است که وارد این شاخهها بشوم، ولی میخواهم عرض کنم که ما چگونه باید به برخی شاخصهها توجه کنیم و از این راه برای وارد شدن به بحث چگونگی انعکاس محدودیت و تنگنایی که در طول تاریخ برای تشیع ایجاد کردهاند و انعکاس آن در هنر سرنخهایی پیدا کنیم. این زمینهساز نوعی اظهار است که در شعر به نحوی بیان میشود، در نماشی به گونهای و در سایر هنرها، در هر کدام به نوعی نمود پیدا میکند. وقتی قرار شد که علاقه و عشق اظهار شود، ولی کاملاً مخفی به گونهای که هم اظهار شود و هم پنهان باشد، هم گوینده را آرام کند و هم بیان صریح نباشد که مطلب فاش گردد و شخص مورد تعقیب قرار گیرد، به این ظرایف متوسل میشود. اگر به تاریخ هنر شیعه نگاه کنید، زمینههای بینظیری از هر یک از انواع ایما، نشانه. اشاره، کنایه و نمونههای متفاوتی از اینها،چه در کاربرد، چه شکل و چه در رنگ و جای قرار دادن هر چیزی ـ که معنای به خصوص داشته باشد ـ مییابید.
فرض کنید وقتی ضریح امام رضا ـ علیه السّلام ـ در فاصله کمی در یکی از گوشههای حرم مطهر بود و طرف دیگر آن باز بود، در آن زمان چه تعابیری از این وضعیت میشد؟ ما خودمان چه تعابیری به کار میبردیم و چه میگفتیم؟ اینها همه زیباییهایی هستند که در اثر تنگناها خلق میشوند و در حقیقت، نوعی تبدیل محدودیت به امکان است.
د) اجتهاد
مساله «اجتهاد» و پیدا کردن راههای جدید از دیگر مشخصههای شیعه است. ما وهابی نیستیم، اجتهاد را قبول داریم. «اجتهاد» یعنی: نگاه کردن و پیدا کردن راه نو. چه چیزی از این شفا بخشتر است؟ چه چیزی بیش از این خلاقیت را تحریک میکند که به شما بگویند اجازه دارید با حفظ اصولی مشخص، نو به نو، هر روز به نحوی نگاه کنید؟ این اجازهنگاه کردن به یک چیزی که بطن و بطن و بطنی دارد ـ وقتی کسی با اعتقاد شیعی بزرگ شده و تشیع در جان و روحش نشسته، طوری پرورش پیدا کرده است که هر چیزی میتواند در عصر خودش، معنای خودش را پیدا کند، ضمن اینکه نسل پیشین قابل احترام است، ولی امکان اجتهاد هم وجود دارد ـ ببینید چه گشایشی در هنر به وجود میآورد! و چه تفسیر زیبایی از کلمه «سنت» به دست میدهد! چقدر مفهوم خشک و متعارف «سنت» را توسعه میدهد! و چقدر آن را با تکرار و واپسگرایی متفاوت میکند! این دوگانگی (احترام به «سنت» و تکیه بر «اجتهاد») ضمن رشد سر ریشههای خود، در عین حال، هر روز گلی نو به وجود میآورد. غیر از جواز برای این، دیگر از هنر چه میخواهند؟ چرا وقتی در هنرهای دینیِ شاخههای دیگر ادیان مطالعه میکنیم، این نوع بالیدن و گشایش و تحرک در آنها وجود ندارند؟ ما وقتی ـ مثلاً ـ از معماری سنتی صحبت میکنیم این طور به نظر میرسد که میخواهیم مثل گذشته زندگی کنیم، در حالی که اگر «سنت» را به معنای حقیقی آن مورد توجه قراردهیم، معلوم میشود که نقش باور به اجتهاد در تشیع و زندگی ما چقدر حامل نوآوری است! ما امروز در ابتدای قرن بیست و یکم با یک انقلاب بالندهای در حال حرکت هستیم و به جلو میرویم که چیزی جز دستاورد اجتهاد نیست.
نویسنده: مهدی حجّت
منبع: سایت آفتاب