- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
خواجه، به آثار ایمان اشاره کرده، رفتارهایى همچون سر به زیر بودن و دورى از وقاحت و پررویى را نشانه شرم و حیا مى داند. والدین در صورت مشاهده چنین نشانه هایى در فرزند، باید آن را تقویت کنند و از راههاى مختلف پرورش دهند. این علایم، دلیل نجابت اوست؛ زیرا انسان داتاً از قبیح و زشتى رویگردان و به زیبایى ها متمایل مى باشد و این امر نشانه مؤدب بودن اوست.
بر این اساس، در برخى از احادیث حیا زیربناى فضیلتهاى دیگر شمرده شده است. امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «فَأِنَّ مِنَ النّاسِ مَنْ لَولا الحَیاءُ لَمْ یَرَعْ حَقَّ والِدَیهِ وَ لَمْ یَصِل ذا رَحِم وَ لَمْ یُؤَّدِ امانَهً وَ لَمْ یَعفُ عَن فَاحِشَهِ»؛۳۹ اگر خداوند شرم و حیا را در انسان قرار نمى داد برخى از افراد حق والدین را رعایت نمى کردند؛ صله رحم به جا نمى آوردند؛ امانت را به صاحب آن رد نمى کردند؛ و از کارهاى زشت و قبیح مثل زنا و بى حجابى بازنمى ایستادند.
۴- ملکه نمودن آداب اسلامى در فرزند
درونى کردن ارزشهاى دینى از اهداف مهم تربیت اسلامى است و پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله و سلم) براى تحقق آن سعى و تلاش وافر نمود و هر چه در توان داشت در این زمینه فروگذار نکرد.
علماى اخلاق، از درونى سازى ارزشهاى اخلاقى به «ملکه کردن آداب اسلامى» تعبیر مى کنند؛ بدین معنا که بایدها و نبایدهاى اخلاقى را در دل و جان متربّى مستقر سازند، به گونه اى که در قلب و روح او رسوخ یابد و در مقام عمل بدون فکر و تأمّل براساس آن رفتار نماید. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در آغاز بعثت فرمود: «إنَّمَا بُعِثْتُ لِاُتِمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاقِ»؛۴۰ همانا من براى تکمیل و تتمیم اخلاق کریمه مبعوث به رسالت شده ام.
تکمیل اخلاق کریمه در حقیقت، همان ملکه کردن فصایل اخلاقى در نهاد آدمى است که هدف عمده بعثت پیامبر بوده و در نیل به آن، تمام تلاشش را انجام داد. خداوند در تمجید از مقام اخلاقى آن حضرت مى فرماید: (وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظِیم) (قلم: ۴)؛ تو داراى اخلاق عظیم و برجسته اى هستى.
خواجه در باب ملکه سازى ارزشهاى اسلامى مى فرماید: على الجمله، ایشان (فرزندان) را اجباراً و اختیاراً بر آداب ستوده و عادات پسندیده بدارند تا آن را ملکه کنند و چون به کمال رسند و از ثمرات آن تمتع یابند و برهان بر آن که طریقه قویم و منهاج مستقیم آن بوده است که ایشان را بر آن داشته اند تعقل کنند. اگر مستعد کرامتى بزرگ تر و سعادتى جسیم تر باشند به آن برسند انشاء اللّه تعالى «وَ هُوَ وَلِىُّ التَّوفِیقِ.»۴۱
به نظر خواجه، آداب ستوده را از هر راه ممکن باید در دل فرزند مستقر ساخت و حتى اگر این کار به اکراه منتهى شود جایز است و مانعى ندارد؛ زیرا ملکه کردن ارزش ها در ذهن و دل فرزند موجب رشد و تکامل روحى و معنوى او شده موجب مى شود که با میل و رغبت درونى بدان عمل کند.
۵- شیوه تربیت قوّه شهویه در خوردن و آشامیدن
قوّه شهویه در این فراز از گفتار خواجه به معناى خوردن و آشامیدن است که رعایت اعتدال و اکتفا به حداقل ممکن براى سد جوع و رفع نیاز اولیه، براى حفظ بقاى حیات، از نظر اخلاقى ممدوح و موجب تکامل روحى و معنوى انسان است. از این رو، خواجه مى گوید:
اول چیزى که تأدیب قوت شهوى نمایند، ادب طعام خوردن بیاموزند. و او (فرزند) را تفهیم کنند که غرض از طعام خوردن صحت بود نه لذت؛ چه غذا ماده حیات و صحت است و به منزله ادویه که بدان مداومت (درمان) جوع و عطش کنند. قدر طعام نزدیک گردانند و صاحب شره و شکم پرست و بسیار خوار را به او تقبّح صورت گردانند.۴۲
کلام خواجه بیانگر آن است که پدر و مادر پیش از هر چیز باید آداب غذا خوردن را به فرزند بیاموزند و غذا را به عنوان عامل تأمین کننده سلامت بدن به او معرفى کنند، نه مایه لذت و خوش گذرانى؛ چرا که احساس نیاز به غذا نخستین قوّه اى است که در کودک فعال مى شود و وى به صورت خودانگیخته تمایل به خوردن و آشامیدن را با گریه ابراز مى دارد.
