- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
در دوره هر املم شیعیان در شرایط خاصی قرار می گرفتند. ارتباطات و تعامل بین شیعیان ، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی آنان همیشه به علت حاکمیت خلفای مختلف در فراز و نشیب قرار می گرفت. شرایط اذرتباط شیعیان با امام شان نیز تابع وضعیت حاکم سیاسی بود. همچنین هر منطقهای در رابطه با وضعیت تشیع مقتضای حال خودش را داشته است. در این مقاله به وضعیت تشیع در دوران امام هادی(علیهالسلام) اشاره شده است.
زندگی نامه مختصر امام هادی(علیهالسلام) پیشوای دهم شیعیان،
امام علی بن محمد الهادی(علیهالسلام) در نیمه ماه ذی الحجه سال ۲۱۲ ق، در صریا در نزدیکی مدینه به دنیا آمد و در ماه رجب سال ۲۵۴ ق، در سرّ من رأی(سامرا) به شهادت رسید. ایشان پس از پدر بزرگوارش ۳۳ سال امامت را به عهده داشت.(۱) نام مادر آن حضرت را سمانه،(۲) مدنب،(۳) حدیث و غزال(۴) گفته اند. لقبهای آن حضرت را نقی، هادی، امین، طیب و… و کنیه اش را ابوالحسن ذکر کرده اند و به ایشان «ابوالحسن ثالث» می گویند.(۵) امامت امام هادی(علیهالسلام) پس از شهادت امام جواد(علیهالسلام) و در حدود هشت سالگی آغاز شد.(۶) مشکل کم سن و سال بودن که در مورد امام جواد(علیهالسلام)، مطرح بود درباره امام هادی(علیهالسلام) نمود چندانی نداشت. از این رو، شیعیان امام جواد(علیهالسلام)، به جز افرادی اندک که به امامت موسی بن محمد – پسر دیگر امام جواد(علیهالسلام) – که به «مبرقع» شهرت داشت اعتقاد پیدا کردند، همگی امامت امام هادی(علیهالسلام) را پذیرفتند و آن تعداد اندک نیز پس از چندی موسی بن محمد را رها کرده، و به سوی امام هادی رفتند.(۷)
امام هادی(علیهالسلام) در مدینه
امام هادی(علیهالسلام) از آغاز امامت در مدینه حضور داشت و در این مدت، نقش بسیار مهمی در رهبری شیعیان ایفا کرد. آن حضرت نه تنها مراجعات مستقیم و پرسشهای شیعیان را در مدینه پاسخ میداد، بلکه با تعیین وکلای خود در نقاط مختلف، ضمن پاسخگویی به پرسشهای شیعیان امور مالی و دریافت وجوهات را نیز به انجام می رساند و از همین رو، به چنان موقعیت ممتازی برخوردار شده بود که حکومت عباسی از ناحیهى آن حضرت احساس خطر کرده و حضور ایشان را در مدینه بیش از این جایز ندانست و درصدد برآمد تا ایشان را به مرکز حکومت منتقل نماید. اوج نفوذ و تأثیر حضور امام هادی(علیهالسلام) را از نامهى یکی از کارگزاران عباسی می توان دریافت. «بُریحه/ تُرنجه» که متصدی امر نماز در مکه و مدینه بود، با نوشتن نامه ای کوتاه، اما بسیار گویا، تأثیر حضورامام هادی(علیهالسلام) را به آگاهی متوکل رساند، او در نامه اش نوشت: اگر به حرمین(مکه و مدینه) نیاز داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون ببر، زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و عدهى بسیاری دعوتش را پذیرفته اند.(۸) نیز در گزارش دیگری، عبیدالله بن محمد، متصدی نماز و امور نظامی مدینه، از آن حضرت نزد متوکل بدگویی کرد و درصدد برآمد نظر متوکل را درباره امام هادی(علیهالسلام) تغییر دهد و اگرچه امام هادی(علیهالسلام) از این موضوع آگاه شد و به وسیله نامه ای از خود دفاع کرد و متوکل را از واقعیت آگاه ساخت،(۹) اما به هر صورت این گونه حرکات، باعث شد متوکل با نوشتن، نامه ای، امام هادی(علیهالسلام) را به سامرا فراخواند تا ایشان را از نزدیک کنترل کرده، زیر نظر دشته