- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
هیجانها، واکنشهاى کوتاه مدت روانى، فیزیولوژیکى هستند که منشا ایجاد آنها به طور معمول بیرونى است ولى به ندرت یک عامل درونى را نیز میتوان در ایجاد یک هیجان خاص موثر دید حالتهایى مثل ترس، اضطراب، غم، شعف، خشم و… هیجان. وقتى کودک میگوید میترسم، ما از او میپرسیم که از چه چیز میترسى و او میگوید من از تاریکى یا درد یا تنهایى میترسم، به منشأ بیرونى اشاره میکند که واکنشهاى مربوط به آن رابه صورت فیزیولوژیکى یا روانى در رفتار کودک میتوان مشاهده کرد.
هیجانها، از دوره نوزادى در نوزادان شناسایى شدهاند و همه انسانها هیجان را تجربه کردهاند. تاکید روى کمیت این هیجانها است که تا چه حد وجود دارند. هر کسى به گونهاى دچار یکى از هیجانهاى طبیعى میشود. به طور مثال در هیجان ترس، اگر ترس در یک فرد با محرکى که ایجاد ترس کرده متناسب باشد، این هیجانى طبیعى و عادى است.
باید توجه کرد که او از چه میترسد. آیا از یک حیوان میترسد؟ آیا این حیوان خطرناک است؟ در این صورت احساس ترس اشکالى ندارد و باید هم بترسد و احساس خطر بکند. همه افراد چه کودک و چه بزرگسال، در حد طبیعى دچار هیجانهاى گوناگون میشوند یعنى هیچکس پیدا نمیشود که بگوید اضطراب یعنى چه؟ ترس یعنى چه؟
اگر این هیجانها در فعالیتهاى اجتماعى و ارتباطى انسانها خللى ایجاد نکند، هیچ اشکالى ندارد و در مدت کوتاهى نیز برطرف میشود. درباره کودکان، اگر هیجانها زندگی آنان را از روند عادى خارج نکنند و مشکلات شخصى، خانوادگى، تحصیلى و ارتباطى برایشان به وجود نیاورند، طبیعى محسوب میشوند.
۵ سالگى، مرز احساسات هیجانى
درباره احساسات هیجانى، پنج سالگى یک مرز محسوب میشود. یعنى کودکان تا پنج سالگى گاه و بیگاه رفتارهاى هیجانى و شاید نگرانکننده از دید خانواده نشان میدهند. براى مثال بسیارى از کودکان پنج ساله دچار ترس میشوند، ترس از تاریکى، تنهایى، جدا شدن از مادر و دور شدن از خانواده و… در سن شروع مدرسه نیز ترسهاى متفاوتى به طور طبیعى در کودک ظاهر میشود، مانند ترس از ناکامى در کسب نمره خوب، ترس از امتحان و موضوعهاى مشابه دیگرى که در این مرحله سنى دیده میشود.
کودک در هر مرحله از رشد، هیجانهاى خاصى را نشان میدهد. هیجانها به طور مکرر در حال تغییر هستند و دوره کوتاهى دارند بنابراین اینها را در زمره هیجانهاى غیرطبیعى به شمار نمیآوریم. اصولا درباره احساس هیجان باید توجه کنیم که زمان ابتلا طولانى نشود. به طور مثال اگر بچهاى میترسد، این ترس نباید مدت زیادى طول بکشد زیرا با فعالیت طولانى دستگاه عصبى ارادى و غیرارادى بیشتر سروکار داریم و فعالیت طولانى این دستگاه، آن را تا حدودى ضعیف میکند و میتواند مشکلاتى ایجاد کند.
کودکانى که در خانوادههایشان هیجانهاى مستمر مانند ترس و خشم همیشه وجود داشته است و شیوه زندگى و تربیت بر ایجاد هیجان منفى شکل گرفته، دچار اختلالاتى میشوند که یا در دوره کودکى بروز میکنند یا در دوره بعدى خود را نشان میدهند بنابراین ما اغلب هیجانهاى کوتاهمدت را در دوره زیر پنج سال، طبیعى تلقى میکنیم.
کنار آمدن با هیجان
یکى از نکاتى که باید به آن توجه کرد، اجتماعى کردن این هیجانها است یعنى بچهها باید بدانند که چگونه با هیجانشان کنار بیایند. کودک باید بیاموزد هنگامى که بر اثر ترس یا اندوه یا خشم یا شادمانى هیجان زده میشود چه واکنشى از خود بروز دهد. شیوه بروز هیجان باید اجتماع پسند شود. اگر فردى نداند که در این موارد چگونه رفتار کند، ممکن است دچار اشکالات زیادى در ارتباط با دیگران شود.
شیوه برخورد جامعه نیز هنگام برخورد با شخصى که بر اثر هیجان از خود واکنش منفى و نامناسب نشان میدهد، مثبت نیست. این را باید هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم به بچهها یاد بدهیم. بچههایى که چنین واکنشهایى را در والدینشان میبینند، آنها را میآموزند. به طور مثال، مادرى که از حشرهاى میترسد، از خود واکنش نشان میدهد و فرزندش هم آن واکنش را به همان صورت در برابر آن حشره بروز خواهد داد. به این ترتیب یاد میگیریم که در برابر خشم، ترس و شادمانى چگونه رفتار کنیم.
بچههاى عادى و بچههایى که عقبمانده ذهنى نیستند، به طور معمول این واکنشها را از طریق مشاهده رفتار والدینشان یاد میگیرند و تکرار میکنند ولى بچههایى که دچار مشکل هستند و به بچههاى عقبمانده ذهنى حتما باید یاد داد. از طریق روشهاى تنبیه و تشویق مناسب باید به آنها آموزش داد که هنگام رویارویى با هیجان چگونه باید واکنش نشان دهند.
نکته مهم دیگر، رفتار افراط و تفریطى به هنگام بروز هیجان است. برخى از والدین حتى ندانسته در این موارد افراط میکنند مانند توجه افراطى، علاقه افراطى، دوست داشتن افراطى و عشق افراطى که در قالب هیجان بروز میکند. این رفتارها ممکن است پیامدهاى نامطلوبى روى فرزندان داشته باشد.
به طور مثال کودکى که بیمار میشود و مورد توجه زیاد قرار میگیرد چه بسا دوست دارد که همیشه بیمار باشد و به نوعى حالت تمارض در او دیده میشود زیرا احساس میکند وقتى بیمار است همه به او خیلى توجه میکنند به این ترتیب رفتارهاى نابههنجار شکل میگیرد.
کودکى که مرتب سرش را به دیوار میزند تا توجه والدین را جلب کند، رفتارش به یک عادت غلط تبدیل میشود و جزو اختلالات عادتى به شمار میآید. این رفتار از کجا نشات میگیرد؟ از آنجا که کودک دوست دارد مورد توجه قرار گیرد، احساس باید از هرگونه افراط و تفریط عارى باشد و به روشى ابراز شود که مورد پسند جامعه قرار گیرد.