والدین وظیفه دارند ضمن آموختن آداب غدا خوردن به فرزند، کم خورى را ارزشمند و پُرخورى را برایش نامطلوب توصیف کنند. این کار را مى توان با تمجید از انسانهاى کم خور و قانع و مذمّت از شکم پرستى و افراد پُرخور انجام داد.
خواجه در این رابطه مى افزاید: فرزند را در انواع اطعمه، ترغیب نیفکنند، بلکه به اقتصار بر یک طعام، مایل گردانند و اشتهاى او را ضبط نمایند تا بر طعام ادون اقتصار کند و به طعام لذیذ تر حرص ننماید.۴۳
بدین معنا که روحیه قناعت و اکتفا به خوراکىهاى سبک و ارزان قیمت را در ذهن و دل او راسخ و از طمع به غذاهاى لذیذ و اشرافى برحذر دارند. خواجه در ادامه مى گوید:
این ادب ها اگرچه از فقرا نیکو بود، اما از اغنیا نیکوتر. و باید که شام از چاشت مستوفىتر دهند کودک را که اگر چاشت زیاده خورد کاهل شود و به خواب گراید و فهم او کند شود. اگر گوشت فراوان دهند در حرکت و تیقّظ و قلّت بلادت و انبعاث بر نشاط و خفّت نافع باشد و از حلوا و میوه خوردن منع کنند که این طعام ها استحاله پذیرد. و عادت او گردانند که در میان طعام آب نخورد.۴۴
در این فراز از سخنان خواجه، ضمن توصیه به قناعت و دورى از مصرف مواد خوراکى گران قیمت به همه خانواده ها، رعایت این کار را در طبقه مرفّه و ثروتمند جامعه لازم تر شمرده شده است؛ چون فقرا در اثر فقر اقتصادى اغلب از غذاهاى سبک و ارزان قیمت استفاده مى کنند، اما قشر سرمایه دار که از امکانات مادى فراوانى برخوردارند، اگر به این دستور عمل نمایند، فضیلت بیشتر خواهد داشت.
به علاوه، رعایت کمّ و کیف تغذیه نیز به نظر خواجه مهم است؛ زیرا مصرف غذاى سنگین در ظهر، موجب خواب آلودگى، سستى و تنبلى مى گردد و در نهایت به کندذهنى منتهى مى شود. همچنین استفاده زیاد از فراوردههاى گوشتى بلادت و کندذهنى را کاهش مى دهد و میوه و حلوا و نوشیدن آب هنگام غذا خوردن مناسب نباشد. از این رو، نکات یاد شده به نظر ایشان از آداب تغذیه فرزند است و باید به او بیاموزند.
۶- اصلاح عادات فرزند
عادت فرزند برکارهاى زشت و ناپسند به عوامل متعددى بستگى دارد که به نظر مى رسد اغلب ناشى از تربیت خانوادگى و رفتار سوء والدین باشد؛ زیرا کودک نخستین بار با محیط خانواده آشنا مى شود و امور زندگى را از پدر و مادر مى آموزد.
اگر والدین در مقابل کودک کارهاى نامناسب مرتکب شوند، او همان کارها را از آنان تقلید و تکرار مى کند تا این که به صورت عادت درمىآید؛ چنان که مشرکان مکّه بت پرستى را در کودکى از نیاکان خود آموختند و هر روز به صورت کار عادى شان درآمده بود و اگر از آنان سؤال مى شد که چرا این کار را انجام مى دهید، به رفتار آباء و اجدادشان استناد مى کردند: (وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءنَا)(اعراف: ۲۷)؛ هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند، مى گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم.