باشد. متوکل دراین نامه، به مقام و عظمت امام هادی(علیهالسلام) اشاره کرد و رعایت حقوق آن حضرت را لازم دانست و به آگاهی ایشان رساند که عبدالله بن محمد، کارگزارش را به خاطر تهمت زدن به امام از مقامش عزل کرده و محمد بن فضل را به جای او گمارده است و از او نیز خواسته تا احترام امام را داشته باشد و به فرمان ایشان گوش بسپارد. وی سپس اظهار کرده بود که مشتاق دیدار امام و تجدیدعهد با ایشان است و ضمن آنکه حضرت را از همهى افراد خانواده و نزدیکان خویش عزیزتر می داند، با نهایت احترام از ایشان درخواست می نماید که با هرکس و به هر شکل که مایل است، رهسپار سامرا گردد.(۱۰) اما درخواست متوکل برای انتقال امام هادی و نامه او به گونه ای بود که هر کس آن را بخواند، در می یابد که هدف متوکل از انتقال امام، کنترل و نظارت بر آن حضرت است از این رو، «یزداد»، پزشک نصرانی دربار عباسی، در گفتگویی با اسماعیل بن احمد کاتب می گوید: بر اساس آنچه شنیده ام، انگیزهى خلیفه از احضار علی بن محمد به سامرا این بوده که مبادا مردم، به ویژه افراد مشهور، به وی گرایش پیدا کنند و حکومت از دست بنی عباس خارج شود.(۱۱) رفتار مردم مدینه نیز این مطلب را تأیید می کند. آنان پس از آنکه متوجه شدند یحیی بن هرثمه، مأمور حکومت عباسی به مدینه آمده و قصد دارد امام هادی(علیهالسلام) را به سامرا احضار نماید، به شدت اظهار ناخشنودی کرده و خواستند مانع این کار شوند، اما یحیی سوگند یاد کرد که مأموریتی برای آسیب رساندن به امام ندارد و خطری آن حضرت را تهدید نخواهد کرد؛ البته او در حرکتی بسیار ناپسند منزل امام را تفتیش کرد و چیزی جز قرآن و ادعیه نیافت،(۱۲) با این حال به مأموریت خود عمل کرد و امام هادی(علیهالسلام) را به سامرا برد.
امام هادی(علیهالسلام) در سامرا
متوکل از اولین ساعت ورود امام به سامرا، با استقبالی اهانت آمیز بنا را برناسازگاری و آزار آن حضرت گذاشت. او در بدو ورود امام، نه تنها به استقبال ایشان نیامد، بلکه دستور داد ایشان را در محلی که مخصوص گداها بود و به « خان الصعالیک» شهرت داشت وارد کنند. متوکل سپس ایشان را به منزلی که برای آن حضرت در نظر گرفته بود انتقال داد(۱۳) و تمامی آمد و رفت و ارتباطهای امام را کنترل می کرد. از این رو، به محض آنکه شنید در منزل امام اسلحه و اموال مربوط به شیعیان وجود دارد، گروهی از نظامیان ترک را مأمور کرد تا شبانه به خانهى آن حضرت هجوم برند و پس از جستجوی آنجا، امام را دستگیر کرده، نزد متوکل بیاورند. مأموران پس از انجام مأموریتشان، امام را نزد متوکل بردند گزارش دادند خبری که به خلیفه رسیده واقعیت نداشته و امام نیز در حال قرائت قرآن بوده است. متوکل که به هدفش نرسیده بود، در حالی که ظرف از شراب در دست داشت، با کمال وقاحت به آن حضرت تعارف کرد و پس از آنکه با مخالفت امام روبه رو شد، از ایشان خواست تا شعری بسراید . آن حضرت فرمود: من کمتر شعر می خوانم، اما او گفت باید بخوانی و امام به ناچار اشعاری بسیار زیبا خواندند که چنان در خلیفه و حاضران تأثیر گذاشت که همه را به گریه وادار کرد. متوکل پس از برهم زدن بزم شراب و دادن هدیه به امام، ایشان را به منزل بازگرداند.(۱۴) هر چه زمان می گذشت، بر عظمت و محبوبیت امام هادی(علیهالسلام) افزوده می شد و متوکل که از هیچ یک از ترفندهایش سودی نبرده و تحقیر و زیر نظر داشتن آن حضرت نیز از موقعیت ممتاز امام نکاسته بود، تصمیم گرفت بر محدودیت ایشان افزوده و آن حضرت را در حبس قرار دهد؛ البته تاریخ و مقدار زندانی بودن امام دقیقا بیان نشده، اما اصل زندانی شدن آن حضرت به تأیید گزارشهای تاریخی رسیده است.