پدر و مادر مسلمان وظیفه دارند در صورت مشاهده کارهاى نامناسب از سوى فرزندان، به اصلاح رفتار آنان پرداخته و عادتهاى زشتشان را از بین ببرند. خواجه در این باره مى گوید:بر پدر و مادر واجب بود که فرزند را اول در قید ناموس الهى آرند. و به اوصاف، تأدیبات و سیاسات، اصلاح عادات ایشان کنند.۴۵
یعنى نخست سعى کنند کودک را با قوانین الهى آشنا نموده و متعهد به مقرّرات اسلامى بار آورند و از هر راه ممکن در این زمینه بهره گیرند. سپس با استفاده از روشهاى مختلف عادات نادرست وى را اصلاح و رفتارهاى نیک را جایگزین آن سازند. هر کس را طبق استعداد و شرایط خاص وجودى اش تربیت کنند. به نظر خواجه: جماعتى را که مستحق ضرب و توبیخ باشند چیزى از این جنس به قدر حاجت در تأدیب ایشان لازم دانند و گروهى را به مواعید خوب از کرامات و راحات به اصلاح توان آورد. این معانى را در باب ایشان (فرزندان) به تقدیم رسانند.۴۶
۷- توجه دادن فرزند به کرامت ها
آشناسازى فرزندان با ارزشهاى دینى و کرامتهاى انسانى از اهداف مهم تعلیم و تربیت اسلامى است که باید به هر نحو ممکن انجام گیرد و براى آن برنامه ریزى و سرمایه گذارى شود؛ چه این که خداوند متعال انسان را ذاتاً داراى کرامت آفریده است و او باید ضمن حفظ کرامتهاى ذاتى، کرامتهاى اکتسابى را نیز به دست آورد. درباره کرامت ذاتى انسان مى فرماید:
(وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ)(اسراء: ۷۰)؛ ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم. بدین معنا که نوع بشر از این کرامت ذاتى برخوردار است و باید با کرامتهاى اکتسابى پرورش یابد؛ چرا که: (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ)(حجرات: ۱۳)؛ همانا گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
تقوا کرامتى است که بر اساس (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا)(شمس: ۸) (سپس فجور و تقوا ـ شرّ و خیرش ـ را به او الهام کرده است) زمینه آن دروجودانسان فراهم است و باید شکوفاگرددوتقویت شود.خواجه طوسى مى فرماید:
باید که او (فرزند) را بر محبتِ کرامت تنبیه دهند، خاصه کراماتى که به عقل و تمیز و دیانت، استحقاق آن کسب کند، نه آن را که به مال و نسب تعلق دارد.۴۷
به فرموده ایشان، ابتدا باید فرزند را با کرامت ها مأنوس و محبت آنها را در قلب وى نهادینه ساخت تا او با انگیزه درونى به تحصیل ارزش ها بپردازد. سپس با مناسب ترین روش به ایجاد و تثبیت کرامت در دل فرزند اقدام نمود.
نکته دیگرى که از کلام خواجه به دست مى آید این است که کرامت هایى ارزشمند هستند که مطابق عقل و دین باشند؛ یعنى عقل آنها را کرامت بداند و دین نیز کرامت بودنشان را تأیید کند؛ وگرنه بسیارى از فضیلتهاى موجود در عرف جامعه مورد تأیید عقل و دین نیستند. از این رو، نباید به تحصیل آنها اهتمام ورزد و اقداماتى انجام دهد.
۸- تحریک فرزند به کسب و کار
کار و کسب پایه اصلى زندگى انسان را تشکیل مى دهد و در آیات و روایات فراوان بدان تأکید شده است. واژه «عمل» به صورت مطلق، و مقیّد به صفت «صالح» مکرّر در قرآن کریم به کار رفته و عامل سعادت و رستگارى انسان شمرده شده است. خداوند در یک جا به صورت مطلق مى فرماید: (وَ تُوَفَّى کُلُّ نَفْس مَّا عَمِلَتْ وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ)(نحل: ۱۱۱)؛ نتیجه اعمال هر کس بى کم و کاست به او داده مى شود و به آنها ظلم نمى شود.
در جاى دیگر مى فرماید: (مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ و عَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ) (مائده: ۶۹)؛ کسانى که به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد.
مورد اول، مطلق است؛ یعنى هر عملى که از انسان سر بزند جزاى آن را در آخرت دریافت مى کند. مورد دوم مقیّد به وصف «صالح» است؛ یعنى تنها کار شایسته انسان را به سعادت مى رساند. این گونه آیات در قرآن بسیار زیاد است و سعادت ابدى بشر را وابسته به اعمال صالح مى داند، نه هر عملى.
خواجه مى گوید: چون صناعتى از صناعات آموخته شود، او را به کسب و تعیّش بدان فرمایند. تا چون جلالت اکتساب بیابد آن را به اقصى الغایه برساند و در ضبط دقایق آن فضل نظرى استعمال کند.۴۸
به فرموده ایشان، والدین باید فرزند را به آموختن صنعت مورد علاقه اش تشویق نموده، به کسب و کار براى اداره زندگى وادار نمایند؛ چراکه کار علاوه بر این که عامل تأمین مایحتاج زندگى است، به لحاظ تربیتى نیز آثار مفیدى بر شخصیت انسان مى گذارد و موقعیت اجتماعى او را بالا مى برد. نکته قابل توجه در این فراز از کلام خواجه این است که در صورت اشتغال فرزند به حرفه مورد علاقه، باید در حسن انجام و دقت در رمز و راز و استحکام آن نهایت سعى و تلاش را مبذول دارند تا افزون بر انجاموظیفه از نظرکیفیت بهترین کاررابه جامعه ارائه دهد.