(۱۵) متوکل که همچنان از رسیدن به هدف ناکام مانده بود، در میان نزدیکانش با خشم تمام اعلام کرد که در کار امام هادی(علیهالسلام) درمانده شده و دچار شکست شده است.(۱۶) از این رو، به این مقدار فشار و محدودیت برای امام هادی(علیهالسلام) اکتفا نکرد و حتی تصمیم گرفت ایشان را به قتل برساند و در این مورد نیز اقداماتی انجام داد، اما پیش از آنکه موفق شود، خود، به هلاکت رسید.(۱۷) ۲.فعالیتهای امام هادی(علیهالسلام)
فعالیتهای علمی – فرهنگی
یکی از مهم ترین ابعاد زندگانی امام هادی(علیهالسلام) فعالیتهای علمی و فرهنگی آن حضرت بود که به شکلهای مختلف انجام می شد. اگر چه اختناق حکومت بنی عباس در دوران امام هادی(علیهالسلام) نیز ادامه داشت و آن حضرت از سوی حکومت زیر نظر بود و حتی مدتی از زندگانی ایشان در حبس سپری شد،(۱۸) اما هدایت و امامت شیعیان، هیچ گاه با وفقه مواجه نشد. ایشان از راه های مختلف، مانند مبارزه با فتنهى خلق قرآن، مبارزه با غالی گری و صوفی گری، مبارزه با فرقه ها و عقاید انحرافی در موضوع امامت مانند واقفیه، و نیز در قالب سخنان، نوشته ها، نامه ها و شرکت در مجالس مناظره و پاسخگویی به پرسشها و شبهات مطرح شده در آن روز، تربیت شاگردان و افراد شایسته و تعلیم زیارت امامان، به ویژه زیارت جامعه کبیره به فعالیت ادامه می داد که ما به اختصار به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم:
الف) فتنهى خلق قرآن و تدبیر امام هادی(علیهالسلام) از مباحث رایج در زمان امام هادی(علیهالسلام) موضوع «خلق قرآن» بود . عده ای اعتقاد داشتند که قرآن مخلوق خداوند و حادث است و منکر قدم آن بودند و گروهی دیگر معتقد بودند که قرآن مخلوق نیست و قدیم است. این موضوع باعث درگیری بین گروه های مختلف شده بود و چون در برخی موارد حمایت حاکمان را نیز به دنبال داشت، رنگ سیاسی نیز به خود گرفت تا جایی که در زمان مأمون، اعتقاد به خلق قرآن، ملاک ابقا یا برکناری قاضیان و کارگزاران حکومت شده بود و مأمون فرمان داد هر کس منکر خلق قرآن است، از کار برکنار شود . در زمان واثق نیز این موضوع به شدت دنبال شد و واثق برای آزادی اسیران مسلمان که در اختیار رومیان بودند، تنها فدیهى آن دسته از آنان را پرداخت که به خلق قرآن اعتقاد داشتند.(۱۹) همچنان که احمد بن حنبل، رئیس مذهب حنبلی به همین سبب تازیانه خورد(۲۰) و دانشمندان بسیاری به زندان رفتند.(۲۱) در این میان بهترین تدبیر، حرکت امام هادی(علیهالسلام) بود که در پاسخ به پرسش برخی شیعیان در این باره، آنان را از ورود به این درگیری ها برحذر داشت و نوشت: خداوند ما و تو را از این فتنه حفظ کند .. به نظر ما، جدال دربارهى قرآن بدعت است و پرسشگر و پاسخ دهنده در آن شریک اند. آفریننده ای جز خدا نیست و به جز او همه مخلوق اند قرآن نیز کلام خداست از پیش خود نامی بر آن قرار مده که از گمراهان خواهی بود.(۲۲) امام هادی(علیهالسلام) با این موضع گیری حکیمانه و صریح خویش، شیعیان را رهبری نموده، در این پاسخ، طرح مخلوق بودن قرآن و عدم آن را از اساس بدعت و غیر قابل اعتنا برمشردند و با تأکید هر چه بیشتر، شیعیان را نیز از ورود به این مباحث و توجه به اعتقادات دیگران در این مورد برحذر داشتند.
ب) مبارزه با غالیان مبارزه با موضوع«غلو وغالیان» یکی دیگر از فعالیتهای علمی امام هادی(علیهالسلام) است که در آن دوره به سرعت در حال انتشار بود. غالیان کسانی بودند که بر مبنای یک برداشت و تصور نادرست از امام معصوم و امامت، برای امام مقام خدایی قائل بودند و با معرفت درست امام انجام تکالیف دینی را لازم نمی دیدند و چون خود را نیز از شیعیان و دوستداران امام می شمردند، موجب ناخرسندی امام و شیعیان می شدند . از این رو، امام هادی(علیهالسلام) موضع خویش را در قبال آنان روشن ساخت و نه تنها آنان را از گروه شیعه بیرون دانست، بلکه در نامه های مختلفی که در این باره از ایشان پرسش شد، غالیان را افرادی مشرک و کافر معرفی کرده، بیزاری خویش را از آنان به صورت آشکار اعلام نمود.(۲۳) امام هادی(علیهالسلام) در سرزنش و طرد غالیان چنان سرسختی نشان می داد که حتی برخی از سرکردگان آنان را مهدور الدم معرفی کرده، بهشت را برای قاتل آنها تضمین می کرد؛(۲۴) البته این موضوع زمانی شدت یافت که شیعیان دربارهى غالیان و برخی از سران آنها از امام هادی(علیهالسلام) پرسشهایی کرده، نظر ایشان را جویا شدند . تعدادی از پاسخهای امام به این پرسشها در تاریخ ثبت شده است.(۲۵)
ج) مبارزه با صوفیگری صوفی گری و پشمینه پوشی که معمولا با زهد و کناره گیری از دنیا همراه است، به ویژه در شکل ریاکارانه آن، از جریانهای انحرافی دیگری بود که به شدت مورد مخالفت امام هادی(علیهالسلام) قرار گرفت. این گروه که از دیرباز در جامعهى اسلامی شکل گرفته بودند، در زمان امام هادی(علیهالسلام) نیز حضوری فعال داشتند و چون افکار و عقایدشان همراه با انحراف بود، امام هادی(علیهالسلام) شیعیان را از نزدیک شدن و هم نشینی با آنان و ورود به جلسه هایشان برحذر داشت و بنابر نقلی که در تاریخ ثبت شده، آنان را هم نشینان شیطان نابود کنندهى پایه های دین معرفی کرده، زهد نمایی آنان را تن پروری و شب زنده دای آنها را حربه ای برای شکار نعمتها می داند. آن حضرت پس از نکوهش آنان و برشمردن ویژگی های مذموم دیگری از آنان، پیروان این گروه را نادانان دانسته و کسانی را که به آنها گرایش پیدا می کنند، احمق معرفی کردند(۲۶) و راه واقعی عرفان راستین را به یاران خود نشان دادند. گذشته از موارد یاد شده، بخش عظیمی از معارف و علومی که از سوی امام هادی(علیهالسلام) به ما رسیده، در قالب ادعیه، روایات، مناجات، و زیارتهاست که در رأس آنها «زیارت جامعه» قرار دارد. این زیارت، با مضامینی بس بلند و پرمعنا، ارتباط امام و امت، و نیز ارتباط امام با جهان هستی را به شکلی زیبا ترسیم کرده و جایگاه امام معصوم را در مجموعهى جهان بازگو نموده است. زیارت جامعه از چنان اهمیتی برخوردار است که تعدادی از علما شرحهایی بر آن نگاشته اند.(۲۷)