خواجه درباره رعایت استعداد ویژه فرزند مى گوید: اولى آن بود که در طبیعت کودک نظر کنند و از احوال او به طریق فراست و کیاست اعتبار گیرند تا اهلیت و استعداد از چه صناعت و علم در او مفطور است، او را به اکتساب آن نوع مشغول گردانند؛ چه همه کس مستعد همه صناعتى نبود.۴۹
طبق این گفتار، هر کس استعداد خاصى نسبت به حرفه و فن دارد و اولیا و مربّیان باید آن توان ویژه فرزند را کشف کنند که در چه زمینه اى مى تواند بهتر رشد کند و در همان زمینه او را وارد کار نمایند. به نظر وى، تفاوت استعدادهاى آدمى موجب بقاى نظام زندگى آدمى است: در تفاوت مستودع در طبایع سرّى غامض و تدبیرى لطیف است که نظام عالم و قوام بنى آدم بدان منوط مى تواند بود.۵۰
تربیت فرزند بر اساس ظرفیتهاى ویژه وجودى اش، موجب دورى از رذایل و دل بستن به فضایل اخلاقى و نیز عامل رشد و ترقّى وى خواهد بود: چه تربیت (فرزند) بدین فنون مقتضى محبت فضایل و احتراز از رذایل مى باشد. پس ضبط نفس کند از شهوات و لذات و صرف فکر در آن (فن خاص) تا به معالى امور ترقّى نماید.۵۱
ب. شیوههاى بازدارنده
از جمله سخنان خواجه در باب تربیت فرزند، دستورالعمل هایى است که جنبه نهى و منع دارد. منظور از این نوع روش ها ـ که از آنها به شیوههاى بازدارنده تعبیر مى کنیم ـ بازداشتن کودک از برخى امور ناپسند است تا بر تکرار آن اقدام نکند؛ چون تکرار عمل موجب مى شود که به مرور زمان بر آن کار عادت کند و در این صورت، کار تربیت مشکل مى شود. برخى از این روش ها عبارتند از:
۱- منع کودک از پنهان کارى
یکى از شیوههاى بازدارنده در تربیت فرزند منع او از پنهان کارى است. اگر فرزند کار بدى را مرتکب شد و آن را از دیگران مخفى داشت، باید والدین تدبیرى بیندیشند تا او را از این حالت بیرون آورند و به گونه اى رفتار کنند که چیزى را از آنان پوشیده ندارد؛ زیرا مخفى کارى فرزند موجب مى گردد تا او به تدریج کارهاى ناشایست بزرگ ترى را به دور از چشم والدین انجام دهد و به این کار عادت نماید.
وقتى کودک به پنهان کارى عادت کرد، چه بسا به مرور زمان ممکن است کارهاى غیرقابل انتظار را مرتکب شده، موجب بدبختى خود و دیگران شود؛ کارهایى که جبران آن به آسانى میسّر نباشد. از این رو، خواجه مى فرماید: از هر فعلى که پوشیده دارد او (فرزند) را منع کنند، چه باعث بر پوشیدن، استشعار قبح بود تا بر قبح دیگر دلیر نشود.۵۲
به نظر خواجه، منع فرزند از پنهان کارى دو اثر دارد:
اول، آگاه سازى او بر زشتى کارى که مرتکب شده و این که نباید چنین کارى را انجام داد. البته پدر و مادر باید روش مناسبى را براى تبیین قبح کار انجام شده پیش گیرند؛ یعنى اعطاى بینش همراه با عواطف و مهر و محبت، نه خشونت و طرد و پرخاشگرى. در غیر این صورت، نتیجه منفى خواهد داشت و گذشته از این که او هدایت نمى شود، جرى و لجوج هم خواهد شد.
دوم، پیش گیرى نسبت به آینده؛ یعنى اگر پدر و مادر روش درستى را در جلوگیرى فرزند از عادتهاى ناپسند به کار گیرند، قادر خواهند بود رفتار او را اصلاح و آینده وى را تضمین نمایند؛ چه این که آگاه سازى همراه با مهر و محبت شخصیت فرزند را دگرگون و او را مطیع والدین مى سازد.
ادامه دارد…