د) تربیت شاگردان و افراد شایسته یکی دیگر از زمینه های فعالیت علمی و فرهنگی امام هادی(علیهالسلام)، پرورش شاگردان و افراد شایسته است. این افراد افزون بر راویانی هستند که سخنان و روایات امام هادی(علیهالسلام) را نقل نموده اند. برخی از این افراد، همان کسانی هستند که وکالت آن حضرت را نیز به عهده داشته اند. برخی از این افراد برجسته عبارت اند از: – عبد العظیم بن عبدالله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن(علیهالسلام)؛ مرقد وی در ری معروف است و زائران بسیاری دارد؛ از یاران امام هادی(علیهالسلام) و امام عسکری(علیهالسلام) شمرده شده است.(۲۸) – حسن بن راشد؛ او که بیشتر به کنیهى «ابوعلی» مشهور است، به عنوان وکیل امام هادی(علیهالسلام) نیز معرفی شده و مورد تأیید ایشان قرار گرفته، و امام هادی(علیهالسلام) بر این باورند که وی به شهادت رسیده است.(۲۹) – ایوب بن نوح بن درّاج نخعی؛ وی وکیل امام هادی(علیهالسلام) و امام عسکری(علیهالسلام) بوده و از مرتبه ای والا نزد ایشان برخوردار بوده است. او را به امانت داری، تقوا، عبادت و مورد اعتماد بودن ستوده اند.(۳۰) – عثمان بن سعید عَمری؛ وی که از یازده سالگی به خدمت امام هادی(علیهالسلام) رسیده بود،(۳۱)، از چنان جایگاهی برخوردار شد که بعداً به عنوان یکی از نایبان خاص امام زمان(علیهالسلام) در دوران غیبت صغرا معرفی گردید.(۳۲) برشمردن همهى شاگردان امام هادی(علیهالسلام) سخن را به درازا می کشاند و برای اطلاع بیشتر، باید به کتابهای رجال و تراجم مراجعه نمود. شیخ طوسی اسامی ۱۸۵ تن از یاران و شاگردان امام هادی(علیهالسلام) را با عنوان اصحاب ابی الحسن الثالث علی بن محمد(علیهالسلام) آورده است.(۳۳)
فعالیتهای سیاسی – اجتماعی
امام هادی(علیهالسلام) در طول دوران زندگی خویش، با شش تن از حاکمان عباسی روبه رو بود که اگرچه هر کدام به شکلی عرصه را بر آن حضرت تنگ کرده و ایشان را زیر نظر داشتند، اما از این میان، دوران متوکل برای ایشان دوره ای بسیار سخت و استثنایی بوده است. بر اساس آنچه ابوالفرج اصفهانی گفته است، متوکل دشمنی و بدرفتاری با علویان را به اوج رسانده بود تا حدی که هیچ یک از حاکمان عباسی در بدرفتاری با فرزندان ابوطالب با او قابل مقایسه نیستند(۳۴) و حتی برخی از حاکمان پیشین عباسی، چون مأمون، معتصم و واثق با آن همه بدرفتاری و جنایاتی که در مورد علویان داشتند، از نظر متوکل دوستان و علاقه مندان به امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) و فرزندان ایشان به شمار می آیند و شاید به همین سبب متوکل از آنان ناخرسند بود.(۳۵) دشمنی متوکل با علویان و به ویژه با حضرت علی(علیهالسلام) چنان بود که حتی پسرش منتصر را به واکنش واداشت؛ چنانکه به مجالس تمسخر آمیز متوکل بر ضد حضرت علی(علیهالسلام) معترض شد، ولی متوکل بدو اعتنا نکرد و با شعاری ناسزا پاسخش داد که البته این خود زمینهى کشته شدن متوکل را فراهم ساخت.(۳۶) به هر صورت، نقطهى اوج جنایت و بدرفتاری متوکل را باید در تخریب و شخم زدن حرم مطهر امام حسین(علیهالسلام) و آب بستن به زمین آن دانست(۳۷) که در نوع خود جنایتی بی نظیر است. ضمن آنکه نشان دهندهى میزان نفوذ و نقش مهم امامان(علیهالسلام) در هدایت و رهبری شیعیان نیز به شمار می آید که دشمنانشان نه تنها در زمان حیات ایشان آنها را مورد اذیت و آزار و حبس و قتل قرارمی دهند، بلکه به مرقد شریف آنان نیز رحم نمی کنند و اگر قرار باشد مرقدشان مرکز توجه و وحدت شیعیان بوده، برای آنها الهام بخش باشد، آن را نیز نابود خواهند کرد؛ چنانکه حرم مطهر امام حسین(علیهالسلام) اینچنین بود.(۳۸) به هر حال امام هادی(علیهالسلام) حدود پانزده سال از عمر شریفش را با چنین خلیفه ای گذراند. از این رو، با محدودیتهای زیادی نیز روبه رو بود و اینکه حاکمان پیش از متوکل، یعنی معتصم و واثق با حضور امام هادی(علیهالسلام) درمدینه مخالفت نکرده اند، اما هنگامی که متوکل روی کار آمد، آن حضرت را از مدینه به سامرا فراخواند، می تواند دلیل خوبی بر دشواری کار امام هادی(علیهالسلام) در دوران متوکل باشد. با این همه، امام هادی(علیهالسلام) با تدبیری مناسب و موضع گیری های حکیمانهى خویش، با همهى ناملایمات و دشواری ها مبارزه نموده و شیعیان را به بهترین شکل ممکن رهبری و هدایت فرمود. برخی از مهم ترین ارکان فعالیتهای سیاسی اجتماعی آن حضرت را می توان در شکلهای ذیل مشاهده نمود: الف) اثبات امامت و پیشوایی امام هادی(علیهالسلام) نخستین و مهم ترین رکن فعالیتهای امام هادی(علیهالسلام)، اثبات امامت و شایستگی رهبری خویش بود که آن را به مناسبتهای مختلف به انجام رساند که از آن شمار می توان به استشهاد امام هادی(علیهالسلام) به شعری از شاعران دربارهى برتری خاندان پیامبر(ص) – که خودش نیز از آن خاندان بود. در حضور متوکل اشاره کرد که او را به اعتراف واداشت.(۳۹) یا در مناظره ای که برای محکوم کردن آن حضرت با ابن سکّیت ترتیب داده شد، پس از پرسش و پاسخ در موضوعهای مختلف، بحث به موضوع امام و امامت رسید که آن حضرت دربارهى شناخت امام معیاری مشخص کرده، با دلیل قرار دادن عقل برای شناخت امام، تلویحاً خود را امام زمان خویش معرفی نمودند، به طوری که برخی از حاضران مطلب را دریافتند و یحیی بن اکثم ابن سکّیت را مورد اعتراض قرار داده، گفت: ابن سکّیت را چه به مناظره! و البته خود یحیی بن اکثم نیز که از پیش پرسشهایی آماده کرده بود تا امام هادی(علیهالسلام) را آزموده، ایشان را در پاسخ درمانده نماید، هنگامی که با پاسخهای محکم و منطقی امام روبه رو شد، خود چنان درمانده گردید که از ادامهى پرسش صرف نظر کرده؛ اعلام کرد که پرسشهایش را ادامه نخواهد داد؛ چون نتیجهى آن، آشکار شدن مراتب معلومات امام هادی(علیهالسلام) و تقویت رافضه(شیعیان) خواهد بود.(۴۰) امام هادی(علیهالسلام) از هر فرصتی برای اثبات امامت و حقانیت امامان(علیهالسلام) استفاده می کرد. ایشان جز آنکه به زیارت جدش امیرمؤمنان(علیهالسلام) می رفت، درست در هنگامی که حرم مطهر امام حسین(علیهالسلام) مورد تاخت و تاز و تخریب حاکمان عباسی قرار می گرفت، پناه بردن به مرقد امام حسین(علیهالسلام) و دعای در آنجا را داروی بیماری معرفی نموده و خود نیز به آن عمل می کرد و حتی هنگامی که از این کار ایشان پرسش می شد پاسخ می داد: مکانهایی به خداوند اختصاص دارد که باید در آنها دعا کرد و خداوند نیز دعای آنجا را مستجاب می فرماید و حرم مطهر امام حسین(علیهالسلام) از جملهى این مکانهاست.(۴۱) بسیار روشن است که این گونه مبارزهى منفی امام، به چه میزان در تثیبت و تحکیم جایگاه امام و امامت شیعه تأثیر مثبت داشت. ب) نامشروع دانستن حاکمیت بنی عباس بخشی دیگر از فعالیتهای سیاسی – اجتماعی امام هادی به دیدگاه ایشان دربارهى حاکمیت عباسیان مربوط می شود. آن حضرت با معرفی امامان شیعه به عنوان تنها کسانی که شایستگی جانشین پیامبر(ص) را دارند، حاکمیت دیگران را مردود می دانست و از این رو، هرگونه همکاری با آنان را، مگر در موارد زور و اجبار یا همکاری به دلیل یافتن راه نفوذی برای اخلال در کار آنان، حرام می شمرد.(۴۲) و از این راه، مشروعیت حکومت عباسی را زیر سؤال می برد. ج) فراهم کردن زمینهى غیبت امام مهدی(علیهالسلام) فراهم کردن زمینهى غیبت امام مهدی(علیهالسلام) نیز بخشی از فعالیتهای سیاسی – اجتماعی امام هادی(علیهالسلام) را تشکیل میداد. آن حضرت چون از آیندهى امامت شیعیان آگاه بود و می دانست امام دوازدهم از دیده ها نهان خواهد شد، درصدد برآمد تا شیعیان را به غیبت امام زمان(علیهالسلام) آشنا نماید؛ البته امام هادی(علیهالسلام) از حضرت ولی عصر(علیهالسلام) نامی به میان نمی آورد و تنها زمانی که از ایشان دربارهى جانشینی و آیندهى امامت پرسش می شد، به شکل کلی این موضوع را مطرح می ساخت.(۴۳) د) سازمان ارتباطی وکالت یکی دیگر از فعالیتهای امام هادی(علیهالسلام) تعیین وکلا و نمایندگی بود که در نقاط مختلف موظف بودند از سویی آن حضرت اقدام به جمع آوری وجوهات شرعی و خمس و زکات نموده، در صورت لزوم بین شیعیان و امام هادی(علیهالسلام) ارتباط برقرار نمایند، و نیز پاسخ امام به پرسشهای شیعیان را به آگاهی آنان برسانند. این شکل ارتباط که در زمان خفقان و محدودیتهای حاکمان عباسی پایه گذاری شده بود، به ویژه در زمان متوکل کارایی بیشتری داشت؛ اگرچه پس از آن نیز تا زمان امام حسن عسکری(علیهالسلام)، و حتی پس از ایشان در زمان غیبت صغرا ادامهىافت. از برخی نامه های امام هادی(علیهالسلام) به وکیلانش برمی آید که هر وکیل در ناحیه و نقطهى مشخصی وکالت داشته است و می بایست در همان محدودهى خودش انجام وظیفه می کرده است؛ چنانکه آن حضرت در نامه ای به ایوب بن نوح تأکید کرده است وجوهاتی که از ناحیهى دیگران به وی می رسد، نپذیرد و حامل آن را به وکیل آن ناحیه رهنمون سازد.(۴۴) این شبکه ارتباطی چنان اهمیت داشت که متوکل را به فکر کنترل و حتی نابودی آن انداخت و او نیز در این راه گامهای مؤثری برداشت و با تشکیل نیروهای ویژه، به دستگیری، شکنجه، و حبس و حتی شهادت برخی از وکلای امام در نقاط مختلف اقدام کرد،(۴۵) اما موفق نشد این شبکه گسترده را از میان بردارد.
شهادت امام هادی(علیهالسلام)
با آنکه برخی از دانشمندان شیعه به شهادت امام هادی(علیهالسلام) اشاره نکرده و گویا رحلت ایشان را به شکل عادی قلمداد کرده اند،(۴۶) اما نظر مشهور شیعیان بر این است که آن حضرت در دوران معتز، خلیفهى عباسی مسموم شده و به شهادت رسیدند.(۴۷) البته دربارهى زمان و چگونگی شهادت آن حضرت، سخنان دیگری نیز وجود دارد.(۴۸)
پی نوشت:
۱. الارشاد…، ج ۲، ص ۲۹۷.
۲. همان.
۳. حسینی، محمد رضا، تاریخ أهل البیت(علیهالسلام)، ص ۱۲۳.
۴. همان، ص ۱۲۴.
۵. مناقب آل أبی طالب(علیهالسلام)، ج ۴، ص ۴۰۱.
۶. این در حالی است که ولادت امام هادی(علیهالسلام) را سال ۲۱۲ بدانیم، اما اگر سال ۲۱۴ را برگزینیم، هنگام امامت ۶سال داشته اند.
۷. فرق الشیعه، ص ۹۱-۹۲
۸. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰۹.
۹. الارشاد…، ج ۲، ص ۳۰۹.
۱۰. همان، ص ۳۰۹.۳۱۰.
۱۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۶۱.
۱۲. تذکره الخواص، ص ۳۲۲
۱۳. الارشاد…، ج ۲، ص ۳۱۱.
۱۴. مروج الذهب…، ج ۴، ص ۱۱-۱۲.
۱۵. اعلام الوری، بأعلام الهدی، ص ۳۶۳؛ مناقب آل أبی طالب(علیهالسلام) ج ۴، ص ۴۰۷.
۱۶. الارشاد.. ج ۲، ص ۳۰۷.
۱۷. الخرائج و الجرائح، ص ۴۱۲، ابن طاووس حسنی، عبدالکریم، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، ص ۲۷.۲۸.
۱۸. مناقب آل أبی طالب(علیهالسلام)، ج ۴، ص ۴۰۷.
۱۹. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۸۲.
۲۰. همان، ص ۴۷۲.
۲۱. همان، ص ۴۸۲.
۲۲. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص ۲۲۴.
۲۳. اختیار معرفه الرجال، ص ۵۱۹، حدیث ۹۹۷.
۲۴. همان، حدیث ۱۰۰۶.
۲۵. همان؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، کتاب الحدود، ابواب حد المحارب، باب ۷.
۲۶. خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، ص ۱۳۴-۱۳۵.
۲۷. برای اطلاع از این شرحها ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، محمد حسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۰۵-۳۰۶.
۲۸. طوسی، محمد بن حسن، رجال، ص ۴۱۷ و ۴۳۳.
۲۹. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۲۱۲.
۳۰. رجال النجاشی، ص ۱۰۲.
۳۱. رجال الطوسی، ص ۴۲۰.
۳۲. دربارهى او در بخش نایبان خاص امام زمان(علیهالسلام) بیشتر سخن گفته ایم.
۳۳. رجال الطوسی، ص ۴۰۹-۴۲۷.
۳۴. مقاتل الطالبیین، ص ۳۹۵.
۳۵. الکامل فی التاریخ، ج ۷، حوادث سال ۲۳۶.
۳۶. مقاتل الطالبیین، ص ۳۹۵.۳۹۶.
۳۷. همان.
۳۸. البته در همان زمان، برخی زائران حرم مطهر امام حسین(علیهالسلام) پس از تخریب آن، با قرار دادن نشانه هایی در اطراف مرقد شریف آن حضرت، محل آن را مشخص نمودند و پس از مرگ متوکل، با استفاده از همان نشانه ها، مرقد آن حضرت را به شکل اول بازگرداندند. ر.ک: همان ص ۳۹۶.
۳۹. مناقب آل أبی طالب(علیهالسلام)، ج ۴، ص ۴۰۶.
۴۰. همان، ص ۴۰۳-۴۰۵.
۴۱. قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات ص ۲۷۳.
۴۲. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۳۷.
۴۳. برای آگاهی از سخنان امام هادی(علیهالسلام) در این باره ر.ک: صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۳۷۹ – ۳۸۳.
۴۴. اختیار معرفه الرجال، ص ۸۰۰-۸۰۱.
۴۵. همان، ص ۸۶۳ و ۸۶۶.
۴۶. الارشاد…، ج ۲، ص ۳۱۱.
۴۷. اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۳۵۵.
۴۸. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۱۴-۱۱۷.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مجمع جهانی شیعه.